تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶ ساعت ۱۱:۴۹
۰
کد مطلب : ۶۴۰

نيايش؛ ضرورت زندگي

نيايش؛ ضرورت زندگي

دریافت فایل صوتی
در باره نیایش و مولانا دو پرسش ذهن من را به خود مشغول كرده است. يكي كه از همه مهمتر بود و مولوي هم به آن توجه داشته ارتباط لفظ و معنا است. ارتباط لفظ و معنا نه تنها در بحث نيايش واجد اهمیت است، بلكه در كل زندگي و وجود و هستي مسئله اي مهمتر از آن وجود ندارد.
براي ما رفتن به كره ماه خیلی مهم است. من مخالف اين قضيه نيستم. مرادم اين است که بگویم در نظر ما چه چیزهایی مهم است ولي هيچ كس به ارتباط لفظ و معنا فكر نمي كند. نمي دانم شايد هيچ وقت از خود پرسيده ايد كه لفظ و معنا چه ارتباطي با هم دارند يا نه؟
ما در مورد بسياري از مسائل پيچيده خيلي فكر مي كنيم. لفظ با معنای خودش چه ارتباطي دارد؟
ممكن است بعضي ها جواب دهند كه مسئله اي نيست. معني لفظ قراردادي است. همه چيز را قراردادي مي دانند. حتي اين روزها فلسفه را قرارداد مي دانند! با قرارداد همه چيز را حل و فصل مي كنند. ولي از خودشان نمي پرسند خود قرارداد بر چه اساسي، استوار است؟ خود قرارداد بدون لفظ و معنا نمي شود؟ اينجا دور باطلي پيش مي آيد.
بعد چه چيزي را وجه قرارداد مي كنيد؟ آن معني يا در ذهن شماست يا در ذهن همه. و بعد هم از بين اين همه الفاظ در عالم كدام لفظ را براي كدام معنا انتخاب مي كنيد؟ لا يتناهي لفظ وجود دارد. چرا اين لفظ خاص را انتخاب مي كنيد؟
لابد مناسبتي دارد. آيا همه الفاظ اين مناسبت را دارند؟
ما در مقام دعا، مي توانيم آن را با لفظ بخوانيم چه فارسي و عربي؛ ولي عربي بهتر است.
در شب مولانا در قونيه افرادي كه مراسم سماع را برگزار مي كردند به تركي صحبت مي كردند ولي آخر جلسه كه در مقام دعا برآمدند به فارسي دعا كردند. براي اينكه زبان دعا و زبان مقدس مولانا فارسي بود. ما هم كه دعا مي كنيم به زبان عربي است.
حال دعاي خاموش كجاست؟ نمونه اي ذكر مي كنم. وقتی حضرت ابراهيم را در منجنيق قرار دادند تا او را در آتش بيفكنند، فرشتگان با حالت تضرع از حضرت ابراهيم خواستند تا دعايي كند تا آنها به كمكش بشتابند. حضرت ابراهيم از اين كار خودداري كرد. فرشتگان به ابراهيم گفتند كه از ما نخواه، پس از خدا بخواه. اكنون خواهي سوخت. حضرت ابراهيم این چنین گفت: آنكه وضع من را مي داند، من را می بیند، نيازي نيست من صحبت كنم. اين دعاي خاموش است. او دعا نكرد، ولي خدا آتش را براي او بَرد و سلام كرد. يعني سرد و خنك شد. اين يك دعاي خاموش بود.
دعا خواستن است. دعاي فلسفي و عرفاني هم وجود دارد. خواستن گاهي به زبان حال است و گاهي به زبان قال. گاهي به زبان استعداد است يعني اگر بذري را در زمين مستعد بكاريد، آماده روئيدن است. زبان، زبان استعداد است. اگر استعداد نباشد، نمي شود. زمين هم بايد مستعد باشد. اگر زمين و بذر مستعد باشند، زبان استعداد، خود به خود شرايط وجودي و حياتي به گونه اي مي شود كه او پرورش يافته و به ثمر مي رسد. اين زبان استعداد است كه از يك تك سلولی، موجودي عجيب الخلقه مثل انسان حاصل مي شود. اين زبان حال است.
يك زبان هم زبان قال است.این زبان خيلي پيچيده است. من اكنون با آن حرف مي زنم. گاهي ساده، گاهي عميق، گاهي فلسفي، گاهي عارفانه و عاميانه است. زبان شبان موسي در مثنوي، عاميانه بود.
دعا گاهي مناجات، گفت وگو و خواستن چيزي است. مناجات هم نوعي دعا و خواستن است.
چوپان زبانِ حالِ عاميانه داشت. او با زبان قشنگ چوپاني مي خواست به خدا شير بدهد و بزهايش را فدايش كند و موهاي سرش را شانه كند. او با خدا مهرباني مي كرد. او در ميزانِ خرد، فلسفه و معرفت؛ نابخردانه و بیهوده سخن مي گفت.
از این رو بود که موسي به او گفت كفر نگو. زبان حال چوپان زبان اخلاص بود. بعد از عتاب موسي به چوپان، او سر به بيابان نهاد. خداوند به پيامبر اولي العزم خود وحي مي كند كه چرا بنده ما را فصل كردي؟ او مورد عتاب خدای تبارك و تعالي قرار گرفت. گویا زبان حال شبان از زبان بخردانه و پيامبرانه موثرتر بود.
درباره زبان حال و استعداد صحبت شد. به زبان قال برمي گرديم. هنگامی مي توان زبان قال را خوب فهميد كه رابطه لفظ و معني را خوب درک کنیم. در رابطه لفظ و معنا برخلاف آنچه كه امروز زبان شناسان عالم مي گويند و مدعی اند الفاظ برای معاني وضع مي شوند، ولي عرفا معتقدند معني است كه لفظ را با خود مي آورد. هر معني با خود لفظش را مي آورد.
حال یک سؤال: معني چيست؟ معني چيست كه لفظ را با خود مي آورد؟ معني كجاست؟
مهمترين مسئله فلسفي امروز در غرب، چيستي معناست. عارف مي گويد معني، مرتبه وجودي هر شيئي است. معني كل خداست. مرتبه وجودي هر شيئي، لفظش را كه قالب همان مرتبه وجودي است با خود مي آورد. اگر ما بتوانيم این گونه بنگريم كه البته غير عارف نمي تواند با اين نگاه بنگرد، (متأسفانه انسان بايد عارف باشد و مرتبه وجودي خود را بداند) درنگ نداشته باشید كه دعا کردن همان و استجابت همان.
قرآن با صراحت گفته؛ وقتي من را بخوانند من بي درنگ اجابت مي كنم. حال شما هزار بار بخوانيد و دعا كنيد، ولي دعايتان مستجاب نمي شود. اشكال اين است كه مرتبه وجودي شما معلوم نيست.
يكي از شعراي معاصر حرف مهمي زد، او گفت:
سخن شرايطي دارد. اگر شرايط در شنونده تمام شود و در سخن گوينده هم شرايط تمام شود؛ سخن مثل تيري است كه به هدف مي خورد. اگر ديديد لفظي گفته شد و اثر نكرد، دعايي خوانده شد و مستجاب نشد، بدانید اشكالي در لفظ، گوينده، زمان و مكان وجود دارد. اگر اشكالي نباشد ترديدي نيست كه سخن همان و تأثير همان.
درباره رابطه لفظ و معني باید گفت، معني لفظ را با خود مي آورد. اگر اين گونه باشد استجابت دعا حتمي است.

نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما