بازخوانی بخشهایی از نیایش عرفه
نیایش عمیق و جانبخش «عرفه»، از جمله غنیترین، زیباترین و در عین حال صمیمانهترین نیایشها از جانب گفتار و بیان با خداست. راز جانبخشی دعای عرفه، نه از آن روست كه وقوف در عرفات و آمادگیهای لازم روحی و معنوی آن را رنگی معنوی بخشیده است، بلكه منشأ این زیبایی و جانبخشی را در بیان سوزناك و راز آمیز حسین علیه السلام باید جست كه در دایرهای روشن از وحی و با جانی آماده در مهبط بهترین و برگزیدهترین خانوادههای تاریخ، با معشوق خویش به تكلم برخاسته است.
«نیایش عرفه» پیش از آنچه یك دعای عادی و یك شیوه گفتاری تازه در میان ادعیه مأثوره باشد، نشان دهنده عمق و میزان عرفان و شناختی است كه نیایشگر جاویدان آن از خدای خویش داشته و این میزان از شناخت، نه تنها برای دیگران دست یافتنی نیست كه دست مایهای است انبوه و بزرگ برای آنان كه به هر روی پای در این راه خواهند نهاد و به جستار و تأمل در این نیایش جاوید خواهند نگریست و آن را ره توشه سفر آسمانی خویش خواهند نمود.
آنچه به این نگاه عارفانه بُعدی جاودانهتر میدهد آن است كه نیایش «عرفه» حسین بن علی، به تمامی، اظهار خلوص است و بندگی و گونهگونی آن نشانگر این نكته كه این راه اگر به درستی پوینده و پاینده شود، در معنی و مضمون، راهی است كه به قطع به هدف خواهد رسید و وصول به این درجه از شناخت و عرفان را عملی خواهد ساخت؛ چه هر كس خواهد توانست در بعدی از ابعاد این منشور، رابطه خویش را با خدای دریابد و به آن بیندیشد.
توحید و درك و شناخت خدا
اشاره شد كه مناجات «عرفه»، از جمله یكی از صمیمانهترین گویشهای بیانی با خداوند است. آنچه به این صمیمیت رنگ دیگری میبخشد، چهره واضح و كاملی است كه عابد در این دعا از معبود خویش تصویر كرده و در این مسیر از هرچه و هر نكته، بیانی آورده است. شناخت خدا و درك توحید و جلال او در نیایش عرفه و در لسان حسین علیه السلام، دركی است عالمانه و جانانه. هم از آن روی كه برهانی است و هم از آن روی كه با وقوف به جایگاه و مكانت خداوند در هستی بیان میشود.
«سپاس خداوندگاری را كه ما مانعی برای تقدیرش و دفع كنندهای برای فرمانش نیست؛ ساخته هیچ سازندهای، چون خلقتش نیست و بخشنده بیعوض و دهنده نعمات بیپایان
حسین علیه السلام سخنش را در جانب چپ جبل الرحمه و رو به سوی خانه معبود خویش، این سان آغاز میكند. میداند كجاست و در كدام موقعیت، میداند كه خود است و خدای و میداند كه میخواهد چه بگوید و چون بگوید. وصف قدرت و عظمت و مرتبت پروردگار، شروع نیایش حسین علیه السلام است و این شروع، دركی است كه حسین از مرتبت خدای خویش دارد. اظهار این كه هیچ مانعی و دافعی برای تقدیر تو نیست در سرآغاز كلام، شرحی است بر جلال و قهر خداوند از نگاه حسین.
«سپاس تو را كه هیچ كس را یارای رفع و منع قضای تو نیست»؛ پس خواست، خواست توست و آنچه من از این پس میگویم، آن خواستها و شرحها و خواهش و ارادتها و ذكر نعمتها و ... همه و همه لطف تو به من است؛ چه اگر غیر از آن نیز میكردی، مرا و هیچ كس را یارای رفع و منع تقدیرت نبود.
با این همه، تو «خواندهها را میشنوی و سختیها را دفع میكنی»؛ و از همین روست كه: «رغبت دارم و شهادت میدهم به یكتائیت و این كه پرورش دهنده منی.»
در نگاه حسین علیه السلام با آن همه قدرت و عظمت، پروردگار رحیم است و عطوف؛ میبخشد و میبخشید؛ سختیها را دفع میكند و خواندهها را میشنود؛ چون مربی دلسوزی، - و كدام مربی دلسوزتر از خدا - از خاك میآفریند و از دهور و سنین میگذارند و هدایت میكند.
از آغاز، میآفریند و از ظلمات ثلاث میگذراند و در حالی به دنیا وارد میسازد كه «تاماً سویّاً»؛ در ناتوانی كامل؛ اما این زنجیره تربیتی گسسته نمیشود. خدای حسین با آن همه، به لطف بیكران و عمیم، مخلوقش را از این بیشتر نیز هدایت و راهبری میكند و باز میبرد و به او میرساند الطاف و مواهبی را از نعمتها و قدرت شكر بر آنها و مقام كمال و توأم جسم معتدل و از این دست نعمات ظاهر و نعمتهای دیگر از عقل و حجت باطن برای شناخت بهتر و بیشتر و پیشتر.
«و بر من واجب گردانیدی قوه عقل را و الهام فرمودی معرفت خود را بر قلب من و بیدار كردی چشم عقلم را در عجایب آفریدگانت»...
عجز در شناخت و فقر بنده در این راه
«... تو آن خدایی كه برایت ضدی نیست تا شریكت باشد و برابری تا بر تو سرافرازی كند.»
امام حسین علیه السلام پس از مقدمه و پیش درآمد این نیایش كامل، ضمن منزه خواندن خدا از شریك و ضد و مشابه، به عجز بنده در شناخت خدا و دقت و حدّت مورد نیاز برای این موضوع با دلیلی عقلی اشاره میكند؛ حجتی كه بعدها در لسان عارفان و كاملان و واصلان و اولیاء نیز ذكر شد و بارها در سخن فلاسفه بر آن اشارت رفت.
میدانیم كه یكی از راههای مهم شناخت هر چیز، شناخت و وصف و توصیف و بررسی ضد آن است. چنانچه نور را در مقایسه با ظلمت و تاریكی و سپیدی را در قیاس با سیاهی میسنجیم؛ گرما را با سرما میفهمیم و پستی را با بلندی و اوج درك میكنیم.
امام حسین علیه السلام در كلماتش میفرماید: «تو را ضدی نیست تا به تو انبازی كند.» با این وصف شناخت خدا نیز بدون وجود ضد و معارضی، سختتر و در عین حال دلنشینتر و بهتر خواهد بود؛ اگرچه چون ضدی ندارد، كمال عرفان وی برای فرد غیر متصور خواهد بود.
مولانای رومی در این معنا به شیرینی میفرماید:
بی ز ضدی ضد را نتوان نمود
و آن شه بیمثل را ضدی نبود
پس نهایتها به ضد پیدا شود
چون كه حق را نیست ضد، پنهان بود
گه نظر در نور بود آنگه به رنگ
ضد به ضد پیدا بود چون روم و زنگ
پس به ضد نور دانستی تو نور
ضد، ضد را مینماید در ظهور
نور حق را نیست ضدی در وجود
تا به ضد او توان پیدا نمود
پس هلاك نور نار مؤمن است
زانكه بی ضد دفع ضد لایمكن است
اما این برهان زیبا در كلام عارفانه حسین بدین جا ختم نمیشود. حسین در فرازی دیگر میفرماید: «منزه است خداوندگاری كه اگر انبازی داشت یا ضدی در زمین یا آسمان، هر آینه نظم آن دو از میان رفته و از هم میگسیختند.»
اگر خدای حسین و آفریدگاری كه او به درگاهش تضرع و نیایش میكند، شریكی داشت یا همسانی، نظم او را كه در آسمانها و زمین مقدر و مقرر كرده به هم میزد و آشفته میساخت؛ چه معارضه بین دو خدای امری است بسیار محتمل و بلكه یقینی و قرآن كریم نیز به این معنا اشاره مستقیمی دارد: اگر در آسمان و زمین خدایانی بودند جز خدای واحد، هر دو به فساد كشیده میشدند.
اما این فقر بنده در شناخت، با این همه برهان دیگری نیز دارد؛ جزء چگونه كل را بشناسد و كل چگونه بر جزء معروف شود، در حالی كه جزء تنها بخشی از كلیت كل است و قادر به درك مقسم وجودی خویش نیست. از سوی دیگر، ممكن چگونه به عرفان واجب دست یابد و چگونه آن را بشناسد، در حالی كه خود بهرهای است جزیی از كلیت كامل.
و چنین است كه حسین علیه السلام میفرماید:
«یا من لا یعلم كیف هو؛ یا من لا یعلم ما هو الاّ هو؛ یا من لا یعلمه الا هو»؛ «ای آفریدگاری كه چگونگی ذاتت را كسی نمیداند، ای معبودی كه كسی نمیداند چیستی غیر از خودت و ای بزرگی كه كسی نمیداندت الا خودت.»
جمعبندی
آنچه در این نوشته مختصر عرضه شد، بخشهایی بود از نخستین فرازهای دعای روحبخش عرفه حسین بن علی علیه السلام تا میانههای آن، كه در باب توحید باریتعالی و عرفان او و قدر و قیمت بنده در توفیق و راهبری به این شناخت در این دعای عمیق و ماندگار آمده است. نگاه حسین علیه السلام كه خود نشانهای است جمیل و جلوهای جلیل از عرفان و وصول به مقام شناخت خداوند، در این دعا، نگاهی است سرشار از زاری و تضرع و بندگی. حسین علیه السلام در این فرازها از دعا و فرازهای طولانی پس از آن در صفات بیشمار رحمانی و رحیمی خداوند، تصویری چند جانبه از لطف، رحمت، هیبت، بزرگی و جلال خداوند را پیش چشم میآورد و میآموزد كه اوست كه به هر معنا و در هر وجه، «خداوندگار» است و شایسته خدایی و ربوبیت. حسین به ما میآموزد كه زیارت خانه خدای، وقوف در عرفات و مشعر و منا و بازبینی بیت الله و همه و همه، اگر با شناخت خداوند همراه نباشد، حجی نخواهد بود كامل و به تعبیر مولانای رومی در آغاز دفتر چهارم مثنوی:
حج زیارت كردن خانه بود
حج رب البیت مردانه بود
حسین در دعای عرفه به ما میآموزد كه گاه نیایش با پروردگار، در عین لطف و صمیمیت و رأفت و عطوفت مسبوق از او، نباید فراموش كرد كه او خداست و در مرتبه كبریایی؛ او میبیند و میبخشد؛ میشنود و عفو میكند؛ میخوانی و پاسخ میدهد و این همه جز لطف و مرحمت بر بنده تعبیر دیگری ندارد؛ كه او خداست و در آن مرتبه كبریایی كه: «نه مانعی برای تقدیرش میتوان سراغ كرد و نه رافعی برای خواستش.»
نیایش عرفه حسین، عرفان را از جلوه بندگی و خاكساریاش به ما میآموزد و این اظهار عجز و خاكساری، اگر با معرفت درونی و تنزیه نفس و قبول طاعت و بندگی همراه باشد، آغاز راه است؛ آغاز راه عرفان و شناخت و حج درست كه «حج رب البیت» است؛ یعنی حج حسین علیه السلام ...