تاریخ انتشار
چهارشنبه ۷ مرداد ۱۳۸۸ ساعت ۱۳:۵۶
۰
کد مطلب : ۷۲۰۴

عاشورا، سرچشمه‌ مهم هنر دراماتیک اسلامی

جمشید ارجمند
عاشورا، سرچشمه‌ مهم هنر دراماتیک اسلامی
تعزیه فرمی مستقیماً برخاسته از واقعه کربلاست، از هیچ منبع دیگری الهام نگرفته، زیرا ایران اصلاً هیچ سنت هنر دراماتیک نداشته است. باید بپذیریم که یک رویداد تاریخی مذهبی بنیانگذار نوع دراماتیک خاص شده و سنتی را از هیچ پدید آورده است.

تفسیر و تحلیل‌های تکنیکی بسیاری از تعزیه کرده‌اند؛ کوشیده‌اند آن را با معیارهای مدرن و فوق مدرن بسنحند و ستایش و بزرگداشتش را از راه‌های نقد ناهمزمان انجام دهند.

به اشاره می‌گویم که چه بسیار خوانده‌ایم تعزیه دارای نقطه گذاری برشتی است، تعزیه میزانسن اولترا مدرن دارد، عوامل تعزیه مثل تئاتر یونان است، چنین است، چنان است، رابرت ( باب) ویلسون باید چقدر بدود تا به گرد پای مدرنیسم تعزیه برسد.

شاید در تفسیر تشبیهی، این اشاره‌ها همه درست باشد، ولی تعزیه در زمان تشکیل یا پیدایی و در زمان اجرا، هیچ ارتباط و پیوندی با برشت ندارد، با کارگردانی ندارد، با متورانسن و سوفلور ندارد، با نقطه‌گذاری یا فاصله گذاری برشتی ندارد، بلکه هنری است خود خواسته، خود جوش، غریزی و نزدیک‌ترین پدیده به عاطفه مذهبی و از این نظر حتا می‌توان آن را در مقوله هنر هم حساب نکرد.

ولی ما به این مبحث بسیار دقیق و باریک نظری کاری نداریم، و فقط نگاه می‌کنیم به این که عاشورا به عنوان یک رویداد تاریخی . مذهبی شیعی چه تأثیر پایداری بر اندیشه و گوهر آفرییندگی هنری برخی سینماگردان و فیلم نامه‌نویسان گذاشته است.

کاش می‌شد نوعی مسابقه بین آثار عاشورایی برگزار کرد و فقط از جهت تقدیر هنری و پیگیری فرایند انتقال اندیشه و برگردان حس مذهبی به زبان سینما، برگزیده‌ترین‌ها را انتخاب و معرفی کرد.

من این جریان را برای خودم انجام دادم؛ یعنی دست‌کم به عنوان تجربه‌ای ذیقیمت، نگاهی به دو مسیر ملهم از عاشورا افکندم؛ یکی به فیلم‌نامه‌ی ملهم از عاشورا، و دیگری به فیلم ملهم از آن. اما پیشاپیش دو نکته را باید مطرح کنم؛ یکی آنکه طیف الهام یا برداشت بسیار وسیع است.

در قاعده‌ این طیف موردی را می‌توان داشت که فیلمساز دوربین یا دوربین‌های خود را در جای مناسبی از میدان برگزاری نمایش تعزیه قرار دهد و کلید آن را بزند و بعد برود دنبال کار خودش و در پایان مراسم بازگردد و فیلمش را بگذارد توی جیبش و برود.

اما رأس این طیف جای معینی نیست. بستگی به تازگی ذهن مؤلف دارد. من می‌گویم سناریوی سیاوش خوانی آقای بهرام بیضایی می‌تواند چنین رأسی باشد. امیدوارم این اثر را خوانده باشید. من خواندم و شگفت‌زده شدم و برای اکمال این نوشتار ناگزیرم طرحی کوتاه، خیلی کوتاه از آن را ذکر کنم.

نویسنده، سرزمینی فرضی را در زمانی فرضی و نامعین در نظر گرفته، که در آن زمان و مکان سنت سیاوش خوانی برای برکت زراعت هر ساله اجرا می‌شود؛ و سیاوش خوانی یعنی اجرای نمایش تراژدی سیاوش که با واقعیات روایت و اشخاص در هم آمیخته می‌شود، و رقابتی بر سر اجرای نقش سیاوش پدید می‌آید و...

در این سناریو، اشاره‌ای و طعنه‌ای به عاشورا و کربلا در میان نیست. بلکه فرضیه‌ای دیگر گونه مطرح می‌شود که ریشه‌ی رویداد کربلا را بسی عقب‌تر فرا می‌برد و چنین می‌انگارد که مردم ما را از دیرباز، خیلی دیرباز، از دوران اساطیر و حماسه‌ها با نفس تراژدی پیمان شکنی و خیانت و بی‌عدالتی آشنا بوده و هر ساله به یادبودش مراسمی برپا می‌کنند، مراسمی معنی‌دار و پرحاشیه.

این سناریو یکی از مجموعه فیلم‌نامه‌های آقای بیضایی است که به درستی در حکم گنجینه‌ای پربهاست. و کاش وسایلی فراهم می‌شد که آقای بیضایی، خود، فیلم‌نامه خویش را می‌ساخت.

اثر دیگری که اندیشه آقای بیضایی در تشکیل و ترکیب آن دخالت داشته، فیلم روز واقعه ( ظهر عاشورا) است که آقای بیضایی فیلم نامه‌ای را نوشته است و به طوری که شنیده‌ام کارگردان اثر، آقای اسدی بسیار کوشیده تا از مسیر و حدود اندیشه نویسنده خارج نشود.

در این فیلم‌نامه، نگاهی از بیرون به واقعه کربلا انداخته شده، و فاصله پرسوناژ مرکزی فیلم با شخصیت امام حسین(ع) و تمامی وقایع، به خوبی حفظ شده، پرسوناژی که برخلاف 72 تن، با امام بیگانه است، اما مجذوب و مسحور ندایی درونی یا همان فراخوان تکان‌دهنده‌ « هل من ناصر ینصرنی» در شب عروسی خود دیوانه‌وار به سمت دشت نینوا می‌تازد، و البته هرگز به آن نمی‌رسد، مگر دیر هنگام.

این فیلم، چون مستقیم به زمان و مکان کربلا مربوط است، ناگزیر برای ساخت تأثیرهای جانبی و خلق آتمسفر تاریخی، بسیار پایبند جلوه‌های ویژه و طراحی صحنه و دکور و فضاسازی بوده و تلاش موفقیت‌آمیزی هم کرده است.

اما از نظر من، فیلم « به خاطر هانیه» ساخته آقای کیومرث پوراحمد است که روایت عاشورای حسینی را به تمثیلی نامستقیم، در زمان حاضر و در مکانی آشنا – بوشهر – دست می زند و حکایت تشنگی امام (ع) را به تدریج و ضمن داستانی بسیار لطیف و باورپذیر و پرکشش بیان می‌کند، به صورتی که تماشاگر، با واقعیت « تشنگی» در مقام ابزاری برای دستیابی به خلوص و پالایش و آبدیدگی، سرانجام آشنا می‌شود.

گمان من بر این است که آقای بیضایی، از آنجا که ابزار دستش همواره اسطوره و تاریخ بوده است، بیان مستقیم ماجرا در فضای عینی را برگزیده، نهایت، جای وسیعی برای مانور و ذهن تعبیه کرده است و در این رل، البته کارگردان فیلم، چنان که گفتم، حدود و مرزهای موضوع آقای بیضایی را حفظ کرده است، و انتخاب چهره‌های مناسب از سویی، و مفهوم آزاد اندیشانه قصه از سویی دیگر، مهر مرغوبیتی بر فیلم زده است.

اما کار آقای پوراحمد، یکی از زیرکانه‌ترین و زیباترین شیوه‌های پرداختن به حکایتی مذهبی – اسطوره‌ای است تا آنجا که در آخر فیلم، تماشاگر بی آن که خواسته باشد، به دست و به راهنمایی کارگردان، در دشت کربلا قرار می‌گیرد و مؤلف فیلم، قطعاً به هدف از پیش نهاده‌ی خود می‌رسد.

فیلم‌های مذهبی به معنی عام که به بیان رسوم و سنت‌هایی می‌پردازند یا بستری جداگانه برای روایت خود فراهم می‌سازند، گرچه به ظاهر، با فیلم‌هایی از قبیل « قدمگاه»، فضایی همسان با فیلم‌های ملهم از واقعه عاشورا را ایجاد می‌کنند، اما ماهیت کارشان یکسره چیز دیگری است، زیرا در واقعه عاشورا، همه‌چیز در اندازه‌ی اعلای خود قرار دارد.

اگر بخواهیم از واقعه‌ی عاشورا درس بگیریم و درس بدهیم، باید که لزوماً بستری نامستقیم فراهم آوریم و در این راه، فیلم « به خاطر هانیه» را الگوی کار بدانیم و چنان کنیم که تماشاگر تشنگی را بر لب‌ها و زبان خود درک کند. من گمان دارم آقای پوراحمد برای ایجاد افه تشنگی در بازیگر خردسال خود، احتمالاً او را به ترتیبی تشنه نگاه داشته است.

فیلم‌های مربوط به عاشورا، از مستند و تعزیه‌ای و داستانی، زیاد است، ولی اگر هدف فقط ذکر مصیبت اهل بیت(ع) باشد، سینما از خود دور می‌شود. اما اگر در آن چارچوب وجه و جنبه سینمایی اثر نه تنها فراموش نشود، بلکه اهمیتی بیش‌تر هم بگیرد، یک ژانر یا ژانر فرعی مؤثر بر مجموعه سینما افزوده خودهد شد.
مرجع : نامه فرهنگ و هنر
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما