کد مطلب : ۱۳۰۱۴
حنجرههای انقلاب فریادگر شعر عاشورا
شعر فارسی متأثر از عاشورا در یك تقسیمبندی كلی به سه دوره تقسیم میشود؛ دوره نخست با شعر «محتشم» به اوج میرسد؛ یعنی شعر عاشورایی كه از ابتدای پیدایش شعر فارسی شروع میشود، با محتشم به اوج میرسد و در نگاهش به بیان مصیبتهای عاشورا میپردازد؛ بنابراین این دوره شعر فارسی سرشار از ماتمها و حزنها و بیان مصیبتهای عاشوراست. در دوره دوم نگاه شعر فارسی به عاشورا تغییر میكند و از نگاه حزنی به نگاه عرفانی تبدیل میشود. شاعران عاشواریی در این دوره، امام حسین (ع) را سالك طریق عرفان میدانند؛ كسی كه سیر و سلوك عرفانی را برای طیكردن مدارج عالی عرفان كه همان فنای لله است، میپیماید و این نگاه عرفانی به شعر عاشورایی را «عمان سامانی» پیریزی كرد، آن را به كمال رساند و با مثنوی گنجینـ‹الاسرار تمام كرد.
نگاه حماسی به شعر عاشورایی نیز نگاهی است كه به بركت انقلاب اسلامی و در نتیجه فراهمبودن بستری كه انقلاب و دفاع مقدس فراهم كرد، به وجود آمده است. این نگاه آمیختهای است از عرفان و حماسه. در ادبیات عاشورا پیش از آن، بُعد مصیبتی و عرفانی وجود داشت؛ اما بُعد حماسی قیام امام حسین (ع) در شعر فارسی وجود نداشت. انقلاب اسلامی نوعی نگاه آمیخته با عرفان و حماسه را در شعر عاشورا به وجود آورد كه به نظر من درستترین و تأثیرگذارترین نگاه ممكن به عاشوراست. انقلاب، این توفیق را حاصل كرد و شاعران انقلاب این شأن را یافتند كه حنجره آنها فریادگر این نگاه باشد.
در خلال انقلاب اسلامی چه در سالهای مبارزه برای پیروزی و چه در خلال پیروزی انقلاب و چه در ادامه مبارزات، از جمله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس در همه شئون انقلاب، الگوی ما و آن آرمانی كه ما را به حركت وامیداشت و به ادامه مبارزه امید میداد، حماسه حسینی بود. ما تابلوی زندهای از عاشورا در مقابل خود داشتیم كه با تأثر از آن به حركت خود ادامه میدادیم و با همه ابرقدرتهای دنیا مبارزه میكردیم. در این میان نقش شاعران را نیز نباید فراموش كرد.
اینكه گفته میشود، انقلاب متأثر از عاشوراست، نكته بسیار مهمی است كه نباید نادیده گرفته شود، اهمیت، آنجایی مشخص میشود كه امام (ره) هم با الگو قراردادن امام حسین (ع) به عرصه انقلاب پا گذاردند، همچنین جبهههای ما هر روز تكرار حادثه عاشورا را شاهد بودند.
امروز نیز پس از پیروزی انقلاب و دفاع مقدس، عاشورا به مثابه یك جریان، پویا و برقرار است. درست است كه عاشورا یك روز بود و تمام شد؛ اما مواضعی كه فرهنگ عاشورا در آن روز اتخاذ كرد، مواضع نظامی خاص نبودند كه تنها زمان جنگ استفاده شوند، بلكه میتوان این مواضع را به سایر حوزههای معرفتی تعمیم داد، سنگرهای رزمندگان ما در زمان جنگ و سنگر امام حسین (ع) در روز عاشورا سنگر نظامی، فرهنگی، اعتقادی و معنوی بود، مسئله مبارزه نیز در همه شئون ارزشهای انسانی وجود داشت؛ بنابراین امروز كه ما به صورت مستقیم درگیر جنگ نیستیم نیز آن ارزشها حضور دارند و همانطور كه رزمندگان ما اكنون در سنگرهای دیگری مدافع ارزشها هستند، شعر عاشورا نیز باید در این پاره از زمان صورت خود را عوض كند و در جبهههای فرهنگی، عدالتخواهی و حقطلبی ارزشها و آرمانهای عاشورایی را حفاظت كند.
همانطور كه در بسیاری از غزلهای عاشقانهای كه این روزها از برخی حنجرههای اصیل سروده میشود، ردهپای عمیق فرهنگ ایثار و شهادت و پیام عاشورا را شاهد هستیم كه انسان را به عشقی میخواند كه از خاك برمیكند و به افلاك فرا میخواند؛ عشقی كه ما را به ترك تعلقات پست دنیوی فرا میخواند، عشقی كه ما را به انسانیت، محبت فداكاری و ایثار فرا میخواند.
در این مورد عدهای معتقدند كه باید شاعران را به تكاپوی بیشتر در این عرصه واداشت؛ اما من معتقدم كه شاعری كه دل در گرو این آرمانها و ارزشها داشته باشد، آرمانها خواهناخواه در شعرش نشان داده میشود. ممكن است گاهی شاعر در شعری ارتباط مستقیم با عاشورا پیدا كند، یا شاعری باشد كه غیرمستقیم متأثر از این ارزشها به سرودن شعر پرداخته باشد؛ اما باید گفت، این آثار در گستره شعر معاصر ما كماكان حضوری پررنگ دارند؛ بنابراین نباید این نكته را از نظر دور داشت که تا این مفاهیم در شاعری درونی نشده باشد، ما نمیتوانیم با سفارش و توصیه و موجآفرینی این فضا را به وجود آوریم و حتی به موجآفرینی در این عرصه هم نیازی نداریم؛ چراكه جامعه ما جامعهای مذهبی است، جامعه حسینی است و هنوز كه هنوز است، انقلاب ما در امواج متأثر از فرهنگ ایثار و شهادت عاشورا حركت میكند و هنوز كه هنوز است، انقلاب ما را به حماسه حسینی پیوند میزند و زمینهای برای خلق آثار خوب و ماندگار فراهم میكند.
ما باید به خودسازیها بپردازیم تا دلهای مشتاقی كه دل در گرو این ارزشها دارند، زمینه خلق و بروز بیشتری پیدا كنند و در ادامه ادبیات عاشورایی زمینه بروز بیشتری پیدا كند؛ همچنین باید تلاش كنیم، آسیبهای موجود بهدقت شناسایی و برطرف شوند، سیاستگذاریها و الگوپذیریها هوشمندانه باشد و تعریف نازل و سطحی از ادبیات عاشورایی نداشته باشیم.
افزون بر همه این مسائل، موضوعات و چهرههایی را خلق کنیم كه شکلگیری آثار شاخصی را به ارمغان آورند. ما باید از نظر هنری، نگاه و محتوای آثار درخشان و بهشدت متعالی را شناسایی و مطرح كنیم تا الگویی برای نسل آینده باشند.