تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ شهريور ۱۳۸۸ ساعت ۰۰:۲۳
۰
کد مطلب : ۱۳۴۱۵

وجوه سلبی امامت

گزیده‌ای از سلسله‌نشست‌های عاشوراپژوهی
وجوه سلبی امامت
سید محمدرضا هزاوه‌ای، سرویس اندیشه: در بخش اول و دوم این مطلب با همین عنوان در گزیده مختصری از مباحث، از «نفی وراثت تشریعی» و این موضوع که «امامت منصب است، نه یک مقام» و اینکه «امامت معارض با خاتمیت نیست» که سه مورد از وجوه سلبی امامت هستند، یاد شد و ادامه مطلب به استحضار می‌رسد:

تا به حال با اشاره به وجوه سلبی امامت سعی کردیم تا بگوییم امامت چه چیزهایی نیست و امام، چه کسی نیست تا در ادامه بگوییم، امام چه ویژگی‌هایی دارد.

چهارمین وجه سلبی امامت این است: «امام به معنای «تکوینی» کلمه، واسطه فیض نیست.» در السنه و افواه مشهور است که امام، واسطه فیض است و ما معتقدیم که ائمه (ع) به معنایی، واسطه بین ما و خدا هستند. جنبه مثبت و جنبه سلبی این قضیه باید روشن شود.

در اروپای قرون وسطی و هم‌اکنون کاتولیک‌ها معتقدند که پاپ‌ها و کشیش‌ها واسطه بین خدا و خلق هستند. این واسطه بودن فقط از حیث «نقش» نیست، بلکه اعتقاد آنهاست که آنها از لحاظ «خلقت» هم به گونه‌ای ویژگی واسطه بین خلق و خدا را دارا هستند؛ یعنی از لحاظ خلقت و ساختمان وجودی مرتبه‌ای بالاتر از انسان‌های متعارف و پایین‌تر از خداوند دارند و چون به لحاظ «خلقت و وجود» واسطه بین خلق و خدا هستند؛ پس به لحاظ «نقش» هم نقش واسطه‌ای دارند؛ یعنی آنها باید مطالب را از خدا به بشر منتقل کنند و آنها باید گناهانی را که بشر مرتکب شده است، از او بپرسند و به خدا منتقل کنند و از خدا طلب عفو کنند.

در اسلام چنین مقوله‌ای وجود ندارد و خود علما هم چنین تلقی‌ای از خود ندارند. ما درباره ائمه (ع) نیز چنین مطلبی را قبول نداریم؛ یعنی قبول نداریم که ائمه (ع) به لحاظ ساختمان وجودی یا ساختار وجودی حد واسط بین خدا و انسان هستند.

اینکه در بعضی از ادعیه مانند «زیارت جامعه کبیره» یا «حدیث کساء» آمده است که خداوند برای آنها باران می‌فرستد و یا خداوند آسمان و زمین را برای ائمه (ع) آفریده است، معنایش وجود داشتن رابطه تکوینی بین وجود آنها و عالم نیست؛ بلکه می‌خواهد بگوید، خداوند از خلقت هدفی داشته است و آن هدف تکامل شایسته و بایسته انسان است؛ به همین دلیل لازم است که وحی از جانب خداوند برسد و بشر با استفاده از وحی و عقل به آن کمال شایسته که منظور خلقت است، برسد. بالاترین وحی نیز که کمال انسان را تأمین می‌کند، وحی پیامبر (ص) است که با ائمه (ع) استمرار می‌یابد.

باید توجه داشت که خداوند از ابتدا آنها را این‌گونه خلق نکرده است؛ بلکه آنها خودشان لیاقت لازم را کسب کرده‌اند و عنایت‌های بعدی از جانب خداوند به آنها رسیده است.

در وجه سلبی دیگر امامت می‌گوییم، امامان ما معصوم‌اند؛ اما امام معصوم، معصوم آفریده نمی‌شود؛ یعنی عصمت امامان امری از پیش تعیین شده و تثبیت شده اولیه نیست. منشأ عصمت معصومان، خودشان هستند؛ نه اینکه با این ویژگی آفریده می‌شوند و این ویژگی به صورت آفرینشی اولیه در وجودشان تثبیت شده باشد.

امروز برخی از متفکران تصور می‌کنند، اگر ما برای ائمه (ع) عصمت قائل شویم، نوعی غلو است و به این معناست که این شخصیت‌های بزرگ را از مقام بشری خارج کرده‌ایم؛ بنابراین سعی می‌کنند، این مسئله را در ائمه (ع) کم‌رنگ یا منتفی کنند تا آنها را مانند بشر به ما معرفی کنند و الگو بودن آنها منتفی نشود تا دیگران هم نتوانند از مقامات والای آنها سوءاستفاده کنند و با تشبیه خودشان به آنها توقعات بیش از یک بشر متعارف داشته باشند.

عصمت ائمه و معصومین (ع)هیچ‌گاه آنها را از جرگه بشریت خارج نمی‌کند و به‌یقین اگر توانایی و علو درجه و کمال انسان را از حدی بالاتر بدانیم، او را از جرگه بشریت خارج نکرده‌ایم؛ چراکه اقتضای بشر بودن انسان تنها در این مسائل نیست.

ما باور داریم که انسان‌ها می‌توانند تا بی‌نهایت به تکامل برسند؛ یعنی دامنه تکامل آدمیان تا بی‌نهایت است و در این عرصه حرکت می‌کنند و درجاتی را کسب می‌کنند؛ پس نباید ما بشر بودن بشر را فقط در محدوده بشر عادی خلاصه کنیم و بشر عادی بودن یعنی بشری که خطا، اشتباه و گناه می‌کند و امثال اینها را خاصیت ذاتی بشری بدانیم؛ بنابراین اگر به این نکته توجه کنیم، بعد می‌توانیم مسئله عصمت معصومین (ع) را به سادگی بشناسیم و بفهمیم و آن را غلو نپنداریم.

سئوال می‌کنند که اگر عصمت معصومین (ع) امری از پیش آفریده شده و تثبیت شده در خلقت این بزرگواران نیست؛ پس چرا بر این امر مصریم که آنان از آغاز پیدایششان و از آغاز زندگی‌شان عصمت دارند و حتی عالمان شیعه درباره انبیا این مسئله را تأکید می‌کنند که اینها از آغاز زندگی‌شان معصوم بوده‌اند؛ نه اینکه از آغاز عصمتشان این مقام را احراز کرده‌اند.

این عقیده که ائمه (ع) از آغاز تولدشان معصوم بوده‌اند؛ یعنی عصمت مادام‌العمر داشته‌اند. با این مطلب که منشأ عصمتشان خودشان هستند؛ یعنی تلاش و زحمت خودشان سبب شده است، این مقام را پیدا کنند، کمی ناسازگار می‌نماید.

شاید این روایت که از امام باقر (ع) نقل شده و در منابع روایی ما درج شده است، به‌اندازه زیادی بتواند، پاسخ این مشکل و تعارض ظاهری را بدهد.

حضرت می‌فرماید: «وقتی خداوند حسن نیت انسانی را بداند، او را با عصمت احاطه می‌کند.» در توضیح باید گفت، خداوند علم ازلی دارد که به زمان و مکان مشخصی محدود نیست. خداوند می‌داند که کسی مانند علی بن ابی‌طالب (ع) در طول حیاتش و با تلاش خودش، هیچ‌گاه اراده کار ناصحیح، نخواهد کرد. بنابراین با علم به اینکه چنین کسی با اراده و آگاهی خود و با تلاش و اخلاص خودش هرگز اراده گناه نخواهد کرد، مقام عصمت را به او عنایت می‌کند.

عصمتی که خداوند به معصومین (ع) عنایت می‌کند، ناشی از ترک گناه خود آنهاست. معصومین (ع) چون گناه نمی‌کردند، به مقام عصمت وارد شدند؛ نه اینکه چون وارد مقام عصمت شده‌اند، به گناه وارد نمی‌شوند.

گاهی تصور می‌شود،اگر خداوند، به‌طور ویژه به آنها عنایت نمی‌کرد و به آنان عصمت نمی‌داد، اینها مرتکب گناه می‌شدند و عصمت است که مانع گناه آنها شده است؛ در حالی‌که برعکس است؛ یعنی چون گناه نمی‌کردند، عصمت به آنها اعطا شد.

این در به روی دیگران هم بسته نشده است و برای همگان باز است؛ منتهی اگر کسی واقعاً انسانی باشد که در تمام عمرش از کار خلاف پرهیز ‌کند، خداوند با علم ازلی‌اش مثل معصومین (ع) به او عصمت مادام‌العمر می‌دهد.

اگر انسانی در دو سوم عمرش خود را از گناه مصون بدارد، خداوند در آن محدوده به او مقام عصمت عنایت می‌کند. توفیقاتی که خداوند متعال برای آدمیان قائل می‌شود، بستگی به درجه اخلاص آنها دارد؛ یعنی اگر من آدمی بودم که در تمام عمرم خود را از خطا و گناه، مصون نگه می‌داشتم، خداوند به من عصمت عنایت می‌کرد.

هرچه انسان‌ها اخلاص، پاکی و صداقتشان در زندگی بیشتر باشد، خداوند متناسب با اخلاصشان توفیقاتی را برایشان فراهم می‌کند. این توفیق ممکن است، عصمت نباشد؛ ولی به هر حال توفیقاتی را برایشان قائل می‌شود.

برای ماحصل کلام در این قسمت بحث اشاره می‌کنیم که عصمتی که معصومین (ع) دارند، ناشی از اراده و تلاش خود آنهاست. چنین نیست که خداوند انسان‌هایی را از اول معصوم بیافریند و در ساختمان آفرینش آنها ویژگی خاصی ایجاد کند که اینها در اصل معصوم خلق شوند.

برخی از متفکران می‌گویند، اگر ما روی عصمت ائمه (ع) تأکید کنیم، آنها را از جرگه بشری خارج کرده‌ایم که با اسوه بودن آنها و با نصوص قرآن و مصلحت مسلمانان منافات دارد؛ چون اگر از جرگه بشر بودن خارج شوند، نمی‌توانند الگوی انسان‌ها باشند.

تصور می‌کنند، معصومین (ع) تا وقتی بشر باشند، می‌توانند الگو باشند؛ در حالی‌که معصوم بودن ائمه (ع) آنها را از جرگه بشریت خارج نمی‌کند. درست است که بعضی اغراق‌ها برای برخی از ائمه (ع) شده است؛ برای مثال گفته شده، پیامبر (ص) سایه نداشته است و مواردی که همگی آنها غلو است.

در واقع با این اغراق‌ها آنها از جرگه بشری خارج می‌شوند و دیگر نمی‌توانند امام، الگو و میزان باشند و در کل نظام هستی به هم می‌ریزد.
اگر نظام تشریع خداوندی به‌هم بریزد، نظام تکوین هم بی‌اعتبار می‌شود. این مسائل هست و این واقعیت تلخ را درباره ائمه (ع) داشته‌ایم.
کسانی که اهل تفکر و دقت‌اند باید بین موارد غلو و موارد درست، تمایز قائل شوند.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما