کد مطلب : ۱۳۸۳۰
از «روحالله» تا «فضلالله»
متأسفانه نگاه موجود و رایج نسبت به این دو مسئله –به سبب سوءتفاهم و نوعی خطای راهبردی- تحفّظ و مراقبتی منفعلانه با نیت حفظ و مراقبت وضعیت موجود است و گمان میرود كه عقبنشینی از این موضع دفاعی و پرهیزگرانه به تهدیدهای واقعی و انكارناپذیر نسبت به دین و مقدسات مجال تأثیر و توفیق خواهد داد.
جریان سنتی در حوزههای علمیه و محیطهای دینی و نهادهای اجتماعی مذهبی (مانند مساجد، هیئتهای حسینی، مدارس و مراكز آموزشی و كانونهای تبلیغی) معمولاً۱ از سر اخلاص و با نیت خیر، اما با موضعی تدافعی و انفعالی و از سر ضعفی كه ناشی از قرنها وقوع در موضع تهدید است با این رویكردها برخورد میكنند.
این موضع البته پذیرفتنی است. از سویی جریان دینی و مذهبی در دهههای اخیر با پدیدههایی نو روبهرو شده كه عمدتاً موضع ضد دینی داشتهاند و از سوی دیگر سرعت تحولات روزافزون اجتماعی مجالی برای سازگاری جریان سنتی با گردونه زمان باقی نگذاشته است.
فضای سنتی مذهبی كه مارگزیده پدیدههای نو و رویكردهای اصلاحی است، به طور طبیعی حق دارد كه از هر ریسمان سیاه و سفیدی بترسد و برای حفظ میراث گرانقدر و گنج پربهای معارف و حقایق و باورهای دینی از تهاجم و غارت دشمنان طمعكار به دور خود حلقه زند و از هرگونه تهدید بهراسد.
نكته اما دقیقاً همینجاست كه آیا این رویكرد انفعالی و سنتی اكنون نیز آن هدف را تأمین میكند یا خیر؟
شاید باشند كسانی كه از موضع نفی آن میراث كهن و با رویكرد بیاعتقادی یا كمباوری نسبت به باورهای آیینی و سنتی از نوآوری سخن بگویند و نیت و هدفشان مثلاً پیافكندن بنیانی نو و متفاوت باشد و حتى بالاتر از این به بهانه نوآوری و نواندیشی و تحول و ... –خواسته و دانسته یا ناخواسته و ندانسته– در مسیر براندازی فكری و عقیدتی باشند؛ اما این سكه روی دیگری نیز دارد كه بسیار حیاتی و مهم است.
حساسیت و شگفتی موضوع اینجاست كه در روزگار جدید و وضعیت تازه دقیقاً راه نجات و حفظ و ماندگاری این باورها و مقدسات و عقاید از همان مسیر خطرناك و پرآسیبی میگذرد كه تهدیدها و خطرهای احتمالی دشمن در آن هست.
در این شكی نداریم كه دشمن یك واقعیت است و در این تردیدی نیست كه ما در جنگ و نبردی خطرناك و حساس و جدی واقع شدهایم. بحث بر سر انكار این حقیقت یا تردید در اصل و اساس این خطر نیست و از سوی دیگر در بها و قیمت این گنج و ارزش این میراث هم با هم اختلافی نداریم.
این گنج و گوهر را بینظیر و پربها میدانیم؛ هرچند كه گاه چند سكه تقلبی و جعلی در آن آمیخته باشد و این درخت سایهگستر و تنومند را پناه و مأمن خود و نسلهای آینده میخواهیم؛ هرچند كه آفتی چند به این شجره مقدس نشسته باشد. با محك خبرگان میتوان سره را از ناسره بازشناخت و سكه و طلای تقلبی را از گنج كهن جدا كرد و با اهتمام اهل علم میشود، آفت این درخت را زدود و آن را با سمپاشی و آفتزدایی از خطر حفظ کرد.
نكته دقیقاً اینجاست كه دیگر مراقبت از این میراث با موضع انفعالی و سنتی ممكن نیست. این راهكارها و روشهای مرسوم و معمول شاید روزگاری پاسخگو بود و این شیوهها و سبكهای معمول شاید زمانی راه به جایی میبرد.
امروز اما دیگر اصرار بر آن شیوهها نه فقط اثر و نتیجهای ندارد، بلكه بر عكس به حذف و محوشدن و اضمحلال و نابودی تفكر و اندیشه و باور منجر میشود.
با این نگاه و باور، نوآوری و نوگرایی نه فقط تهدید و خطر نیست، بلكه نوعی پادزهر و واكسن برای بیمهكردن و حفظ است و پاسخ به نیاز واقعی مخاطبی كه راه نجات را در مكتب اهل بیت(ع)میجوید.
بزرگانی امثال شیخ طوسی، شیخ مفید و شهیدین با این رویكرد به مراقبت و حفاظت از این میراث پرداختند و نظریات متفاوت و مختلف آنان و دیگران نه فقط خطری برای این باورها و عقاید ایجاد نكرد، بلكه گشایش فضای فكری حتى برای بحثها و جدلهای مخالفان۲ به بالندگی و رشد فقه و اصول و كلام و تفسیر شیعه كمك كرد و در دوران معاصر نیز امام خمینی (ره) و شاگردان منهج و مدرسه او مانند شهید مطهری با همین سویه و نگاه به پاسداری از معارف اصیل پرداختند.
از سوی دیگر نیاز به معرفی و عرضه این معارف در گستره بینالمللی و پاسخدادن به نیاز و تشنگی مخاطبان وسیع و بیشماری كه هدایت و نجات را در مكتب اهل بیت(ع)میجویند، نیاز به سازماندهی نو و متفاوت دارد. شاید مرحوم علامه امینی –پاسدار بزرگ حریم ولایت– از این روی میفرمود: «اگر وجوهات حوزهها در اختیار من بود، همه را در اختیار طلبهها میگذاشتم تا به كشورهای مختلف سفر كنند و دنیا را ببینند و بشناسند.»
طلبه و مبلغ و واعظی كه مخاطب خود را در گستره دنیا ببیند و جهان را در كوچه محل سكونت یا محله و منطقه مسجد و مدرسهاش منحصر نداند، به طور طبیعی ادبیات و منطق و رویكرد متفاوتی خواهد داشت.
شاید جدا از انقلاب عظیم اسلامی به رهبری امام راحل (ره) در دوران معاصر حوزه بعد از مرحوم آیتالله بروجردی تا كنون این توجه به طور جدی وجود داشته است. اکنون سالهاست كه مراجع بزرگوار تقلید در مناطق مختلف دفتر دارند. مرحوم آیتالله فاضل لنكرانی در وصیتنامه خود از لندن به عنوان دروازه دنیا سخن میگوید. درسهای خارج فقه و اصول در اینترنت عرضه میشود و از تأسیس شبكههای ماهوارهای برای حوزه علمیه سخن میگویند.
بزرگانی چون امام موسى صدر و علامه فضلالله پیام حوزههای علمیه قم و نجف را به فضاهای متفاوت و گستردهتری چون لبنان و به دنبال آن مناطق دیگر جهان انتقال دادند۳ و به اقتضای تفاوت محیط و مخاطب با تجربههایی نو و چالشهایی جدید در جبههای وسیع و نبردی متفاوت روبهرو شدند.
بهآسانی میتوان در پشت این جبهه و مناطق یكدست و غنی مذهبی مانند قم یا مشهد و زیر سایه عنایت آسمانی امام هشتم(ع)یا كریمه اهل بیتhنشست و از عملكرد و خطای احتمالی سربازی كه در خط مقدم جهاد فرهنگی زیر باران گلوله دشمن قرار دارد، انتقاد كرد؛ البته كار نو كه نمونه و تجربه و الگویی هم ندارد، از خطا و اشتباه مصون نیست؛ ولی سؤال اینجاست كه آیا باید به این میدان قدم گذاشت یا نه ؟ و آیا میتوان به دلیل احتمال اشتباه و خطا جبهه نبرد را ترك كرد و آن را به دشمن سپرد؟
علامه سیدمحمدحسین فضلالله فرزند خانواده علم و فقه و پرورده حوزه نجف با ورود در چنین میدانی باب بركات و فواید فراوان را گشود و البته ورود به این میدان احتمال خطر و اشتباه هم دارد. او معصوم نبود و چون بسیاری عالمان و فقیهان و مفسران متقدم نظریات و دیدگاههای مختلف و گاه متناقض با آرای رایج داشت؛ اما آیا سزاوار است كه جهاد و خدمات بینظیرش را به دلیل اینكه دیدگاهش را نمیپسندیم، نادیده بگیریم؟
مكتب شیعه با همین تفاوتها و اختلافها پاییده است و بیشك اگر قرار بود، در طول قرنها استبداد فكری و خفقان اندیشه حاكم باشد، اكنون چنین میراث ارزشمندی در اختیار ما نبود.
من خود با بسیاری نظریات ایشان موافق نبودهام و نیستم. (آخرینش بحث ایشان در موضوع ولایت تكوینی كه چندی پیش در بیروت منتشر شد.) اما آیا نباید به یك فقیه و عالم اجازه دهم كه دیدگاه خود را طرح كند یا برای او این حق را قائل باشم كه باور یا موضع خود را داشته باشد؟
آیا باید اختلاف عقیده چنین مجاهد بزرگی با برخی عالمان و فقهای بزرگوار دیگر باعث شود تا خدمات و توفیقات و تجربههای او نادیده گرفته شود و راهی كه او برای روحانیت معاصر شیعه و حوزههای علمیه گشود، مسدود گردد؟
او كسانی را با حقایق شیعه و رویكرد جهادی مكتب عاشورا آشنا كرد و آنان را با انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) پیوند داد كه شاید به هیچ طریقی دیگر به این سو روانه نمیشدند. او در محیط آشفته و فضای آلوده لبنان و در محرومیت شدید اقتصادی و فرهنگی شیعه به سراغ كسانی رفت كه از همهسو مورد تهدید و تهاجم فرهنگی بودند و دست آنان را گرفت و پای آنان را به كشتی نجات
سیدالشهدا(ع)باز كرد.
مگر نه این است كه «باب الحسین أوسع»؟ بسیاری از این در وارد رحمت و مغفرت الهی میشوند كه از هیچ راه دیگری نمیتوان انتظار ورودشان را داشت؟ آیا رواست جهاد او برای آشناكردن این همه جوان شیعه با خیمه نجات حسینی را نادیده بگیریم؟
او با مشی و منش خود مصداق بارز این روایات بود كه «العالم من لم یؤیس الناس من روح الله»؛ «عالم حقیقی كسی است كه مردم را از رحمت الهی ناامید نكند.» و «جرّوا مودّه الناس الیكم و الینا»؛ «محبت مردم را به خود و به ما جلب كنید.» و «كونوا لنا زینا و لا تكونوا علینا شینا، ینظر الناس الیكم و یقولون هؤلاء شیعه جعفر بن محمد»؛ «برای ما [اهل بیت(ع)] سبب افتخار باشید؛ نه سبب شرمندگی. مردم كار شما را میبینند و میگویند، اینها شیعیان جعفری هستند.»
مخاطب گستردهای برای پیام حسینی در اطراف این جهان پهناور منتظر شنیدن ندای دعوت به خیمه سیدالشهدا(ع)هستند. این مخاطب گسترده را با نگاه نو و بیان نو و اندیشه نو میتوان جذب كرد و به این سفینه نجات نشاند.
امثال مرحوم علامه سیدمحمدحسین فضلالله با چنین رویكردی و در چنین راهی به جهاد پرداختند و با بصیرت و درایت تا پایان بر عهد و پیمان خویش استوار ماندند. او تا روزهای آخر عمر در رویارویی با آمریكا و اسراییل بر موضع انقلابی امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی ایستاد، با وجود فشارها و فتنهها تسلیم سازش نشد و در اتفاقات اخیر ایران كوچكترین بهانهای به دست دشمن نداد.
بسیاری فتنهجو و وسوسهگر كوشیدند تا كوچكترین كلمه یا بهانهای در سخنان او علیه انقلاب اسلامی یا حوزه علمیه قم یا ولایت فقیه یا مقام معظم رهبری بیابند یا او را به موضعگیری هرچند خفیف و ساده وادار كنند؛ اما او با هوشیاری و حكمت تا آخرین روزهای عمر تسلیم این فشارها نشد و با وجود اختلاف نظر یا آزردگیهایی كه از برخی عالمان و بزرگان در ایران داشت، چنین بهانهای برای دشمن ایجاد نكرد.
روحش شاد كه مردم را از رحمت الهی و «روح الله» موسوی خمینی (ره) ناامید نساخت و بر پیمان خود با جد بزرگوارش وفادار ماند.
پینوشت:
۱. متأسفانه در كنار این جریانِ غالب، استثناهایی هم هست كه قصد و نیت شان خیر نیست، بلكه انگیزههایی چون مسائل شخصی، حسادت و حتى انگیزههای اقتصادی و مالی آنان را به موضعگیری و ناسزاگویی و ماهیگرفتن از آب گل آلود میكشاند و فضای عمومی دینی هم به دلایل مختلف نمیتواند، این نیات سوء را از نیات خیر تشخیص دهد و باز شناسد.
۲. این رویكرد البته سنت حسنه پیامبرsو خاندان عصمت(ع)است؛ نه ابتكار دیگران، سماجت و تحمل آن بزرگواران در شنیدن پرسشها و انتقادها و حتى حملههای فكری و اعتقادی چنان بوده كه در هیچ مكتب و آیینی نظیر و نمونه ندارد.
۳. لبنان به نوعی یك چهارراه تلقی میشود كه فضاهای متفاوتی را به هم پیوند میدهد. موقعیت استراتژیك جغرافیایی و تنوع بافت دینی و مذهبی و طایفهای و وضعیت خاص ارتباطات بینالمللی و مراكز علمی و فرهنگی فرامنطقهای باعث شده تا این كشور پل ارتباطی با سایر كشورهای جهان باشد.