کد مطلب : ۱۴۵۲۳
زبور آل محمد
فريده مهدوي دامغاني
«کمدي الهي»، «زندگاني نو» اثر «دانته»، «بهشت گمشده» اثر «ميلتون» و گزيدة اشعار «اوژنيومنتاله» که برندة جايزة نوبل ۱۹۷۵ شده، از جمله آثاري است که ايشان به زبان فارسي ترجمه کردهاند.
فريده مهدويدامغاني با ترجمة مجدد «کمدي الهي» اثر «دانته» و ترجمة ۱۹ اثر ادبي کلاسيک کشور ايتاليا، مدال افتخار شهر «راونا»ي ايتاليا و مدال افتخار «فيورنيوي طلايي» شهر فلورانس را کسب کرده و شهروند افتخاري شهر «راونا» است.
ايشان در کارنامة فعاليتهاي علمي، فرهنگي و مذهبياش ترجمة آثار مذهبي ارزشمند به زبانهاي انگليسي، فرانسوي و ايتاليايي را داراست و هماکنون مشغول ترجمة صحيفة سجاديه است.
يادداشت زير به تقاضاي خيمه و حسن آغازي براي پروندة صحيفة سجاديه در اين شماره است.
بسم الله الرحمن الرحيم
تقديم به همة عزيزان مخلصي که عاشق و شيداي خاندان مطهر اهل بيت (ع) اجمعيناند:
السلام علي الحسين
و علي علي بن الحسين
و علي اولاد الحسين
و علي اصحاب الحسين
«... سپاس و ستايش خدايي را که يکي از راهها را ماه خود، ماه رمضان، ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه پاکسازي دروني و ماه شبزندهداري قرار داد؛ ماهي که قرآن در آن نازل شده که هدايتگر مردم و نشانههاي روشني از هدايت و جداسازي حق از باطل است. خدايا! بر محمد و آل او درود فرست و شناخت فضيلت و بزرگداشت حرمت اين ماه و خودداري از آنچه در اين ماه محرم فرمودهاي، به ما الهام کن و ما را با نگاهداري اعضاي خود از نافرمانيهاي تو و به کار بردن آن در آنچه موجب خوشنودي توست، بر روزه داشتن آن ياري ده تا با گوش خود به هيچ لغوي گوش نسپاريم و با ديدگاه خويش، به هيچ لهوي شتاب نورزيم و ما را در اين ماه موفق بدار تا با نيکي و هديه، با خويشان خود بپيونديم...» (دعاي فرارسيدن ماه رمضان از صحيفة مبارکة سجاديه)
با نام خداي مهربان و بخشايشگر به عزيزاني که اين چند سطور را مطالعه ميکنند، سلامي سراپا ادب و خضوع عرض ميکنم و فرارسيدن ماه مبارک رمضان سال ۱۴۳۱ هجري قمري را به آنان تبريک ميگويم. چند سال پيش در عمرهاي که توفيق يافتم به همراه همسر و فرزندانم در اواخر رجب و روزهاي ابتدايي شعبان حضور داشته باشم، در روز ولادت حضرت امام علي بن الحسين (ع)، سيد ساجدين و زينت عبادتکنندگان، پس از انجامدادن چندين طواف مستحب، شاهد فرارسيدن نيمروز شدم، بيآنکه هنوز وقت نماز ظهر اعلام شده باشد.
چند بطري خالي با خود برداشته بودم تا بتوانم آنها را با آب گوارا و مطهر زمزم پر کنم و به طوافکنندگاني که در آن هواي بسيار گرمِ بالاي ۵۰ درجه، مشغول طواف بودند، آب خنکي را با نامبردن اسم سروران و اربابانم، حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و حضرت ابوالفضل العباس (ع) تقديم کنم. طوافکنندگان با مشاهدة بطريهاي آبي که در دست داشتم، دستهاي خود را به سويم دراز ميکردند. من نيز در کف دستشان آب ميريختم و نام حضرت سيدالشهدا (ع) را به زبان ميراندم و پيوسته در دل از خدا ميخواستم که بتوانم تشنگي آن طوافکنندگان را که از هر کشوري بودند، اندکي تسکين بخشم و در آن مکان الهي، خوشنودي خدايم را فراهم آورم.
پاکستانيها، هنديها، اندونزياييها، مالزياييها، فيليپينيها، عراقيها، بحرينيها، قطريها، سودانيها، نيجريها، ساحلعاجيها، سريانيها، لبنانيها، ترکها، افغانيها، بنگلادشيها، تونسيها، مغربيها، مصريها و... بدون استثناء آن هنگام که با صداي بلند تکبير ميگفتند تا شوط بعدي خود را آغاز نمايند، با مشاهدة آن آب خنک به سويم ميآمدند و من نيز نام مولا و آقايم، حضرت امام حسين (ع) را بر زبان ميراندم. گاه نيز نام بانويم حضرت زينب کبري (س) يا حضرت ابوالفضل (ع) يا حضرت امام سجاد عزيزم را بر زبان ميراندم و طوافکنندگان، گاه با شناخت آن نامهاي مبارک، گاه با ناشناختن آنها، همان اسامي عزيز را به هر حال بر زبان ميآوردند.
قطرات اشک، طبيعتاً و بهوفور از ديدگانم جاري بود و گاه ميکوشيدم در آن فضاي فرحبخش و زيبا با بلندکردن سرم، آن کعبة مکرمه را که احتمالاً حضرت ابوالفضل العباس (ع) روي بام آن صعود فرموده بود تا پيش از عزيمت به کربلا، دشمنان خاندان اهل بيت (ع) را به دليل همة نامهربانيهايي که در حق حضرت اباعبدالله الحسين (ع) مرتکب شده بودند، سرزنش کند و اعلام دارد که تا جان در بدن داشته باشد، هرگز نخواهد گذاشت امامش را دشمنان آزار دهند، بنگرم.
باري، مراحل اينچنين سيرابکردن طوافکنندگان را بارها و بارها هنگام نيمروز به انجام رساندم و روز آخر، حضرت امام سجاد (ع) را با نهايت ادب و خلوص و خضوع صدا کردم و به ايشان عرض کردم که اميدوارم، مراتب کنيزي و خدمتگزاري خود را براي خوشنودي پدر و عموها و عمهها و برادران و خواهران گراميشان به انجام رسانده باشم و اينکه خود ايشان نيز تا اندازهاي از خدمتگزاريام راضي بوده باشند و بيصبرانه دوست داشتم، پاسخي از سوي آن امام مهربان که همة برکات زندگيام را مديون عنايات ايشان هستم، دريافت کنم...
سرانجام روزي در ساعت پنج بامداد به تهران بازگشتيم و در ساعت ۹ بامداد، همچنان که تازه به خواب رفته بوديم، دوست عزيز ناشري به من زنگ زد و گفت: «مهدوي! نميدانم چرا به دلم افتاده است، يک جلد «صحيفة سجاديه» از چاپ جديدم که بسيار هم نفيس و زيباست، هماکنون برايتان ارسال کنم...»
... آن هنگام که صحيفة سجاديه آن دوست را دريافت کردم، بسيار گريستم. ميدانستم همانا عنايتي است که از سوي امام عزيزم دريافت کرده بودم؛ سپس همان ناشر از من خواهش کرد تا مقدمهاي به زبان فرانسوي و انگليسي براي صحيفة سجادية نفيسش به رشتة تحرير در بياورم که باز، اين نيز عنايت ديگري از سوي آن امام بزرگوار به بندة کمترين بود.
اکنون شش روز پس از بازگشتم از مکة مکرمة به همراه همسر و فرزندانم در حالي که باز توفيق يافته بودم، خدمتگزاريهايي را (گاه به اشکالي ديگر و با شيوهاي متفاوت) براي طوافکنندگان به انجام رسانم، عزيزان محترم و مؤدبي از سايت «خيمه» با من تماس گرفتند و خواهش کردند تا چند خطي براي اين سايت وزين و شايسته که اميدوارم مطالبش مورد خوشنودي کامل حضرت امام زمان (عج) قرار گيرد، به رشتة تحرير درآورم. باز در حين طواف و با نگريستن به آسماني آبي و آفتابي که با دهها و دهها پرندة کوچک و خوشاهنگ و با پروانههايي بيشمار با نهايت سعادتمندي، پيوسته بر فراز کعبة مکرمه پرواز ميکنند و قدر اين سعادت خود را شايد ندانند، با حضرت علي بن الحسين مهربانم، با امام کريم و بزرگوار و سخاوتمندم به راز و نياز پرداختم و با نهايت احترام و خضوع از ايشان خواستم که مرا که مشغول ترجمة صحيفة مبارکة سجاديه به زبان ايتاليايي (و نيز فرانسوي براي نوبتي ديگر و با ترجمهاي نو) هستم، مورد عنايت و برکات بيپايان خود قرار دهند...
اين بار افتخار يافتم تا در نخستين روز از ماه مبارک رمضان، باز هم چند جملهاي براي ستايش و تجليل از حضرت امام سجاد (ع) بنگارم و خداي مهربانم را از بابت اين توفيق بزرگ، سپاس بگويم...
گرچه حضرت امام سجاد (ع) بنا به دلايلي که خداوند اراده فرموده بود، نتوانست در ميدان رزم کربلا شرکت کند، شمشير مبارزة ايشان، سالها بعد در شکل نيايشهاي بسيار زيبا و روحپرورِ «صحيفة مبارکة سجاديه» که به عنوان «زبور آل محمد» معروف است و سومين کتاب مهم شيعيان در سراسر جهان ميباشد، آشکار شد. ساختار اين نيايشها در قالب شمشير رزم آن امام بزرگوار آشکار ميشود. اين نکتهاي است که خود، عميقاً به آن اعتقاد و باور دارم و بهراستي اگر فاجعة کربلا شکل نميگرفت، اين نيايشها نيز هرگز به رشتة تحرير در نميآمدند!
اين مناجاتها، نهفقط شاعرانهترين و پراحساسترين و زيباترين شکل براي برقراري ارتباطي معنوي و روحاني با خالق و آفريدگار است، بلکه همزمان در امتداد قيام پدر بزرگوارش حضرت سيدالشهدا (ع) به عنوان يکي از شيوههاي ممکن در آن دوران، براي تداومبخشيدن به جنبش اصلاحگرانهاي بود که قيام کربلا در تلاش بود، در جامعة اسلامي بنيان نهد. در فضايي که از ظلم و ستم و بيعدالتي آکنده شده بود، اين دعاها و نيايشها، شيوهاي نو براي تعليمبخشيدن به ذهن تشنة هر مسلمان بود. شيوهاي شايسته و چه بسيار جانپرور و روحبخش تا صحيحترين و دقيقترين مفاهيم اسلام محمدي و علوي به قلب و جان و ذهن و روح انسانهاي عاشق خداي بزرگ و رسول او و ولي او نفوذ يابد...
راز و نيازهاي حضرت امام سجاد (ع) در تلاش است، هر مسلمان (يا حتي غير مسلمان را...) را به سوي شوق و اشتياقي براي برقراري ارتباطي دلنشين و معنوي با خداي خود برانگيزد و نيز روح هر انساني را به سوي آن تکامل دروني ذهني و معنوي هدايت و راهنمايي کند. مگر نه آنکه پيش از آن امام عزيز و بزرگوار، اجداد پاک و نوراني ايشان نيز همين کار را با اعمال و گفتار و کردار خود به انجام رسانده بودند؟
اما دوران حضرت امام سجاد (ع)، دوراني بود که ذهن انسانها به درک اين واقعيت نائل آمده بود که نخستين راه پيشرفت و نجات و رستگاري بشريت، از طريق برقراري آن ارتباط اوليه با خداي مهربان است؛ البته با بهرهمندبودن از اين وقوف و آگاهي که خداوند رحيم و رحمان، پيش از هر چيز، غفور و غفار است و اگر بندهاي اندکي از مسير راست منحرف شده باشد، با شيوه و طريقي که امام سجاد (ع) با نهايت مهرباني به ما آموخته بودند، ما انسانهاي خطاکار، ديگربار ميتوانستيم بخشايش خداوند متعال را براي خود به دست آوريم.
آري؛ امام سجاد (ع)، جايگاه و مفهوم اصلي زهد و پارسايي و ايمان و اعتقاد و تقوي را در مفاهيم اسلامي و بر اساس نص قرآن که همانا دوري از شرک و گناه و دستيافتن به يقين باطني و سعادت و خوشنودي است، بيان ميفرمايد. اينکه اين حقيقت انکارناپذير را دريابيم که چگونه خداوند عالم را دوست داشته باشيم و گرامي بداريم و چگونه با خضوع و خشوعي که از خود در هنگام راز و نياز ابراز ميداريم، درهاي توبه را به روي خود بگشاييم و رسول خدا (ص) و خاندان گرامي او را از صميم قلب دوست بداريم و اين يقين قلبي را با خود همواره در دل داشته باشيم که بازگشت همة موجودات عالم به سوي خداي يگانه و واحد است. والسلام.