کد مطلب : ۱۴۵۶۰
حجيت رؤياها
انسیه نوشآبادی
امام صادق (ع) در اين مورد ميفرمايد: «ان دين الله عزوجل أعز من أن يري فيالنوم»؛ «دين خداوند برتر از آن است که در خواب ديده ميشود.» (همان، ص ۲۳۷)
حتي رؤياي پيامبران (ع) نيز که به اعتقاد برخي علماي شيعه همواره صادق بوده و الهام عيني و بلکه همپاية وحي قلمداد شده، از نظر علامه مجلسي براي انبياء (ع) حجتآور نبوده و بهتنهايي علت افعال ايشان قرار نميگرفته است.
ميفرمايد: «اگر از ما سؤال کنند، نظر شما در مورد رؤياي انبياء چيست و به چه علت به صحت آن حکم ميکنيد و آن را همپاية وحي ميدانيد، ميگوييم، ما قطع به صحت اخبار مربوط به اين مسئله نداريم و اين اخبار نيز از اخبار متواتر يا مستفيض نيستند که موجب علم شوند؛ البته آنچه ممکن است آن است که خداوند در مورد خاصي به پيامبرش قبلاً از طريق وحي اعلام کند که فلان مسئله را در خواب به تو خواهم گفت و آنچه را لازم است، انجام دهي، در رؤيا به تو نشان ميدهم. در اينجا قطع به صحت پيدا ميکند؛ به علت آنکه قبلاً از مجراي وحي تأييد شده است؛ نه به اين علت که در خواب ديده شده است. رؤياي حضرت ابراهيم (ع) نيز بر همين توجيه حمل ميشود؛ والا چگونه ممکن است حضرت ابراهيم (ع) يقين پيدا کند که مأمور به قربانيکردن فرزندش شده است؟ (بحار، ج ۶۱، ص ۲۱۶)
هيچ رؤيايي نميتواند همة دليل براي صدور حکمي باشد؛ همچنين نميتواند سندي دال بر ايمان يا کفر کسي باشد؛ حتي اگر رؤياي انسان برجستهاي باشند. دخالت صدها امر چون تغذية تفکر، تلقين، اعتقادات، مشاهدات روزانه، تخيلات، اميال و آرزوها و... در رؤيا باعث ميشود که رؤيا کاملاً از اعتبار «واقعي بودن» ساقط شود، بلکه از طريق رؤيا نميتوان خود بيننده را شناخت؛ زيرا هر کسي رؤيايي دارد که کاملاً مطابق با منش و تفکر خود اوست.
روايت «من راني» که دلالت بر شرافت دين پيامبر و اهل بيت (ع) در رؤيا ميکند، از سوي سيدمرتضي (ره) و شيخ مفيد (ره) به عنوان ضعيفترين اخبار احاد توصيف شده است. اين قبيل رؤياها (آنهم در صورت تکرار) فقط از آن نظر که نشان ميدهد، بينندة رؤيا محب اهل بيت (ع) بود و به ياد ايشان است (با خواندن زيارات و ادعيه و...) ارزشمند است.
اهميتدادن بيش از حد و نامعقول به رؤياها، ناشي از باورهاي غلط نسبت به اين امر، يکي از اشکالات عوامانه و علامت ضعف فکري است که موجب اتهام ما به خرافهپرستي و گاه کفر و ارتداد ميشود. يکي از استادان دانشگاه بغداد در کتابي که دربارة رؤيا منتشر کرده، ميگويد: «شيعيان در بسياري موارد، قبور امامزادگان و ائمة خود را از طريق رؤيا مشخص ميکنند.» (رؤيا از نظر دين و روانشناسي، ص ۱۳۰)
بهتازگي نيز آيـ‹الله مکارم شيرازي براي مبارزه با همين خرافهسازيها هشدار دادند و گفتند: «اخيراً با استناد به برخي خوابها امامزادهسازي در بعضي جاها معمول شده است که مثلاً فلان امامزاده در فلان منطقه مدفون است يا اينکه نياز به آب و غذا دارد و هر کسي با اين امور مخالفت کند، به بلا گرفتار ميشود. در مورد مسجد جمکران نيز بارها گفتيم که (جريان مربوط به شرافت آن) در بيداري اتفاق افتاده و در خواب نبوده است. در شرع اسلام اين مطالب درست نيست و نميشود، بر اين اساس مطلبي اسلامي درست کرد. (سايت تحليلي خبري عصر ايران، کد خبر ۱۰۰۹۴۶)
تبرئهکردن گناهکاران و حتي برخي مجرمين مشهور با رؤياهايي که در آن ائمه (ع) از ايشان به علت گريه بر امام حسين (ع) حمايت کردهاند هم يکي از اقدامات نادرستي است که متأسفانه در مجالس مقدس سوگواري بر سالار شهيدان رواج دارد و بسياري مداحان و حتي برخي سخنرانان در اين زمينه نقش اساسي دارند. با ترويج اين چيزها، مردم از واقعيات ديني فاصله ميگيرند و غير منطقي و نامعقول بار ميآيند. سوختن بر امام حسين (ع) وقتي در آخرت فايدهبخش است که در دنيا موجب تحول انسان و بازگشت او به سوي خداوند شده باشد. اين اصل و واقعيتي است که هيچ رؤيايي نميتواند در آن خلل ايجاد کند.
به نيروي عقل و منطق و با مدد شرع ميتوان گفت که رؤياها هيچگونه حجيت حتي براي خود بيننده نيز ندارند و ما هيچ دستوري دال بر اين مطلب نداريم، بلکه سفارش به بازگونکردن رؤياها نزد ديگران از سوي پيامبر (ص) (مگر براي انسانهاي خاص) ميتواند اشاره به مذمت باورهاي غلط در اين مورد داشته باشد.
ماهيت رؤياها
آيا رؤياها تجربيات واقعي روح ما و ملهم از خداوند، فرشتگان، ارواح و گاه شياطين و... هستند يا اينکه هيچ ارتباطي بين رؤياها و دنياي خارج از ذهن ما وجود ندارد و ما هر آنچه در رؤيا ميبينيم، چيزي از وجود اسرارآميز خود را تجربه ميکنيم؟
اگر به ديدگاه اول معتقد باشيم، بايد ارزش طلايي رؤياهايمان را بدانيم و براي ديدن رؤياي بد، صدقه بدهيم و به خدا پناه ببريم تا گرفتار تعبير بد آن نشويم و براي ديدن رؤياي خوب، خدا را شکر کنيم و براي تحقق آن در دنياي بيداري منتظر بمانيم؛ اما اگر از طرفداران ديدگاه دوم هستيم، بايد به فيلمهاي گرفتهشده از روان خود در عالم رؤيا، خوب توجه کنيم تا به دور از خودفريبيهاي عالم بيداري و تزها و قانونمنديهاي مربوط به آن بتوانيم به شناخت بهتري از خويشتن برسيم.
مسلماً براي جانبداري يا رد و انکار هر يک از دو ديدگاه فوق بايد دلايل محکم و مورد قبولي داشت تا متأثر از داستانسازيها و تفکرات اثباتنشدة هر يک از طرفين، قضاوت عجولانه صورت نگيرد؛ بهويژه که در تجربيات هرکدام از اين دو مکتب فکري، گزارشهاي گاه مستند و مورد اطميناني وجود دارد که نشان ميدهد، در هر دو مورد کساني که توانستهاند رؤياي خود را بهخوبي و درستي تعبير کنند، با عجايبي واقعي روبهرو شده و بهرة کافي بردهاند؛ اما اشتباهات نيز در هر دو مورد وجود دارد که دلايل بسياري چون خودفريبي، زيادهروي، عناد بيجا، ناواردي و... دارد که براي رفع اين اشکالات لازم است دانش و انديشة بيشتري را در اختيار گرفت.
زبان رؤياها
آنچه هر دو گروه در آن مشترکاند، اعتقاد به زبان سمبوليک (نمادين) رؤياهاست؛ به اين معنا که خوابها با زبان سمبوليک با ما سخن ميگويند؛ يعني آنچه در رؤيا ديده ميشود، سمبول و مظهر چيزي در بيداري است که معبر با تسلط بر علم تعبير آن را کشف ميکند؛ معلمي که منظور و معناي اصلي رؤيا را از دل سمبولها و نمايش نمادين آن بيرون ميکشد.
مصاديق (جانشينان) سمبولها در روش تعبيري گروه اول که ما نام آن را تعبير سنتي ميگذاريم، با سمبولهاي گروه دوم که داعية تعبير علمي (روانشناسي) دارند، در بسياري موارد متفاوت و بهندرت با هم مشترکاند؛ مثلاً در تعبير سنتي، مار سمبول دشمن و کوه، سمبول پادشاهي و بزرگي است؛ پس حملة مار نشانة تهديد دشمن و صعود از کوه نشانة صدارت يافتن است؛ اما در تعبير علمي صعود از کوه علامت عزتنفس و حملة مار سمبول خشم از سرکوب ميل جنسي (در مرد) است؛ بنابراين اولين قدم در اين راه، فهم زبان سمبوليک است که اصلاً کار سادهاي نيست؛ بهويژه دانشي که صورت فرموليک و کاربردياي ندارد.
در روش تعبير سنتي هم که کتابهاي تعبيرخواب موجودند، در عمل کارايي ندارند؛ زيرا اولاً در اين کتابها، سمبولها به صورت کلي تعبير شده و براي حالتهاي ترکيبي و متنوعي که در رؤيا ديده ميشود، (جز در مواردي محدود) تعبير ندارند که طبيعتاً امکان چنين چيزي هم نيست. دوم اينکه بيشتر اين کتابها مستند و صحيح هم نيستند و با هم متناقضاند. سوم اينکه سمبولهاي جديدي را که به فرهنگهاي جهان معاصر وارد شدهاند، ندارند و در عوض محتوي برخي سمبولهاي بسيار قديمي هستند که حتي نامشان هم براي ما آشنا نيست.
در روش تعبير علمي نيز اثري که محتوي ترجمة زبان سمبوليک باشد، نيست و فقط مقياس، همان رؤياهاي تعبيرشدة صاحبنظران اين رشته است که آنها نيز در بيشتر موارد يکديگر را حمايت نميکنند و رؤيايي که در مکتب فرويد ممکن است تعبيري بنابر اميال جنسي داشته باشد، در مکتب يونگ سر از الهامات رباني درميآورد؛ بنابراين جز با مطالعة بسيار دربارة رؤياهاي تعبيرشده و داشتن قدرت تشخيص در اين مورد مهارتي حاصل نميشود.
در روش سنتي نيز تسلط بر تفسير قرآن و احاديث رسيده در زمينة تعبير، بسيار سودمند است. هماکنون نيز علماي حاذق با توجه به آيات شريفه تا حدودي بر تعبير توانا هستند؛ مثلاً در مورد رؤياي ديدن کشتي يا سوارشدن بر آن به اعتبار آية «و انجيناه من السفينـ‹» به نجات يافتن از غم و گرفتاري تعبير ميکنند؛ همچنين به استناد آية «واعتصمو بجبل الله جميعا» خواب ريسمان ديدن را بزرگي ميدانند. علامه مجلسي (ره) ميفرمايد: «اگر کسي ريسمان ديد، قوت بوده و مهتري و بزرگي است.»
به استناد آية «انا جعلنا في اعناقکم اغلالاً» نيز تعبير غل و زنجير را بد ميدانند و ميگويند: «اگر کسي غل و زنجير ببيند، کفر است.» باز هم اين تعبيرها نسبي است و براي همه يکسان نيست. ديدن زنجير براي کسي که سازندة آن است، چنين معنايي نخواهد داشت، بلکه بازتاب مشاهدات روزانه است؛ پس بايد در تعبير همة اين امور را در نظر گرفت. (اقتباس از تعبير خواب علامه مجلسي، باب ۲۵)
در اينجا نکتة ديگري هم وجود دارد و آن اينکه ممکن است در مورد يک رؤيا هر دو نوع تعبير کاملاً درست باشند و يکديگر را حمايت کنند؛ مثلاً در مورد تعبير علمي غل و زنجير بگوييم، حالت يأس و ناسپاسي در انسان چيره بوده و در رؤيا به شکل غل و زنجير (يا دستبند کنوني) نمايان شده است؛ زيرا زنجير و دستبند از آلات زندان است که ميتواند، سمبل يأس و نوميدي باشد و معلوم است که يأس و نوميدي مهمترين ويژگي کفر است.
بررسي کيفيت رؤياها
رؤياها دو دستهاند؛ رؤياهايي که علت جسماني دارند و رؤياهايي که از روح ما (يا به قول منکران روح، از فعاليتهاي ذهني ما) سرچشمه ميگيرند. با بررسي دقيقتر اين دو دسته رؤيا تا اندازهاي بر فهم و تعبير رؤياها توانا شدهايم و بهتر ميتوانيم بين دو ديدگاه موجود قضاوت کنيم تا نه به خرافهپرستي و نه به افراط در اعتقادات مذهبي متهم شويم؛ همچنين بتوانيم به دور از نگرانيهاي بيهوده و افکار غير منطقي با رؤياهايمان برخورد کنيم.
رؤياهاي جسماني
پارهاي از اين رؤياها ناشي از تغذية نامناسباند و هيچ علتي براي تعبير ندارند.
معروف است که مردي به علامه مجلسي مراجعه کرد و تعبير رؤيايش را خواست. او در رؤيا شير سفيدي ديده بود که مار سياهي دور گردنش حلقه زده است. علامه در پاسخ او گفت: «گمانم ديشب پنير و رب انار و خوردهاي.» مرد اين گفته را تصديق کرد. در روايات اين دسته از رؤياها «خوابهاي پريشان» ناميده ميشوند و آنها را از تعبير منتفي دانستهاند.
برخي از اين رؤياهاها نيز معلول محسوسات جسماني هستند؛ مثل رؤياي جستوجوي آب که متأثر از تشنگي در هنگام خواب است.
در اين رؤياها، انسان همواره در جستوجوي آب است و تا زماني که تشنگياش در بيداري برطرف نشود، در رؤيا نيز از آب سيراب نميشود يا همچنان سرگردان است و آب نمييابد يا اگر مييابد، نميتواند بنوشد و... در اين مورد برخي معبران گمان ميکنند، انسان تشنه در رؤيا آب مينوشد و لذت ميبرد؛ حال آنکه اينگونه رؤياها با احساس واقعي انسان هماهنگ هستند.
پرواضح است که اين رؤياها در تعبير سنتي جايي ندارند؛ اما با وجود آنچه به نظر ميرسد، از درجة تعبير علمي و بررسي ويژگيهاي شخصيتي رؤيابين کاملاً ساقط نيستند؛ زيرا هر کسي متناسب با انديشه و شخصيت خود رؤياي تشنگي را ميسازد. فرويد معتقد است که تأثرات حسي صرفاً به رؤياها جهت ميدهند و همة علت براي پديدآمدن نيستند. صداي زنگ جرس بر سر عدهاي که خواباند، براي هرکدام رؤيايي مناسب تفکر خودشان پديد ميآورد. (رؤيا، ص ۸۹)
برخي رؤياهاي جسماني ناشي از بيماريهاي ما هستند.
رؤياهاي پراضطراب مثل ديدن دزد يا آتشسوزي براي بيماران قلبي يا کساني که فشار خون بالا دارند، طبيعي است. گاهي نيز رؤيا مربوط به مرضي است که هنوز در بيداري آشکار نشده؛ اما علت (ميکروب، ويروس و...) آن در بدن وارد شده است و مشغول فعاليت است که ضمير ناآگاه يا همان حس پنهاني ما آن را در رؤيا به شکل متناسبي به نمايش درميآورد و با زبان نمادين به شعور آگاه ما شروع بيماري مربوط را اطلاع ميدهد؛ مثل اينکه کسي به سرطان دچار شده؛ ولي از آن بيخبر باشد؛ سپس در رؤيا ببيند که در اتاق تاريک و وحشتناکي گرفتار شده است که کنايه از همان بيماري اوست.
منطقي نيست که ما چنين رؤيايي را رؤياي پيشگو بناميم يا آن را الهامي از غيب بدانيم، بلکه ما از وجود آنچه هست، اطلاع يافتهايم؛ کما اينکه امکان دارد، اتفاق دور از انتظاري مسير تحقق خارجي رؤيا را تغيير دهد؛ مثل اينکه بيمار شفا يابد؛ بنابراين اگر معبر سنتي واقعاً در کار تعبير خبره باشد، در تعبير چنين رؤيايي خواهد گفت که بهزودي بيماري براي بيننده رخ خواهد داد؛ اما چون تشخيص اين چيزها از طريق رؤيا بسيار مشکل و بعيد است و جز انسانهاي برگزيدهاي چون حضرت يوسف (ع) و ابنسيرين از عهدة آن برنميآيند، براي رفع هرگونه محلي براي سوءاستفاده شيادان و رمالان بهتر است بهکلي از آن صرفنظر کرد.
رؤياهاي روحي، رواني
رؤياهايي که فرويد آنها را بر اساس ارضاي اميال سرکوبشده و آرزوهاي برآوردهنشده تفسير و تحليل ميکند.
اين روياها فقط بخشي از رؤياهاي روحي را تشکيل ميدهند و نميتوان براي همة رؤياها اين نسخه را پيچيد. از نظر فرويد تعبير رؤيا بر همان اصولي بنا شده که روانشناسي او بر آن متکي است. انسان ميتواند اميال و آرزوهايي داشته باشد که در ضمير ناآگاه او مخفي شده و انگيزهاي براي رفتار و کردار او به شمار آيد. اين اميال و آرزوها ناآگاه خوانده شده؛ زيرا در بيداري از وجود آنها آگاهي نداريم، بلکه نيروي سانسورکنندة بسيار قوياي از ورود آنها به صحنة آگاهي جلوگيري ميکند؛ زيرا بشر براي زندگي در جامعه مجبور است، برخي تمايلات خود را سرکوب کند يا به تأخير بيندازد؛ با وجود اين، اين نيازها و تمايلات بايد بهگونهاي خود را از قيد رها سازند؛ بنابراين به شکل ديگري به سطح بازميگردند و خود را نشان ميدهند. يکي از راههاي رهاسازي اين تمايلات رؤياست. (خوابگذاري، ص ۱۵)
اين فرضيه با وجود نکات برجستهاي که در روانکاوي و تعبير رؤيا به دست ميدهد، کمي مبهم و ناقص است. به اعتقاد فرويد خودآگاه ما از اين اميال و آرزوها به هر علت کذايي گريزان و بيزار است و گمان ميکند، آنها را نابود ساخته است؛ در حالي که اين اميال در ضمير ناآگاه به زندگي مخفي و نيمهجان خود ادامه ميدهند.
اميالي چون رابطة جنسي با محارم که مثال فرويد است، آنقدر نزد ما زشت و ناپسند است که بعيد است به خواست و ارادة خودمان به آن ميل پيدا کنيم. در اين صورت بايد پرسيد که اگر تا اين اندازه اميال مذکور، منفور ما هستند، چرا از ابتدا ذهن خود را به آن مايل ميسازيم؟ آيا منطقيتر نيست که بگوييم، اين اميال از همان ابتدا هم مورد ميل ما نبودند، بلکه از خارج به ما تحميل شدهاند؟
بنا بر تفکر اسلامي شيطان با لطافتي که ويژة وجود اجنه است، ميتواند در جسم و جان انسان نفوذ و او را وسوسه کند و در ضمير آگاه او اميال و آرزوهاي پست و گناهآلودي را ديکته کند که متعاقباً اين وساوس متناسب با ايمان، آزادگي و شخصيت انسان در جامعه با درجهاي از نفرت و ترس و حيا روبهرو و کنار زده ميشوند و در مرحلة عمل وارد نميشوند؛ اما در سرزمين رؤيا که تکليف برداشته ميشود و ترس از عقاب و کيفر و نگاه جامعه در ميان نيست، اين وسوسههاي شيطاني جان ميگيرد و لذتهاي کاذبي بر آن بار ميشود. شايد به همين دليل باشد که در شرع برخي رؤياها را به شيطان نسبت ميدهند؛ همچنين در روايات بيشتر رؤياهاي دردناک و غمانگيز نيز به شيطان نسبت داده شده که هدفش نيز همان عواطف حاصلشده از رؤياست؛ پس محلي از اعراب ندارند.
بعضي رؤياهاي روحي، ريشه در کودکي دارند و جز با توجه به دوران کودکي، تفسير و تحليل نميشوند.
بعضي رؤياهاي عجيب و غريبي که در نگاه سطحي کاملاً بيمعنا به نظر ميرسند، شباهت بسياري با تصورات و تخيلات کودکانة ما دارند. همانطور که ممکن است، امنيت کودکي در اثر تهديدي از جانب پدر خدشهدار شود و کودک با تشويش خاطر تصور کند که پدر ميخواهد او را بکشد.
اين امکان نيز هست که اين احساس ناامني بهدفعات در رؤيا به شکلهاي مختلفي ظاهر شود. يکي از شايعترين اقسام رؤياها گرفتارشدن بيننده به مشکلي است که براي ديگران بياهميت است. چنين به نظر ميرسد که انسان گرفتار بلايي شده و توقع کمک دارد؛ اما اطرافيان نسبت به او بيتوجه و بيتفاوتاند. گاهي پدر و مادر هم در صحنه حضور دارند؛ ولي حمايتي نميکنند. احساسي که خواببيننده در اين دسته از رؤياها دارد، با احساس ناامني و ترسهاي غير منطقي کودک انطباقپذير است. چه بسا کودکي از حضور مهمان غريبهاي در منزل معذب باشد يا از رفتن به جاي شلوغ هراس داشته باشد؛ اما والدين و اطرافيان براي احساسات او ارزشي قائل نيستند و براي تأمين امنيت رواني کودک اقدامي نميکنند.
معلوم است که اصرار براي تعبير سنتيِ اينگونه رؤياها غير منطقي است؛ اما تفسير و تحليل علمي آنها ضمن کمک به رفع ناهنجاريهاي رواني ما ميتواند عبرتي در مسير تربيت کودکان باشد.
دستهاي ديگر از رؤياهاي روحي نيز معلول عواطف و احساسات ما هستند.
رؤياي ازدواج همسر با ديگري که معمولاً رؤيايي دردناک و شايع بهويژه بين زنان است، ممکن است هيچ معنايي جز نگراني پنهان ما از خيانت همسر يا اغوي او توسط ديگري نداشته باشد؛ البته در صورت تکرار و ايجاد غم و اندوه در بيداري ميتواند اخطار باشد و بايد جدي گرفته شود؛ هرچند ممکن است تشويش زودگذر در نامزدي موجب اين رؤيا شده باشد؛ زيرا در رؤيا به چيزهاي بسيار کوچک نيز توجه ميشود.
«رؤيا را ميتوان به ميکروسکوپي تشبيه کرد که از داخل آن پديدههاي مخفي روان قابل رؤيت باشند. يک رشتة کوچک ترس يا آرزو در رؤيا بزرگ شده و با رشتههاي ديگر هماندازه نشان داده ميشود. ناراحتي مختصري نسبت به شخص ثالث ممکن است، به رؤيايي تبديل شود که در متن آن شخص مذکور مريض و بستري شده و ديگر قادر به ناراحتکردن ما نيست. در اين حال نميتوان گفت که خشم ما نسبت به اين شخص اينقدر شديد بوده که آرزوي مريضشدن وي را داشته باشيم. رؤيا اشاره و کنايهاي در مورد اميال يا هراسهاي مخفي و کنون ما در اختيار ميگذارد؛ ولي کميت اين اميال را مشخص نميکند.» (زبان از ياد رفته، ص ۲۱۸)
رؤياي مورد بحث ميتواند بين همسران موافق نيز وجود داشته باشد. گاهي هم از اين حيث که نگرانيهاي ديگران روي انسان تأثير گذاشته باشد. ممکن است زني به علت ترس از ازدواج مجدد پدر يا شوهر خواهرش از طريق قائدة تداعي معاني، همسر خودش را ببيند که ميخواهد ازدواج کند.
بخش ديگري از رؤياهاي روحي که داراي ارزش بيشتري در علم روانکاوي بوده، رؤياهاي عميقتري هستند که صفات چيره و ضعف و قوتهاي واقعي ما را مشخص ميکنند.
بايد توجه داشت که رؤيايي با اهميتتر است که تکرار ميشود؛ وگرنه ميتواند سطحي بوده و متأثر از امر گذرايي باشد؛ اما رؤياهاي تکراري هيچگاه سطحي و مقطعي نيستند. رؤياهاي تکراري از مهمترين ناراحتيهاي انسانها که در عمق وجودشان ريشه دارد، خبر ميدهند.
برخي رؤياهاي تکراري، همگاني هستند و در انسانهاي بسياري ديده ميشوند. رؤياي پرواز از اين قبيل است. اين رؤيا در صورت تکرار در خود، نشانة قوت روحي و بزرگي و تسلط فرد است. موفقيتهاي لذتبخش ما نيز در رؤيا ميتواند به شکل پرواز لذتبخش نمايان شود. ضعف در روابط اجتماعي نيز ميتواند به شکل عجز از انجام کارهاي معمولي که ديگران بهراحتي انجام ميدهند، در رؤيا ظاهر شود.
رؤياي شايع لختبودن نيز اگر با احساس رنجآور شرم توأم باشد، در خور توجه است. اين رؤيا با وجود تعبير جنسي فرويد، ميتواند کاملاً بيارتباط با اميال جنسي باشد. اريک فردم با نگاهي منطقيتر در اين باره ميگويد: «لختبودن سمبول و نشانة رکگويي است [گويا نسنجيده چيزي گفته و سپس از آن شرمنده شدهايم] يا اينکه لختبودن براي نمايش اينکه شخص بدون هيچگونه نقاب و تزويري ماهيت خود را نشان داده است، به کار رود... بدن لخت انسان ممکن است سمبل واقعيت وجودي او باشد و لباس مظهري از صفات و خصائل مردمپسند و اجتماعي او به شمار رود.» (زبان از ياد رفته، ص ۱۲۲)
کسي که در رؤيا خود را لخت ميبيند، ممکن است از ديدهشدن واقعيات درونياش شرم يا از اينکه او را آنطور که هست نپذيرند، ترس داشته باشد.
رؤياهاي پيشگو
در نهايت نوبت به رؤياهاي شگفتانگيزي ميرسد که هرچند بهندرت اتفاق ميافتند، به صورتي دقيق از حوادث آينده خبر ميدهند؛ بدون اينکه راهي براي اطلاعيافتن از آن حوادث در حال موجود باشد. بررسي علمي اين رشته از رؤياها بهتر ميتوانند منشأ اصلي رؤياها را مشخص کنند.
سؤالانگيزترين مسئله در رؤياها، مربوط به قدرت پيشبيني برخي رؤياها از حوادث آينده است که شايد بتوان گفت، هر انساني دستکم يکبار آن را تجربه کرده است؛ البته تجربة رؤياي صادقه به آن صورتي که براي پيامبران (ع) و اولياء (ع) اتفاق ميافتد، براي هر کسي امکانپذير نيست؛ اما تحقق عيني يا تعبيرشدة بخشي از يک رؤيا اتفاق نادري نيست و نميتوان آن را ناديده گرفت.
پيشبيني دقيق حوادث آينده يا کشف حقيقتي پنهان در حال يا گذشته در عامل رؤيا، امري شگفتانگيز و در عين حال واقعي است که بسياري حساب و کتابها و قوانين مؤيد و مورد قبول دانشمندان را بر هم ميزند تا جايي که برخي را به سوي توجيهتراشي و گروهي را به سمت رد و انکار کلي سوق ميدهد؛ زيرا شکست در اين زمينه معنايي جز اثبات عقيدة مخالف يعني پذيرفتن اينکه برخي رؤياها ملهم از منابع مافوق بشري هستند، ندارد. برخي استدلالهاي موجود براي توجيه رؤياهاي پيشگو به اين صورت است:
تصادفي بودن: بسياري معبران غربي از جمله فرويد معتقدند که تحقق اين رؤياها کاملاً تصادفي است. فرويد تحقق رؤياي کمنظير حضرت يوسف (ع) را نيز با اين استدلال توجيه ميکند که او رؤياي مذکور را –نعوذبالله– ناشي از ميل باطني آن حضرت به جاهطلبي و برتريجويي نسبت به برادران در همان اوان کودکي ميداند که در رؤيا به شکل سمبوليک (سجدة ماه و خورشيد و ستارگان) ظاهر شده و سپس (در بيداري) با نيروي همت و خودشناسي آن حضرت اتفاقاً به وقوع پيوسته است؛ کما اينکه امکان تحققنپذيرفتن آن نيز وجود داشته است.
ارسطو نيز از جمله کساني است که براي همة انواع رؤياها، توجيه علمي ميآورد و تسليم اعتقاد به تأثير ارادة خداوند در رؤياها نميشود. او ميگويد طبيعي است که اينگونه رؤياها را تصادفي تلقي کنيم؛ چون در بيداري نيز گاه انسان چيزي را متذکر ميشود و بعد وقوع آنچه را گفته است، ميبيند. دليلي نيست که چنين پديدهاي در خواب اتفاق نيفتد. قبول اين نکته به ما نشان ميدهد که چرا بسياري رؤياها به وقوع نميپيوندند؛ زيرا تصادفيبودن تابع هيچيک از قوانين عمومي جهان نيست.
او همچنين برخي رؤياها را علت تحقق خودشان ميداند و ميگويد ما در روز اعمالي را انجام ميدهيم و سپس همان اعمال را در رؤيا ميبينيم؛ يعني ارتکاب به آن اعمال در بيداري راه را براي انجامدادن همان اعمال در رؤيا باز کرده است. اين اتفاق در جهت عکس نيز ميتواند صورت بگيرد؛ يعني انجامدادن کارها در رؤيا ميتواند راه را براي انجامدادن همان کارها در بيداري باز و هموار سازد. (اقتباس از زبان از ياد رفته، ص ۱۶۰)
حدسيات دقيق: برخي روانکاوان نيز رؤياهاي حاوي پيشگويي را حدسيات درست نفس بيننده ميدانند که بر اساس اطلاعات و هوش و عقل وي در خواب به دست آمده است. «در همة اعصار گذشته تصور اينکه رؤياها قدرت پيشگويي دارند، وجود داشته است؛ ولي اين پيشگوييها چيزي جز بلوغ و کمال افکار و عقايد ناآگاه ما نيستند که در خواب ابراز شده است.» (همان، ص ۱۸۴).
اريک فروم در مورد رؤياي شگفانگيز پادشاه مصر (اينکه هفت گاو لاغر، هفت گاو چاق را خوردند) ميگويد: «گزارش تورات اين رؤيا را پيشگويي خداوند تلقي ميکند که به انسان نشان داده شده است؛ ولي رؤياي فرعون را از نقطه نظر روانشناسي نيز ميتوان مورد مطالعه قرار داد. فرعون ممکن است اطلاعاتي دربارة شرايط کشت و زرع زمين در ۱۴ سال آينده در دست داشته؛ ولي چون اطلاعات مزبور جنبة اشراق داشته است، فقط در شرايط خواب و رؤيا در اختيار او قرار گرفته است؛ در هر حال رؤيا را به هر نحو که تعبير کنيم، جنبة نظري و حدس خواهد داشت.
منظور ما صرفاً نقل گزارش تورات بود که مانند بسياري از منابع شرقي، رؤيا را پيغامي از طرف خداوند براي انسان تلقي ميکند.» (همان، ص ۱۵۰)
نظرية ديگر نيز نظر مستر «دن» است. او معتقد است: «آينده، با همة حوادثش فراروي ما همانند گذشته در پشت سر ما موجود است و ما ميتوانيم در خواب به آينده نگاه کنيم؛ همچنان که به گذشته مينگريم و رؤيا آميختهاي از حوادث گذشته و آينده است و اگر ما بخواهيم، ميتوانيم آينده را با آن ببينيم؛ مانند کسي که از نردباني بالا برود و چشم به پلههاي پاييني دوخته و اگر بخواهد برگردد و به بالا نگاه کند، پلههاي بالايي را نيز ميبيند.» (الاحلام بين العلم و العقيده، ص ۱۵۶)
پاسخ و بررسي
اين توجيهات به حدي ضعيف و غير منطقي هستند که به توضيح و استدلال نيازي ندارند. ممکن است گاهي رؤيايي تصادفي در بيداري محقق شود؛ اما نه با همة جزئياتش و آنهم بهکرات؛ در ضمن حضرت يوسف (ع) اگر داراي حب رياست و بزرگي بود، چرا با اختيار خود به بردگي تن داد؛ حال آنکه ميتوانست ماهيت خود را افشا کند و با بزرگي و پيروزي نزد پدر بازگردد و از برادران انتقام بگيرد.
در مورد حدس و گمانبودن رؤياهاي پيشگو نيز روشن است که رؤياهاي سرنوشتسازي چون رؤياي فرعون مصر بسيار برتر از آناند که با اين قبيل دلايل معتبر شوند. ممکن است انسان در خواب بتواند دقيقتر از بيداري حدسهايي بزند؛ مانند برخي کشفيات علمي دانشمندان در عالم رؤيا؛ اما بايد مسئلة مربوط را بيننده به لحاظ عقلاني بتواند حدس بزند. پادشاه مصر چگونه ميتوانست تا ۱۴ سال آينده را پيشبيني کند؟ آنهم به صورت هفت سال سرسبزي و هفت سال خشکسالي! در دنياي کنوني ما با اين همه امکانات و ابزار هواشناسي و زمينشناسي امکان چنين پيشبينياي در دست نيست.
نظر عجيب و غريب مستر دن نيز موجب تناقض و محال است. ما نميتوانيم در آن واحد هم در حال زندگي کنيم و هم در آينده باشيم تا بتوانيم آن را در رؤيا ببينيم؛ بنابراين بايد بپذيريم که بعضي رؤياها از جانب خداوند است و به بشر الهام شده است. گاهي ارادة خداوند بر اين است که از طريق رؤيا به بندهاش چيزي را تفهيم کند.
ناديدهگرفتن حقيقت اين دسته از رؤياها از سوي روانکاوان و متفکران، موجب ضعف اعتماد مردم نسبت به کل نظرياتشان خواهد شد؛ بنابراين بهتر است همچون يونگ بگويند: «خوابهاي پيشگو پيام خداوندي هستند، حاکي از وقوع حادثهاي در آينده که هنوز ظرفيت پيدا نکرده و بنابراين با بهکار بستن دستورات و تشريفاتي، شايد بتوان از وقوع آن جلوگيري کرد.» (خوابديدن، ص ۳۰)
در شرع ما هر جا سخن از تعبير بهکار رفته مربوط به همين رؤياهاست. در حديث نبوي آمده است که: «الرويا ثلاثه: رؤيا بشري من الله و رؤيا مما يحدث به الرجل نفسه و رؤيا من تحزين الشيطان»؛ «رؤيا بر سه گونه است: بشارت الهي [رؤياهاي صادقه]، آنچه از خود انسان سرچشمه ميگيرد، رؤيايي که از شيطان است.» (بحار ۵۸/۱۸۱ و ۱۹۱)