کد مطلب : ۱۴۵۸۱
نقش فناوريهاي نوین ارتباطی در ظهور ابرکلیسا
ابرکليساها و روند ورود دين به زندگي روزمره
ساحل فرشباف
بوتيکها و مغازهها اکنون به کلاس درس تبديل شدهاند. مردم به مغازههاي تغيير شکل يافته ميروند. جايگاه اصلي با اين مغازهها احاطه شده و در بالاي هر چهار طرف صفحهنمايشهاي بزرگي قرار گرفته است.
از يک اتاق صداي موزيک آرامي به گوش ميرسد و پس از آن نواهاي تند درام، پيانو، گيتار و آواز انسان فضا را پر ميکند. مردم که جمعيتشان بهراحتي از ۳۰۰۰ نفر تجاوز ميکند، ميايستند. با علاقه و شور نواها را همراه با گروه کُر ميخوانند. صفحهنمايشها هم عکس و کلماتي را نمايش ميدهد. پس از پايان آوازها توجه مردم را به صفحهنمايش جلب ميکنند که در آن تصاويري از گرسنگي و ويراني به نمایش درآمده و روز جهاني نمازگزاران را براي مسيحيان شکنجهشده و آزارديدة سراسر جهان يادآور ميشود.
پس از تشکيل گروههاي کوچک براي دعاکردن، صفحهنمايش موجود در سالن، تصاويري جديد را نشان ميدهد؛ يک فيلم خانگي که مرد ميکروفن به دستِ روي صحنه، آن را روايت ميکند. در صفحات بزرگ نمايش، رنگهاي پاييزي به همراه عبارت «عزت و جلال خداوند همهجا در اطراف ماست» نشان داده ميشود؛ آنگاه صورت راوي پديدار ميشود که ميگويد: «به آن لبخند نگاه کن.» او نيز به همراه کلمات، صداها و تصاوير محو ميشود. جمعيت به سمت خارج هدايت ميشوند تا گروه جديدي وارد سالن شوند. به ابرکلیسا خوش آمديد؛ جايي که هر هفته دهها هزار نفر در آن جمع ميشوند. در حقيقت صحيحتر آن است که بگوييم، به کليساي مجازي خوش آمديد.
امروز در جوامع غربي و بهویژه آمريکا با نوع جديدي از کليسا که ميتوان از آن به عنوان يک جنبش نيز ياد کرد، روبروييم. ابرکليسا شيوة جديدي از دينداري را به همراه دارد که در ادامة مقاله به پيوند اين جنبش و فناوريهاي نوین ارتباطی اشاره خواهد شد.
در بررسي ابرکليسا آنچه در نگاه اول به نظر ميآيد، روند ورود دوبارة دين به زندگي مردم آمريکا و بهویژه جوانان است. در اين بررسي دين تا حدي تقدسزدايي و گاهي با مراکز خريد نيز مقايسه ميشود که اين در واقع نگاه کالايي به دين است.
دين با موسيقي و نمايشهاي گوناگون همراه ميشود تا مردم از دين نگريزند، بلکه با ترفندهاي گوناگون حتي به بهاي تقدسزدايي از دين نيز گرايش مردم به دين کاهش نيابد.
مردم و بهویژه جوانان از سنتهاي مذهبي و روندهاي معمول دينداري کهن، خسته شدهاند؛ پس يگانه راه بازگرداندن آنها به سمت دين، ظهور اين کليساها با بهرهگیری از صنایع رسانهاي و فناوريهاي نوین است.
ابرکليساها به عنوان يک جنبش، يگانه راه احياي دين در آمريکا هستند. آنها نحوة جديدي از دينداري را رواج ميدهند. دينداري ديگر فقط با نيايش خداوند، گوش فرادادن به موعظههاي کشيش و نواي سازهاي کلاسيک نظير پيانو همراه نيست، بلکه با نوعي تحرک خودجوش به دليل بهرهگيري کليساها از رسانههاي جديد، موسيقي عامهپسند و کاملاً مردمي همراه شده است.
رشد فناوري و ايجاد ابرکلیساها
تجمعات اصلي و سنتي مذهبي در سال ۱۹۵۰ به بيشترين حد حضور اعضاي خود رسيد. پس از آن در دهههاي ۶۰ و ۷۰ نرخ کاهش هشداردهندهاي براي آنها پديدار شد. ميتوان گفت ريشههاي ابرکلیساها به سال ۱۹۶۰ باز میگردد؛ اما رشد انفجاري آنها در دهههاي ۹۰ و ۸۰ بود. پديدهاي که به رشد روزافزون آنها دامن زد، پيشرفت فناوريهاي رسانهاي بود. نيمقرن پيش از اين فقط ۲۰-۱۰ ابرکلیسا در دنيا وجود داشت و آنها هم به اين نام خوانده نميشدند. استفاده از کامپيوتر در پيگيري اعضا و توزيع امور میان کليسا و گروههاي آن يک ابزار مهم محسوب ميشود.
کلیسای بیل هایبلز يک نمونه از اولين استفادهکنندگان از فناوري و ارتقاي کليسا محسوب ميشود. گردانندگان این کلیسا نيمي از عايدي هفتهاي کليساي خود را صرف تهية ابزارها و خدمات چند رسانهاي ميکنند. اسلايدها، موسيقيها، ويدئوکليپها و نمايش، بخش اساسي اولين سرويسهاي این ابرکلیسا شدند. در این نوع از کلیساها موسيقي و تئاتر نیز به عنوان ابزارهاي حمد و ستايش خداوند به کار ميروند.
چاک اسمیت کشيش کليساي کلوری چاپل که شايد بزرگترين گردهمايي ايالت متحده است، به دليل روي خوش نشاندادن به موسيقي هيپيها در دهة ۶۰ مورد توجه است. او نهفقط هيپيها را همانگونه که بودند پذيرفت، بلکه حتي استعدادهاي بزرگ اين سبک را هم به کليسايش دعوت کرد. نتيجة اين کار افزايش حاضران کليساي کلوری چاپل در کاستاماسا و ۷۰۰ نقطة ديگر جهان بود.
در دسترس بودن فناوريهاي ارزانقيمت و با کيفيت بالا و تأکيد بر هنرهاي بصري باعث ايجاد راهبردهاي تبليغاتي شده که اين امر ابرکلیساها را از ديگر کليساها جدا ميکند.
والت کالستد رهبر يکي از کليساهاي وابسته به ECLA که در هفته، بيش از ۳ هزار نفر بازديدکننده دارد، معتقد است: «ما در ربع آخر قرن ۲۰ کمابيش همة نسل جوانمان را از دست دادهايم و در معرض خطر از دست دادن نسل آينده نيز قرار داريم.»
براي حل اين مشکل، او از حضور دلقکها، کمدينها، بازيگران تئاتر و ديگر ابزارها استفاده ميکند. اين ابزارها و آمار موجود بيانگر وجود فاصلة عميقي با مسيحيت سنتي، همچنين ابتکارات جسورانهاي است که سعي ميکند، اين فاصله فرهنگي را بين کليساها و دنياي امروز کاهش دهد.
اين خدمات چندرسانهاي براي چه کساني عرضه ميشود؟ بازگشت دوباره به نتايج تحقيق براي دستيابي به تصويري از کليساهاي نوين ميتواند کمککننده باشد. ابرکلیساها بيشتر سعي ميکنند، جوانترها را جذب کنند که اين امر با توجه به ترکيب خدمات عرضهشوندة آنها تعجبآور نيست.
دنانل میلر، جامعهشناس عنوان ميکند که اين تغييرات اساسي همراه با تغييرات موسيقي بودهاند. نواهاي مردمي و فولکلور را اشعار مسيحي بهکار گرفتند تا قالبهاي پيشين حمد و ستايش را جايگزين کنند. هيپيهاي چاک اسمیت پيشگام اين راه بودهاند و جنبش وینهیارد حمد و ستايش را در کليساها با واردکردن آوازهاي جديد به عرصة نويني وارد کرد.
جنبش کلوری چاپل و وینهیارد تا حد بسياري متمرکز بر استفادة آنها از آهنگهاي جديد است. جداي از سلايق شخصي در موسيقي، دفاع از سرودههاي قرن ۱۸ امروز به عنوان نوعي نخبهگرايي (خاص بودن) فرهنگي نگريسته ميشود. آيا اگر لوتر و وسلي امروز اينجا بودند، به وام گرفتن موسيقيهاي نوين امروزي در سرودهاي کليسا به عنوان توسعة منطقي و طبيعي فعاليتهاي خود نمينگريستند؟
رسانهها و ابرکليسا: دين رسانهاي شده
به جز استفاده از فناوري، رسانهايشدن برنامههاي کلیساها نیز امری تأملبرانگيز است؛ مثلاً کليساي «ام تی زیون» در ميشيگان، تلويزيون و استوديوي ضبط خاص خود را دارد. در کنار پخش هفتگي، برنامههاي يکشنبه با کيفيتي که رقابتپذير با برنامههاي تلويزيونهاي محلي است، از قبل ضبط ميشود؛ همچنین ۴۴ کليسا از ایستگاههاي رادیویی بهره ميگیرند و ۳۸ کلیسا برنامههاي تلويزيوني دارند.
در واقع آنچه به تقدسزدايي بیشتر از دين ميانجامد، رسانهها هستند. دين آمريکايي، امروز رسانهاي شده است. رسانهها با بهرهگيري از فناوري جديد، دين را به همة عرصههاي زندگي وارد کردهاند. بهرهگيري مجامع مذهبي و کليساها از شبکههاي تلويزيون و ورود دين به اتاق نشیمن خانه، به نوعي جلوة روزمره به اين امر مقدس ميبخشد. بهرهگيري از موسيقيهاي متداول در کليساها نيز به نوعي معناي امر قدسي را ميکاهد. در این میان آنچه مهم انگاشته ميشود، دور نشدن مردم از دین است.
امروز کشيش آن قداست خود را از دست داده است. او همچون يک مجری بر صحنه حاضر ميشود و از همة مسائل در حوزة امور روزمره صحبت ميکند. او پيوندي ميان دين و امور عادي و روزمره برقرار ميسازد تا حضور دين در زندگي آمريکايي کمرنگ نشود.
در حال حاضر اگر کليسا بخواهد پيوند خود را با عامة مردم بهويژه نسل جوان، ترميم و بازسازي کند، بايد از هرگونه تظاهر يا تشبث به تحميل قدرت فرهنگياش دست بکشد. مادامي که دين براي تحميل انحصارگرايي فرهنگي و حفظ موقعيت خود از طريق همکاري با گروههاي قدرتمند ارتجاعي واپسگراي اين جوامع تلاش ميکند، رهبران کليسا به فهم رنجهاي مردم نائل نخواهند شد و به درک سخنان و مطالب نسلهاي جوانتر قادر نخواهند بود.
رسانهها وسيلهاي براي افسونآميزکردن مجدد جهان هستند. رسانهها ابزار تبديل زندگي روزمرة مردم به افسون هستند. رسانهها تا حدودي تمايز ميان امر مقدس و نامقدس را از بين بردهاند. رسانه حصاري را که دين پيرامون امر مقدس ايجاد کرده و به حفاظت از آن ميپردازد، فرو ريخته است. بيشک مقدسات بياهميت شده است؛ اما به نفوذ خود در زواياي زندگي روزمرة آدميان ادامه ميدهد.
در واقع گروههاي ديني يا جوامع ديني از ماوراي طبيعت که روزگاري جلوهاي مقدس به دين ميبخشيد، روي برتابيدهاند و بيش از پيش به اين دنيا و مسائل اين جهاني روي آورندهاند.
در واقع امروز و در عصر سکولار ميتوان گفت، بسياري نقشهاي سنتي دين کمرنگ شده و اگرچه فاصلة ميان دين و حيات روزمره در حال افزايش است، مبلغان ديني براي نگريختن مردم از دين از جنبشهاي جديدي چون ابرکليساها و به همراه آن از رسانههاي متنوع بهره ميگيرند.
اگر پيش از اين کليسا در کنار دولت، نهادي بود که به طور مستقيم و عمدتاً در مسائل عمومي دخالت ميکرد، نفوذ و تأثير بسياري هم داشت و به کنترل موضوع نشر و نحوة ارائة مسائل ميپرداخت؛ اما امروز نهاد مستقلي در زمينة آگاهي و نشر (يعني رسانه) بر اوضاع تسلط يافته و کليسا و دولت بايد به اوضاع اين حوزة رسانهاي گردن نهد.
کليساي مجازي (الکترونيک): شکل جدیدي از دین رسانهاي شده
کليساي الکترونيکي واجد معنايي بس عميقتر از آن چيزي است که قالب مردم تصور ميکنند و اين گونه نيست که برخي مذاهب به منظور پخش مراسم ديني خود براي عدة بيشتري از مخاطبان از آن استفاده کنند يا سبکها و رسانههاي متعدد و متنوعي را به کار بگيرند تا بخشهاي جديدي از مردم را به خود جلب و جذب کنند، بلکه به نظر بابرو نکتة مهم اين است که برخي مذاهب قدرت و توانايي آن را دارند که راديو و تلويزيون را همانند واسطهاي جديد در خدمت تجربة ديني قرار دهند؛ يعني اين واسطه يا رسانه، صرفاً وسيلهاي براي تقويت فيزيکي صدا نيست، بلکه به مسئلة ارتباطات ديني، مراسم مذهبي و تجارب ديني شخصي ابعاد کاملاً جديدي ميدهد.
کليساي الکترونيکي از فناوري و فنون تصويربرداري و احساسات معطوف به کسب روح مسيحيايي و تشديد احساسات آخرالزماني استفاده ميکند و اين کار، آهنگ و چهرة جديدي به کشيشهاي نوين قبيلهاي، فِرَق جديد و جماعتهاي تازه ميدهد. براي اين جماعات، مراسم عبادي و هنجارهاي اخلاقي بسيار مهمتر از نظريههاي دينشناختي است.
ميتوان گفت نهال دين در نتيجة رشد و تشديد نوگرايي نخشکیده است. در واقع دين از لحاظ تاريخي به صورت انعطافپذيري عمل کرد تا با محيط فرهنگي وسيعتر و تازهتر همگن و متجانس شود و نيز پاسخي براي مسئلة هستيشناسانة معنا وجود داشته باشد.
امروز پديدههاي تازهاي چون «ايستگاههاي به هم پيوستة اينترنتي» براي اجراي مراسم نيايش حضور يافتهاند؛ اما بايد تحولات را به گونهاي عميقتر، يعني تا سرحد تحول در ساختارهاي موجود اجتماع مشاهده کرد. به عقيدة راسموسن، فناوري ارتباطات جديد موضوع ميانجيگري در زندگي اجتماعي را متأثر ميسازد.
از آنجا که دين در زندگي اجتماعي حضور و حرکت دارد، نميتواند از اين تحولات دور باشد و ناگزير همراه با اين اتفاقات، دين نيز تغيير خواهد نمود.
سمبلهاي جايگزين در ابرکليساها
يکي از مسائل مهم ديگر در بررسي اين کليساها وجود نمادها و سمبلهاي جديد و حذف سمبلهاي مقدس قديمي است. فقط انجيل وجه مشترک کليساهاي جديد و کليساهاي پيشين است.
امروز حتي جامة کشيشان به شکلي ديگري است. اين تغيير را ميتوان در فرهنگ در حال تغيير آمريکاييها جستوجو کرد. امروز جلوههاي بصري و بهرهگيري از تجهيزات پيشرفته جاي هرگونه سمبل مقدس را گرفته است و نمادها، عقايد و نهادهايي که پيش از آن مقبول بودند، اعتبار و نفوذ خود را از دست ميدهند.
ميلتون يينگر سکولارشدن را روندي ميداند که طي آن نمادها و اشکال سنتي دين، نيرو و جاذبة خود را از دست ميدهند.
گلاک و استارک نيز معتقدند، عناصر رمزآلود و ماوراي طبيعي مسيحيتِ سنتي جاي خود را به دين اسطورهزداييشدة اخلاقي و نه دين الهياتي ميدهند. به نظر اين دو نويسنده درصد درخور توجهي از فرقههاي ديني در حال سکولارشدن هستند؛ به اين معنا که درصد درخور توجهي از اعضاي اين فرقهها بسياري عناصر اعتقادي تاريخي کليساي خود را يا انکار ميکنند يا نسبت به آنها شک دارند. در واقع امروز ميتوان گفت جنبشهايي نظير ابرکليساها به سمتي ميروند که بخشي از اين دنيا و همانند آن باشند.
مسئلة مهم ديگري که در اينگونه کليساها به چشم ميآيد، گسترش فردگرايي است. اگر در گذشته در کليساهاي محلي، مردم يکديگر را ميشناختند و نوعي حس صميمت در مجامع مذهبي به چشم ميخورد، امروز با فضاي شبهکنسرتي ابرکليساها ميتوان به وضوح فردگرايي را مشاهده کرد. اگرچه مردم به دور يکديگر جمع ميشوند تا موعظههاي کشيش را بشنوند، پس از پايان مراسم هريک چون بيگانگاني از هم جدا ميشوند و در دفعات بعد نيز عدة جديدي را ملاقات ميکنند.
ابرکليسا: اميد تازهاي براي دينداري
ابرکليساها و کليساهاي مجازي به واقع شکل جديدي از دينداري را عرضه ميکنند که ويژة دنياي پستمدرن است و نسبيگرايي ديني و نوعي نگرش تنوعطلبانه به دين همراه با ذهن مصرفي و مدگراي غربي با اين نوع دينداري همراه شده است.
تقدسزدايي، افزايش فرديت، کاهش استفاده از منابع سنتي ديني و حتي بهکارگيري نمادهاي متفاوت و کاملاً رسانهاي شده، تعريفي جديد از دين امروزي را عرضه ميکند که با تعاريف کلاسيک آن در تضاد است.
بسياري کشيشان از اين روند و افزايش اينگونه کليساها نااميد هستند و دين را در معرض خطري جدي ميپندارند؛ اما برخي ديگر نيز براي نجات مردم از دينگريزي به اينگونه جنبشها اميدوارند تا دستکم جوانان و مسيحيان دلزده از دين را دوباره به سمت دين ببرند.
دين رسانهاي شده همواره نماد بارز امروزي دين است. رسانهها و فناوريهاي نوین، تصويري ديگر از دين ساختهاند و آن را با ساير نمادها به حوزة سرگرمي و امور روزمره وارد کردهاند. دين امروز از طريق تلويزيون و ساير رسانههاي نوين مانند اينترنت وارد خانهها شده و حتي رفتن به کليسا و دعاهاي روزانه نيز به نوعي با ورود دين به رسانهها کمرنگ گشته است.
امروز ميتوان بهراحتي از طريق رسانه به کليسا وارد شد، به موعظههاي کشيشان گوش فراداد و نيايش کرد؛ بنابراين ميتوان از کاهش نقش کليسا به عنوان نهادي مذهبي در جامعه سخن راند و اينگونه پنداشت که امروز رسانه است که با قدرت خويش به دين معنايي دوباره ميبخشد و حتي قدرت اين را دارد که نقش امور قدسي را که روزگاري مهمترين مرجع دينداري به شمار ميآمدند، کمرنگ سازد. استفادة خودِ کليساها از اين رسانهها بهويژه اينترنت نيز در واقع واکنش مثبتي از جانب جامعة مذهبي به فناوري است؛ يعني باور به اينکه فناوري برتر، امروز ميتواند به اشاعة دين کمک کند، حتي اگر از قدرت نمادها و معاني مذهبي گذشته بکاهد و دين را با جلوهاي ديگر و رنگوبويي متفاوتتر به نمايش گذارد.
رسانه ميتواند با قدرت انتقالي خود حتي معاني متکثري از دين عرضه کند؛ معانياي که هرکس به تناسب جنس، طبقه و مليت خود برداشت خود را از آن داشته باشد و به نوعي ميتوان گفت دين رسانهاي شدة امروزي توان اين را دارد که هرکس را به نوعي به سمت دين بخواند.
منابع:
بهار، مهري ۱۳۸۶، «تلويزيون، ابژههاي ديني و سکولاريسم»، مجموعه مقالات همايش دين و رسانه، تهران: دفتر پژوهشهاي راديو.
پک، جانيس، ۱۳۸۲، «تحليل روانشناسانه از دين در جهان رسانهاي شده» کتاب بازانديشي دربارة رسانه، دين و فرهنگ، تهران: سروش
سراجزاده، سيدحسن، ۱۳۸۵، چالشهاي دين و مدرنيته: مباحثي جامعهشناختي در دينداري و سکولارشدن، تهران: طرح نو
سعيدآبادي، محمدرضا، ۱۳۸۶، «جهان شمولي دين و جهانيشدن رسانههاي الکترونيک همگرايي يا واگرايي»، مجموعه مقالات همايش دين و رسانه، تهران: دفتر پژوهشهاي راديو
وايت، رابرت. اي، ۱۳۸۲، «نقش دين و رسانه در ساخت فرهنگ»، کتاب بازانديشي دربارة رسانه، دين و فرهنگ، تهران: سروش
هوور، ام استوارت و نات لاندباي ۱۳۸۲، «تحليل رسانهها، دين و فرهنگ»، کتاب بازانديشي دربارة رسانه، دين و فرهنگ، تهران: سروش
هوور، ام استوارت و نات لاندباي ۱۳۸۲، «خلاصه مطالب دين رسانهاي»، کتاب بازانديشي دربارة رسانه، دين و فرهنگ، تهران: سروش
هورسفيلد، پيتر جي، ۱۳۸۲، «تحول دين در عصر همگرايي رسانهاي»، کتاب بازانديشي دربارة رسانه، دين و فرهنگ، تهران: سروش
Mohrmann، Douglas، ۲۰۰۲"Megachurch، Virtual Church" in Religion as Entertainment، C. K. Robertson ed.، (New York: Peter Lang).