کد مطلب : ۱۴۵۶۳
گفتوگو با دکتر امیر دبیریمهر
رسانة دینی نميتواند مبلغ آموزههاي ناسازگار با روح دین باشد
فرزانه نزاکتی
این دانشجوی سال آخر دکتری جامعهشناسی سیاسی معتقد است که سطحینگری به دین چه از سوی برنامهساز و چه مخاطب، رسانة دینی را تضعیف ميکند و از تصمیمسازانی که مانع طرح پرسش در حوزة اندیشهاي دینی روز در رسانه ميشوند، انتقاد ميکند. او هنر مدیران رسانة ملی را در این ميداند که تحمیل سلیقة اقلیتهای صاحب نفوذ را بر رسانة ملی مانع شوند که لزوماً دیدگاه آنها منطبق با خواست مردم نیست. دبيريمهر با وجود نگاه انتقادی به وضعیت موجود به تحقق رسانة دینی تأثیرگذار و جذاب با پیوند هنر و دین امیدوار است.
به عنوان کسی که بیشتر عمر حرفهاي خود را در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران سپری کرده، تعریف خود را از رسانة دینی بگوييد. اصولاً رسانه چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا آن را رسانهاي دینی بخوانیم؟
ما صفت دینی را در حوزههاي مختلف یدک ميکشیم؛ حکومت دینی، جامعه دینی، هنر دینی، علوم دینی و رسانة دینی؛ ولی چنانکه باید و نیاز است، دربارة این صفت بحث و گفتوگو نکردهایم. رسانهها (از کتاب و مجلات تا تلویزیونهاي ماهوارهای) را با شاخص دین به سه دسته ميتوان تقسیم کرد:
رسانههاي دینمدار که براي تبلیغ، ترویج و تکریم ارزشهاي دینی دغدغه دارند که در دنیای امروز از نظر تعداد در کمترين ميزاناند.
رسانههاي دینستیز که در موضع ستیز و خصومت با ادیان و آموزههاي دینی هستند که اینها هم در کمترين مقدارند.
رسانههاي دینگریز یا رسانههاي سکولار؛ یعنی رسانههايي که دین مسئلة آنها نیست؛ چه در موضع حمایت و چه در موضع خصومت. این رسانهها از کنار دین بيتفاوت ميگذرند؛ البته اگر بخواهیم پیامدهای موضع این رسانهها را به دین بررسی کنیم، شاید تأثير مخرب این رسانهها بر دینداری، بیش از رسانههاي دينستيز باشد. این رسانهها در جهان کنونی ما متأسفانه در بيشترين مقدارند.
در تعریف دستة اولِ رسانهها که موضوع سؤال شماست، ميتوان گفت، رسانههاي دينمدار به رعایت ظواهر شریعت و احکام دینی پایبند هستند. مرزها و چارچوبهای دینی را تعریف و در آن چارچوب فعالیت ميکنند. در پخش موسیقی، انتشار عکسها، انتخاب مقالات و نشر ایدهها، هنجارهای دینی را رعایت ميکنند. این رسانهها هویت خود را در تقابل با رسانههاي دينستيز تعریف ميکنند؛ بدین شکل که از هر آنچه در رسانههاي دينستيز هست، دوری ميجویند و بر هر آنچه نیست، پافشاری ميکنند.
رسانههاي دينمدار مروج باورهای دینی هستند. آنها وظیفة خود را تحکیم عقاید دینی مخاطبان خود ميدانند و همان نقشی که متکلمان در سنت مَدرَسی در تمدن اسلامی و سنت اسکولاتیک در تمدن مسیحی داشتند؛ یعنی نقش مدافع حریم عقاید و باورهای مسلمانان را بازی میکنند.
در تعریف دیگری از رسانههاي دينمدار باید گفت، رسانههايي هستند که ترویج و تحکیم ارزشهاي دینی را وجهة همت خود قرار ميدهند. نه اینکه نسبت به شریعت بياعتنا باشند؛ اما در آن متوقف نميمانند و ارزشهاي اساسی دین مثلاً ارزش صداقت، مروت پاکدامنی و عفاف و... را شناسایی ميکنند و جهتگیری، برنامهریزی و تولیدات رسانهاي آنان براي تحکیم آن ارزشهاست.
این رسانهها بیش از آنکه در قید و بند حفظ ظواهر شرعی باشند، هدفشان را ترویج این ارزشها قرار ميدهند. برخی تولیدات تلویزیون کشور همسایة ما ترکیه، هدف خود را اینطور تعریف کرده و آنقدر هم موفق بودهاند که سیمای جمهوری اسلامی ما هم خود را بينیاز از آنها نميداند و از تولیدات آنها استفاده ميکند؛ هر چند از نظر فقهی و شرعی ایراداتی به این دسته تولیدات وارد است.
نکتة بعدی این است که رسانههاي دینی از دین تصویري انتزاعی و دستنایافتنی ارائه نميدهند، بلکه دین قدسی و دین موجود در جامعه را در کنار هم قرار ميدهند و ضمن احترام به دین پاک و مقدس، رفتارهای دینی جامعه را هم به عنوان دین در نظر ميگیرند؛ البته آنگاه با رویکرد انتقادی هم ميشود، به برنامههاي آن نگاه کرد؛ چون با عرف و سنتهاي مردم ترکیب شده است و نقد رفتارهای دینی ممنوع نميشود؛ زیرا بین دین خالص و ظهورات و تعینات دینی ميتوان تفاوت قائل شد.
به طور کلی، رسانة دینی در جامعة شیعة ایرانی، رسانهاي است که اصول دین نه به صورت شعاری، بلکه عمیقاً در فکر و عمل دستاندرکاران، برنامهسازان و مدیران آن نهادینه شده باشد. هدف این رسانه هم شرح و بسط این اصول اساسی دین باشد.
اگر رسانهاي با عنوان دین در عرصة قدرت، مبلغ استبداد باشد، رسانة دینی نیست؛ چون این کار با توحید و وحدانیت خداوند در تضاد است و به عبارتی استبداد همطراز شرک است یا اگر ثروت و مصرفزدگی را به عنوان ارزش مطلقي تبلیغ کند و قناعت را واپسگرایی بداند، رسانهاي دینی نیست؛ حتی اگر همة ظواهر شرعی را هم رعایت کرده باشد. آموزههاي دینی را در رسانة دینی باید از ظواهر به لایههاي درونیتر سرایت داد.
با این اوصاف، صدا و سیما را تا چه حد رسانهاي دینی ميدانید؟
رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، بيتردید دنبال این است که در کسوت رسانة دینی قرار گیرد؛ اولاً چون مخاطب اصلی او جامعهاي دینی است. ثانیاً برای اینکه زیر نظر ولی فقیه است که شأن دینی دارد. این دو دلیل کفایت ميکند، برای اینکه رادیو، تلویزیون ما رسانهاي دینی باشد؛ ولی اینکه چقدر موفق بوده و این مسیری که میرود، وافی به مقصود است یا نه، جای بحث دارد.
واقعیت این است که عملکرد صدا و سیمای ما کاملاً منطبق با رسانة دینی در نوع ایدهآل نبوده است و بر همین اساس همواره رهبری این رسانه را به حرکت به سوی رسانة دینی رهنمون کرده است.
در سپهر رسانهاي دنیا هیچ مجموعهاي از نظر وسعت، نیروی انسانی و امکانات، مشابة رسانة ملی ما وجود ندارد. این طرح نو پس از انقلاب اسلامی تعریف شده و چون کار نو، دشوار است، در عملکردش به نقایص و ضعفهاي بسیاري دچار بوده که مهمترین آن، سطحینگری به رسانة دینی و دينمدار است.
این نقص به همة کسانی که در فرایند برنامهسازی دخیل بودهاند؛ از مدیران گرفته تا برنامهسازان و حتی گاهی به مخاطب برمیگردد؛ چون بخشی از هویت رسانه را مخاطب ميسازد و ذائقة او در تولیدات رسانه نقش قطعی دارد. رادیو، تلویزیون ما در سطحینگری به دین، گاهی دنبالهروي مخاطب خود شده است و گاهی متأثر از نخبگان جامعة دینی؛ مثلاً بارها گفته شده که نمایش اقامة نماز نباید به عنوان تبلیغ دینی استفاده شود؛ اما هنوز هم کسانی معتقدند، باید نمازخواندن در سریالهاي ما نمایش داده شود. من معتقدم نشان دادن اینکه شخصیت محبوب و موفق سریال نمازخوان است، به هنر نياز دارد. آیا این را باید حتماً با نمایش او بر سر سجاده نشان داد؟
مفاهیم دینی در تار و پود رادیو، تلویزیون ما عمق پیدا نکرده است. در مورد مسیر و جهتگیری آن در کل ميتوان امیدوار بود؛ اما روند و شتاب کار راضیکننده نیست. در بخش نظریهپردازی و برنامهریزیهای بلندمدت و شاخصهاي پیشرفت، آنچنانکه باید و شاید کاری انجام نميشود.
یک علت این است که رادیو، تلویزیون وابسته به آنتن است، عوامل آن به روزمرگی دچار ميشوند و از نگاه عمیق غفلت ميکنند. صدا و سیمای ما هم با وجود داشتن مرکز پژوهشها و دانشکدهها و... در عمل به این روزمرگیها دچار شده است. اگر هم در بخشهايي نظریهپردازی ميکنند و با نخبگان جلسه ميگذارد؛ چون از نظر سازمانی و ساختاری به انفصال دچار هستند، دیدگاهها و نظریهها و جلسات کارشناسی در آنتن کمتر خود را نشان ميدهد.
نکتة بعدی محدودیتهاي پیرامونی است که برای این سازمان تعریف ميشود. در اینجا باید از سازمان دفاع کرد. در بسیاری حوزهها، عوامل پیرامونی و بیرونی، تحمل ورود رادیو، تلویزیون به این عرصهها را ندارد و در نتیجه رسانه دچار خودسانسوری ميشود؛ در حالی که رادیو، تلویزیون ظرفیت ورود به بسیاری مباحث را دارد.
حدود دو سال پیش بحث مهمی در حوزة معرفت دینی در کشور ما طرح شد. رابطة قرآن و تجارب نبوی که یکی از روشنفکران دینی طرح و منتشر کرده بود و دیالوگي دینی را میان عالمان دین و او به وجود آورد. در آن برهه، رادیو، تلویزیون تمایل داشت به این موضوع ورود پیدا کند؛ اما این واهمه هم وجود داشت که نکند با ورود به این مسئله به آن دامن بزنیم و نتوانیم به شبهات آن به شکل مناسبي پاسخ بدهیم و آب به آسیاب شبهة دینی و کلامی واردشده بریزیم. با وجود این نگرانی، ما در رادیو گفتوگو به این بحث وارد شدیم و نتیجة مثبتی هم گرفتیم؛ هرچند متأسفانه رویکرد این رادیو هم از سال ۸۷ تغییر کرد و همان رویکرد واهمه از طرح این مسائل و پیروی از روزمرگی بر آن حاکم شد و هنوز هم استمرار پیدا کرده است.
در این زمینه مهم این است که هدف رسانه همیشه پاسخگفتن به پرسشها نیست، بلکه گاهی فقط دعوت مخاطب به تفکر و تأمل است. نفس تفکر از آموزههاي قطعی دینی است. اگر اعتقاد بر این باشد که دین از محکماتی برخوردار است، از آنجا که این پیشفرض مبتنی بر دانش و احتجاج است، نباید از سؤال ترسید. نمونة این رفتار را در سیرة ائمه (ع) هم ميبینید که هیچ واهمهاي از طرح شبهه و سؤال نداشتند و حتی بزرگان دینی مثل شیخ طوسی، شیخ مفید، کلینی، مقدس اردبیلی، طبرسی و... هم اهل بحثهاي اندیشهاي در مباحث اصولی بودند. در پسِ مقدسنمایی برخی تصمیمسازان در کشور یک واقعیت تلخ وجود دارد و آن، اين است که آنها هنوز در درونیترین لایههاي وجود خود به محکمات دینی شک دارند یا دستکم یقین پیدا نکردهاند؛ یعنی به تعبیر حضرت امیر (ع) ایمان آنها از زبان به قلب و مغز آنها سرایت نکرده است.
این نگاه در رسانههاي دینی از طرح شبهات ترس دارد و وقتی شبههاي طرح ميشود، راحت از کنار آن ميگذرد تا به آن دامن نزند؛ در حالی که این نحوة رويارويي با مختصات رسانة دینی کاملاً در تضاد است. چنین رسانهاي دینی نیست.
با وجود حساسیت ویژهاي که در انتخاب مدیران و تصمیمسازان صدا و سیما وجود دارد و مراحل مختلف گزینش و تأیید صلاحیت برنامهسازان، چرا این نگاه محافظهکارانه بر رسانة ملی حاکم شده که از طرح شبهات جامعة مخاطبان ترس دارند؟
خب، این ضعف است. با اینکه اینقدر دغدغه وجود دارد که کسانی در این رسانه تصمیمگیر باشند که باورهای دینی محکم همراه با آگاهی و روشنبینی داشته باشند، هنوز وضعیت مطلوب حاصل نشده و این البته مختص رسانة ملی نیست، در دیگر دستگاهها هم این نقیصه وجود دارد. در افق رسانة ملی که الهامگرفته از بیانات رهبری است، آمده که صدا و سیما باید به تعمیق دینداری روشنبینانه بپردازد؛ اما از سیستمی که خودش واجد این دینداری نیست، چنین انتظاری بعید است؛ البته این به معنای انکار وجود نیروهای مخلص و آگاه و دانشمند در رسانه نیست، بلکه منظور جریان عمومی تصمیمگیر و تصمیمساز است.
نکتة دیگر این است که وقتی ميگوییم، جامعة مخاطبان در واقع با دو نوع مخاطب روبهروييم؛ یک مخاطبی که در بيشترين مقدار است و يگانه کانال ارتباطیاش با رسانه، شمارة تلفن ۱۶۲ (شمارة واحد ارتباطات مردمی صدا و سیما) است. دوم مخاطبی که بسيار کم است؛ اما صاحب قدرت و نفوذ است و از راههای متعددی ميتواند ديدگاههاي خودش را به رادیو، تلویزیون و حتی دیگر رسانهها تحمیل کند.
هنر رسانة ملی باید این باشد که خلأهای این ارتباط را پر کند. مجاری جدیدی برای دریافت نظريات آن مخاطبان بيشتر در سازمان تعبیه کند یا حتی با هوش ارتباطی بفهمد، جامعه چه ميخواهد و بتواند ذائقة عمومی را تشخیص دهد و از سوی دیگر از اینکه خواست و سلیقة تعداد اندکي صاحب نفوذ بر رسانه حاکم شود و آنها خود را نمایندة جامعه جلوه دهند، جلوگیری کند.
من معتقدم، رسانه در یک سال اخیر در بخش خبر و برنامههاي سیاسی به هیچ وجه ملی نبوده، بلکه بیشتر سخنگوی طیف و جریاني بوده و بیشتر از آنکه رسانة نظام جمهوری اسلامی باشد، رسانه گروهی در درون دولت بوده است. اگر چنین شود، رسانه به بحران اعتماد دچار ميشود و بیشتر نمایندة تعداد اندک صاحب قدرت خواهد بود تا اکثر مخاطبان؛ در حالی که مشروعیت رسانه در گرو اعتماد عموم مردم است؛ نه تعداد اندکي صاحب نفوذ و قدرت.
کمدی ماجرا این است که این تعداد اندک با تغییر منافعشان بهسرعت دیدگاه خود را عوض ميکنند و رسانه ميماند و بحران اعتماد ملی. حضرت علی (ع) هم قریب به این مضمون به فرماندارانشان ميگویند که تخم مرغهایتان را در سبد تعداد اندک نخبه نگذارید؛ چون اینطور نميشود حکومتداری کرد، بلکه در سبد تودهها و اکثر مردم بگذارید که باثباتترند. رسانة دینی هم باید چنین کند.
کاهش مخاطب رسانة ملی و رویآوردن مردم به ماهواره و اینترنت، برای مدیران صدا و سیما روشن کرده که برنامههاي رسانة ملی برای مخاطب جذابیت کافی ندارد. از سویی، مدیریت و مالکیت این رسانه هم به گونهای است که آن را به بعضي غیرحرفهايها پاسخگو ميکند.
بحث تعداد اندک بانفوذ هم که شما فرمودید، این را تأیید ميکند. با توجه به این مسئلۀ ساختاری رسانة ملی ما، آیا چشمانداز روشنی برای جلب رضایت مخاطب، پخش برنامههاي دینی و ادارة حرفهاي رسانة ملی وجود دارد؟
پاسخ در یک کلمه، قطعاً مثبت است. اگر نبود ما اکنون با هم گفتوگو نمیکردیم و دیگران در این باره فکر و تلاش نميکردند؛ حتی کسانی که رویکرد انتقادی به صدا و سیما دارند، کاملاً امیدوار هستند و معتقدند که این الگو باید تحقق پیدا کند. انتقادهای صریح امثال من هم از سر دلسوزی و برای کمک به این نهادی است که متعلق به مردم است. همانطور که در حوزة سیاسی کشور هم این اصلاح باید اتفاق بیفتد؛ یعنی ميتوان و باید یک حکومت مدرن کارآمد و پاسخگو ایجاد کرد که دینی هم باشد.
اندیشة سیاسی امام (ره) هم همین بود. رسانة دینی هم ميتواند تأثیرگذار و جذاب و موفق باشد و باید به این سمت حرکت کرد؛ البته پاسخ این سؤال بستگی به تصویر ما از دین هم دارد. اگر ما دین را رحمانی، زیبا، سهلگیر که بر شأن و کرامت انسان تأکید ميکند، بدانیم، رسانة دینی چرا نباید جذاب باشد؟ اگر نسبت هنر و دین را سازگار ببینیم و عناصر هنر، معنویت و لطافت را وجه مشترک رسانه و دین بدانیم، چرا نباید رسانة دینی موفق داشته باشیم؟ اما اگر چهرهاي خشن از دین داشته باشیم و نتوانیم پیوندی بین هنر و دین برقرار کنیم، چنانکه برخی اینگونه هستند، این برداشت از دین نميتواند نسبتی با رسانه داشته باشد. در این نگاه رسانه شرِّ لازمي است که بر ما تحمیل شده؛ نه فرصت و نعمتي که از طریق آن ميتوان از دین دفاع و ارزشهاي دینی را تبلیغ کرد.
همین نگاه اکنون در مورد موسیقی وجود دارد. آنچه مسئلة موسیقی و دین را به مسئلة حلنشدهاي در جامعة ما تبدیل کرده، نگاه انتزاعی به موسیقی است. کسانی که با هنر، جامعه و دین آشنا هستند، ميدانند که گاهی موسیقی مناسبي چقدر ميتواند در خدمت اهداف دینی باشد. مثل موسیقی فیلم محمد رسول الله (ص) که هر کس آن را بشنود، در یک لحظه همة سیرة پیامبر (ص) برایش مرور ميشود. به جز موسیقی چه چیزی ميتواند این کار را انجام دهد؟
موسیقی امري انتزاعی نیست که فارغ از زمینه بشود روی آن قضاوت کرد یا بهاصلاح موسیقی کانتکسی context نیست که بدون تکست textفهمپذير باشد؛ اما از آنجا که در این عرصه کمکار شده و شهامت اظهارنظر در مورد آن وجود نداشته، هنوز به نوعی سردرگمی دچار هستیم و نتوانستهایم از این ابزار بهخوبی در تبلیغ دین استفاده کنیم؛ بنابراین یکی از موانع موفقیت رسانة دینی، روشننشدن نسبت دین و بسياري محصولات هنری از جمله موسیقی از نظر تئوریک است.
شاید رسانة دینی در کشور ما نوپا باشد؛ اما بحثهاي آن چندان نوپا نیست. در تاریخ علم رسانه، متخصصان بسياري روی این مباحث کار کردهاند و اکنون رادیو، تلویزیونهای سکولارِ تفریحی از همة جنبههاي هنری و جذاب رسانه برای ارسال پیام خود به مخاطب استفاده ميکنند.
چرا این مسائل در رادیو، تلویزیون دینی حلناشدني باقی مانده؟ آیا وجة حرفهاي برنامهسازی رسانهای، متأثر از وجة دینی است؟
در این تردید نکنید! دین در ذات خودش چارچوبساز است و تقوا هم یعنی همین. هرجا که دین هست، چارچوب هم هست و در حوزة رسانة دینی هم این چارچوبها را داریم؛ اما باید تلاش شود که این چارچوبها حد و مرزهای دین باشد؛ نه حد و مرزهای سلیقهای، قومی-قبیلهای، سیاسی-جناحی و حزبیِ ما به نام دین.
گاهی چارچوبهایی عرضه ميکنیم و چون نميتوانیم از نام خودش یعنی حزب، قومیت، عرف و... استفاده کنیم، به نام دين به آن برچسب ميزنيم که تقدس و احترام بگیرد. این معضل بزرگ فرهنگی و اجتماعی ماست. بعضی ميخواهند تجارب ناشی از زندگی خانوادگی خود و دین شناسنامهايشان را در قالب آموزههاي مسلم دینی در رسانه تبلیغ کنند. گاهی در سریالها هم این اتفاقات ميافتد و فهم کارگردان از دین فهمی است که از پدر و مادرش به او ارث رسیده؛ در حالی که شاید هیچ نسبتی با دین نداشته باشد و تصور ميکند، رد دیدگاه او رد دین است؛ در حالی که در واقع تأیید دین است.
نکتهاي که نباید از نظر دور داشت این است که چارچوبداشتن، برای رسانه لزوماً تهدید نیست و جاذبههاي رسانة دینی را کم نميکند؛ حتی گاهی ميتواند جزو مزیتهاي آن باشد؛ مثلاً یکی از دغدغههاي والدین در همة دنیا نگرانی از نمایش بيبندوباری جنسی و ولنگاری اخلاقی در رسانههاست. تجربة ما نشان ميدهد که برای ایرانیان خارج از کشور، پاکبودن شبکههاي جامجم، مزیت است.
به نظر شما راه حلی که رسانة ما ميتواند برای عبور از این اعمال نظرهای سلیقهاي و رسیدن به چارچوبهای اصیل دینی پیش بگیرد، چیست؟
رسانة ما دو راه دارد؛ یکی اینکه مدیران، دستاندرکاران و برنامهریزان رسانة دینی باید بهراستي دیندار و آگاه به دین باشند و به اقتضای حاکمیت نظام دینی به دینداری تظاهر نکنند. دین مثل تخصصهاي دنیوی نیست که انسان بتواند بین خودش و آن مرز بگذارد. دین در تار و پود نگاه انسان و در کلام و حتی صورت او دیده ميشود. دین با روح و روان انسان آمیخته ميشود؛ به همین دليل مدیران رسانة دینی، هم باید عاشق دین باشند و هم آن را خوب بشناسند. به تعبیری دائم در حال تفقه و دینشناسی باشند.
دوم اینکه با مراجع دینی (از جمله مراجع تقلید، محققان و استادان معارف چه آنها که درون دین هستند و چه آنها که از بیرون آن را مطالعه ميکنند) به طور روزمره ارتباط تنگاتنگ داشته و از یافتهها و حاصل کار آنها استفاده کند؛ البته زندگی در فضای دینداری زندگی آرام و بيحاشیهاي نیست. مؤمن هم از درون و هم از بیرون دائم در حال مجاهدت است؛ برای همین تلاش برای تأسیس و هدایت رسانة دینی نیز کار سهلی نیست. نباید از آن ترسید. باید کار و نظریهپردازی را شروع کرد و به کمک و توجه خداوند متعال امیدوار بود.