تاریخ انتشار
شنبه ۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۴۸۹۴
در حاشیة مختارنامه

فراز و فرود یک شخصیت

حسین سرانجام
فراز و فرود یک شخصیت
فرهنگ: حرف‌زدن دربارة سریالی که فقط چند قسمت آن پخش شده، سخت است و قضاوت‌کردن دربارة آن تقریباً محال. این را گفتم که از همین ابتدا بيان‌شدن هر حرف یا ملاحظه‌ای را دربارة مجموعه مختارنامه دلیل بر حمایت یا رد آن نگیرید. در این چند خط فقط می‌خواهم نکته‌ای را یادآور شوم که شاید در نگرش ما به این مجموعه یا نمونه‌های مشابه آن تأثیرگذار باشد.

سریال‌ها و فیلم‌های تاریخی به طور کلی بر یکی از دو رکن اساسی داستان، یعنی ماجرا یا شخصیت تأکید دارند. دست‌اندرکاران این مجموعه‌ها و نیز مدیران سیما تلاش می‌کنند، از طریق تولیدات به‌اصطلاح فاخر در این عرصه، ماجرایی مهم و تأثیرگذار همچون انقلاب مشروطه و جنگ جهانی دوم را به تصویر کشند یا شخصیتی تاریخی را که اهمیتی فراتاریخی یافته، در برابر چشمان مردم بازسازی کنند. بازگویی صرف حوادث به‌ویژه اگر با مستندات کافی همراه باشند و نخواهند فراتر از روایت تاریخی کاری کنند، چندان دشوار نیست.

در این‌گونه مجموعه‌ها آنچه اهمیت پیدا می‌کند؛ نه فیلم‌نامه و کارگردانی است و نه بازیگری و هنرمندی بازیگران، بلکه مدیر هنری و طراح صحنه و لباس بیش از همه تأثیرگذارند؛ در مقابل بازسازی شخصیت‌های تاریخی قدری تفاوت دارد. در مجموعه‌های تاریخیِ شخصیت‌محور نه آن‌قدر دست نویسنده و کارگردان باز است که با قراردادن شخصیت در موقعیت‌های ناب و تعیین‌کننده هرطور که می‌خواهند شخصیت‌پردازی کنند و نه می‌توانند با صحنه‌پردازی سنگین و خیره‌کننده و بازگویی صرف حوادث از زیر بار نمایش شخصیت شانه خالی کنند.

آنچه در نگاه اول از نام مختار و مختارنامه در نظر می‌آید و انتظار بیان آن را در مجموعه‌اي تلویزیونی داریم، قیام مختار است به خونخواهی امام حسین (ع)؛ اما داوود میرباقری با گسترش بازة زمانیِ مجموعة خود تا پیش از صلح امام حسن (ع) کار خود را دشوار کرده‌ است؛ به این ترتیب سریال مدت زمانی بیش از بیست سال از دوران امامت سه امام بزرگوار را دربر می‌گیرد و ناچار باید به دو حادثه به‌شدت تأثیرگذار تاریخ اسلام یعنی صلح امام حسن (ع) و قیام امام حسین (ع) نیز بپردازد؛ اما روشن است پرداختن به این دو واقعه آن‌گونه که باید و شاید نه با هدف و عنوان سریال سازگار است و نه فرصت چهل و چند قسمتی سریال توان بیان همه چیز را دارد؛ در ضمن چیزی هم باید برای کارگردانان دیگر بماند که بسازند؛ در نتیجه مجموعة مختارنامه به جای آنکه ماجرامحور باشد و به سیر حوادث بپردازد، سریالي شخصیت‌محور است و بنا دارد زیر و بم زندگی یک شخصیت تأثیرگذار تاریخی و روند تحول (اگر داشته‌ باشد) و اوج‌گیری او را به نمایش بگذارد.

شخصیت مختار ثقفی برای آنکه محور یک بازنمایی تاریخی قرار بگیرد، از دو مزیت عمده برخوردار است و داوود میرباقری در همین دو قسمت اول نشان داد که به‌خوبی می‌خواهد از این دو مزیت بهره‌برداری کند؛ نخست آنکه از مختار جز قیامش آن‌هم به مدد نقاشی‌های قهوه‌خانه‌ای و ذکر مصیبت‌های‌ اباعبدالله (ع) چیزی به یاد مردم کوچه و بازار نمی‌آید. همة آنچه مردم عادی از مختار می‌دانند، خونخواهی امام حسین (ع) و انتقام‌های دهشت‌انگیز از قاتلان ایشان است؛ یعنی اینکه از باقی عمرمختار و فراز و فرود -‌یا بهتر بگویم سقوط و صعود- او چیزی نمی‌دانند و در برخورد با مجموعه‌ای این‌چنینی احساس کشف، آنها را به همراهی با سریال وامی‌دارد. به تعبیر عامیانه‌تر مردم همواره برای آنکه بدانند چه بر سر مختار آمده، سریال را دنبال می‌کنند و تشنة قسمت بعد خواهند ماند.

دیگر آنکه شخصیت تاریخی مختار يک قدیس و یار و یاور مخلص و باوفای امام (ع) همچون مالک اشتر یا حبیب بن مظاهر نیست. خطاکاربودن مختار به دليل نبودن در کنار امام (ع) آنجا که باید باشد و نیست، شاید برای مختارِ واقعی و تاریخی مزیتی به شمار نرود؛ ولی بی‌شک این شخصیت را برای یک سریال پرکشش مناسب می‌سازد؛ به‌ویژه اگر پیشاپیش بدانیم، در نهایت عاقبت به خیر شد و امام سجاد (ع) با اینکه آشکارا از او و نوع برخوردش با جانیان کربلا حمایت نکرد؛ اما برای او دعا کرد و فرمود، اهل بیت (ع) را شاد کرد؛ به این ترتیب مختار از شخصیتی تک‌بعدی و ایستا به شخصیتی دارای علایق چندگانه و پویا مبدل می‌شود که زمینة فساد و صلاح هر دو در او هست و شخصیت حر در روز عاشورا را به یاد می‌آورد.

میان ذاکران اهل بیت (ع) مشهور است که یکی از تأثیرگذارترین روضه‌ها، ماجرای حر و توبه او است؛ چراکه از جنس خود ما و جایزالخطاست و توبة او به مردم امید بخشایش و رستگاری و عاقبت به خیری می‌دهد.

سکانس‌های آغازین مجموعه نه به ماجرای امام حسن (ع) می‌پردازد و نه به شرایطی که در آن زمان حاکم بود. میرباقری کارش را با خود مختار شروع می‌کند؛ مختاری که شمشیرش را با بیل عوض کرده و زراعت را به نبرد ترجیح می‌دهد. در ظاهر شیعه است و متشرع؛ ولی به رفیق ایرانی تازه‌مسلمان خود ایراد می‌گیرد که به جای عقل از دلش فرمان می‌برد. بعد از ۱۴۰۰ سال دیگر برای ما پذيرفتني نیست کسی به امام حسن (ع) یا امام حسین (ع) اشکال بگیرد و قیام آنان را بی‌فایده و خودکشی بخواند؛ ولی مختار قسمت اول سریال چنین می‌کند و با وجود میل باطنی خود (بر این نکته تأکید دارم، چراکه بازی خوب فریبرز عرب‌نیا این حس را درآورده ‌است. ) با دو دوتای عقلی و فقهی خشک در برابر عمویش استدلال می‌کند که دارد به حکم خدا روزی حلال کسب می‌کند و مانند مجاهد فی سبیل الله است؛ در مقابل این جنگ (قیام امام حسن (ع) با تکیه بر کوفیان بی‌وفا در برابر زیاده‌خواهی معاویه) از اول خطا بود.

نمونة این استدلال‌ها و سخنان را از زبان شخصیت‌های ریز و درشت خطاب به امام حسین (ع) هنگام خروج از مکه شنیده‌ایم. از سویی دیگر هنگامی که به اصرار عمویش حفظ امنیت شهر را به دست می‌گیرد، آنچنان جدی پا به عرصه می‌گذارد که به کسی اجازة قیل و قال نمی‌دهد و روشی را در پیش می‌گیرد که می‌داند امام (ع) با آن موافق نیست؛ با این حال چگونه است که مختار در کربلا حضور ندارد و پس از عاشورا به خونخواهی امام حسین (ع) برمی‌خیزد؟

اینها را گفتم که بدانیم با شخصیت ساده و حل‌شدني‌اي روبه‌رو نیستیم؛ حتی اگر فرجام کار او را از پیش بدانیم، پی بردن به ماجرا‌هایی که برای او اتفاق می‌افتد، آنچه بر او اثر می‌گذارد و از همه مهم‌تر رمزگشایی از شخصیت مختار و چگونگی تحول روحی او ارزش دیدن و دنبال‌کردن دارد و لذت کشف تازه‌ها کار را از دیدن یک روایت تاریخیِ صرف فراتر می‌برد.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما