تاریخ انتشار
شنبه ۱ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰۰:۰۰
۰
کد مطلب : ۱۵۰۴۵
نگاهی به زندگی و آثار استاد محمدرضا حکیمی

فرزانه‌اي از تبار عاشورا

مسلم نادعلي‌زاده
فرزانه‌اي از تبار عاشورا
فرهنگ-اندیشه: روزي زاده مي‌شويم و روزي مي‌ميريم. اين، وجه مشتركِ همة انسان‌ها و بلكه همة كائنات است؛ امّا زندگيِ راستين، در سرنوشت جسم خاكي خلاصه نمي‌‌شود و سرشتي ديگر دارد. در مطالعة احوال بزرگان، بايد به اين نكته، توجّه داشت. هر انساني را آغازي است و انجامي. كودكي و جواني، ميان‌سالي و پيري در زندگيِ همة بني‌آدم تكرار مي‌شود. اين‌ها حيات ظاهري است و صورتِ زيستن. در وراي اين سِير طبيعي، سلوك روحيِ هر شخص است كه او را به كام مرگ ابدي مي‌كشاند و يا زندگيِ جاودانه مي‌بخشد. هرچند حيات ظاهري و سلوك روحاني، ارتباطي متقابل دارند ليكن اوّلي با مرگ جسم، متوقّف مي‌شود و ديگري، فناناپذير است. «سطح زندگي، چندان ارجمند نيست، اگر عمق آن، ارجمند نباشد». (حماسة غدير، ص ۱۹) زيست‌نامه‌نويسان و محقّقان، پيش و بيش از هر چيز بايد به اعماق زندگي بينديشند و بواطنِ احوال يك فرزانه را بكاوند و راز جاودانگيِ او را دريابند و به نسل‌هاي پي‌در‌پي بشناسانند. باري غرض از اين مقدّمه آن است كه «حكيميِ» سترگ را بايد از نو شناخت چرا كه او به گفتة بعضي، «متفكّري است كه خود، موضوع تفكّر شده است».

در اين مجال كوتاه، نخست نگاهي مي‌افكنيم بر زندگيِ فرزانة خراسان، حكيم نامدار، پهلوان عرصة قلم، فريادگر عدالت و روشني در شب‌هاي ديجور ظلم، مجاهد خستگي‌ناشناس و مدافع آرمان‌ها و تعاليم مكتب وحي، استاد علّامه محمّدرضا حكيمي. آن‌گاه به مناسبتِ اين نشريه كه ان‌ شاء الله خيمه‌گاهي براي اهل معرفت باقي خواهد ماند، اشاره‌اي مي‌كنيم به آثار و افكار عاشوراييِ «فيلسوف عدالت».

محمّدرضا حكيمي فرزند حاج عبدالوهاب در سال ۱۳۱۴ در مشهد مقدس زاده شد. پس از گذراندن دوران دبستان، به حوزة علميّة «نوّاب» وارد شد و در ميان هم‌درسانِ خويش، خوش درخشيد. به زودي در بسياري از شاخه‌هاي علوم حوزوي و معارف ديني، «مرجع تحقيقِ» طلّاب جوان و كثيري از دانشجويان و جوانان در بيرون از حوزه گرديد. از محضر عالماني عامل همچون اديب نيشابوري، آيت الله حاج سيد محمّدهادي ميلاني، شيخ هاشم و شيخ مجتبي قزويني، حاج ميرزا احمد مدرّس، شيخ غلامحسين محامي بادكوبه‌اي و... كسب علم كرد و با بزرگاني همچون علّامه اميني، سيّد ابوالحسن حافظيان، شيخ علي اكبر الهيان و... مأنوس شد. شيخ آقا بزرگ تهراني ، در سال ۱۳۸۰ قمري ـ هنگامي كه حكيميِ جوان، حدود ۲۳ سال داشت به ايشان اجازة روايت و نقل حديث داد و اين، افتخاري بس سترگ است. فرزانة خراسان، سال‌ها در انجمن‌هاي ادبيِ «فردوسي» و «قهرمان»، حضور يافت و با اكابر فرهنگ و ادب، يار گشت. در «مرگ‌آباد تحجّر و مقدّس‌مآبي»، «سرود جهشها» را آفريد و در پهنه‌هاي شب‌گونِ بيداد، «آواي روزها» را پديد آورد. نثر شورانگيز او بي‌ترديد، از نمونه‌هاي فاخر نثر فارسيِ معاصر است كه حيرت و تحسين اهل نظر را به همراه داشته است. قصايد فاخرِ استاد به زبان تازي، از دانش گسترده و تواناييِ فوق‌العادة ايشان حكايت مي‌كند. قصايدي كه علّامه‌ي سمناني، اديب نيشابوري، بديع‌الزّمان فروزانفر و ديگران را به اِعجاب و آفرين واداشت. اديب نيشابوري، حكيميِ ۱۹ ساله را «متنبّيِ جوان» لقب داد و استاد فروزانفر، او را در سراسر دانشگاه‌هاي ايران، بي‌همال معرّفي كرد. مهدي اخوان ثالث در مجموعة «ارغنون» ـ نخستين اثر منتشرشده‌ي خويش ـ شعري را به «سربدارِ امروزِ خراسان»، محمّدرضا حكيمي، تقديم كرد و «مهرداد اوستا» در قصيدة «سلام به خراسان»، او را چنين ستود:
در گلشن كلامِ «حكيمي» بين
آيات رشكِ حكمت يونان را

استاد، پيوسته در آثار خويش از شاعران متعهّد شيعه هم‌چون كميت بن زيد اسدي، دعبل بن علي خزاعي، ابوفراس حمداني، سيّد حميري و... تجليل كرده و ياد نام‌آوران شعر پارسي را كه در آفاق حماسه و اقدام، ارزش‌باني كرده‌اند، گرامي داشته است. شيوة ايشان در مصاحبت با اديبان و اهل هنر، يادآور سيرة عالماني چون شيخ مفيد، سيّد رضي، سيّد مرتضي، شيخ ابوالنّضر عياشي، شيخ طوسي، بحرالعلوم و... است در مجالست و دوستي با اين طايفه. استاد حكيمي با شاعران بزرگي همچون مرحوم عماد خراساني، مرحوم غلامرضا قدسي، مرحوم اميري فيروزكوهي، مرحوم شهريار، نعمت‌الله آزرم و... نيز دوستي داشت. مراسلات استاد با مفاخري نظير علّامه اميني، دكتر احمد مهدوي دامغاني، دكتر سيّد حسين نصر، پروفسور فضل‌الله رضا و... خواندني و درس‌آموز است.

فرزانة خراسان را از معاشرت با علّامه جلال‌الدّين همايي، دكتر محمّد معين، پروفسور حسابي، آيت‌الله طالقاني، شهيد دكتر بهشتي، آيت‌الله شهيد مطهّري، علّامه محمّدتقي جعفري، استاد محمّدتقي شريعتي، پروفسور عبدالجواد فلاطوري، دكتر احمد آرام و... خاطراتي شيرين است. ايشان در سال ۱۳۴۹، با ياري و مساعدتِ دوستي ديرين، مرحوم دكتر سيّد جعفر شهيدي، يادنامه‌اي سترگ در تجليل از صاحب الغدير فراهم آورد. تعليقات استاد بر كتاب‌هايي نظير «اسلام در ايران» اثر «پطروشفسكي»، «تاريخ فلسفه در جهان اسلامي» تأليف «حنّا الفاخوري» و «خليل الجُرّ»، «سيري در انديشه‌ي سياسيِ عرب» تأليف «دكتر حميد عنايت» و...، نشان‌دهندة جايگاه رفيع ايشان در شناخت تاريخ، فلسفه و اصول نقّادي است. سروده‌هاي استاد در قالب‌هاي غزل، قصيده، مسمّط و نيمايي، در رديف برترين و ماندگارترين آثار ادبي است كه اميد است هرچه زودتر منتشر شود و در دسترس علاقه‌مندان، قرار گيرد.

چنانكه پيش از اين نيز ياد كرديم، علّامه حكيمي از معدود شاعراني است كه «ذوالّلسانين» است يعني به دو زبان فارسي و تازي، طبع‌آزمايي كرده است. تا كنون فاضلي را نديده‌ايم كه به شأن رفيع استاد، در علم و اخلاق و ادب و معرفت، معترف نباشد؛ چه در ميان عالمان ديني و چه در ميان استادان و متفكّران دانشگاهي. مروري بر وصيّت شرعي دكتر شريعتي به ايشان، پرده از ميزان علاقه و اعتماد معلّم انقلاب به حكيم خراسان برمي‌دارد. آنجا كه وصيّت خويش را چنين مي‌آغازد:
«برادرم؛ مرد آگاهي و ايمان، اخلاص و تقوا، آزادي و ادب، دانش و دين، محمدرضا حكيمي».

نگارش داير‌\‌المعارف حديثيِ «الحيا\»، از جمله آثار ارزشمند استاد است كه به قول ظريفي، «كار اسلام را با همه، يكسره كرد». از اين اثرِ پُر‌ارج كه استاد با همكاريِ برادران خويش، شيخ محمّد و شيخ علي حكيمي نگاشته، تا كنون هشت مجلّد به چاپ رسيده است. دورة كامل الحيا\، ۱۴ جلد خواهد شد.

اخلاص حكيمي در دفاع از مكتب اهل بيت(ع) و حقوق محرومان و مستضعفان جامعه، به حدّي بوده كه تا كنون هيچ جايزه‌اي را از هيچ ارگاني نپذيرفته و به برگزاريِ هيچ آييني در تجليل از او و آثارش، رضايت نداده است. واژه‌واژة آثار او، بوي حماسه و خون مي‌دهد؛ حماسه‌ي آزادي و برابري، راستي و فرزانگي، توحيد و يگانگي، عدالت و جاودانگي.

لكّة سرخي كه بر پيشانيِ آثار حكيمي نقش بسته، بي شك امتداد خورشيد سرخ كربلاست. خورشيدي كه هرگز فرو نمي‌ميرد و آتشي كه «لا تُبرَدُ ابداً». هركس اندكي در كتاب‌هاي او غور كند و با انديشه‌هاي نابش آشنا شود، حقايق ديني را بي‌هيچ ملاحظه و مصلحت‌ درمي‌يابد. اسلامي كه او مي‌شناساند، خالص و بي‌آلايش است. هيچ‌گاه براي خوشامدِ اين و آن، تعاليم والاي قرآن و روايات را فرو نمي‌گذارد و پيوسته عمل به اين آموزه‌ها را از مدّعيان، مطالبه مي‌كند. او در پي حكومتي است كه كرامت انسان‌ها را پاس مي‌دارد و ادب و اخلاق و انسانيّت را در پيشگاه ظلم و تكاثر، ذبح نمي‌كند.

جامعه‌اي آكنده از عدل و مساوات؛ نه در شعار و ادّعا بلكه در كردار و عمل. جامعه‌اي كه در آن، محرومان عزيزند و ثروت‌اندوزان، خوار؛ خردمندان بر كارند و نابخردان، بركنار. حكومتي كه فرزانگان را قدر مي‌داند و بر صدر مي‌نشاند، نه آنكه به تعبير امير مؤمنان(ع)، جاهلان را تكريم ‌كند و عالمان را خاموش. جامعه‌اي كه در آن، ارزش‌ها مقدّس‌اند نه اشخاص. حكومتي كه اگرچه در عصر غيبت معصوم(ع) به سر مي‌برد، حدّاقل به منشور حكومت غير معصوم يعني عهدنامة مالك اشتر، وفادار است و آن را سطر به سطر، اجرا مي‌كند و حتّي اندكي از آن را به بهانه‌هاي واهي فرو نمي‌گذارد. استاد، اين‌گونه حكومتي را «حكومت مُسانخ» نام نهاده است. افسوس كه مجال، اندك است و بيش از اين نمي‌توان سخن گفت. به همين مقدار بسنده مي‌كنيم. زندگي‌نامة هر انسان در حقيقت، سيرة اوست در انديشه و كردار؛ چنان‌كه گفتيم و معناي «سيره » نيز در لغت عرب، چنين است.

آثار استاد را مي‌توان در پنج دسته، طبقه‌بندي كرد:
۱-آثاري كه در معرّفي و شناساندنِ مكتب تفكيك نگاشته شده‌اند هم‌چون «مقام عقل»، «اجتهاد و تقليد در فلسفه»، «معاد جسماني در حكمت متعاليه»، «الهيّات الهي و الهيّات بشري»، «مكتب تفكيك» و...
۲-آثاري كه در زمينة روايات اهل بيت(ع) و ترجمه و تبويب احاديث تأليف شده است از جمله داير\‌المعارف «الحيا\»، و به نوعي «گزارش»، «انذار» و...
۳-آثاري كه شناسانندة اسلام نجات‌بخش و آموزندة دستورات فردي و اجتماعيِ اين آيين آسماني‌اند هم‌چون «كلام جاودانه»، «خورشيد مغرب»، «امام در عينيّت جامعه»، «مرام جاودانه»، «جامعه‌سازي قرآني»، «پيام جاودانه»، «ادبيّات و تعهّد در اسلام» و...
۴-آثاري كه در تجليل از زحمات و مجاهدات مفاخر اسلام نوشته شده و تصويرگر چهرة روشني‌بخشِ اين رادمردان است چونان «سپيده‌باوران»، «بيدارگران اقاليم قبله»، «حماسة غدير»، «شيخ آقابزرگ»،‌ «ميرحامدحسين»، «شرف الدّين» و...
۵-آثاري كه مجموعه‌اي از مقالات استاد را در بر مي‌گيرند نظير «عقل سرخ»، «آنجا كه خورشيد مي‌وزد»، «نان و كتاب»، «عاشورا و غزّه» و...

بر آثار فوق، بايد اشعار فارسي و عربيِ استاد را نيز افزود كه اميد است به زودي، گزيده‌اي از آن‌ها در مجموعه‌اي با نام «جويبار» منتشر گردد.

پيام و مرام عاشورا در صفحه‌صفحة آثار حكيم خراسان، پيداست امّا تحليل‌ استاد را از اين حماسة شگرف تاريخ، در دو اثر زير بيشتر مي‌توان يافت:
۱-قيام جاودانه
۲-عاشورا؛ مظلوميّتي مضاعف
باري سخن به درازا كشيد. ناگفته‌ها در مورد شخصيّت و منش استاد، بسيار است. او خود چنين مي‌خواهد و ما نيز به اين مقدار، بسنده مي‌كنيم. باشد كه اهل نظر را مقبول افتد.
والسّلامُ علي مَن يَخدِم الحقَّ لذاتِ الحقّ و يَسعي لإقامه العَدل.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما