کد مطلب : ۱۵۲۵۸
سیري در سرزمين بطحا / حرم امن خدا / به تيزگامي چاووشان خوشندا
بازخواني يک تذکره و سند
دکتر جابر عناصري*
محرمان کعبة صدق و صفا
رهروان کوي تسليم و رضا
موسم حج است و هنگام طواف
وقت قرباني و هنگام مصاف
طالبان کعبة دل عجلوا
مرغ جان سازيد بسمل عجلوا
در مناي يار خود، جولان کنيد
خويش را در کوي او قربان کنيد
روزگاري، نه چندان دور – سفرهاي زيارتي به اماکن مقدسه، رسم و رسومي داشت و چاووشان قافلة عشق، به گلواژههاي کلامي، اشعاري نغز به صوت جلي را بدرقة راه راهيان خانة خدا و ساير ساحتهاي قدسي مينمودند. چاووشي، هنري در خور توجه و متکي به نطق و بيان و الحان رسا و زيبا بود و چاووشان، به زبان حال از قول زايران به خوشندايي گلبانگ پرمعني خود را بگوش مشتاقان سفرهاي زيارتي ميرساندند. چند سطري از اشعار دلنشين چاووشان هنگام عزيمت زوار به مکه را بازگو ميکنيم:
عزيمت به زيارت کعبه:
حمدلله ما به سوي حق تعالي ميرويم
شاد و خندانيم و سوي حي يکتا ميرويم
با دل و جان خانة حق را زيارت ميکنيم
شکرلله سوي او با چشم بينا ميرويم
در سر ما نيست جز شوق خداوند جهان
از دل و جان سوي يزدان خلايق ميرويم
نيست تنها، آنکه رو بر جانب يزدان کند
هر که غافل شد ز يزدان، در جهان تنها بود
در آن زمان، هنوز پاسپورتهاي مدرن، در اختيار مردم نبود. صاحبدلان عاشق زيارت برگي مصور و مزين به گوشههاي مختلف از اماکن زيارتي را که در حکم دليل و راهنماي زوار بود و به اشکال ساده، جايگاههاي زيارتي را به رسّامي هنرمندي از گروه هنرمندان عوام و به شيوة عاميانه و ساده۱ نشان ميداد، تهيه ميکردند. اين اوراق را، «تذکره» ميناميدند و در حکم سفرنامة مختصري بود که صاحبان سواد، وقايع پيشرو را در اين برگها مينوشتند و صحت مطالب خود را به مهر گزيده مردان حاضر در سفر، ممهور مينمودند. اين اوراق در حکم اياتکار و يادمان و يادگار سفر -بعد از بازگشت از سفر- با اشتياق تمام توسط مشتاقان شناخت ساحتهاي قدسي، (بعلاوة خاطرات سفر که گاهي تلخ و زماني بهجتافزا بود) مورد مطالعه قرار ميگرفت. فيالمثل اگر دزد و طرّاري بر قافله زده و متاعي از آنها به يغما برده بود، در اين تذکره ذکر ميشد. اگر کسي براي خرج سفر يا تهية سوغاتي، وجه و پول کمي در اختيار داشت و براي رفع گرفتاري از کسي قرضي گرفته بود، در حاشية اين تذکره و در داخل جدولهاي منظم که براي همين خاطر، يعني يادآوري حوادث و وقايع و ... رسم شده بود، دين خود را مينوشت تا پس از بازگشت به ديار خود، اداي دين نمايد. ضمناً عالمان انديشمند و کاتبان ماهرالنقش نيز از باب راهنمايي زوار، وظايف آنان براي زيارت را در بخش اصلي تذکره بازميگفتند و به تحرير مطالب و وظايف و واجبات زيارت ميپرداختند. آنان که ذوقي داشتند و همراه قافله ميشدند، به طبعآزمايي، ابيات نغزي –پس از انجام تکاليف زيارتي- از دفتر سينه به روي اين گلبرگها منعکس ميکردند. شيوة تحرير اشعار، به چليپانويسي در کنار اشکال و طرحها، جلوة خاصي به «تذکره»ها ميدادند. راقم اين سطور (جابر عناصري) سالهاست که به گردآوري اسناد و مدارک نفيس در اين زمينه اشتغال داشته و گاهي برخي از اين سندها را در جرايد به چاپ رساندهام.
اينک برگي از اين نوع تذکره، مربوط به تشرف به آستان کعبه را معرفي مينمايم. اين سند که به نحو زيبا و به طريقة چاپ سنگي فراهم ديده شده، روز نهم ماه ذيالحجه سنة ۱۳۲۱ هجري قمري به سعي حاجي سيدعلي صورت انطباع يافته و از اسناد يادگاري حداقل يکصد و چند سال پيش است.
گفتم که از نظر صوري، تصاوير ساده، اما خطاطي و مشاقي در نهايت فخامت و زيبايي است. در دو طرف اين سند، گلبوتههاي چشمگيري به قرينهسازي ديده ميشود، سپس شرح سفر به صورت منظوم به چليپانويسي تحرير مييابد، به همراه خوانندگان محترم اين مقاله، نظري توأم با اشتياق به مضمون اشعار مندرج در اين تذکره مياندازيم:
شکرلله ز التفات خدا
رو سوي کعبة وفا کرديم
ابتدا در حريم ختم رسل
دوستان را ز جان دعا کرديم
در بقيع قبر چار حجت را
بوسه داديم و گريهها کرديم
از مدينه به سوي کعبة دوست
تا به ميقاتگاه جا کرديم
گشته مُحرم ز بيست و چارم شئي
نيت حج را ادا کرديم
با دو رکعت نماز اول بار
به دو احرام اکتفا کرديم
«تلبيه»۲ بر زبان آورديم
اشک جاري ز ديدهها کرديم
تا که ديوار مکه را ديديم
اهل اسلام را دعا کرديم
متمتّع ز عمره گرديديم
هفت شوط عمره را بجا کرديم
بعد از آن در مقام ابراهيم (ع)
با شرايط، نمازها کرديم
سعي اندر صفا و مروة دوست
هفت بار از ره وفا کرديم
روز هفتم روان سوي عرفات
باز تجديد کارها کرديم
بر سر آب زمزم از سر شوق
غسل احرام از وفا کرديم
گشته مُحرم به حجـ‹الاسلام
حج اسلام، بيريا کرديم
بر شترها، سوار-تلبيهگو
روي سوي مشعر و مني کرديم
شام تا صبح در مني بوديم
مسجد خيف، نالهها کرديم
روز رفتيم به وادي عرفات
پاي آن کوه، قصدها کرديم
ظهر تا شام قصد بيتوته
واجب از صدق و از صفا کرديم
اول مغرب، رو به مشعر شد
پر از احرام، ريگها کرديم
در مني روز عيد، عيدي بود
که در آن روز، عيدها کرديم
رمي کرديم، بعد قرباني
باز تقصير را بجا کرديم
سر تراشيده، سر نموديم خلع
رو سوي خانة خدا کرديم
باز داخل شديم ز باب سلام
حج اسلام را ادا کرديم
در مني کرده جا به مسجد خيف
به خدا عجز و التجاء کرديم
که ز حجاج واقعي خوانند
ما که بر عهد خود وفا کرديم
زاير از بهر حجـ‹الاسلام
رو سوي دشت کربلا کرديم
کاتب اين سند را در پايان و انجامة تذکره ميشناسيم:
او مرحوم محمدعلي اللاري، مشهور به نخبـ‹الکُتّاب ابن مرحوم آقا محمدکاظم اللاري است. نگاه کلي به اين تذکره و سند ميزان ذوق و استعداد و حوصلة زايران را نشان ميدهد و يادنامة برجستهاي از آنان به يادگار ميگذارد.
برخي از طرحها که در کنگرة سند، مشاهده ميشود مربوط به شبيه بارگاه حضرت رسول (ص)، بقيع، شبيه باغ فدک و چند طرح ديگر است.
***
اينک اشعار برگشت از مکة معظمه را از زبان زندهياد محمود صفايي سنگسري بشنويم که گلواژههاي کلامي عزيمت به زيارت کعبه نيز از آن مرحوم است
مراجعت از کعبه:
دوستان از نزد خلاق جهان برگشتهايم
از حضور خالق کون و مکان برگشتهايم
کعبة خلاق عالم را زيارت کردهايم
اين چنين خوشحال و خندان از زمان برگشتهايم
مروه و خيف و مني را ديدهايم اي دوستان
از صفا و زمزم و خيف و مني برگشتهايم
روز محشر را به چشم خويشتن ديديم ما
روز محشر ديده در نزد شما برگشتهايم
جاي ابراهيم (ع) و اسمعيل (ع) را ديديم ما
هرولهگويان از آن حول ولا برگشتهايم
پيوست: تذکرة کربلا
ضمن بررسي اسناد و مدارک مربوط به چاووشي و چاووشخواني و به هنگام تحرير مطالبي دربارة «تذکرة» حج، در ميان اوراق گرانپايهاي که در گنجينة کتابخانة خود دارم، «تذکره»اي (آن هم به زبان ترکي اما به همان سبک و سياق تذکرهسرايي در سفر حج) بدست آوردم و دريغم آمد و افسوس که بخشي از اين تذکره را در اين مقاله، قيد نکنم و اشارهاي به دايرة ذوق افراد در ديارهاي مختلف نداشته باشم. شايد بيش از ۵۰ سال است که اين تذکرهها را گردآوري و طبقهبندي و گاهي معرفي نمودهام نظري به اين تذکره در باب زيارت کربلاي معلي و ... داشته باشيم
بار عراق بست چو سلطان کربلا
بر آسمان بلند شد افغان کربلا
از حسرت عذار جوانان گلعذار
گرديد زرد خاک بيابان کربلا
صاحبدلان ترکزبان از ديار آذربايجان، تذکرة سفر به کربلا را اين چنين تحرير نمودهاند
چوونکي بيز عزم کربلا ايلدوک
نصرت حقدن، دعا ايلدوک
اوز به گلزار کربلا ايلدوک
قوم و قارداشلارين وداعينده
ياد سلطان کربلا ايلدوک
بيزه منزل چو بيستون اولدي
ياد احباب و اقربا ايلدوک
بيستوننان چو کرمانشاه
بير ايکي گجه اکتفا ايلدوک
قصرشيرينده قلعه سبزيده
اوغريدان خوف و واهمه ايلدوک
پس سفر خانقينه بيز ايلدوک
بير گجه مکث از وفا ايلدوک
بيش قيران ياريم، تذکره پوليني
ذوق ادووب، ادا ايلدوک
شهروانه، قيزيل رباطه گيدوب
طي هر بير، سوا-سوا ايلدوک
حسن عسکري، علي نقي
بيز زيارت به شوقنن ايلدوک
نرجسي، هم حليمه خاتوني
بير به بير طوفي از وفا ايلدوک
صاحبالامردن چو رخصت آلوب
قيدووب عزم کاظمين ايلدوک
موسي کاظم (ع) و تقي جواد
اولاري قبلة دعا ايلدوک
کاظميندن پلا روان الدووخ
خواهش ارض کربلا ايلدوک
مسيب شطينين کنارينده
منزلي – کاروانسرا ايلدوک
چون فراته نظر ساليب باخدوخ
ياد مظلوم، کربلا ايلدووخ
(برگردان: چون که ما، عزم کربلا کرديم، از شامل شدن نصرت حق در حقمان دعا کرديم. رو به گلزار کربلا کرديم. از اقوام و برادران وداع نموديم. ياد سلطان کربلا کرديم، زماني که بيستون، منزلگاه ما شد، از احباب و اقربا ياد کرديم. از بيستون تا کرمانشاه، دو شب اتراق و حرکت کرديم. در قصرشيرين -در قلعة سبز- از طرّاران قطاعالطريق واهمه کرديم. پس به سوي خانقين روانه شديم. از سر وفا شبي در آنجا توقف نموديم.
از سر ذوق هزينة تذکره را که پنج ريال و ده شاهي بود پرداخت کرديم. آنگاه به شهر وان و قيزيل رباط (=قيزيل: قرمز، رباط=کاروانسرا) رفتيم. از سر ذوق و شوق مرقد مطهر حضرت حسن عسکري (ع) و حضرت علي نقي را زيارت نموديم. طوفي از سر وفا به دور مزار نرجس خاتون (مادر مکرمة امام زمان عج) و هم حليمه خاتون (همشيرة گرامي حضرت حسن عسکري (ع)) داشتيم. چون از صاحبالامر رخصت گرفتيم، برگشتيم و عزم کاظمين نموديم. مرقد حضرت امام موسي کاظم (ع) و حضرت امام محمدتقي [جواد] را قبلة دعا کرديم. از کاظمين به سوي پل روانه شديم در دل خواهش ارض کربلا داشتيم. در کنار شط مسيب، کاروانسرايي، منزل ما شد. چون به فرات نظاره کرديم، ياد مظلوم کربلا کرديم.
بررسي اين تذکرهها از نقطهنظر شناخت جغرافيايي مناطق و طرق وصول به مرقد شريفة اولياءالله در خور توجه است.
بارالها کن نصيب شيعيان هر سالها
هم نجف، هم کربلا، هم مشهد شاه رضا
* استاد آيينهاي قدسي
پينوشتها:
۱. NAiVE= ساده و مردمپسند.
۲. تلبيه (بفتح تا و کسر با و فتح يا) لبيک گفتن.
گرامينامة خيمه! با تقديم احترام، هر چند در بذل و بخشش مطالب فرهنگي هميشة ايام -در تمام عمرم- سعة صدر فراوان داشتهام؛ اما قانون اخلاقي در تحرير مطالب را رکن اساسي پژوهش شمردهام متأسفانه در شمارة ۶۹ آن گرامينامه در مطلبي با نام «بررسي هنر چاووشخواني در ايران» نويسنده از بسياري از مباحث مربوط به چاووشخواني، جايجاي از کتاب «درآمدي بر نمايش و نيايش در ايران» نوشتة اينجانب در سال ۱۳۶۶ يا از مقالات مندرج در مجلة سروش در سالهاي ۱۳۶۳ به بعد، متعلق به قلم اينجانب تحت عنوان «موسم رحيل» استفاده کرده و با کمال تأسف منبع مورد استفاده را در مأخذ ذکر نکردهاند. افزون بر آن، در رونويسي مطالب چون قادر به خواندن بعضي از لغات نبودهاند، اشتباهات فاحش وارد متن کردهاند.
من با همة فراخي سينه در نگهداشت مسائل علمي و سپس بذل مطالب به ديگران ناگزيرم گوشزد کنم که از نظر آسيبشناسي در حريم تحقيق، این روش را اخلاقي نميدانم. با ذکر اين نکته که: باش اي پسر که روزي پدر شوي.
جابر عناصری