کد مطلب : ۹۰۲۱
تا کربلا
شماره نهم ماهنامه خیمه - شوال1424 - آذر1382
شهيد والا مقام، محمّد رضا باصر در سال 1338در شهر مذهبى تبريز و در خانوادهاى مؤمن و متدين، كه سرمايهاى جز ايمان به اللّه و عشق به ائمه اطهار (ع) نداشتند، چشم به جهان گشود. هوش سرشار و متانت خاص او همواره با تقيدش به احكام اسلامى از خصوصيات بارز او در دوران كودكى بود؛ به طورى كه هم كلاسى هايش او را همواره از سر تعظيم، حاجى و شيخ مىخواندند.
دورهى ابتدايى و متوسطه را با موفقيت به اتمام رساند و پس از موفقيت در كنكور، در رشتهى فيزيك دانشگاه كاشان شروع به تحصيل نمود. با شروع انقلاب شكوهمند اسلامى، در كنار مردم مسلمان ايران به نداى امام امت، لبيك گفت و عليه طاغوت زمان به مقابله برخاست.
وى همواره در مقاطع حساس قبل از پيروزى انقلاب اسلامى حضور داشت و ضمن پيروى از ولايت فقيه، پشت سر روحانيت متعهد، قدم بر مىداشت و همگان را نيز بر اين مهم دعوت مىكرد. فعاليت او بعد از انقلاب در دانشگاه نيز ادامه داشت و با انسجام دانشجويان پيرو خط امام وحزب اللهى، به تشكيل انجمن اسلامى دانشكده پرداخته، در مقابل حركات مذبوحانهى گروهكهاى مزدور شرق و غرب، موضعى قاطع اتخاذ مىكرد و به افشاگرى ماهيت پليد فكرى و سياسى و اخلاقى آنها مىپرداخت.
در جريان انقلاب فرهنگى، محمّد رضا باصر به تلاشهاى خود افزود؛ به طورى كه حتّى شبها تا دير وقت، به برنامه ريزى و انجام مسؤوليتهاى خود در قبال مسائل دانشگاه مىپرداخت. پس از تعطيلى دانشگاهها، وى به همراه برادران انجمن اسلامى از طريق جهاد سازندگى به روستاهاى كاشان مىرفت و در ساختن حمام و مدرسه و...، روستائيان را يارى مىنمود.
پس از بازگشت مجدد به تبريز، با علاقهى وافرى كه به سپاه داشت، به عضويت سپاه در آمد. اين عشق تا آخرين دقايق حيات پر افتخارش، هر لحظه افزونتر مىشد. در اين جايگاه مقدّس بود كه روح او اوج گرفت و تلاشهاى خالصانهى وى زبانزد خاص وعام شد.
روح تسليم در مقابل امر خداوند متعال و اطاعت در مقابل امر اولىالامر، اخلاص و صفا به تمامى معنا، عشق به اباعبداللّهالحسين (ع) و علاقه به خانوادههاى شهدا، از خصوصيات بارز زندگانى پرافتخار او بود.
اعضاى هيأتهاى حسينى و دوستداران اهل بيت (ع) مخصوصا هيأت حسينى پايگاههاى مقاومت، كه توسط خود او بنيان گذارى شد، همواره به ياد ايشان هستند و ياد و خاطرهى آن عاشق وارستهى حسينى را گرامى مىدارند.
تلاشهاى ايشان در امر فعاليتهاى مردمى و هيأتى بعد از ازدواج و تشكيل خانواده نه تنها كم نشد، بلكه با كمكهاى همسرش گسترش نيز يافت.
در مرخصىها پيش از ديدن فاميلها و اقوام به خانوادهى محترم شهدا سر مىزد و اين را يك تكليف براى خود مىشمرد. با اينكه علاقهى زيادى به فرزند شش ماههاش، روح اللّه، داشت او را كمتر بغل مىگرفت تا زياد به او انس نگيرد؛ چون مىدانست كه رفتنى است.
زمان موعود نزديك بود. او در جبههها با شورى وصف ناشدنى حضور مىيافت. وقتى دعاى توسل مىخواند و نوحهخوانى مىكرد، حال و هواى ديگرى داشت. حضور باصر در گردان امام حسين (ع) لشكر عاشورا، حال و هواى ديگرى به اين گردان بخشيده بود. بسيجيان اين گردان، خاطرهى عزادارىها و راز و نيازهاى شبانهى او را فراموش نخواهند كرد. در مراحل سخت آموزشها و رزمهاى شبانه، با هوشيارى و استقامتى وصفناپذير شركت مىكرد.
قبل از عمليات عظيم بدر، فرمانده گردان امام حسين (ع) شهيد اصغر قصاب عبداللهى، به او تكليف كرده بود كه بنا به پارهاى مصالح، به عمليات نرود؛ چون در پشت جبهه بيشتر به وجود او نياز هست. ولى او آنقدر اصرار و پافشارى كرد تا اجازهى شركت در عمليات را به دست آورد و با شور و عشق زائد الوصف، عازم خط مقدم نبرد شد و پس از رشادتهاى زياد، در محورى كه تنها چند قدم با دشمن فاصله داشت، در نبردى بىامان در ميان رگبار گلولههاى دشمن به لقاءالله - كه آرزوى ديرينهاش بود - نائل آمد.
پيكر مطهّر او هم چون به سرور و سالار شهيدان حسين بن على (ع) روى خاك تفتيدهى كربلاى ايران ماند و پس از سالهاى متمادى در 21ماه مبارك رمضان و در روز شهادت حضرت امير المؤمنين على (ع) به آغوش خانواده بازگشت و در كنار ياران شهيدش در گلزار شهداى تبريز به خاك سپرده شد.
اى كشتگان راه خدا يادتان به خير
ياران سيدالشهداء يادتان به خير
صدها قلم به دست مورخ شكسته باد
ننگارد ار حديث شما، يادتان به خير
اندر كنار دجله به خون آرميدهايد
اى زائران كرب و بلا يادتان به خير
شهيد محمّد رضا باصر، حتّى در گرما گرم مبارزه با دشمن، از هيأتهاى حسينى و محافل آئينى غافل نبوده، در آن هنگام كه وصيت نامهى الهى خود را مىنوشته، ياران و دوستان هيأتى خود را مورد خطاب قرار داده و نوشته است:
«به مجالس سوگوارى ابا عبداللّه الحسين (ع) فوق العاده اهميّت دهيد. به تعزيه دارى حسين (ع) عشق عميق داشته باشيد. هيأتهاى حسينى را كه در مسير انقلاب اسلامى حركت مىكنند، تقويت نماييد. هيأت حسينى پايگاههاى مقاومت را كه عدهى زيادى از آنان به لقاء الله پيوستهاند، تقويت نماييد. اين هيأت، يكپارچه شور حسين و روحيهى مكتبى مىباشد.
امّا اى آنهايى كه شايد سالها حسين حسين گفتهايد، ولى بعد از انقلاب يك كلمه به نفع انقلاب عزيز اسلامى نگفتهايد و جان مىدهيد كه بگوييد؛ بدانيد كه در روز قيامت، شهدا در درگاه خداوند متعال از شما شكايت خواهند كرد و خواهند گفت: شما به حسين عزيز خيانت كردهايد. به خود آييد!»
شهيد والا مقام، محمّد رضا باصر در سال 1338در شهر مذهبى تبريز و در خانوادهاى مؤمن و متدين، كه سرمايهاى جز ايمان به اللّه و عشق به ائمه اطهار (ع) نداشتند، چشم به جهان گشود. هوش سرشار و متانت خاص او همواره با تقيدش به احكام اسلامى از خصوصيات بارز او در دوران كودكى بود؛ به طورى كه هم كلاسى هايش او را همواره از سر تعظيم، حاجى و شيخ مىخواندند.
دورهى ابتدايى و متوسطه را با موفقيت به اتمام رساند و پس از موفقيت در كنكور، در رشتهى فيزيك دانشگاه كاشان شروع به تحصيل نمود. با شروع انقلاب شكوهمند اسلامى، در كنار مردم مسلمان ايران به نداى امام امت، لبيك گفت و عليه طاغوت زمان به مقابله برخاست.
وى همواره در مقاطع حساس قبل از پيروزى انقلاب اسلامى حضور داشت و ضمن پيروى از ولايت فقيه، پشت سر روحانيت متعهد، قدم بر مىداشت و همگان را نيز بر اين مهم دعوت مىكرد. فعاليت او بعد از انقلاب در دانشگاه نيز ادامه داشت و با انسجام دانشجويان پيرو خط امام وحزب اللهى، به تشكيل انجمن اسلامى دانشكده پرداخته، در مقابل حركات مذبوحانهى گروهكهاى مزدور شرق و غرب، موضعى قاطع اتخاذ مىكرد و به افشاگرى ماهيت پليد فكرى و سياسى و اخلاقى آنها مىپرداخت.
در جريان انقلاب فرهنگى، محمّد رضا باصر به تلاشهاى خود افزود؛ به طورى كه حتّى شبها تا دير وقت، به برنامه ريزى و انجام مسؤوليتهاى خود در قبال مسائل دانشگاه مىپرداخت. پس از تعطيلى دانشگاهها، وى به همراه برادران انجمن اسلامى از طريق جهاد سازندگى به روستاهاى كاشان مىرفت و در ساختن حمام و مدرسه و...، روستائيان را يارى مىنمود.
پس از بازگشت مجدد به تبريز، با علاقهى وافرى كه به سپاه داشت، به عضويت سپاه در آمد. اين عشق تا آخرين دقايق حيات پر افتخارش، هر لحظه افزونتر مىشد. در اين جايگاه مقدّس بود كه روح او اوج گرفت و تلاشهاى خالصانهى وى زبانزد خاص وعام شد.
روح تسليم در مقابل امر خداوند متعال و اطاعت در مقابل امر اولىالامر، اخلاص و صفا به تمامى معنا، عشق به اباعبداللّهالحسين (ع) و علاقه به خانوادههاى شهدا، از خصوصيات بارز زندگانى پرافتخار او بود.
اعضاى هيأتهاى حسينى و دوستداران اهل بيت (ع) مخصوصا هيأت حسينى پايگاههاى مقاومت، كه توسط خود او بنيان گذارى شد، همواره به ياد ايشان هستند و ياد و خاطرهى آن عاشق وارستهى حسينى را گرامى مىدارند.
تلاشهاى ايشان در امر فعاليتهاى مردمى و هيأتى بعد از ازدواج و تشكيل خانواده نه تنها كم نشد، بلكه با كمكهاى همسرش گسترش نيز يافت.
در مرخصىها پيش از ديدن فاميلها و اقوام به خانوادهى محترم شهدا سر مىزد و اين را يك تكليف براى خود مىشمرد. با اينكه علاقهى زيادى به فرزند شش ماههاش، روح اللّه، داشت او را كمتر بغل مىگرفت تا زياد به او انس نگيرد؛ چون مىدانست كه رفتنى است.
زمان موعود نزديك بود. او در جبههها با شورى وصف ناشدنى حضور مىيافت. وقتى دعاى توسل مىخواند و نوحهخوانى مىكرد، حال و هواى ديگرى داشت. حضور باصر در گردان امام حسين (ع) لشكر عاشورا، حال و هواى ديگرى به اين گردان بخشيده بود. بسيجيان اين گردان، خاطرهى عزادارىها و راز و نيازهاى شبانهى او را فراموش نخواهند كرد. در مراحل سخت آموزشها و رزمهاى شبانه، با هوشيارى و استقامتى وصفناپذير شركت مىكرد.
قبل از عمليات عظيم بدر، فرمانده گردان امام حسين (ع) شهيد اصغر قصاب عبداللهى، به او تكليف كرده بود كه بنا به پارهاى مصالح، به عمليات نرود؛ چون در پشت جبهه بيشتر به وجود او نياز هست. ولى او آنقدر اصرار و پافشارى كرد تا اجازهى شركت در عمليات را به دست آورد و با شور و عشق زائد الوصف، عازم خط مقدم نبرد شد و پس از رشادتهاى زياد، در محورى كه تنها چند قدم با دشمن فاصله داشت، در نبردى بىامان در ميان رگبار گلولههاى دشمن به لقاءالله - كه آرزوى ديرينهاش بود - نائل آمد.
پيكر مطهّر او هم چون به سرور و سالار شهيدان حسين بن على (ع) روى خاك تفتيدهى كربلاى ايران ماند و پس از سالهاى متمادى در 21ماه مبارك رمضان و در روز شهادت حضرت امير المؤمنين على (ع) به آغوش خانواده بازگشت و در كنار ياران شهيدش در گلزار شهداى تبريز به خاك سپرده شد.
اى كشتگان راه خدا يادتان به خير
ياران سيدالشهداء يادتان به خير
صدها قلم به دست مورخ شكسته باد
ننگارد ار حديث شما، يادتان به خير
اندر كنار دجله به خون آرميدهايد
اى زائران كرب و بلا يادتان به خير
شهيد محمّد رضا باصر، حتّى در گرما گرم مبارزه با دشمن، از هيأتهاى حسينى و محافل آئينى غافل نبوده، در آن هنگام كه وصيت نامهى الهى خود را مىنوشته، ياران و دوستان هيأتى خود را مورد خطاب قرار داده و نوشته است:
«به مجالس سوگوارى ابا عبداللّه الحسين (ع) فوق العاده اهميّت دهيد. به تعزيه دارى حسين (ع) عشق عميق داشته باشيد. هيأتهاى حسينى را كه در مسير انقلاب اسلامى حركت مىكنند، تقويت نماييد. هيأت حسينى پايگاههاى مقاومت را كه عدهى زيادى از آنان به لقاء الله پيوستهاند، تقويت نماييد. اين هيأت، يكپارچه شور حسين و روحيهى مكتبى مىباشد.
امّا اى آنهايى كه شايد سالها حسين حسين گفتهايد، ولى بعد از انقلاب يك كلمه به نفع انقلاب عزيز اسلامى نگفتهايد و جان مىدهيد كه بگوييد؛ بدانيد كه در روز قيامت، شهدا در درگاه خداوند متعال از شما شكايت خواهند كرد و خواهند گفت: شما به حسين عزيز خيانت كردهايد. به خود آييد!»