کد مطلب : ۹۰۲۲
شعر آئيني شاعر آئيني (بخش پایانی)
محمّدرضا زائري
شماره نهم ماهنامه خیمه - شوال1424 - آذر1382
اشاره:
در شمارههاي پيشين خوانديد که: نويسنده با تأکيد بر ارزش شعر و شاعر آئيني و جايگاه ويژهي او نزد حضرت رسول (ص) و ائمهي اطهار(ع)، قدر دانستن «گوهر شعر» توسط شاعر و مدّاح را از مهمترين ملزومات دانسته، همگان را به توجه و تأمل در عظمتهاي نهفته در شعرهاي آئيني فرا خواند. بخش پاياني اين مقاله را در اين شماره ميخوانيد.
مخاطبان در برخورد با شعر آييني نبايد به شاعر کاري داشته باشند و در احوال شخصي و سلوک فردي او به جستجو و کنکاش بپردازند. شاعر، واسطهاي است که مورد عنايت بوده و فيض قدسي از مسير زبان و قلم او به مشتاقان تشنه رسيده و سيرابشان ميسازد. اين واسطه به هر دليل ممکن است با تصوّرات درست و نادرست و انتظارات شخصي هر يک از ما مناسبت و همگوني نداشته باشد. نبايد از شاعر آييني انتظار يک عالم و فقيه و متکلم داشت يا او را در جايگاهي ديگر نشاند. گاه شاعر، به دليلي که هيچکس نميداند، واسطه اين فيض است. در هنگام بهرهگيري از اين برکات معنوي، بايد در عين قدرشناسي مقام اين واسطهي فيض، او را يکسو نهاد و مستقيماً خود را در معرض تابش نور آن عنايت الهي قرار داد. بايد با شعر رو در رو نشست و به اصطلاح خيلي ساده و پيش پا افتاده، بايد با آن «حال» کرد. اگر خود را در اختيار شعر قرار دهيد و بدون پيشداوري دست در دست شعر آييني بگذاريد، آن اثر ارجمند و گرانقدر، خود راه تعالي را در کهکشان تخيل و احساس و سپهر شعور و آگاهي به شما خواهد نمود و شما را با خود تا منزلگه دلدادگي و ولايت همراه خواهد کرد.
*
جمع حال و شور معنوي، ياد اهل بيت و حالت گريه و تأثر روحي، با اصول، ضوابط و قواعد فکري و معرفتي کاري بسيار سخت است. هيچ توقع و انتظار اندک و سادهاي نيست که بخواهيم شاعر آييني، سرودهاي شورانگيز و بصيرتافزا داشته باشد که هم حال بيافريند و هم به اوج عظمت و والايي حماسه توجه دهد.
جمع بين پسند مخاطب عام و تأييد مخاطب خاص هنري، بسيار والا و مرتبهاي بلند است. بسياري شاعران اهل معرفت و دلسوختگان خوش قريحه، سرودههايي دارند که سرشار از لطايف و ظرايف معنوي و مضامين گرانسنگ عرفاني است؛ بسياري از اين سرودهها در مجلس و محافل سوگواري بر زبانها جاري ميشود و در احوال روحي مخاطبان اثر ميکند امّا با وجود شيريني و دلنشيني، از قواعد ادبي، آرايههاي شعري و فخامت بيان و استحکام زبان،دور است و بسياري از اهل ادب و اصحاب سخن نيز هستند که از سر ارادت به پيامبر و خاندان بزرگوارش، اشعاري سرودهاند که در عين زيبايي هنري و قوّت ادبي، از حال و صفاي معنوي عاري است؛ يا به دليل توجه يکسويه به جنبههايهاي حماسي و تاريخي، مناسب مجالس مصيبت و سوگواري يا محافل مدح و ثنانيست.
شعر شاعر آئيني، بايد ترکيبي از مهارتهاي ظريف و ذوقبرانگيز هنري و مينياتورگونه باشد که بر تنِ بنايي نستوه و ضخيم و آهنين و محکم و استوار نقش کرده باشند. ظريف و لطيف باشد امّا نه شکننده؛ استوار و محکم امّا نه زمختوسخت.
بسياري از شاعران سرودههايي دارند،گر چه زيبا و لطيف، امّا در اوراق دفاتر و لابلاي ديوانها و مجموعه هايشان خاک ميخورد و گر چه روزگاري دور يا روزهايي کوتاه بر زبانها جاري شده و از اينسوي و آنسوي به گوش رسيدهاند؛ امّا ديرگاهي است از خاطرها رفته و عمرشان به پايان رسيدهاست. امّا اشعاري هم هستند که هر چه بهار و تابستان بگذرد و شاعر و نويسنده بيايد و برود، همچنان تازه و زنده و با طراوت ميمانند.آري زمان بهترين داور و روزگار مقبولترين، عادلترين و مصنفترين قاضي است.
حال و هواي شاعر اهل بيت، گفتار و رفتار سلوکي او - که مؤيّد به عنايت اهل بيت (ع) است - بايد کسي را به ما بنماياند که قبل از ديگران، خود از شعرش متأثر ميگردد. شعري را ارايه ميدهد که کاربردي است. يعني با خود در خلوتي دلنشين خوانده و بازْ خوردِ نگاه و ناله و لبخند و گريهي مخاطب رامتصوّر شده. همنفس، همراه و همدل مخاطبان، آن را صيقل داده، شکل بخشيده و به مشتاقان عرضه کرده است.
اينها و بسياري ناگفتنيهاي ديگر است که علاقهمندي به شعر امّا خام و جوان و جوان چون مرا جسارت ميدهد که با زباني گنگ و در مجالي اندک در خلوت روحاني شما مسافران آسمان، نجوا کند و با دستاني لرزان، پرده از ارادت و شوق خود برگيرد؛ ارادت به شاعراني که شعرشان آسماني شده است. شوق به آسماني که مجال پرواز هر پرندهي آزاد است.
و اميد بستهايم به همين پرواز....
که پرندگانيم... گر چه در قفس افتاده و در پشت ميله ها گرفتار، امّا دلهايمان به آزادگان گره خورده است و در چشمانمان انتظار آزادي موج ميزند و گاه گاه اين موج قطرهها از چشم فرو ميريزد به نغمهي شورانگيز شاعران آئيني...
خداوند اين نغمه را از چشمان اشکبارمان نگيرد.
اشاره:
در شمارههاي پيشين خوانديد که: نويسنده با تأکيد بر ارزش شعر و شاعر آئيني و جايگاه ويژهي او نزد حضرت رسول (ص) و ائمهي اطهار(ع)، قدر دانستن «گوهر شعر» توسط شاعر و مدّاح را از مهمترين ملزومات دانسته، همگان را به توجه و تأمل در عظمتهاي نهفته در شعرهاي آئيني فرا خواند. بخش پاياني اين مقاله را در اين شماره ميخوانيد.
مخاطبان در برخورد با شعر آييني نبايد به شاعر کاري داشته باشند و در احوال شخصي و سلوک فردي او به جستجو و کنکاش بپردازند. شاعر، واسطهاي است که مورد عنايت بوده و فيض قدسي از مسير زبان و قلم او به مشتاقان تشنه رسيده و سيرابشان ميسازد. اين واسطه به هر دليل ممکن است با تصوّرات درست و نادرست و انتظارات شخصي هر يک از ما مناسبت و همگوني نداشته باشد. نبايد از شاعر آييني انتظار يک عالم و فقيه و متکلم داشت يا او را در جايگاهي ديگر نشاند. گاه شاعر، به دليلي که هيچکس نميداند، واسطه اين فيض است. در هنگام بهرهگيري از اين برکات معنوي، بايد در عين قدرشناسي مقام اين واسطهي فيض، او را يکسو نهاد و مستقيماً خود را در معرض تابش نور آن عنايت الهي قرار داد. بايد با شعر رو در رو نشست و به اصطلاح خيلي ساده و پيش پا افتاده، بايد با آن «حال» کرد. اگر خود را در اختيار شعر قرار دهيد و بدون پيشداوري دست در دست شعر آييني بگذاريد، آن اثر ارجمند و گرانقدر، خود راه تعالي را در کهکشان تخيل و احساس و سپهر شعور و آگاهي به شما خواهد نمود و شما را با خود تا منزلگه دلدادگي و ولايت همراه خواهد کرد.
*
جمع حال و شور معنوي، ياد اهل بيت و حالت گريه و تأثر روحي، با اصول، ضوابط و قواعد فکري و معرفتي کاري بسيار سخت است. هيچ توقع و انتظار اندک و سادهاي نيست که بخواهيم شاعر آييني، سرودهاي شورانگيز و بصيرتافزا داشته باشد که هم حال بيافريند و هم به اوج عظمت و والايي حماسه توجه دهد.
جمع بين پسند مخاطب عام و تأييد مخاطب خاص هنري، بسيار والا و مرتبهاي بلند است. بسياري شاعران اهل معرفت و دلسوختگان خوش قريحه، سرودههايي دارند که سرشار از لطايف و ظرايف معنوي و مضامين گرانسنگ عرفاني است؛ بسياري از اين سرودهها در مجلس و محافل سوگواري بر زبانها جاري ميشود و در احوال روحي مخاطبان اثر ميکند امّا با وجود شيريني و دلنشيني، از قواعد ادبي، آرايههاي شعري و فخامت بيان و استحکام زبان،دور است و بسياري از اهل ادب و اصحاب سخن نيز هستند که از سر ارادت به پيامبر و خاندان بزرگوارش، اشعاري سرودهاند که در عين زيبايي هنري و قوّت ادبي، از حال و صفاي معنوي عاري است؛ يا به دليل توجه يکسويه به جنبههايهاي حماسي و تاريخي، مناسب مجالس مصيبت و سوگواري يا محافل مدح و ثنانيست.
شعر شاعر آئيني، بايد ترکيبي از مهارتهاي ظريف و ذوقبرانگيز هنري و مينياتورگونه باشد که بر تنِ بنايي نستوه و ضخيم و آهنين و محکم و استوار نقش کرده باشند. ظريف و لطيف باشد امّا نه شکننده؛ استوار و محکم امّا نه زمختوسخت.
بسياري از شاعران سرودههايي دارند،گر چه زيبا و لطيف، امّا در اوراق دفاتر و لابلاي ديوانها و مجموعه هايشان خاک ميخورد و گر چه روزگاري دور يا روزهايي کوتاه بر زبانها جاري شده و از اينسوي و آنسوي به گوش رسيدهاند؛ امّا ديرگاهي است از خاطرها رفته و عمرشان به پايان رسيدهاست. امّا اشعاري هم هستند که هر چه بهار و تابستان بگذرد و شاعر و نويسنده بيايد و برود، همچنان تازه و زنده و با طراوت ميمانند.آري زمان بهترين داور و روزگار مقبولترين، عادلترين و مصنفترين قاضي است.
حال و هواي شاعر اهل بيت، گفتار و رفتار سلوکي او - که مؤيّد به عنايت اهل بيت (ع) است - بايد کسي را به ما بنماياند که قبل از ديگران، خود از شعرش متأثر ميگردد. شعري را ارايه ميدهد که کاربردي است. يعني با خود در خلوتي دلنشين خوانده و بازْ خوردِ نگاه و ناله و لبخند و گريهي مخاطب رامتصوّر شده. همنفس، همراه و همدل مخاطبان، آن را صيقل داده، شکل بخشيده و به مشتاقان عرضه کرده است.
اينها و بسياري ناگفتنيهاي ديگر است که علاقهمندي به شعر امّا خام و جوان و جوان چون مرا جسارت ميدهد که با زباني گنگ و در مجالي اندک در خلوت روحاني شما مسافران آسمان، نجوا کند و با دستاني لرزان، پرده از ارادت و شوق خود برگيرد؛ ارادت به شاعراني که شعرشان آسماني شده است. شوق به آسماني که مجال پرواز هر پرندهي آزاد است.
و اميد بستهايم به همين پرواز....
که پرندگانيم... گر چه در قفس افتاده و در پشت ميله ها گرفتار، امّا دلهايمان به آزادگان گره خورده است و در چشمانمان انتظار آزادي موج ميزند و گاه گاه اين موج قطرهها از چشم فرو ميريزد به نغمهي شورانگيز شاعران آئيني...
خداوند اين نغمه را از چشمان اشکبارمان نگيرد.