کد مطلب : ۹۰۲۹
نصف ديگر نوجوان ها
شماره نهم ماهنامه خیمه - شوال1424 - آذر1382
بچه هيأتي
ميگويند نوجوانان که همهاش پسر نيستند پس چرا تو همهي «بچه هيأتي»ها را پسرانه مينويسي يک بار هم دخترانه(!) بنويس. مثلا ننويس: «وقتي عيد فطر ميشود، حال و هواي آدم مثل کسي است که اول بازي سه چهار تا گل خورده باشد و ده دقيقهي آخر، تازه گرم شده باشد و چهار پنج تا گل زده باشد؛ اين آدم در يک صورت، حسابي ناراحت است و در دو صورت هم ناراحت هم خوشحال. اگر کمتر از حريف، گل زده باشد ناراحت است، که اي کاش يکي دو دقيقه بيشتر فرصت بود، تا ميبرديم» و اگر بيشتر از حريف. گل زده باشد، خوشحال از بردن و ناراحت است از اين که «اگر بيشتر فرصت بود چند تا ديگر ميزدم.»
ميگويند به جايش مثلا بنويس: «رمضان، مثل خانه تکاني شب عيد است.» با اين که در ايام ديگر سال و مناسبتهاي ديگر هم گردگيري و بشوي و بساب داريم (يعني از زبان خانمها) امّا خانه تکاني شب عيد، چيز ديگري است. فرصتي است که بتواني همهي خانه را تميز کني و برق بيندازي! و اگر دير بجنبي موجب پشيماني است و به هر حال، هيچ وقت هم خانم از خانه تکاني راضي نميشوند و ميگويند نرسيدم فلان کار را بکنم کاش فلان کار را ميکردم و...
آخر تو را به خدا اين حرفها را من چه طوري بايد بنويسم؟!
بچه هيأتي
ميگويند نوجوانان که همهاش پسر نيستند پس چرا تو همهي «بچه هيأتي»ها را پسرانه مينويسي يک بار هم دخترانه(!) بنويس. مثلا ننويس: «وقتي عيد فطر ميشود، حال و هواي آدم مثل کسي است که اول بازي سه چهار تا گل خورده باشد و ده دقيقهي آخر، تازه گرم شده باشد و چهار پنج تا گل زده باشد؛ اين آدم در يک صورت، حسابي ناراحت است و در دو صورت هم ناراحت هم خوشحال. اگر کمتر از حريف، گل زده باشد ناراحت است، که اي کاش يکي دو دقيقه بيشتر فرصت بود، تا ميبرديم» و اگر بيشتر از حريف. گل زده باشد، خوشحال از بردن و ناراحت است از اين که «اگر بيشتر فرصت بود چند تا ديگر ميزدم.»
ميگويند به جايش مثلا بنويس: «رمضان، مثل خانه تکاني شب عيد است.» با اين که در ايام ديگر سال و مناسبتهاي ديگر هم گردگيري و بشوي و بساب داريم (يعني از زبان خانمها) امّا خانه تکاني شب عيد، چيز ديگري است. فرصتي است که بتواني همهي خانه را تميز کني و برق بيندازي! و اگر دير بجنبي موجب پشيماني است و به هر حال، هيچ وقت هم خانم از خانه تکاني راضي نميشوند و ميگويند نرسيدم فلان کار را بکنم کاش فلان کار را ميکردم و...
آخر تو را به خدا اين حرفها را من چه طوري بايد بنويسم؟!