تاریخ انتشار
يکشنبه ۱ مرداد ۱۳۸۵ ساعت ۰۲:۰۰
۰
کد مطلب : ۹۷۹۸

پرس و جو

شماره 24 - رجب 1427 - مرداد 1385

بالاخره شور بزنیم، یا نزنیم؟!

اشاره:

چه سئوالی اکنون ذهن شما هیأتی‏ها را مشغول نموده است؟! برای یافتن جواب سئوال چه می‏کنید؟ مطالعه می‏کنید؟ از روحانی هیأت می‏پرسید یا از امام جماعت مسجد محل؟! این راه‏ها که گفتیم همه خوب است. به همه‏ی این راه‏ها، این شیوه را هم اضافه کنید؛ از ما هم بپرسید!

از ما که بپرسید خوبی کار این است که دیگر هیأتی‏ها هم در جریان سئوال شما قرار می‏گیرند و جواب، همگانی می‏شود.

ستون «پرس‏و‏جو» با همین هدف راه افتاده و تا وقتی که شما سئوال داشته باشید و از ما بپرسید، دوام خواهد داشت...



پرسش:

خيلي از هيأت‏ها الان رويکرد کاملاً محسوسي به سمت شور دارند و روضه در بعضی جلسات خيلي کمرنگ است، منبر نیز همین طور. هر قسمت از برنامه که شور بيشتري داشته باشد، بيشتر مورد توجه و استقبال است. حتي در سبک‏ها و اشعار هر جلسه‏اي و به هر قيمتي که باشد. بعضي از جاها هم متأسفانه قيمتش خيلي بالاست، ولي اين کار را مي‏کنند. فکر مي‏کنيد اين تعامل شور و شعور و روضه و مناجات و سينه‏زني بايد چطور باشد؟ مي‏توان کسي را سرزنش کرد که شما يک‏بعدي و اهل شور هستيد و نبايد اين‏طور باشيد يا خير؟

پاسخ:

ما نيازهاي متعددي داريم. من مغز دارم، فکر دارم و هم قدرت تفکر دارم، بنابراين نياز به فکر کردن، و استادي دارم که فکر خوب به من بدهد. احساسات و عواطف و اشک و گريه و سوز و شور هم دارم، عشق هم دارم. همه‏ی اينها جاي خود. ظهر هم گرسنه مي‏شوم، غذا مي‏خواهم، خواب هم مي‏خواهم. بدن من نيازهاي خاصي دارد. روح و روان هم خواسته‏ی خودش را دارد. هيچ‏کدام ديگري را بي‏نياز نمي‏کند. مثلاً من بگويم ظهر که سير نهار خوردم، پس ديگر نخوابم، هيچ ربطي ندارد. من احساسات دارم، نیاز دارم محبّت ببينم. بسياري از افراد ميليونر هستند که به خاطر نبودن کسي که مقداري محبّت اينها را ارضاء کند، دست به خودکشي مي‏زنند و يا افسرده مي‏شوند، ديوانه مي‏شوند. کم نيستند مرد يا زن ـ فرقي نمي‏کند ـ فقط يک ذره محبّت مي‏خواهد، هيچ چيز ديگر نمي‏خواهد. خود من و شما در بعضي از جهات کمبود داريم. يعني اين همه به اهل‏بيت علیهم‏السلام ابراز محبّت مي‏کنيم، اگر به ما ابراز محبّت نکنند، ببينيد چه مي‏شود؟ بعد از مدتي مي‏بريم. بالاخره بايد يک جايي نشان محبّتشان پيدا بشود.

اما اينها آيا آدم را بي‏نياز مي‏کند از اينکه عقلش معقول فکر کند و درک کند؟ نه؛ آن هم جاي خودش را دارد. اسلام دين جامعي است که همه اينها را مي‏خواهد اشباع کند. شما نگاه کنيد به شيوه اهل‏بيت علیهم‏السلام؛ چه‏ مي‏کردند؟ هم بر کرسي علم مي‏نشستند، هم بر کرسي عرفان؛ هم دل مردم را به جهت صحيح هل مي‏دادند، هم عقلشان را. هيچ وقت نمي‏گفتند چون آن را بلدي، پس اين هيچ. ولي ما افراط و تفريط مي‏کنيم. مثلاً بعضي از ماها مي‏افتيم در کار عقل مي‏گوييم بابا ول کن! عشق چيه؟! بعضي مي‏افتيم در کار عشق، مي‏گوييم عقل کيه؟ هر دو غلط است. انسان فرق مي‏کند با ساير موجودات. انسان موجود کاملي است که اگر همه‏ی ابعاد او به حد کافي برسد و اشباع بشود، آن وقت به همه‏ی نيازهايش مي‏رسد. ولي اگر در يک بعد شد، فقط در همين جهت ارضا مي‏شود و بقيه‏ی آن مي‏ماند.



مد ماندگار نیست

بنده فکر مي‏کنم که برنامه‏های هيئت‏ها مثل يک آلرژي است.. مي‏گويند مثلاً مد است.

ما يادمان هست، قديم شلوارهايي بود که پاچه‏ی آن گشاد بود. الزاماً اينطور بود. من مثلاً مي‏خواستم شلوار دوخته بخرم، نمي‏توانستم بپوشم. چون هر چه دوخته بود، پاچه‏اش گشاد بود، رانش تنگ بود. چون هر ناداني مي‏فهمد که شلوار بايد رانش گشاد باشد. اين يک چيز سختي است که آدم بخواهد بفهمد؟! يعني شما آدمي ديدي که ساق پایش اندازه ران آدم‏ها باشد و رانش به اندازه ساق پا باشد؟! الا اينکه بشود مثل آن دکتر که عکس‏برداري کرده بودند از سينه و وارونه گذاشته بود. گفت چرا اينها دنده‏هاش برگشته به بالا، بايد برگردد پايين!! يکي گفت عزيزم عکس را وارونه کن، اشتباه گذاشتي. اين شلوارها آن موقع خيلي قشنگ مي‏آمده. ما که مي‏خواستيم عادي بپوشيم همه به ما يک‏جوري نگاه مي‏کردند. يا اصلاح سر و صورتشان جور خاصي بود. هيپي و چکمه‏اي شدن، مد بود. اصلاً يک طوري است. ولي انجام مي‏دهند، چون مد است. من فکر مي‏کنم هيآت هم همين طورند. چند سال ديگر، پنج سال ديگر همه‏ی اينها مي‏رود کنار و چيز ديگري باب مي‏شود. و بچه‏ها هم بنا مي‏کنند به رقابت کردن. شيطان هم رها نمي‏کند. همه‏ی ما را بازي مي‏دهد. اين شیطان از اول تا به حال کارش همين بوده. که همه را به آرزوهاي دروغ مي‏کشاند.



... ادامه دارد
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما