تاریخ انتشار
يکشنبه ۵ مرداد ۱۳۹۳ ساعت ۱۱:۴۸
۰
کد مطلب : ۱۹۹۲۷

نه تنها مداحان بلکه حتی عالمان و واعظان دینی نیز بر فراز منابر گاه سخنان عجیبی می گویند!

نه تنها مداحان بلکه حتی عالمان و واعظان دینی نیز بر فراز منابر گاه سخنان عجیبی می گویند!
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری و اطلاع رسانی جماران حجت الاسلام دکتر سلیمانی که در مجمع دینی احیای فضیلت سخن می گفت به بررسی مفهوم «دینداری خردمندانه در مکتب علوی» پرداخت و گفت: چه قرآن کریم و چه سخنان پیامبر (ص) و چه سخنان ائمه ی اطهار(ع) را در نظر بگیریم، متوجه می شویم که دین منهای خرد و عقل، دین نیست. اصولا دین برای انسان و متعلق به انسان است و دینداری ویژه انسان است. انسان است که در بین همه ی موجودات با اختیار خود مسیر خود را انتخاب می کند و خود را به رستگاری می رساند. این مسیر را تنها می توان با استفاده از یک چراغ طی کرد و اگر چراغ روشن نباشد قطعا انسان راه را پیدا نخواهد کرد و به بیراهه خواهد رفت. آن چراغ عقل آدمی ست. عقل آدمی در طول این مسیر باید به انسان نشان بدهد که از کدام راه برود. کدام باور را بپذیرد و کدام باور را نپذیرد. کدام عمل را بپذیرد و انجام دهد و کدام عمل را نپذیرد و ترک کند.» این استاد حوزه و دانشگاه سپس به اشاره به این سخن امام علی (ع)که «الدین لا یصلحه الا العقل.»؛ گفت: «امام فرموده اند دین را بجز از طریق عقل نمی توان اصلاح کرد. دین عنصر و پدیده ای است که به طور طبیعی ناخالصی های زیادی در آن وارد می شود. افراد زیادی انگیزه دارند که ناخالصی هایی را وارد دین کنند. گاهی هم انسان ها ناخواسته و بدون این که بخواهند دین را به انحراف می کشانند. همه وقت و همه جا دینی را که انسان می خواهد بپذیرد باید با عقل و خرد خود بسنجد. حتی زمان امام علی(ع) که انسان به سرچشمه ی دین نزدیک بوده و می توانسته است دین را از سرچشمه بگیرد باز هم باید از عقل و خرد خود استفاده می کرده که هر چیزی را به نام دین نپذیرد. و از منظر حتی کسی که سخن پیامبر را می شنیده و با پیامبر روبر بوده است او نیز می بایست عقل و خرد خود را بکار بیندازد.» وی با مفهوم عقل به مثابه پیامبر باطنی اشاره کرد و گفت:« در واقع خدا برای این که انسان ها راه رستگاری و نجات را پیدا بکنند دو پیامبر دارد. اگر کسی این دو پیامبر را از هم جدا کند قطعا زیان می بیند. یکی از این دو پیامبر، پیامبر ظاهر است مانند حضرت محمد(ص). ولی پیامبر دیگری نیز پیامبر باطن است که آن عقل است. اگر پیامبر باطن را کنار بگذاریم از پیامبر ظاهر نمی توانیم هیچ استفاده ای بکنیم. چون پیامبر ظاهر با عقل ما سخن می گوید. مخاطبش خرد ماست. در واقع ما وظیفه داریم بین دو پیامبر گفتگو برقرار کنیم. از حاصل گفتگوی این دو پیامبر دین خودمان را کشف کنیم. این سخنران مجمع دینی احیای فضیلت در ادامه به حدیث دیگری از سخنان مولای متقیان علی (ع) در کتاب «غرر الحکم» اشاره کرد و گفت امام علی (ع) می فرمایند«العقل رسول الحق» عقل پیامبر و پیام آور حق است. اگر حضرت محمد(ص) و انبیای دیگر پیام آور حق اند در کنارشان عقل هم رسول حق است. اگر قرار باشد که این پیامبر را کنار بگذاریم و تعطیل کنیم در آن صورت پیام آن پیامبر را هم نمی توانیم بفهمیم. از کجا تشخیص می دهیم که آن پیامبر ظاهر که ما حرف او را می شنویم واقعا پیام خدا را برای ما بیان می کند؟ از کجا می فهمیم که اشتباه نکردیم؟ فردی را به عنوان پیامبری پذیرفته ایم و قبول کردیم که پیامبر خداست. آیا از این به بعد باید عقل خود را تعطیل کنیم؟ از این به بعد باید چشم و گوش بسته به دنبال این فرد حرکت کنیم؟ یا این که وظیفه دیگری داریم؟ یا این که وظیفه داریم یک یک سخنان او را با عقل و خرد بسنجیم؟ وی تأکید کرد: پیامبران هرگز نیامده اند به انسان ها بگویند ای انسان عقل و خرد خود را تعطیل کن و کورکورانه از من تبعیت کن. برعکس، مأموریت اصلی انبیا این بوده است که به انسان بگویند ای انسان تو باید عقل و خردت را به کار بیندازی. بیا و سخن ما را بشنو، اگر آن را با عقل و فطرت خودت سازگار یافتی بپذیر و اگر سازگار نیافتی نپذیر. خداوند در قرآن می گوید ما قرآن را عربی فرستادیم برای شما تا در آن تعقل کنید. تا خرد خود را به کار بیندازید. وی در تبیین فرمایش نقل شده از امام علی درباره ی عقل پرداخت پیام حق و عقل که رسول حق اند را مهم تر از پیامبر ظاهر توصیف کرد و افزود: دلیل این اهمیت آن ست که سخن پیام آور ظاهر را با عقل باید سنجید. در واقع عقل پیامبری است که باید بر هر رسول دیگری مقدم بشود و هر سخنی با آن سنجیده شود. انسان حق ندارد زیر بار هیچ سخن غیر عقلانی برود. دلیل آن هم یک حدیث دیگر از امام علی است: «الأنسان بعقله» یعنی انسانیت انسان و گوهر وجود او به عقل و خردش است. اگر انسانی، (هر کس که می خواهد باشد پیامبر یا امام یا عالم دین باشد،) به من بگوید عقل خود را تعطیل کن و به دنبال من بیا، معنای این جمله آن است که انسانیتت را زیر پا بگذار. مگر انسانیت من به عقل و خردم نیست؟ اگر کسی از من بخواهد عقل و خردم را تعطیل کنم و به دنبال او حرکت کنم معنای درخواست او این است که انسانیت خود را زیر پا بگذارم و نادیده بگیرم. او در واقع به من می گوید تو انسان نیستی. او بزرگترین حق مرا از من سلب می کند. به خاطر همین هیچ پیامبر و امامی به انسان ها نمی گوید عقل خود را تعطیل کنید. سلیمانی در ادامه ی سخنان خود به بیان و شرح حدیث دیگری از مولای متقیان پرداخت و گفت: امام می فرماید «العقل اقوی اساس» عقل محکمترین پایه است. اساس یعنی پایه و زیر ساخت. در ادامه امام می فرمایند «علی قدر العقل یکون الدین» و توضیح می دهند که می دانید دین اندازه اش چقدر است؟ به اندازه ی عقل است. بعد می فرماید که «ما آمن المومن» هیچ کس ایمان نمی آورد تا زمانی که تعقل کند. یعنی ایمان بدون تعقل و بدون تفکر و بدون اندیشه ایمان نیست و خودفریبی ست. معنای ایمان که تنها به وسیله ی عقل محقق می شود این است که: آدمی که به حقیقتی که برای او آشکار شده گردن بنهد چنین انسانی مومن است. البته در مرحله ی اول ایمان است. هر میزانی که حقیقت برای تو روشن شد به آن گردن بنه. اما صحبت این است که به چه وسیله تشخیص دهم که این امر حق است و این امر باطل است؟ من یک وسیله و ابزار بیشتر در وجودم برای تشخیص حق از باطل ندارم و آن وسیله عقل است. سخنران مجمع دینی احیای فضیلت تعطیلی عقل را تحت هر عنوانی دعوتی شیطانی و نه رحمانی دانست و گفت این سخنان امام علی(ع) برای همه ی زمان ها است؛ حتی انسانی که به سرچشمه نزدیک است و در زمان امام علی زندگی می کند وظیفه دارد که حتی سخن امام علی(ع) را که می شنود باز عقل و خرد خود را تعطیل نکند. با این حال ما با کسی که در زمان پیامبر یا در زمان علی زندگی می کند یک تفاوت اساسی داریم. ما هزار و چهارصد سال از سرچشمه فاصله داریم.» به گزارش خبرنگار جماران دکتر سلیمانی در ادامه با ارائه مثالی به توصیف دین امروزین و سرچشمه های اصیل دین پرداخت و گفت: هر وقت می خواهید ببینید وضعیت دین چگونه است سری به میدان شوش بزنید. وقتی به میدان شوش رفتید، به آبی که از جوی خیابان عبور می کند هم نگاهی بیاندازید. آن آب لجن و متعفن و آلوده و کشنده است. یک ذره از آن را نمی شود مصرف کرد. ولی سرچشمه و اصل این آب از کجا بوده است؟ اصل آن از رشته کوه البرز می آید و گواراترین آب روی زمین است. گوارا ترین آب روی زمین طول شهر تهران را طی می کند و تبدیل می شود به یک لجن. به یک آب لجن و متعفن و مسموم و آلوده. واقعیت قضیه این است که دین همین وضعیت را دارد. این طور نیست که ما فکر کنیم که دین با گذر زمان سالم سالم می ماند و تمیز تمیز به دست ما می رسد حال فرض کنید که کسی در جایی زندگی می کند که فقط همین آب جنوب تهران را دارد. اگر این آب را بخورد مسموم می شود و می میرد. اگر این آب را نخورد از تشنگی می میرد. در یک چنین وضعیتی فرض کنید یک تصفیه خانه وجود دارد. دستگاه تصفیه آب را به گونه ای در می آورد که می توان از آن استفاده کرد. اما دو عیب دارد. این تصفیه خانه برخی از املاح لازمی که در این آب است و بدن ما به آن نیاز دارد را نمی تواند رد کند و جلوی آن را می گیرد. عیب دیگر این است که بعضی از مواد و املاحی را که خیلی مطلوب ما نیست عبور می دهد. ولی به هر حال این آب قابل نوشیدن می شود.» وی عقل را به مثابه دستگاه پالایش و سنجش انسان امروز در مواجهه با دین توصیف کرد و افزود:«ما چاره ای نداریم که عقل و خرد خودمان را به کار بیندازیم چون یک ابزار سنجش بیشتر نداریم و آن عقل و خرد ماست. شاید بگویید عقل ممکن است خطا کند. ولی توجه داشته باشیم، با وجود این که عقل ممکن است خطا کند، من وسیله ی دیگر و ابزار سنجش دیگری غیر از عقل و خرد خود ندارم. پس اگر بخواهم درباره ی دینداری اشتباه نکنم و خرافه را به جای دین نپذیرم چاره ای جز این ندارم که عقل و خرد خود را به کار بیندازم و دین را بسنجم. هر چیزی را که به من می گویند به نام دین به عقلم بسنجم که آیا سازگار است یا سازگار نیست.» سلیمانی خطاب به حاضران یادآور شد: شاید شما تعجب کنید چون سخنان این گونه کمتر طرح می شود و مخصوصا فضای جامعه ی ما این روز ها به گونه ی دیگری است؛ اما سخنی از امام علی(ع) را در قالب داستانی خدمتتان عرض می کنم که در زمان امام علی(ع) رخ داده است و در آن سخنی بسیار درس آموز و عجیب از امام علی (ع) وجود دارد که اگر انسان توجه کند می بیند ما با این دیدگاه فاصله داریم و حداقل ذهنیت ما درباره ی امام علی(ع) چیز دیگری است. به ما اینگونه گفته اند که امام مثلا چیزی به مردم می فرمودند و مردم هم باید تبعیت محض می کرده اند. آیا امام علی(ع) کورکورانه از مردم طلب پیروی می کرده است؟ یا نه امام علی(ع) جور دیگر بوده؟ اصلا جور دیگری مردم را تربیت می کرده است؟ این استاد حوزه گفت: امام از مردم می خواستند که خود، علی(ع) را بسنجند و رفتار علی(ع) را زیر ذره بین ببرند. و ببینند آیا درست است یا درست نیست. یکی از اصحاب امام علی(ع) مردی به نام عبیده ی سلمانی مرادی است و نقل شده است که در بعضی از جنگ ها همچون نهروان در رکاب امام حضور داشته است و از اصحاب محترم امام علی(ع) است. گاهی حتی در برخی متون از او تعریف شده اولا به این دلیل در بعضی جنگ ها حضور داشته است و علاوه بر این نقل شده که ایشان عالم هم بوده اند. به گونه ای که برخی از فقها و کسانی که کار علمی انجام می دادند برخی از مسایلشان را از ایشان می پرسیدند و نامه نگاری هایشان هم ضبط شده است. بنابراین ما درباره یکی از صحابه بزرگ حضرت سخن می گوییم. وی ادامه داد: امام مردم را دعوت می کند و در مسجد مردم را به جنگ صفین دعوت می کند. عده ی زیادی از مردم هم قبول می کنند و حرکت می کنند. اما جماعت کوچکی هم هستند و البته شخص عبیده ی سلمانی هم در بین آنها و گویا سرکرده شان ان هاست نزد امام علی(ع) می آید و حرف عجیبی می زنند. عبیده سلمانی و یارانش می گویند ما در لشکر تو نمی آییم. در لشکر معاویه هم نمی آییم. ما باید بسنجیم. و ببینیم تو برحقی یا معاویه؟ وقتی دیدیم کدامتان برحقید آن موقع است که تصمیم می گیریم. ما به همین دلیل از کوفه حرکت می کنیم اما در لشکر تو نمی آییم. از دور حرکت می کنیم و وارد اردوی تو نمی شویم. به میدان می آییم و تماشا می کنیم؛ ببینیم کدام یک از شما اصول انسانی را زیر پا می گذارید. کدام یک اخلاق را زیر پا می گذارید. کدام یک به حلال و حرام خدا بیشتر پایبندید. هنگامی که این ها را که سنجیدیم، هر کدامتان را پسندیدیم در لشکر او می آییم.» به گزارش جماران این سخنران مجمع دینی احیای فضیلت در ادامه با طرح این پرسش از حاضران که «به نظر شما امام به چنین کسی چه باید بگوید؟ گفت: دقت کنید که این فرد با امام چطور سخن می گوید! روبروی امام ایستاده و می گوید من تو را با معاویه می سنجم و بررسی می کنم که آیا اعمال و کردار تو بر حق است یا معاویه. اما، امام چه می فرماید؟ جمله ی بسیار جالب و عجیبی است. می فرماید که:«مرحبا و اهلا» آفرین بر تو احسنت.«هذا هو الفقه بالدین» تفقه یعنی عمق یابی یعنی ژرفای دین را کشف کردن به چنین شخصی می گویند فقیه. حضرت به او نفرمود سابقه ی من را ببین و سابقه ی معاویه را هم ببین. معاویه یک سابقه ای دارد من هم یک سابقه ای دارم. معاویه اصل و نسبی دارد من هم اصل و نسبی دارم. چون این ها قابل قیاس است. پیشینه مرا ببین چگونه است؟ من در همه ی جنگ ها در رکاب پیامبر جنگیده ام و شمشیر زده ام. من در جنگ اُحُد پروانه وار به گرد پیغمبر گردیده ام و هفتاد زخم کاری برداشته ام. و من کسی بودم که در جنگ خندق جنگ را فیصله دادم و عمربن عبدود را به خاک افکندم. من کسی بودم که در جنگ خیبر در قلعه را کندم. من بودم که به جای پیامبر خوابیدم و جان خودم را به خطر انداختم تا پیامبر سالم از شهر بیرون بیاید. این ها سابقه ی من است و معلوم است که باید از من تبعیت کنید و من بر حقم. حضرت هیچ یک از این ها سخنان را نمی فرماید. نمی گوید این معاویه مادرش هند است که قاتل حمزه ی سید الشهدا ست و پدرش ابوسفیان. این حرفها در مکتب علی(ع) نیست.» حجت الاسلام سلیمانی تصریح کرد:« مولای متقیان نمی فرماید چشم و گوش بسته از من پیروی کن و به دنبال من راه بیافت. می فرماید «مرحبا و اهلا هذا هو الفقه بالدین و علم بالسنة.» این فهم عمیق دین است و علم به سنت پیامبر(ص) است. کسی چنین حرفی می زند که سنت پیامبر(ص) را بداند. یعنی تو آگاهی به سنت پیامبر(ص) که چشم و گوش بسته به دنبال کسی حرکت نکنی. حتی اگر آن کس علی بن ابیطالب(ع) باشد. می فرماید «مرحبا و اهلا. هذا هو الفقه بالدین و العلم بالسنة.» تو از من می پرسی این کار درست است یا درست نیست؟ حضرت می فرماید که «من لم یرض بهذا فهو جائر خائن» این بسیار عجیب است! فکر می کنی من به این کار ناراضیم؟ اگر کسی به این حرفی که تو زدی راضی نباشد و قبول نکند ویژگی اولش این است که ستمگر و جائر و زورگو است. آدمی که می گوید چشم و گوش بسته به دنبال من حرکت کنید و حرف من را بپذیرید چنین کسی جائر و ستمگر و ظالم است. دومین ویژگی او نیز این است که خائن است. «من لم یرض بهذا جائر خائن» جائر و ستمگر و خائن است. برای این که دین خدا را تحریف کرده است. آدمی که بیاید و غیر این را بگوید در دین خدا خیانت کرده و خیانتکار است. این خواست و سنت و روش علی(ع) است. با مردم این گونه برخورد می کند. متابعت و پیروی چشم و گوش بسته از مردم طلب نمی کند. ایشان ادامه داد: امام علی (ع) نمی فرماید که ای مردم بیایید تا من دین و راه درست را به شما بگویم و شما نیز چشم و گوش بسته بپذیرید. می فرماید اشکالی ندارد بیایید من را کنار معاویه بگذارید. رفتار من را با رفتار معاویه بسنجید و مقایسه کنید. با چه بسنجید؟ چه وسیله ای دارید برای سنجش؟ با عقل و خرد خود بسنجید و ببینید که اگر رفتار و کردار من درست بود آن وقت به دنبال من بیایید و در اردوگاه من بیایید. و همچنین اگر دیدید درست نیست دنبال من نیایید. به هر حال حق ندارید عقل و خرد خود را تعطیل کنید و این روش چیزی است که جامعه ما به نظر می رسد با آن فاصله دارد.» وی در ادامه با انتقاد از وضع دین در جامعه اضافه کرد:«من حتی نمی خواهم بگویم که دین ما امروزه توسط مداحان و روضه خوان ها بیان می شود و مداحان و روضه خوانان چه کاری به سر دین می آورند و چه حرفهایی درباره ی دین می زنند. سخنم این نیست. سخنم این است که وضعیت دینی جامعه ی ما به حدی رسیده است که عالمان ما و کسانی که به اسم عالم معرفی می شوند، نیز سخنانشان، سخنان عجیب و غریبی ست.» این استاد حوزه پس به نقد یکی از برنامه های صدا و سیما پرداخت و گفت: «شب نوزدم ماه مبارک بود من در قم پس از سخنرانی در مجلسی و بازگشت به خانه، برای استفاده از برنامه های دینی تلویزیون به جستجو پرداختم. در یکی از شبکه ها، در شهرستانی یکی از واعظان مشهور در حال سخنرانی بود و من چند دقیقه صحبت ایشان را گوش کردم. سخن ایشان در قسمتی که من گوش کردم از این قرار بود که «امام حسین یک شخصیت استثنایی و متفاوت است. در تاریخ دین و قرآن و بین شخصیت هایی که در دین معرفی شده اند استثناء است و با همه نیز متفاوت است. اما اصل بحث ایشان توبه بود و من با خود گفتم این بحث، بحث بسیار خوبی است و با احوال امشب من همخوانی دارد. ایشان فرمود که هر گناهی مرتکب شوید، اگر توبه بکنید، خداوند توبه تان را می پذیرد. خدا توبه پذیر است. ولی جمله ای را گفت و آن این که توبه ی همه کس را می پذیرد به جز توبه ی یک عده. خداوند توبه ی قاتلین اباعبدالله را نمی پذیرد. خداوند از ازل عهد کرده است که من توبه ی هر گناهکاری را می پذیرم. حتی توبه ی قاتل امام علی(ع) را می پذیرم. ولی توبه ی قاتل امام حسین(ع) را نمی پذیرم.» وی در ادامه سخنان خود گفت: «باید به طرح این پرسش پرداخت که آقا بر اساس چه چیز این حرف را می زنی؟ عقل آدمی می گوید اگر آدمی برگردد و توبه کند خداوند توبه او را نمی پذیرد؟ آیا خدا آن قدر کینه جو است که افراد خاصی که شما هم می گویید که هزاران نفر بودند، بعد از روز عاشورا خداوند راه توبه را برایشان بسته است!؟ طبق چه دلیلی این حرف را می زنی؟ این با آیات قرآن مجید چطور سازگاری دارد؟ خداوندی که راجع به فرعون این گونه حرف می زند، فرعونی که می گوید:«انا ربکم الأعلی»؛ آن قدر ظلم و ستم کرد و آخرش هم گفت من پروردگار اعلی شما هستم. خداوند خطاب به موسی و هارون می فرماید:«اذهبا الی فرعون انه طغی و قولا له قولا لینا» بسیار جمله ی عجیبی است! به نرمی حرف بزنید با فرعون! «لعله یتذکر او یخشی» امید که برگردد. حتی با فرعون! با فرعون با خشونت حرف نزنید. چون می خواهم او هم برگردد و متذکر بشود. قرآن مجید این طور است. شما چگونه می فرمایید؟ اصلا عقلا مگر معنا دارد؟ توبه یعنی بازگشت! مگر معنا دارد که کسی به سوی خدا باز گردد و خدا قبولش نکند؟ اصلا این خدا، خدا است!؟ خدایی که کسی که می گوید که من می خواهم بیایم به سوی تو، دست رد به سینه او بزند؟ مگر پذیرفتنی است؟ آیا این با عقل و با قرآن سازگار است؟ «قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمت الله» بگو به مردم، ای بندگان من که به خودتان ظلم و ستم کردید. (چون هر گناهی که می کنیم به خودمان ظلم و ستم کرده ایم.) نکند زمانی از رحمت الهی مأیوس بشوید! بزرگترین گناه و بدترین گناه این است که از رحمت خداوند مأیوس بشوید. چطور شما استثناء می زنید!؟ این آیه قرآن است:«قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمت الله ان الله یغفر الدنوب جمیعا» خداوند همه ی گناهان را می بخشد! همه را می بخشد! استثنا هم ندارد! هر که برگردد خدا گناهش را می بخشد. شما با چه جرأتی با آیه قرآن بازی می کنید؟ با چه جرأتی دین خدا را منحرف می کنید؟» این استاد حوزه و دانشگاه در ادامه نقد سخنان خطیب صدا و سیما، او را مخاطب قرار داد و گفت: «امر غیر معقول و خلاف قرآن را در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان می گویی! به اسم توبه! قرآن این است! چطور می گویی خداوند نمی پذیرد؟» من نمی توانم عقل و خردم را تعطیل کنم. من حق ندارم به حرف این و آن گوش بدهم! حق ندارم انسانیت خودم را زیر پا بگذارم. یابد بسنجم. هر شخصیت مشهوری باشد در حال بیان خلاف عقل و خلاف قرآن است. و سخن خلاف مسلمات دین می گوید و حق ندارد دین را تحریف بکند و می کند.» وی درباره ی برنامه ی دیگری از سخنرانی های شب های احیا در صدا و سیما گفت:«در برنامه ی دیگری خطیبی در حرم حضرت معصومه(س) در حال سخنرانی بود. مضمون سخنان وی این بود که پیغمبر و ائمه اصلا از جنس ما نبودند. این ها از آسمان پایین آمدند و از جنس دیگری بودند. آیه ی روشن قرآن می فرماید:«قل انما انا بشر مثلکم » بگو من فقط و فقط بشری مثل شما هستم. با وجود این که وی پیامبر(ص) بود. علی (ع) که می فرماید «انا عبد من عبید محمد(ص)» من بنده ای از بندگان محمد(ص) هستم. علی(ع) که کسی حق ندارد درباره او غلو کند درباره ی خود چنین گفته است. خود قرآن خطاب به پیامبر(ص) می فرماید بگو فقط و فقط من بشری هستم مثل شما که تنها به من وحی می شود.» حجت الاسلام سلیمانی خطاب به سخنران حرم حضرت معصومه(س) گفت: «این آیه قرآن است که تو آن را تحریف می کنی! علاوه بر این با عقلم چه کنم؟ این آیه قرآن اگر هم نبود عقلم را چه باید می کردم؟ مگر نگفت به پیامبر(ص) که «ولقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة» این آیه مگر در قرآن نیست؟ در این رسول خدا برای شما الگوی نیکویی است. اگر پیامبر(ص) موجود دیگری است که با من تفاوت دارد. جنسش جنس دیگری است و از جای دیگری آمده و از جنس من نیست چگونه الگوی من است؟ او در صورتی می تواند الگو و اسوه ی من باشد که از جنس من باشد. اگر او موجودی باشد که آسمانی و فرشته باشد و گرسنه و تشنه نشود و شهوت نداشته باشد و مشکلات دیگر را مثل من نداشته باشد چگونه می تواند الگو و اسوه ی من باشد!؟ او موجود دیگری است. غذا را می بخشد به یتیم در حالی که گرسنه است. من هم اگر نیاز نداشته باشم، اگر این کوه البرز هم از طلا و نقره باشد و در دست من باشد آن را می بخشم. برای چه به آن نیاز دارم؟ برای رفع نیاز هایم. اگر پیغمبر از جنس من نیست ببخشد!» وی ادامه داد: این خطیب سپس افزود: «این قسمت اول فرمایششان. در قسمت دوم فرمایشاتشان در مورد پیامبر اسلام صحبت کردند و فرمودند که پیامبر اسلام توحید را آورد. اگر پیامبر اسلام نیامده بود، مردم موظف نبودند توحید را رعایت بکنند و یگانه پرست باشند. ایشان می گفت اگر این پیامبر اسلام نیامده بود، اگر مردم شرک آشکار هم داشتند اشکالی نداشت. اما الآن که آمده اگر شرک خفی هم داشته باشند اشکال دارد. آیه قرآن می گوید ما تمام پیامبران را فرستادیم که مردم را به توحید دعوت کنند. این یک آیه قرآن. دوما همین آیه قرآن می فرماید توحید یک امر فطری است! در فطرت انسان ها است. انسان ها با عقل و فطرتشان توحید را می فهمند. وی خطاب به این خطیب گفت: این چه حرفی است؟ تو می خواهی از پیامبر تعریف کنی!؟ این تعریف از پیامبر است؟ مقام پیغمبر را بالا بردی این طور؟ فقط پیغمبر دعوت به توحید می کرد؟ صد و بیست و چهار هزار پیغمبر چکار می کردند؟ عقل ما چکار می کند؟ آیا اگر یک انسانی آن طرف عالم صدای پیغمبر اسلام را نشنیده باشد نباید موحد باشد؟ با قرآن ناسازگار است و با عقل نیز ناسازگار است. سلیمانی ادامه داد: این خطیب در قسمت سوم فرمایشش می خواست روضه را شروع کند. گفت یکی از مراجع بزرگ تقلید به حرم امام حسین رفته و سرش را گذاشته بود به ضریح و از صبح تا ظهر گریه می کرد. چه خواسته ای از امام حسین داشت؟ چه به ذهن شما آمد؟» وی افزود:«این آقا می گفت که آن مرجع تقلید از امام حسین درخواست می کرد که مبادا در روز قیامت از شمر درگذری!» اما واقعا این چه حرفی ست!؟ آقا به تو چه مربوط!؟ اگر می خواهد می گذرد! ما وقتی می خواهیم امام حسین (ع)را بالا ببریم، امام حسین را آنقدر پایین می آوریم! اصلا امام حسین مگر خودش را می دید؟ آدمی که فانی در حق است! حداقل حرفهایی که خودمان برای مردم گفته ایم را یادمان باشد! این که امام علی علیه السلام وقتی نشست بر روی سینه ی عمر بن عبدود و خواست او را به قتل برساند ناگهان دیدند امام رهایش کرد و رفت به کناری و قدم زد و بعد آمد و کار را تمام کرد. پرسیدند چرا جدا شدی و رفتی و بعد آمدی؟ گفت آب دهان به صورت من انداخت و جسارت کرد. می خواستم خود در کار نباشد. منی در کار نباشد. امام حسین(ع) مگر شخص خودش را می بیند و اصلا توجه دارد به شخص خودش!؟ مگر آدمی که فانی در حق است اصلا حق شخصی برایش باقی می ماند که بماند برای روز قیامت؟ مگر امام حسین(ع) با خدا معامله نکرده است!؟» وی افزود: مگر قضیه ی امام حسین شخصی بوده است که کینه ی شخصیش را برای روز قیامت بگذارد؟ تازه روز قیامت می خواهد ببخشد یا نه!؟ مگر شما قیم امام حسین(ع) هستید!؟ خب اگر می خواهد می بخشد اگر نخواهد نمی بخشد. تا ظهر نشستید گریه می کنید که یا امام حسین نکند از شمر درگذری!؟ خب اگر خودش صلاح می داند در می گذرد!» دکتر سلیمانی سپس تصریح کرد:«من معتقدم که روز عاشورا هم امام حسین کینه ای به دل نداشت. چون امام حسین خودی نمی دید و اصلا شخص را نمی دید! در حرکت امام حسین و حرکت علی(ع) و فعالیت امام حسین(ع) هیچ کدام خودی نبود که بخواهد حق شخصی را حفظ بکند که بگوییم آیا می بخشد یا نمی بخشد. آیا ما امام حسین(ع) را کوچک نکرده ایم!؟ آیا فکر می کنید با این سخنان ما خیلی امام حسین(ع) را بالا برده اید!؟ این فرد به نظر خودش خیلی از امام حسین(ع) تعریف می کند. می گوید که امام حسین(ع) آنقدر بزرگوار است که ممکن است شمر را هم ببخشد. اصلا امام حسین(ع) را کوچک نکن! امام حسین(ع) شخص نمی بیند! خود نمی بیند. برای خود نمی جنگید. فانی در حق است و فقط حق را می بیند.» وی در ادامه گفت:این وضعیت امروز دین ماست. هم خلاف عقل و منطق و هم خلاف قرآن. این ها متأسفانه خطیبان معروفمان هستند. دیگر سخن مداح ها را که اصلا نباید بگوییم. مداحی در تلویزیون در روز تاسوعا می گفت: «امام حسین(ع) روز عاشورا اگر می خواست می توانست پیروز بشود! خودش نمی خواست. کافی بود فقط دست علی اکبر و حضرت ابالفضل را باز بگذارد تا این دو نفر تکلیف لشکر را یک سره می کردند. ولی ابالفضل را به دنبال آب فرستاد که نباشد تا بجنگد! به علی اکبر هم آنقدر آهن آویزان کرد که نتواند بجنگد! وگرنه که همین دونفر می توانستند کار را یکسره کنند! » دکتر سلیمانی در پایان سخنانش به شرح آخرین توصیه امام علی(ع) به حسنین(ع) در بستر مرگ پرداخت و گفت: فرمود «یا بنی عبدالمطلب لا الفینم تخوضون دماء المسلمین خوضا تقولون قتل امیر المؤمنین» ای فرزندان عبدالمطلب، نکند قتل مرا بهانه کنید و خون مردم را بریزید! من بهانه نشوم که ناگهان راه بیافتید و بپرسید چه کسانی دست داشتند و چه کسانی پشت صحنه بودند و به بهانه های مختلف آدم های زیادی را بکشید یا بگویید این فرد توطئه کرده است و آن فرد نقش داشته است و آن فرد واسطه بوده است و همه هم مفسد فی الأرضند و همه را هم باید به قتل رساند. یک وقت این کار ها را نکنید. نکند کشته شدن امیر المومنین(ع) را بهانه کنید و به این بهانه آدم بکشید. خون مردم محترم است. «الا لا تقتلن بی الا قاتلی.» هیچ حقی ندارید. فقط حق دارید قاتل مرا قصاص کنید. آن هم نه به حکم توطئه. «انظر اذا انا مت من ضربته هذه» هر وقت من از این ضربت این فرد مردم. اگر نمردم به شما مربوط نیست و خودم می دانم. اما اگر مردم حقی ندارم و حق قصاص با شماست. اگر با این ضربت مردم «فضربوه ضربتا بضربة» یک ضربه به من زده است و یک ضربه نیز شما حق دارید به او بزنید. و بیشتر از این حق ندارید. «و لا تمثلون الرجل.» می فرماید که نکند که به جنازه ی ابن ملجم توهین بشود.« فانی سمعت رسول الله (ص) ایاکم و المثلة و لو بالکلب العقور.» نکند که مثله اش کنید. من شنیدم از پیامبر خدا که فرمود برحذر باشید از مثله کردن حتی سگ هار را.»
مرجع : جماران
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما