کد مطلب : ۲۱۴۴۰
یادی از پیرغلامان حسینی
شیخ طایفه ی مداحان، گنجینه پندیات، قصاید و مراثی بود
پنجاه سال قبل، هر جوانی که میخواست لباس مداحی بپوشد، یکی از پیشکسوتانی که به او معرفی میشد، حاج علیاکبر محبی بود. او که زاده ۱۲۹۰ آشتیان بود، در ۲۰ سالگی بعد از فوت پدرش به تهران آمد و اول مغازهای در خیابان شهباز (۱۷ شهریور فعلی) باز کرد، اما از آنجا که دل در گرو اهل بیت (ع) داشت، پشت دخل بقالیاش نایستاد و شاگردی آیتالله شهرستانی، سیدعلی آقای موسوی و آقا شیخ جواد خراسانی را برای پوشیدن لباس مداحی انتخاب کرد. به همین دلیل، محبی را از باب تشرع و تقوا، شیخ طایفه مداحان میشناختند. از او این جمله بارها شنیده شده است که میگفت: «مداح حتما باید با یک عالم خوب در ارتباط باشد.»
او علاوه بر اینکه محضر چند تن از علما را درک کرده بود، بارها در قم و در حضور آیتالله العظمی بروجردی، در نجف و در حضور آیتالله العظمی مرعشی نجفی، آیتالله العظمی خویی، آیتالله حکیم و آیتالله شاهرودی و در مشهد منزل آقای میلانی خوانده بود و از این آیات عظام قبا هدیه گرفته بود.
سینه حاج اکبر محبی، گنجینه پندیات، قصاید و مراثی فراوانی از مرحوم جودی، خوشدل، کمپانی، صغیر اصفهانی، صابر همدانی، فؤاد کرمانی و ... بود، اما خودش هم گاهگاهی شعر میگفت که آن شعرها هنوز در سینه بعضی شاگردانش درخشش دارد. یکی از آن شعرها، رباعی معروفی است به این شرح:
جانها به فدای نام نیکوی حسین
قربان حسین و تربت کوی حسین
از سوی حسین روی کن سوی خدا
زیرا که بود سوی خدا روی حسین
حاج اکبر محبی، صدا و سوزی شبیه مرحوم کوثری، مداح امام خمینی (ره) داشت و مردم نه فقط به خاطر سن و سال و تجربههای فراوانش در مداحی که به دلیل تشرع و تهجدش او را احترام میکردند؛ چرا که همان روضهخوانی که همیشه عادت داشت عبایش را جمع کند پشتش، همه روضههایش را پیاده برود و به هرکس که میرسد، پیشسلام شود، نماز شبش ترک نمیشد.
این بزرگمرد مداحی معاصر کشور و چهره تجلیل شده، بارها به دلیل بیماری مورد عمل جراحی قرار گرفت. حتی یک بار که امکان بیهوش کردنش قبل از جراحی نبود، او را در شرایط عادی مورد عمل قرار دادند. پزشکان گمان بردند که او حین عمل از دنیا رفته است، اما در کمال تعجب دیدند که زنده است و دارد دعای توسل میخواند.
حاج علیاکبر محبی آشتیانی، سرانجام در پنجم دیماه ۱۳۸۰، هنگامی که برای انجام فریضه صبح آماده میشد، دنیای فانی را وداع گفت و تشییع باشکوهی از او در ذهن مردم محله میدان کلانتری به ثبت رسید. دکتر سعید محبی، نماینده اسبق ایران در دیوان داوری لاهه، فرزند همان مداح خوشرویی است که هیئتیها با فینه شکری و لبان خندانش میشناختند.
اینکه بدانید حاج ذبیحالله ترابی، مداح روشندل و ذاکر موفق اهل بیت (ع) یکی از شاگردان حاج علیاکبر محبی بوده، شاید برایتان جالب باشد.
او علاوه بر اینکه محضر چند تن از علما را درک کرده بود، بارها در قم و در حضور آیتالله العظمی بروجردی، در نجف و در حضور آیتالله العظمی مرعشی نجفی، آیتالله العظمی خویی، آیتالله حکیم و آیتالله شاهرودی و در مشهد منزل آقای میلانی خوانده بود و از این آیات عظام قبا هدیه گرفته بود.
سینه حاج اکبر محبی، گنجینه پندیات، قصاید و مراثی فراوانی از مرحوم جودی، خوشدل، کمپانی، صغیر اصفهانی، صابر همدانی، فؤاد کرمانی و ... بود، اما خودش هم گاهگاهی شعر میگفت که آن شعرها هنوز در سینه بعضی شاگردانش درخشش دارد. یکی از آن شعرها، رباعی معروفی است به این شرح:
جانها به فدای نام نیکوی حسین
قربان حسین و تربت کوی حسین
از سوی حسین روی کن سوی خدا
زیرا که بود سوی خدا روی حسین
حاج اکبر محبی، صدا و سوزی شبیه مرحوم کوثری، مداح امام خمینی (ره) داشت و مردم نه فقط به خاطر سن و سال و تجربههای فراوانش در مداحی که به دلیل تشرع و تهجدش او را احترام میکردند؛ چرا که همان روضهخوانی که همیشه عادت داشت عبایش را جمع کند پشتش، همه روضههایش را پیاده برود و به هرکس که میرسد، پیشسلام شود، نماز شبش ترک نمیشد.
این بزرگمرد مداحی معاصر کشور و چهره تجلیل شده، بارها به دلیل بیماری مورد عمل جراحی قرار گرفت. حتی یک بار که امکان بیهوش کردنش قبل از جراحی نبود، او را در شرایط عادی مورد عمل قرار دادند. پزشکان گمان بردند که او حین عمل از دنیا رفته است، اما در کمال تعجب دیدند که زنده است و دارد دعای توسل میخواند.
حاج علیاکبر محبی آشتیانی، سرانجام در پنجم دیماه ۱۳۸۰، هنگامی که برای انجام فریضه صبح آماده میشد، دنیای فانی را وداع گفت و تشییع باشکوهی از او در ذهن مردم محله میدان کلانتری به ثبت رسید. دکتر سعید محبی، نماینده اسبق ایران در دیوان داوری لاهه، فرزند همان مداح خوشرویی است که هیئتیها با فینه شکری و لبان خندانش میشناختند.
اینکه بدانید حاج ذبیحالله ترابی، مداح روشندل و ذاکر موفق اهل بیت (ع) یکی از شاگردان حاج علیاکبر محبی بوده، شاید برایتان جالب باشد.
مرجع : عقیق