تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۱۳:۲۲
۰
کد مطلب : ۲۳۵۵۲

مراسم سوگواری شهادت حضرت فاطمه(س) در هیئت الرضا(ع) برگزار شد

مراسم سوگواری شهادت حضرت فاطمه(س) در هیئت الرضا(ع) برگزار شد
در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین سید رضا عمادی سخنرانی کرد و حاج عبدالرضا هلالی و حاج روح الله بهمنی به ذکر مصیبت پرداختند.

نکاتی از سخنان حجت الاسلام عمادی را بخوانید؛

_حضرت امیر(ع) می فرمایند هر ذکر مؤمن بین دو ذکر است. ابتدا شما را یاد می کنند بعد شما متذکر می شوید و ذکر می گویید و با این ذکر دوباره شما را یاد می کنند. این است که اذکار باعث ریخته شدن معارف از بالا به سینه ی مؤمن است. یکی از همین یادها طبق سوره ی مزمل، بیدار شدن شب هنگام و یاد خدا کردن است. به هر میزانی که شخص توانایی دارد.

_یکی از جاهایی که شیطان مانع انجام عملی می شود کمک کردن به فقیر و دستگیری از نیازمند است. در حالیکه پیامبر اکرم(ص) فرمودند صدقه باعث تعجیل در رسیدن روزی می شود. کمک به مستمندان از مال و روزی انسان کم نمی کند چراکه خداوند به سبب این عمل نیک، روزی را به طریقی که خود می داند می رساند.

_روزی پیامبر در میان اصحاب فرمودند امروز صبح جوانی عملی انجام داده که اگر ثوابش را بین همه ی عالمیان تقسیم کند کمترین چیزی که به هرکس می رسد بخشش گناهان اوست. وقتی آن جوان آمد از او پرسیدند چه کرده ای که پیامبر درمورد تو این مطلب را فرمودند. گفت سحر امروز خیلی دلم هوای امیرالمومنین علی را کرد. اندکی صبر کردم تا هوا روشن شود و ایشان از خانه بیرون بیایند تا به سیمای ایشان بنگرم. ایشان را دیدم و دلم آرام گرفت. اینجا بود که پیامبر فرمودند: "أم نظر إلى وجه علی عبادة" نگاه به صورت علی(ع) هم عبادت است.

_در مدینة المعاجز علامه بحرانی آمده است که "خداوند عز و جل دو مرتبه خورشید را برای امام علی علیه السلام بازگرداند. شرایط طوری پیش آمده بود که از وقت نماز حضرت که اول وقت بود گذشته بود و خداوند به امر ایشان خورشید را برگرداندند." کاش به جای خورشید، امام می توانستند فاطمه ی زهرا را برگردانند...

_هنگامی که پیامبر در بستر بیماری بودند لبهای مبارک را به گوش حضرت امیر نزدیک کرده و مطالبی را بیان فرمودند که از جمله ی آنها وصیت در مورد وقایع شهادت حضرت زهرا (س) بود. "یا علی اگر دستانت را بستند و تو را کشیدند و بردند چیزی نگو و صبر کن." اینجا بود که وقتی حضرت امیر را با طناب در کوچه ها می کشیدند، آن یهودی که در کوچه وقایع را نظاره گر بود، اسلام آورد. از او پرسیدند چگونه است که تو در زمان پیامبر اسلام نیاوردی؛ حال چه شده که ایمان آوردی؟ جواب داد من علی را در خیبر مشاهده کرده ام. قدرت جنگاوری او را دیده ام. حال که در مقابل بستن دستانش با طناب و کشان کشان بردنش صبر می کند، عظمت حقیقتی را نشان می دهد که علی(ع) می داند و خدای علی(ع).


مرجع : عقیق
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما