کد مطلب : ۲۳۵۷۰
آخرین شب عزاداری فاطمیه در هیئت میثاق با شهدا برگزار شد
آخرین شب از مراسم عزاداری ایام فاطمیه با حضور جمعی از محبین اهل بیت(ع)، اساتید و دانشجویان در هیئت میثاق با شهدای مسجد دانشگاه امام صادق(ع) برگزار شد. به گزارش عقیق در این مراسم حجت الاسلام سید محمد مهدی میرباقری سخنرانی کرد و حاج میثم مطیعی به مداحی و نوحه خوانی پرداخت.
در ادامه بخش هایی از سخنان حجت الاسلام میرباقری را بخوانید:
قرائتی دیگر از شبهای گذشته
اگر کسی در وادی توحید وارد شد از جانب خدا احساس امنیت میکند. مؤمنانی که از انبیاء پیروی میکنند، مردم هم از آن احساس امنیت میکنند. اگر در جامعهای الگوهای اجتماعی و اقتصادی و ساختارهای خرد و الگوی های سبک زندگی و همهی اینها تحت ولایت خدا قرار گرفت هر کجا که نگاه میکنید اخلاق امام را میبینید. در چنین جامعهای توحید محقق شده است. همانگونه که بیان شد باید همهی ابعاد حیات انسان تحت ولایت الهی قرار گیرد نه صرف خود تکتک افراد.
امنیت و امیال
اگر ما تعلق نداشتیم یعنی هیچ میلی در ما نبود نه احساس امنیت میکردیم و نه احساس ناامنی. ولی وقتی ما تعلقات داریم عواملی که ما را به تعلقات ما میرساند برای ما احساس امنیت ایجاد میکند و همچنین عواملی که راه ما را از رسیدن ره تعلقات سد میکند در ما احساس ناامنی ایجاد میکنند. معنای فطرت توحید این است که ما مشتاق ملاقات او هستیم. اگر کسی از آن پیروی کند هر قدمی که در آن صراط بردارد برای او امنیت را محقق میکند و هر قدمی که او را از آن دور کند در او ناامنی ایجاد میکند. ممکن هم هست که انسانهایی در خود یک تمایلات و میل و نفرتهای مجازی و دنیای و مادی ایجاد کنند؛ پیروان اولیای طاغوت هستند که این انحراف را ایجاد میکنند. ممکن است برای رسیدن به آن تمایلات فضایی را فراهم کنند؛ همانند تمدنی که میسازند. «وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا» (شمس، ۱۰) اگر کسی به توحید نرسید در وادی ایمن نیست و امنیت هم ندارد.
امنیت و هماهنگی عالم
کسی که در مسیر توحید باشد همه عالم با او هماهنگ است مگر اولیای طاغوت و نفس او و شیطان. و هیچ مزاحمی غیر از آن عواملی که ذکر شد برای او وجود ندارد. همه با او همدلی میکنند و همراه او هستند. ولی اگر انسان در مسیر غیر توحید قدم برداشت کل عالم برای او مخاطره ایجاد میکنند و با او هماهنگ نمیباشند. به طور مثال اگر کسی از اخلاق انبیا دوری کند «ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرِّ وَ الْبَحْرِ به ما كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» (روم، ۴۱)عواملی مانند نفس و شیطان و جنود او و اولیای طاغوت هستند که هم خودشان در وادی امن نمیباشند و هم برای دیگران امنیت را سلب میکنند. مانند یک غدهی سرطانی که هم خودش در معرض مرض است و هم بقیهی بدن را از امنیت خارج کرده است. این دستگاه کمکم بسط پیدا میکند و دیگر اجزاء را به استکبار بر خدا دعوت میکند و حول ولایت خود سر و سامان میدهد و یک جریان بزرگ تاریخی و اجتماعی ایجاد میکنند. با این تحول در قلوب، افکار و دانشها و علایق و ابزارها و ساختارهای جمعی را ایجاد میکنند و به عبارتی یک تمدنی را ایجاد میکنند . این تمدنی (نام تمدن هم خیلی برای آنها اصرار ندارم ) که ایجاد شده است ارادههای مستکبر علی الله است. تمدنی که همهی عرصههای حیات را میتواند بپوشاند اگر چنین تمدنی ایجاد شد بعد «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» سراسر ظلم و تاریکی و کفر است. یک جامعه ی بزرگ مادی و مستکبر علی الله ایجاد میکند و این جامعه به تمامه در درگیری با جامعهی توحیدی قرار میگیرد. این درگیری مستمر است. یکی از آنها «انّ اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک» آن نفس انسان است. بنا بر این رسیدن به وادی ایمن از این میدان جهاد نفس گذر میکند و به اندازه ای که از این میدان به موفقیت خارج شده باشد به وادی ایمن ایجاد میشود. اگر فرض بکنیم قدرت مادی غلبه پیدا کرد فضا برای مؤمنین فضای ناامنی میشود و در صورتی که قدرت توحیدی بر فضای مادی غلبه کند فضای امنی ایجاد میکند.
یک قاعدهی کلی برای رهایی از وادی کفر
فلذا در دورهی آخرالزمان قدرت ظلم توسعه پیدا میکند در همهی میدان به دنبال تسخیر ارواح مؤمنین هستند با هر ابزاری که دارند و از جنگ نرم و سخت هیچ ابایی ندارند. مهمترین نوع جنگ و غلبه هم جنگ نرم است. یعنی سرباز دشمن از درون میدان توحید را فتح میکنند. خدای متعال ما را در چنان میدانی قرار میدهد تا بتوانیم به توحید برسیم. مانند جنگ بدر که آنچه در قلب مردم بوده است را خداوند خواسته است آزمایش کند. «وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَمْحَقَ الْكَفِرِينَ * أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَهَدُواْ مِنكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابرِينَ» (آل عمران، ۱۴۱ و ۴۲) هر چهی کفر، قدرت پیدا کند در جبهه ی حق ناامنی و اضطراب بیشتری ایجاد میکند. در این درگیری سطوحی از صحنههای دیگری بیرون از توان ماست یعنی در یک میدانی ارواح پیامبر با آن جبههی کفر میجنگند که حضرت درگیر با شیطان است و ما در آن میدان نمیتوانیم وارد شویم. هنگامی که حضرت ابراهیم داخل آتش میافتادند زنبور عسل با بالهای خودشان آب میریختند تا خاموش شود و همچنین حیواناتی هم بودند که بر این آتش میدمیدند ولی کار هیچکدام از آنها اثری نداشت. ما باید در جبههی انبیا باشیم و پای دستورات آنها طبق تواناییهایمان بیاستیم. آخرین غلبهای که توسط امام بر جبههی کفر ایجاد میکند توسط خود امام زمان انجام میشود ما باید تمام تلاشمان برای پیشرفت این جبهه باشد. عبور دادن از این وادی ظلمات کار ما نیست. یک فضای ناامنی ایجاد میشود و عبور دادن از این دریای خروشانی است که باید حواسمان باشد از کشتی امام پیاده نشویم. مَثَلُ أهلِ بَيتي مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ. در داستان حضرت نوح که ایشان پسرشان را به سوار شدن بر کشتی خواندند اما او سرباز زد و گفت من به کوه پناه میبرم در امان میمانم «قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ » (نوح، ۴۳) «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فىِ بحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَئهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سحَابٌ ظُلُمَاتُ بعضها فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَئهَا وَ مَن لَّمْ يجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّور» اصل درگیری بین ما و ابلیس نمی باشد بلکه بین اولیای طاغوت و شیطان و جنود او می باشد ما باید در ولایت توحیدی قرار گیریم چه در حیات فردی و چه اجتماعی . کسانی که از کشتی آنها پیدا می شود بدون شک غرق می شوند. هر چه که باشند چه عارف باشند و چه عابد و ....
وادی ایمن و حضرت فاطمهی زهرا (سلامالله علیها)
هیچوقت شیطان ابتدا نمیگوید که بیا تحت ولایت من شیطان ما را دعوت به نفس میکند و میگوید چرا ولایت دیگری یا خدا، خودت و بین خودش و خدا درگیری ایجاد میکند و اگر انسان این دعوت به نفس را پذیرفت انسان را تحت ولایت خودش میگیرد. حتی خیلی وقتها تا حدی تسخیر آنها قرار میگیرد که فکر آنها دیگر فکرشان میشود و در آنها خوب و بد و زیباشناسی تغییر میکند. «قَالَ رَبِّ بمَا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهُّمْ أَجْمَعِين» (حجر، ۳۹) در این دنیا نحوهی پوشیدن و خوردن و خیلی دیگر از کارهای ما کلاً تغیر کرده است. این ناشی از یک تصرف عمیق است. چیزی که ما را از این وادی ظلمت رها میکند و به وادی ایمن میرساند نور اهلبیت هستند. اولین قدم هم در زمان حضرت علی گذاشته است و آنچه که مؤمنان را از این وادی عبور داده است حضرت فاطمهی زهرا (سلامالله علیها) بوده است و اقدام به از بین بردن فاصلهی بین ما و ولی خدا کردند. ایشان به میدان آمدند و جامعهی مؤمنان را به سلامت عبور دادند از آمدن پشت درب تا خطبه در مسجد تا قضیهی قبالهی فدک و آخرین آن هم بحث شهادت ایشان میبود. ایشان در دوران جوانی به شهادت رسیدند، اگر حضرت لازم میدیدند که باید تا سالها در کنار حضرت علی بمانند، اینگونه میشد و ایشان مرگشان را این موقع میدانستهاند و به انتخاب خودشان این سن را انتخاب کرده بودند. اقدام دیگر (البته در ظاهر کار ) مخفی بودن قبر ایشان.
این کاری که حضرت زهرا انجام دادند و حجاب را از ولایت برداشتند نمیتوانست توسط فرد دیگری مانند سلمان و ابوذر انجام دهند. ایشان هستند که عالم اتصالاند و ما را از عالم ظلمانی عبور میدهد وگرنه ما با ذهن و عقل و فکرمان نمیتوانیم از آن عبور کنیم. حضرت پذیرفته بودند که وقتی در عالم آمدند این امتحانات را بپذیرند و تحمل کنند . یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ. این درگیری عظیم بین دو جبههی حق و باطل که ایجاد شد و ایشان به میدان آمدند کار تمام شده بود و حتماً جبهه حق پیروز شد. هنگامی که حضرت پشت در ب آمد ازایشان سؤال میشود که چرا پشت درب آمدند میفرمایند که کسی که باید جلوی این صحنه و اقدام بایستد من هستم و کسی نمیتواند این کار را کند. با تحمل کردن بلا فشار این فتنه را گرفته است. مانند یک کشتی که تمام فشارها را تحمل میکند تا کسانی که در دل این کشتی نشسته است. در آرامی به سر ببرند و کسانی که از این کشتی بیرون آمدند حتماً غرق شدند و غرق هم میشوند. ائمهای که از ایشان صادر شد (ائمهای که به نور حق هدایت میکنند از نسل ایشان میباشند) چرا زهرا زهرا نامیده شدهاند؟ (زهرا به معنای درخشان است) انوار ایشان بر ایشان تجلی میکرد حضرت امیرالمؤمنین را مشغول به خود میکردند.
در بعضی روایات آمده است از نور عظمت خود او را آفریده است. ملائکه در یک ظلمتی رفتند و به خدای متعال پناه بردند و با نور حضرت زهرا آن را از این ظلمت رهاندند حضرت حق این نور را اینگونه تعریف کردند که عن جابر عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال: «قلت: لم سميت فاطمة الزهراء (عليهاالسلام) زهراء؟فقال: لأنّ اللَّه عز و جل خلقها من نور عظمته فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشيت أبصار الملائكة للَّه ساجدين» هیچ چیزی دیگری در او نیست. چون میدانید که خیلی از مخلوقات باحجابهایی آفریده میشوند و حجابی بین خدا و حضرت فاطمه وجود ندارد و نور ایشان برگرفته از نور حضرت حق هست. یکی از افتخارات معصومین این است که طینت آنها هیچگاه به آلودگی دچار نشده است لذا «لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا» وقتی می خواهد به این عالم متنقل شود نبی اکرم به معراج میروند و حضرت نبی اکرم نور ایشان را در قابلیب یک طعامی تناول کردند یا هر چیزی که بوده است. زمانی هم که چهل روز در غار حرا خلوت گزیدند در روز چهلم انار و برخی از میوههای بهشتی بر ایشان نازل شد و ایشان تناول کردند و تنها شبی که حضرت کس دیگری را در طعام خود شریک نکردند. کسانی که هادی به وادی حق هستند، شفاعت و هدایت و دستگیری ما را از این وادی ظلمات را بر عهدهدارند. حضرت با بلا و امتحانات خودشان و ائمه قبول کردند که امکان عبور از این وادی ظلمات را برای ما ایجاد کردهاند. حضرت فاطمه شب قدر هستند. از این جهت طول عمر ما را در عالم کوتاه کردهاند و هر چه کوتاهتر بهتر چون ما در مدت کوتاهتری این بار را برمیداریم. پیامبر فرموده باشند، خدایا در مقابل آن عمر طولانی که به امم قبلی دادید به من چه دادید، که سورهی قدر نازل شد و فرموده شد که به شما این عمر را دادیم تا در آن زمان به منزلت حقیقی برسید. این شب قدر جبران همهی اتفاقاتی است که بعد از شما امکان دارد. «اللیلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر». کسی که بتواند به ارزش فاطمه برسد می تواند به حقیقت شب قدر دست پیا کند و در وادی سیر و سلوک توانسته است خیلی جلو رود. مانند این داستان برای حر هم اتفاق افتاد که در چند ساعتی که با امام بود توانست چندین هزار سال جلو برود چون حضرت ایشان را از دریای طوفانی در امنیت باشد. وادی ولایت حضرت زهرا شب قدر ماست. شب قدر انبیا و نبی اکرم است از این جهت که در هدایت مردم به سوی خدای متعال برای اینکه موانع عوالم برداشته شود همان اولیای طاغوت و نفس و شیطان و جنودش . و همچنین سرعت حرکت به سمت خداوند افزایش یابد. روز عاشورا میدانید چه قدر حرکت عالم سهل و سریع شد. کسانی که سرعت در این مسیر میرفتند مانند حضرت ابراهیم در آخر باید از این مسیر عبور کنند به همین دلیل است که خداوند همهی انبیا را به کربلا برده است تا سیر تکاملیشان را در آنجا طی کنند. همهی خوبان عالم میخوانند سیر بکنند باید با ولایت ایشان سیر کنند و سخرههای صعبالعبور را طی کنند. این حضرت با بلای خودشان کنار زدند. همهی چراغهای هدایت با وجود ایشان نور یافت.
وقتی توسعه محقق میشود مردم به سفرهای توریستی و دانس ها بروند و سفرهای قم و کربلا و مشهد ضد توسعه هستند. این ناشی از نور حضرت زهرا است که ما در چنین مجالسی حضور مییابیم.
زمانی که جامعهی کفر فکر می میکرد که همهی کارها را انجام داده است در شب قدری بود که انقلاب رقم خورد.
سرانجام برداشته شدن این حجاب از ما و رسیدن به ولایت حضرت ولیعصر است.
حضرت حق به خاطر فاطمه است که ظهور حضرت ولیعصر را قرار داده است. فرزندی را به این خصوصیات به حضرت فاطمه داده شده است با این شرط که چنان بلاهایی را تحمل کنند. شفا را در امر ایشان قرار دهد و همچنین استجابت را در دعای ایشان و ائمه را از نسل ایشان و امام زمان را از نسل سید شهدا قراردادند.
حضرت زهرا مصیبت عاشورا را تحمل کرده است تا آن روزی که خورشید نبی اکرم تجلی میکند، اصل ظهور اصل تجلی نبوت و ولایت و از آستان حضرت ولیعصر است و عصر سرگردانی ولایت کفر است.
کسانی که ولایت ایشان را ندارند شصت سال است که زحمتکشیدهاند ولی از سرجای اولیش که حرکت کرده است در همان سرجای اولش قرار میگیرد. تَبَّتْ يَدَا أَبىِ لَهَبٍ وَ تَب (مسد، ۱). آدمی که جان خودش را باخت، مال که جای آن را نمیگیرد. در توسعه میگویند شصت سال که میدوی ماشین خصوصی و کشتی و ویلا و ... خواهی داشت. خوب خوب است ولی خودت چه داری هیچ چی...! هیچ نمیتواند با خود ببرد این عمر صد هزار سال هم باشد همین است اما با حضرت امیر که باشی در یک شب قدر هزار شب را طی میکند آخر کار کسی که ما را زا این ظلمات که آخرین پردهی آن نمایش شیطان پدیده تجدد است.
آن چیزی که فاصلهی بین ما و امام را دوباره کوتاه میکند به نحو کلی در عصر ظهور اتفاق میافتد ولی تا آن موقع توسط خود حضرت فاطمه صورت میگیرد. کل عالم میشود جامعه و دین نبی اکرم خدا .
یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
در ادامه بخش هایی از سخنان حجت الاسلام میرباقری را بخوانید:
قرائتی دیگر از شبهای گذشته
اگر کسی در وادی توحید وارد شد از جانب خدا احساس امنیت میکند. مؤمنانی که از انبیاء پیروی میکنند، مردم هم از آن احساس امنیت میکنند. اگر در جامعهای الگوهای اجتماعی و اقتصادی و ساختارهای خرد و الگوی های سبک زندگی و همهی اینها تحت ولایت خدا قرار گرفت هر کجا که نگاه میکنید اخلاق امام را میبینید. در چنین جامعهای توحید محقق شده است. همانگونه که بیان شد باید همهی ابعاد حیات انسان تحت ولایت الهی قرار گیرد نه صرف خود تکتک افراد.
امنیت و امیال
اگر ما تعلق نداشتیم یعنی هیچ میلی در ما نبود نه احساس امنیت میکردیم و نه احساس ناامنی. ولی وقتی ما تعلقات داریم عواملی که ما را به تعلقات ما میرساند برای ما احساس امنیت ایجاد میکند و همچنین عواملی که راه ما را از رسیدن ره تعلقات سد میکند در ما احساس ناامنی ایجاد میکنند. معنای فطرت توحید این است که ما مشتاق ملاقات او هستیم. اگر کسی از آن پیروی کند هر قدمی که در آن صراط بردارد برای او امنیت را محقق میکند و هر قدمی که او را از آن دور کند در او ناامنی ایجاد میکند. ممکن هم هست که انسانهایی در خود یک تمایلات و میل و نفرتهای مجازی و دنیای و مادی ایجاد کنند؛ پیروان اولیای طاغوت هستند که این انحراف را ایجاد میکنند. ممکن است برای رسیدن به آن تمایلات فضایی را فراهم کنند؛ همانند تمدنی که میسازند. «وَ قَدْ خَابَ مَن دَسَّئهَا» (شمس، ۱۰) اگر کسی به توحید نرسید در وادی ایمن نیست و امنیت هم ندارد.
امنیت و هماهنگی عالم
کسی که در مسیر توحید باشد همه عالم با او هماهنگ است مگر اولیای طاغوت و نفس او و شیطان. و هیچ مزاحمی غیر از آن عواملی که ذکر شد برای او وجود ندارد. همه با او همدلی میکنند و همراه او هستند. ولی اگر انسان در مسیر غیر توحید قدم برداشت کل عالم برای او مخاطره ایجاد میکنند و با او هماهنگ نمیباشند. به طور مثال اگر کسی از اخلاق انبیا دوری کند «ظَهَرَ الْفَسَادُ فىِ الْبرِّ وَ الْبَحْرِ به ما كَسَبَتْ أَيْدِى النَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعْضَ الَّذِى عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُون» (روم، ۴۱)عواملی مانند نفس و شیطان و جنود او و اولیای طاغوت هستند که هم خودشان در وادی امن نمیباشند و هم برای دیگران امنیت را سلب میکنند. مانند یک غدهی سرطانی که هم خودش در معرض مرض است و هم بقیهی بدن را از امنیت خارج کرده است. این دستگاه کمکم بسط پیدا میکند و دیگر اجزاء را به استکبار بر خدا دعوت میکند و حول ولایت خود سر و سامان میدهد و یک جریان بزرگ تاریخی و اجتماعی ایجاد میکنند. با این تحول در قلوب، افکار و دانشها و علایق و ابزارها و ساختارهای جمعی را ایجاد میکنند و به عبارتی یک تمدنی را ایجاد میکنند . این تمدنی (نام تمدن هم خیلی برای آنها اصرار ندارم ) که ایجاد شده است ارادههای مستکبر علی الله است. تمدنی که همهی عرصههای حیات را میتواند بپوشاند اگر چنین تمدنی ایجاد شد بعد «یَملَأُ الله بِهِ الاَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَورا» سراسر ظلم و تاریکی و کفر است. یک جامعه ی بزرگ مادی و مستکبر علی الله ایجاد میکند و این جامعه به تمامه در درگیری با جامعهی توحیدی قرار میگیرد. این درگیری مستمر است. یکی از آنها «انّ اعدی عدوّک نفسک الّتی بین جنبیک» آن نفس انسان است. بنا بر این رسیدن به وادی ایمن از این میدان جهاد نفس گذر میکند و به اندازه ای که از این میدان به موفقیت خارج شده باشد به وادی ایمن ایجاد میشود. اگر فرض بکنیم قدرت مادی غلبه پیدا کرد فضا برای مؤمنین فضای ناامنی میشود و در صورتی که قدرت توحیدی بر فضای مادی غلبه کند فضای امنی ایجاد میکند.
یک قاعدهی کلی برای رهایی از وادی کفر
فلذا در دورهی آخرالزمان قدرت ظلم توسعه پیدا میکند در همهی میدان به دنبال تسخیر ارواح مؤمنین هستند با هر ابزاری که دارند و از جنگ نرم و سخت هیچ ابایی ندارند. مهمترین نوع جنگ و غلبه هم جنگ نرم است. یعنی سرباز دشمن از درون میدان توحید را فتح میکنند. خدای متعال ما را در چنان میدانی قرار میدهد تا بتوانیم به توحید برسیم. مانند جنگ بدر که آنچه در قلب مردم بوده است را خداوند خواسته است آزمایش کند. «وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ يَمْحَقَ الْكَفِرِينَ * أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَهَدُواْ مِنكُمْ وَ يَعْلَمَ الصَّابرِينَ» (آل عمران، ۱۴۱ و ۴۲) هر چهی کفر، قدرت پیدا کند در جبهه ی حق ناامنی و اضطراب بیشتری ایجاد میکند. در این درگیری سطوحی از صحنههای دیگری بیرون از توان ماست یعنی در یک میدانی ارواح پیامبر با آن جبههی کفر میجنگند که حضرت درگیر با شیطان است و ما در آن میدان نمیتوانیم وارد شویم. هنگامی که حضرت ابراهیم داخل آتش میافتادند زنبور عسل با بالهای خودشان آب میریختند تا خاموش شود و همچنین حیواناتی هم بودند که بر این آتش میدمیدند ولی کار هیچکدام از آنها اثری نداشت. ما باید در جبههی انبیا باشیم و پای دستورات آنها طبق تواناییهایمان بیاستیم. آخرین غلبهای که توسط امام بر جبههی کفر ایجاد میکند توسط خود امام زمان انجام میشود ما باید تمام تلاشمان برای پیشرفت این جبهه باشد. عبور دادن از این وادی ظلمات کار ما نیست. یک فضای ناامنی ایجاد میشود و عبور دادن از این دریای خروشانی است که باید حواسمان باشد از کشتی امام پیاده نشویم. مَثَلُ أهلِ بَيتي مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ. در داستان حضرت نوح که ایشان پسرشان را به سوار شدن بر کشتی خواندند اما او سرباز زد و گفت من به کوه پناه میبرم در امان میمانم «قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ » (نوح، ۴۳) «أَوْ كَظُلُمَاتٍ فىِ بحْرٍ لُّجِّىٍّ يَغْشَئهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سحَابٌ ظُلُمَاتُ بعضها فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَئهَا وَ مَن لَّمْ يجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّور» اصل درگیری بین ما و ابلیس نمی باشد بلکه بین اولیای طاغوت و شیطان و جنود او می باشد ما باید در ولایت توحیدی قرار گیریم چه در حیات فردی و چه اجتماعی . کسانی که از کشتی آنها پیدا می شود بدون شک غرق می شوند. هر چه که باشند چه عارف باشند و چه عابد و ....
وادی ایمن و حضرت فاطمهی زهرا (سلامالله علیها)
هیچوقت شیطان ابتدا نمیگوید که بیا تحت ولایت من شیطان ما را دعوت به نفس میکند و میگوید چرا ولایت دیگری یا خدا، خودت و بین خودش و خدا درگیری ایجاد میکند و اگر انسان این دعوت به نفس را پذیرفت انسان را تحت ولایت خودش میگیرد. حتی خیلی وقتها تا حدی تسخیر آنها قرار میگیرد که فکر آنها دیگر فکرشان میشود و در آنها خوب و بد و زیباشناسی تغییر میکند. «قَالَ رَبِّ بمَا أَغْوَيْتَنىِ لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فىِ الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنهُّمْ أَجْمَعِين» (حجر، ۳۹) در این دنیا نحوهی پوشیدن و خوردن و خیلی دیگر از کارهای ما کلاً تغیر کرده است. این ناشی از یک تصرف عمیق است. چیزی که ما را از این وادی ظلمت رها میکند و به وادی ایمن میرساند نور اهلبیت هستند. اولین قدم هم در زمان حضرت علی گذاشته است و آنچه که مؤمنان را از این وادی عبور داده است حضرت فاطمهی زهرا (سلامالله علیها) بوده است و اقدام به از بین بردن فاصلهی بین ما و ولی خدا کردند. ایشان به میدان آمدند و جامعهی مؤمنان را به سلامت عبور دادند از آمدن پشت درب تا خطبه در مسجد تا قضیهی قبالهی فدک و آخرین آن هم بحث شهادت ایشان میبود. ایشان در دوران جوانی به شهادت رسیدند، اگر حضرت لازم میدیدند که باید تا سالها در کنار حضرت علی بمانند، اینگونه میشد و ایشان مرگشان را این موقع میدانستهاند و به انتخاب خودشان این سن را انتخاب کرده بودند. اقدام دیگر (البته در ظاهر کار ) مخفی بودن قبر ایشان.
این کاری که حضرت زهرا انجام دادند و حجاب را از ولایت برداشتند نمیتوانست توسط فرد دیگری مانند سلمان و ابوذر انجام دهند. ایشان هستند که عالم اتصالاند و ما را از عالم ظلمانی عبور میدهد وگرنه ما با ذهن و عقل و فکرمان نمیتوانیم از آن عبور کنیم. حضرت پذیرفته بودند که وقتی در عالم آمدند این امتحانات را بپذیرند و تحمل کنند . یَا مُمْتَحَنَهُ امْتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ. این درگیری عظیم بین دو جبههی حق و باطل که ایجاد شد و ایشان به میدان آمدند کار تمام شده بود و حتماً جبهه حق پیروز شد. هنگامی که حضرت پشت در ب آمد ازایشان سؤال میشود که چرا پشت درب آمدند میفرمایند که کسی که باید جلوی این صحنه و اقدام بایستد من هستم و کسی نمیتواند این کار را کند. با تحمل کردن بلا فشار این فتنه را گرفته است. مانند یک کشتی که تمام فشارها را تحمل میکند تا کسانی که در دل این کشتی نشسته است. در آرامی به سر ببرند و کسانی که از این کشتی بیرون آمدند حتماً غرق شدند و غرق هم میشوند. ائمهای که از ایشان صادر شد (ائمهای که به نور حق هدایت میکنند از نسل ایشان میباشند) چرا زهرا زهرا نامیده شدهاند؟ (زهرا به معنای درخشان است) انوار ایشان بر ایشان تجلی میکرد حضرت امیرالمؤمنین را مشغول به خود میکردند.
در بعضی روایات آمده است از نور عظمت خود او را آفریده است. ملائکه در یک ظلمتی رفتند و به خدای متعال پناه بردند و با نور حضرت زهرا آن را از این ظلمت رهاندند حضرت حق این نور را اینگونه تعریف کردند که عن جابر عن أبيعبداللَّه عليهالسلام قال: «قلت: لم سميت فاطمة الزهراء (عليهاالسلام) زهراء؟فقال: لأنّ اللَّه عز و جل خلقها من نور عظمته فلمّا أشرقت أضاءت السماوات والأرض بنورها و غشيت أبصار الملائكة للَّه ساجدين» هیچ چیزی دیگری در او نیست. چون میدانید که خیلی از مخلوقات باحجابهایی آفریده میشوند و حجابی بین خدا و حضرت فاطمه وجود ندارد و نور ایشان برگرفته از نور حضرت حق هست. یکی از افتخارات معصومین این است که طینت آنها هیچگاه به آلودگی دچار نشده است لذا «لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا» وقتی می خواهد به این عالم متنقل شود نبی اکرم به معراج میروند و حضرت نبی اکرم نور ایشان را در قابلیب یک طعامی تناول کردند یا هر چیزی که بوده است. زمانی هم که چهل روز در غار حرا خلوت گزیدند در روز چهلم انار و برخی از میوههای بهشتی بر ایشان نازل شد و ایشان تناول کردند و تنها شبی که حضرت کس دیگری را در طعام خود شریک نکردند. کسانی که هادی به وادی حق هستند، شفاعت و هدایت و دستگیری ما را از این وادی ظلمات را بر عهدهدارند. حضرت با بلا و امتحانات خودشان و ائمه قبول کردند که امکان عبور از این وادی ظلمات را برای ما ایجاد کردهاند. حضرت فاطمه شب قدر هستند. از این جهت طول عمر ما را در عالم کوتاه کردهاند و هر چه کوتاهتر بهتر چون ما در مدت کوتاهتری این بار را برمیداریم. پیامبر فرموده باشند، خدایا در مقابل آن عمر طولانی که به امم قبلی دادید به من چه دادید، که سورهی قدر نازل شد و فرموده شد که به شما این عمر را دادیم تا در آن زمان به منزلت حقیقی برسید. این شب قدر جبران همهی اتفاقاتی است که بعد از شما امکان دارد. «اللیلة فاطمة و القدر الله فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد أدرک لیلة القدر». کسی که بتواند به ارزش فاطمه برسد می تواند به حقیقت شب قدر دست پیا کند و در وادی سیر و سلوک توانسته است خیلی جلو رود. مانند این داستان برای حر هم اتفاق افتاد که در چند ساعتی که با امام بود توانست چندین هزار سال جلو برود چون حضرت ایشان را از دریای طوفانی در امنیت باشد. وادی ولایت حضرت زهرا شب قدر ماست. شب قدر انبیا و نبی اکرم است از این جهت که در هدایت مردم به سوی خدای متعال برای اینکه موانع عوالم برداشته شود همان اولیای طاغوت و نفس و شیطان و جنودش . و همچنین سرعت حرکت به سمت خداوند افزایش یابد. روز عاشورا میدانید چه قدر حرکت عالم سهل و سریع شد. کسانی که سرعت در این مسیر میرفتند مانند حضرت ابراهیم در آخر باید از این مسیر عبور کنند به همین دلیل است که خداوند همهی انبیا را به کربلا برده است تا سیر تکاملیشان را در آنجا طی کنند. همهی خوبان عالم میخوانند سیر بکنند باید با ولایت ایشان سیر کنند و سخرههای صعبالعبور را طی کنند. این حضرت با بلای خودشان کنار زدند. همهی چراغهای هدایت با وجود ایشان نور یافت.
وقتی توسعه محقق میشود مردم به سفرهای توریستی و دانس ها بروند و سفرهای قم و کربلا و مشهد ضد توسعه هستند. این ناشی از نور حضرت زهرا است که ما در چنین مجالسی حضور مییابیم.
زمانی که جامعهی کفر فکر می میکرد که همهی کارها را انجام داده است در شب قدری بود که انقلاب رقم خورد.
سرانجام برداشته شدن این حجاب از ما و رسیدن به ولایت حضرت ولیعصر است.
حضرت حق به خاطر فاطمه است که ظهور حضرت ولیعصر را قرار داده است. فرزندی را به این خصوصیات به حضرت فاطمه داده شده است با این شرط که چنان بلاهایی را تحمل کنند. شفا را در امر ایشان قرار دهد و همچنین استجابت را در دعای ایشان و ائمه را از نسل ایشان و امام زمان را از نسل سید شهدا قراردادند.
حضرت زهرا مصیبت عاشورا را تحمل کرده است تا آن روزی که خورشید نبی اکرم تجلی میکند، اصل ظهور اصل تجلی نبوت و ولایت و از آستان حضرت ولیعصر است و عصر سرگردانی ولایت کفر است.
کسانی که ولایت ایشان را ندارند شصت سال است که زحمتکشیدهاند ولی از سرجای اولیش که حرکت کرده است در همان سرجای اولش قرار میگیرد. تَبَّتْ يَدَا أَبىِ لَهَبٍ وَ تَب (مسد، ۱). آدمی که جان خودش را باخت، مال که جای آن را نمیگیرد. در توسعه میگویند شصت سال که میدوی ماشین خصوصی و کشتی و ویلا و ... خواهی داشت. خوب خوب است ولی خودت چه داری هیچ چی...! هیچ نمیتواند با خود ببرد این عمر صد هزار سال هم باشد همین است اما با حضرت امیر که باشی در یک شب قدر هزار شب را طی میکند آخر کار کسی که ما را زا این ظلمات که آخرین پردهی آن نمایش شیطان پدیده تجدد است.
آن چیزی که فاصلهی بین ما و امام را دوباره کوتاه میکند به نحو کلی در عصر ظهور اتفاق میافتد ولی تا آن موقع توسط خود حضرت فاطمه صورت میگیرد. کل عالم میشود جامعه و دین نبی اکرم خدا .
یَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یَا سَیِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِکِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاکِ بَیْنَ یَدَیْ حَاجَاتِنَا یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِی لَنَا عِنْدَ اللَّهِ
مرجع : عقیق