کد مطلب : ۳۱۹۸۰
محدثی خراسانی: اشعار آیینی باید موضع داشته باشد
سومین جلسه از سلسله نشست های نقد و بررسی «کتابِ تازه» با محوریت نقد و بررسی کتاب «حالِ بعید» سیدرضاهاشمی با حضور محدثی خراسانی و حسین صیامی برگزار شد.
در این جلسه محدثی خراسانی درباره کتاب «حالِ بعید» گفت: یکی دیگر از غزل های خوب آقای هاشمی، غزل بسیار درخشانی است که به نظر من می تواند جزء یکی از بهترین غزل های آیینی روزگار ما محسوب شود. شاعری که این توانمندی را دارد که غزل به این زیبایی و رسایی خوش ساختی و خوش مضمونی و خوش آهنگی را بسراید به نظر من این توانایی را دارد که باز هم از این غزل ها بگوید و به این ساحت ذهنی و زبانی نزدیک شود. این بود که من عرض کردم آقای هاشمی در مجموع شاعری در حال تجربه است و در نوسان بین فضاهای ذهنی و زبانی متداول در شعر آیینی است. چه آن گونه ای که در سطوح عالی شعر آیینی مطرح است و توسط شاعران طراز اول شعر آیینی روزگار ما جاری و ساری است. از طرفی نمی خواهم بگویم سطح نازل سطح عادی تر و معمولی تری که مصطلح شده است به گفتمان شعر هیئتی که البته در آن جا ما نمونه های خوب و برجسته را داریم. ولی کماکان غلبه با همان فضای ذهنی هست که بر شعر هیئتی ما غلبه دارد.
این منتقد ادبی گفت: یکی از بحث هایی که آقای کاظمی حدود ۲۰ سال پیش در حوزه شعر آیینی مطرح کرد بحث موضع و موضوع در شعر آیینی است. بیشتر شعرهای آیینی مان موضوع مباحث آیینی است و شاعر ما تلاش می کند با تمسک به برخی تعابیر برخی واژگان برخی تصاویر یا ساختن بعضی فضاها نشان بدهد که شعرش آیینی است. یعنی موضوع شعرش آیینی است و طبیعتاً این جاها شعر به سطح می آید. از شعری که دغدغه اش این است که خودش را نشان بدهد که موضوعش شعر آیینی است طبیعتاً نمی شود بیش از این انتظار داشت. اما یک جایی شاعر می خواهد موضع آیینی یا عاشورایی بگیرد. طبیعتاً شعری که موضع آیینی داشته باشد موضوعش هم آیینی خواهد شد. یعنی این صدی است که آن 90 را به همراه خودش خواهد آورد. اما هر شعری که موضوعش آیینی باشد الزاماً موضع اش هم آیینی نخواهد بود. شعر آقای معلم را ببینید: روزی که در جام شفق مُل کرد خورشید بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید با توصیف عاشورا شروع می شود اما بعدها در ادامه شعر به جایی می رسد که از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم زینب اسیری رفت و ما برجای بودیم به جایی می رسد که شاعر تاریخ را مواخذه می کند که در مقابل این اتفاق سکوت کرده و این تاریخ صرفاً گذشته نیست. از روز عاشورا تا قیامت است: چون بیوهگان ننگ سلامت ماند برما تاوان این خون تا قیامت ماند برما این گونه است که وقتی شعر موضع اش عاشورایی باشد موضوع اش هم طبیعتاً عاشورایی خواهد شد. محدثی خراسانی ادامه داد: بحث آن شعری است که صرفاً می خواهد اشک مخاطب را دربیاورد و دل مخاطب را بسوزاند؛ درست است گریه بر اهل بیت(ع) سفارش هم شده و اصلاً یکی از جملات تاریخی حضرت امام هست که همین محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. از این تأکیدها شده است بد هم نیست کسی هم نهی نمی کند. ولی می شود در همان شعرها هم موضع گرفت. بیان کرد که چرا این ستم ها بر اهل بیت رفته است. منافاتی با هم ندارد اما این که صرفاً گفتمان ما گفتمان میخ و در و محسن و سقط و … این ها به شکل افراطی باشد و شعر را در سطح بیاوریم واقعاً مرضی خود اهل بیت هم قطعاً نخواهد بود. البته برای تأثیرگذاری عاطفی بر مخاطب آن ها را هم باید استفاده کنیم. این تأثیری که مخاطب می گیرد این شوری که در آن ایجاد می شود این احساس محبتی که نسبت به اهل بیت و تنفری که نسبت به دشمنان آن ها در دلش به وجود می آید یک انرژی در جان مخاطب ایجاد می کند. نگذاریم این انرژی صرفاً با چند قطره اشک تخلیه شود بلکه تبدیل به جهت گیری شود برای حرکت و برای پیروی از اهل بیت در مسیری که آن ها به ما نشان دادند و جانشان را در آن راه فدا کردند.
حسین صیامی در ادامه این نشست افزود: حتی کسانی که از سپاه دشمن هستند و عاشورا را روایت می کنند روایت های خیلی عجیبی از امام حسین(ع) می گویند. مثلاً یک مسیحی را فرستادند که سر مطهر امام حسین (ع) را از تنش جدا کند. برگشت و گفت که من مسیح را دیدم با همان شکوه و عظمتی که از آن شنیده بودم. یعنی این جسمی که در قتلگاه افتاده است این هیبت دیده اند. حتی یکی از دشمنان می گویند که من مظلومی را به استواری حسین(ع) در طول عمرم ندیده بودم؛ یعنی خود دشمن هم که به واقعه نگاه کرده است در عین این که کشتن، خون و … است خود آن ها هم بزرگی و عظمت دیده اند. ما هم باید به مراتب اولی اگر روایتی کنیم باید عزتمندانه باشد. در ادامه محدثی خراسانی ضمن اشاره به یکی از اشعار کتاب، نمونۀ ایراد در بیان محتوا را نشان داد: از کوچه صدای پای غم می آید … هم پای علی قدم قدم می آید … مردی که تمام قامتش ایمان بود … با قد خمیده از ستم می آید … بعید است قدی که از ایمان برافراشته باشد با ستم خم شده باشد. این دو تا مصرع به هم نمی خورد. عاشورا این را به ما آموخته است که قامتی که ایمان آن را برافراشته هیچ کس نمی تواند آن را خم کند. بیان مصیبت ها خوب است نه این که هیچ ردی از آن موضع عزتمندانه اهل بیت در آن نبینیم. ما اهل بیت را در دشوارترین و سخت ترین شرایط عزتمند دیدیم. پس چرا در شعر این ها را نگوییم وقتی که ما اوج مصیبت ها را بیان می کنیم؟ چرا تلنگری به آن وجه نزنیم و نگذاریم نسیمی از عزت و آن شرافت اهل بیتی هم در آن وزیدن بگیرد؟ هر سو بفشان عطر خوش دلبری ات را آغاز نما شیوه ی پیغمبری ات را لبخند کریمانه بزن پهن نما باز آن سفره ی پر مهر گدا پروری ات را ما جمع شویم و تو بگویی دو سه سطری از حرف و حدیث پسری مادری ات را یا درد دلی داشته باشی و بگویی با سوختگان قصه ی بی یاوری ات را یا دست کشی بر سر افتاده ز پایی تا درک کند سایه ی بالا سری ات را یا لقمه بگیری و گذاری به دهانش با مرحمتی خاص غلام جری ات را محشر که به جای خودش عمریست همینجا دیدند همه خلق شفاعتگری ات را این از آن شعرهایی بود که غلبه بر شعر گفتمان هیئتی است اما نگذاشته است بیان از یک سطحی تنزل پیدا کند و آن بیان های عزتمندانه را میبینید در قالبی که آن ها شفاعتگر ما هستند. این خودش یکی از آن اتفاق های خوبی است که افتاده و نگذاشته شعر سمت آن ادبیاتی که زیاد شایسته شعر نیست بغلطد. یا مرهمت کردن به غلامی که جری بوده در عین حال شامل لطف بزرگوار شده است.
محدثی در پایان این نشست گفت: برای آقای هاشمی توفیق آرزو می کنم. ایشان در چند شعر که ویترین نشان دادن توانمندی های ذهنی و زبانی ایشان است مرتبه شاعری خودش را نشان دهد. کسی که بتواند در 5 ، 6 غزل توانمندی خود را تجمیع کند قطعاً می تواند در شعرهای دیگر خود نیز این کار را کند یک مقداری نیازمند وسواس بیشتری است. آقای هاشمی شاعری است که در حال تجربه است و ما باید منتظر باشیم که در مجموعه های بعدی شان آن یک دستی و تشخصی که می شود با آن وجوه مشخصه گفت که این سبک و ذهن و زبانش آقای هاشمی است ببینیم.
در انتهای جلسه سیدرضا هاشمی به بیان توضیحاتی دربارۀ کتاب پرداخت: ابتدا از استاد محدثی خراسانی تشکر میکنم که نقد عالمانهای داشتند. من لازم می دانم چند نکته را توضیح بدهم. یکی این که من لطفی که خداوند به من کرده است این است که رشته ام روانشناسی بود ولی تغییر رشته دادم و ارشد الهیات دارم. دو این که اگر جایی در شعر موضع گرفتم آن هایی که به سیر تطور تاریخ تشیع آگاه تر هستند می دانند که این موضع همیشه بوده است. در شعر دعبل، فرزدق، سید حمیری، ابن حسام و ابن یمین فرمدی بوده است. اگر در شعر آن ها بوده من که دیگر حساب نمی آیم. ورای مسئله شعر این موضع در فرهنگ خود اهل بیت بوده است. امام صادق تعبیر کنایه شاعرانه نیاوردند خیلی صریح فرمودند که روز بیعت فلان اتفاق افتاد و به قول آقای صیامی این موضع است.
در ادامه بحث صیامی افزود: باید یک مقداری هم قبول کنیم که در حوزه شعر هیئت یک جاهایی واقعاً افراط شده است که البته من اسمش را جزئی نگری می گذارم. گاهی اوقات در حوزه شعر هیئت این اتفاق می افتد یعنی اینقدر جزئی به یک حادثه که نباید جزئی نگاه کرد پرداخته می شود. جزئیاتی مطرح می شود که نیازی نیست گفته شود. یک منشور خوبی که در دست ما وجود دارد حتی اگر انقلابی بخواهیم به قضیه نگاه کنیم، به سخنان مقام معظم رهبری نگاه کنیم. ایشان شعر اهل بیت را شعر انقلابی می دانند یعنی حتی شعر اهل بیت که مدح باشد مرثیه باشد شعر انقلابی است. چون همین متن و مرثیه خالی می تواند آن روحیه های انقلابی را در وجود انسان زنده کند. به شرط این که وارد فضای جزئی نگری در حوادث نشود یعنی پرداختن به ریزترین اتفاقات یک حادثه روایتگری صرف می شود. این مطلب وگرنه طبیعتاً این که ما صرفاً شعر اهل بیت بگوییم بد نیست و خیلی هم خوب است و موضع مند است.
سیدرضا هاشمی در پایان بندی مطالبش افزود: به نظر من اگر نگاه صرف به شعر داشته باشیم می شود این قضیه را گفت ولی وقتی که قید آیینی را می آوریم این مسئله به خودی خود منحل است. به این جزئیات پرداخته شده است. من از امام صادق حکیم تر و دوراندیش تر نیستم ولی می پذیریم که باید به بهترین بیان باید گفت. از آقای مهدی رحیمی تشکر ویژه ای میکنم که در نام گذاری این مجموعه خیلی به من کمک کردند و مشورت دادند. جلد این کتاب کار یک خواهر بزرگواری به نام زهرا مودتی بود که ایشان چند وقت پیش به رحمت خدا رفتند. خیلی هوشمندانه آن چیزی که من می خواستم را پیاده کرده بودند. حال بعید برایش می شود تعبیرهای مختلفی در نظر گرفت حال بعید برای من سال 61 هجری است که هم برای من بعید است و هم حال من است. بعید برای من آن حال وصل اهل بیت است که گاهاً بعید می بینیم که دست پیدا کنم و حال همین اشعار که از من بعید بوده ولی به عنایت خودشان صورت گرفته است. خورشید قرمزی که روی جلد است نماد وجود مقدس حضرت سیدالشهدا است و این پرنده های سیاه حکایت سمبلیک ماست. ما به سمت آن خورشید در حرکت هستیم.
در این جلسه محدثی خراسانی درباره کتاب «حالِ بعید» گفت: یکی دیگر از غزل های خوب آقای هاشمی، غزل بسیار درخشانی است که به نظر من می تواند جزء یکی از بهترین غزل های آیینی روزگار ما محسوب شود. شاعری که این توانمندی را دارد که غزل به این زیبایی و رسایی خوش ساختی و خوش مضمونی و خوش آهنگی را بسراید به نظر من این توانایی را دارد که باز هم از این غزل ها بگوید و به این ساحت ذهنی و زبانی نزدیک شود. این بود که من عرض کردم آقای هاشمی در مجموع شاعری در حال تجربه است و در نوسان بین فضاهای ذهنی و زبانی متداول در شعر آیینی است. چه آن گونه ای که در سطوح عالی شعر آیینی مطرح است و توسط شاعران طراز اول شعر آیینی روزگار ما جاری و ساری است. از طرفی نمی خواهم بگویم سطح نازل سطح عادی تر و معمولی تری که مصطلح شده است به گفتمان شعر هیئتی که البته در آن جا ما نمونه های خوب و برجسته را داریم. ولی کماکان غلبه با همان فضای ذهنی هست که بر شعر هیئتی ما غلبه دارد.
این منتقد ادبی گفت: یکی از بحث هایی که آقای کاظمی حدود ۲۰ سال پیش در حوزه شعر آیینی مطرح کرد بحث موضع و موضوع در شعر آیینی است. بیشتر شعرهای آیینی مان موضوع مباحث آیینی است و شاعر ما تلاش می کند با تمسک به برخی تعابیر برخی واژگان برخی تصاویر یا ساختن بعضی فضاها نشان بدهد که شعرش آیینی است. یعنی موضوع شعرش آیینی است و طبیعتاً این جاها شعر به سطح می آید. از شعری که دغدغه اش این است که خودش را نشان بدهد که موضوعش شعر آیینی است طبیعتاً نمی شود بیش از این انتظار داشت. اما یک جایی شاعر می خواهد موضع آیینی یا عاشورایی بگیرد. طبیعتاً شعری که موضع آیینی داشته باشد موضوعش هم آیینی خواهد شد. یعنی این صدی است که آن 90 را به همراه خودش خواهد آورد. اما هر شعری که موضوعش آیینی باشد الزاماً موضع اش هم آیینی نخواهد بود. شعر آقای معلم را ببینید: روزی که در جام شفق مُل کرد خورشید بر خشک چوب نیزه ها گل کرد خورشید با توصیف عاشورا شروع می شود اما بعدها در ادامه شعر به جایی می رسد که از پا حسین افتاد و ما برپای بودیم زینب اسیری رفت و ما برجای بودیم به جایی می رسد که شاعر تاریخ را مواخذه می کند که در مقابل این اتفاق سکوت کرده و این تاریخ صرفاً گذشته نیست. از روز عاشورا تا قیامت است: چون بیوهگان ننگ سلامت ماند برما تاوان این خون تا قیامت ماند برما این گونه است که وقتی شعر موضع اش عاشورایی باشد موضوع اش هم طبیعتاً عاشورایی خواهد شد. محدثی خراسانی ادامه داد: بحث آن شعری است که صرفاً می خواهد اشک مخاطب را دربیاورد و دل مخاطب را بسوزاند؛ درست است گریه بر اهل بیت(ع) سفارش هم شده و اصلاً یکی از جملات تاریخی حضرت امام هست که همین محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. از این تأکیدها شده است بد هم نیست کسی هم نهی نمی کند. ولی می شود در همان شعرها هم موضع گرفت. بیان کرد که چرا این ستم ها بر اهل بیت رفته است. منافاتی با هم ندارد اما این که صرفاً گفتمان ما گفتمان میخ و در و محسن و سقط و … این ها به شکل افراطی باشد و شعر را در سطح بیاوریم واقعاً مرضی خود اهل بیت هم قطعاً نخواهد بود. البته برای تأثیرگذاری عاطفی بر مخاطب آن ها را هم باید استفاده کنیم. این تأثیری که مخاطب می گیرد این شوری که در آن ایجاد می شود این احساس محبتی که نسبت به اهل بیت و تنفری که نسبت به دشمنان آن ها در دلش به وجود می آید یک انرژی در جان مخاطب ایجاد می کند. نگذاریم این انرژی صرفاً با چند قطره اشک تخلیه شود بلکه تبدیل به جهت گیری شود برای حرکت و برای پیروی از اهل بیت در مسیری که آن ها به ما نشان دادند و جانشان را در آن راه فدا کردند.
حسین صیامی در ادامه این نشست افزود: حتی کسانی که از سپاه دشمن هستند و عاشورا را روایت می کنند روایت های خیلی عجیبی از امام حسین(ع) می گویند. مثلاً یک مسیحی را فرستادند که سر مطهر امام حسین (ع) را از تنش جدا کند. برگشت و گفت که من مسیح را دیدم با همان شکوه و عظمتی که از آن شنیده بودم. یعنی این جسمی که در قتلگاه افتاده است این هیبت دیده اند. حتی یکی از دشمنان می گویند که من مظلومی را به استواری حسین(ع) در طول عمرم ندیده بودم؛ یعنی خود دشمن هم که به واقعه نگاه کرده است در عین این که کشتن، خون و … است خود آن ها هم بزرگی و عظمت دیده اند. ما هم باید به مراتب اولی اگر روایتی کنیم باید عزتمندانه باشد. در ادامه محدثی خراسانی ضمن اشاره به یکی از اشعار کتاب، نمونۀ ایراد در بیان محتوا را نشان داد: از کوچه صدای پای غم می آید … هم پای علی قدم قدم می آید … مردی که تمام قامتش ایمان بود … با قد خمیده از ستم می آید … بعید است قدی که از ایمان برافراشته باشد با ستم خم شده باشد. این دو تا مصرع به هم نمی خورد. عاشورا این را به ما آموخته است که قامتی که ایمان آن را برافراشته هیچ کس نمی تواند آن را خم کند. بیان مصیبت ها خوب است نه این که هیچ ردی از آن موضع عزتمندانه اهل بیت در آن نبینیم. ما اهل بیت را در دشوارترین و سخت ترین شرایط عزتمند دیدیم. پس چرا در شعر این ها را نگوییم وقتی که ما اوج مصیبت ها را بیان می کنیم؟ چرا تلنگری به آن وجه نزنیم و نگذاریم نسیمی از عزت و آن شرافت اهل بیتی هم در آن وزیدن بگیرد؟ هر سو بفشان عطر خوش دلبری ات را آغاز نما شیوه ی پیغمبری ات را لبخند کریمانه بزن پهن نما باز آن سفره ی پر مهر گدا پروری ات را ما جمع شویم و تو بگویی دو سه سطری از حرف و حدیث پسری مادری ات را یا درد دلی داشته باشی و بگویی با سوختگان قصه ی بی یاوری ات را یا دست کشی بر سر افتاده ز پایی تا درک کند سایه ی بالا سری ات را یا لقمه بگیری و گذاری به دهانش با مرحمتی خاص غلام جری ات را محشر که به جای خودش عمریست همینجا دیدند همه خلق شفاعتگری ات را این از آن شعرهایی بود که غلبه بر شعر گفتمان هیئتی است اما نگذاشته است بیان از یک سطحی تنزل پیدا کند و آن بیان های عزتمندانه را میبینید در قالبی که آن ها شفاعتگر ما هستند. این خودش یکی از آن اتفاق های خوبی است که افتاده و نگذاشته شعر سمت آن ادبیاتی که زیاد شایسته شعر نیست بغلطد. یا مرهمت کردن به غلامی که جری بوده در عین حال شامل لطف بزرگوار شده است.
محدثی در پایان این نشست گفت: برای آقای هاشمی توفیق آرزو می کنم. ایشان در چند شعر که ویترین نشان دادن توانمندی های ذهنی و زبانی ایشان است مرتبه شاعری خودش را نشان دهد. کسی که بتواند در 5 ، 6 غزل توانمندی خود را تجمیع کند قطعاً می تواند در شعرهای دیگر خود نیز این کار را کند یک مقداری نیازمند وسواس بیشتری است. آقای هاشمی شاعری است که در حال تجربه است و ما باید منتظر باشیم که در مجموعه های بعدی شان آن یک دستی و تشخصی که می شود با آن وجوه مشخصه گفت که این سبک و ذهن و زبانش آقای هاشمی است ببینیم.
در انتهای جلسه سیدرضا هاشمی به بیان توضیحاتی دربارۀ کتاب پرداخت: ابتدا از استاد محدثی خراسانی تشکر میکنم که نقد عالمانهای داشتند. من لازم می دانم چند نکته را توضیح بدهم. یکی این که من لطفی که خداوند به من کرده است این است که رشته ام روانشناسی بود ولی تغییر رشته دادم و ارشد الهیات دارم. دو این که اگر جایی در شعر موضع گرفتم آن هایی که به سیر تطور تاریخ تشیع آگاه تر هستند می دانند که این موضع همیشه بوده است. در شعر دعبل، فرزدق، سید حمیری، ابن حسام و ابن یمین فرمدی بوده است. اگر در شعر آن ها بوده من که دیگر حساب نمی آیم. ورای مسئله شعر این موضع در فرهنگ خود اهل بیت بوده است. امام صادق تعبیر کنایه شاعرانه نیاوردند خیلی صریح فرمودند که روز بیعت فلان اتفاق افتاد و به قول آقای صیامی این موضع است.
در ادامه بحث صیامی افزود: باید یک مقداری هم قبول کنیم که در حوزه شعر هیئت یک جاهایی واقعاً افراط شده است که البته من اسمش را جزئی نگری می گذارم. گاهی اوقات در حوزه شعر هیئت این اتفاق می افتد یعنی اینقدر جزئی به یک حادثه که نباید جزئی نگاه کرد پرداخته می شود. جزئیاتی مطرح می شود که نیازی نیست گفته شود. یک منشور خوبی که در دست ما وجود دارد حتی اگر انقلابی بخواهیم به قضیه نگاه کنیم، به سخنان مقام معظم رهبری نگاه کنیم. ایشان شعر اهل بیت را شعر انقلابی می دانند یعنی حتی شعر اهل بیت که مدح باشد مرثیه باشد شعر انقلابی است. چون همین متن و مرثیه خالی می تواند آن روحیه های انقلابی را در وجود انسان زنده کند. به شرط این که وارد فضای جزئی نگری در حوادث نشود یعنی پرداختن به ریزترین اتفاقات یک حادثه روایتگری صرف می شود. این مطلب وگرنه طبیعتاً این که ما صرفاً شعر اهل بیت بگوییم بد نیست و خیلی هم خوب است و موضع مند است.
سیدرضا هاشمی در پایان بندی مطالبش افزود: به نظر من اگر نگاه صرف به شعر داشته باشیم می شود این قضیه را گفت ولی وقتی که قید آیینی را می آوریم این مسئله به خودی خود منحل است. به این جزئیات پرداخته شده است. من از امام صادق حکیم تر و دوراندیش تر نیستم ولی می پذیریم که باید به بهترین بیان باید گفت. از آقای مهدی رحیمی تشکر ویژه ای میکنم که در نام گذاری این مجموعه خیلی به من کمک کردند و مشورت دادند. جلد این کتاب کار یک خواهر بزرگواری به نام زهرا مودتی بود که ایشان چند وقت پیش به رحمت خدا رفتند. خیلی هوشمندانه آن چیزی که من می خواستم را پیاده کرده بودند. حال بعید برایش می شود تعبیرهای مختلفی در نظر گرفت حال بعید برای من سال 61 هجری است که هم برای من بعید است و هم حال من است. بعید برای من آن حال وصل اهل بیت است که گاهاً بعید می بینیم که دست پیدا کنم و حال همین اشعار که از من بعید بوده ولی به عنایت خودشان صورت گرفته است. خورشید قرمزی که روی جلد است نماد وجود مقدس حضرت سیدالشهدا است و این پرنده های سیاه حکایت سمبلیک ماست. ما به سمت آن خورشید در حرکت هستیم.