کد مطلب : ۳۲۳۵۹
نوحهخوانی شکل تکاملیافته عزاداریها است/ متأسفانه بعضیها نوحهسرایان را شاعر نمینامند
روضه خوانی در ایران از زمان شکل گیری، کارکردی تبلیغی داشته است. به گونهای که روضه خوانها با هنر و فن خود ابزار اصلی این مهم به شمار میرفتند. آیت الله گلپایگانی در مورد نقش تبلیغی روضه خوانی گفتهاند: «اگر یک قدری بگذرد و این مجالس نباشد، ترویج کم میشود و فاصله مردم از اسلام، مفاهیم و اهدافش زیاد میشود. اگر مجالس روضه نباشند و به جای آن مجالس سخنرانی داشته باشیم، این طور نمیشود که بهره برداری کرد... در هر دهی، در هر شهری، در هر مکانی این دین با این مجالس ترویج میشود.»
به همین جهت میزگردی با عنوان بررسی تاریخچه نوحه و نوحه سرایی با حضور مهدی امین فروغی کارشناس و پژوهشگر موسیقی آیینی، هادی جانفدا شاعر و مهدی زنگنه شاعر و نوحه سرا برگزار شد که در ادامه مشروح این میزگرد باهم می خوانیم:
لطف کنید یک تاریخچه کلی از عزاداری و نوحه خوانی بدهید؟
امین فروغی: نوحه یکی از مهمترین شکلهای سوگواری اباعبدالله(ع) است، برای اینکه اهمیتش را دریابیم بهتر است یک نگاهی گذرا به تاریخ سوگواری و عزاداری داشته باشیم، که نوحه در میان شکلهای مختلف عزاداری چه جایگاهی دارد؟ برکسی پوشیده نیست که عزاداری برای امام حسین(ع) از بدو وقوع حادثه کار خودش را آغاز کرد و نخستین مرثیه خوانان و عزاداران، خاندان اباعبدالله و در صدر همه آنها زینب کبری(ع) بودند که عزاداریهایی در روز عاشورا یعنی دقیقاً پس از حادثه شروع و در طول سفر اسارت ادامه داشت و حتی تا پایان عمر، امام سجاد(ع) عزاداری میکردند، در دوران دیگر ائمه اطهار هم عزاداری برگزار می شد اما به دلیل ممنوعیت شدید و پیوسته این کار در خفقان انجام می شد اما در نیمه دوم قرن چهارم هجری عزاداری برای اباعبدالله(ع) رسمیت پیدا کرد و به صورت علنی برگزار شد و این کار با خاندان آل بویه شروع شد، چنانچه که در تاریخ آمده در« البدایه و نهایه» به صراحت اشاره شده است، ابن کثیر شامی، در «الکامل فی التاریخ» اشاره دارد که موعظه الدوله بعد از اینکه بغداد را تصرف کرد و آخرین خلیفه عباسی را شکست داد دستور داد دهه اول محرم مراسم سوگواری برگزار شود، بازارها تعطیل شده، سیاهپوش شوند، و اینکه مردمان به عزاداری برای اباعبدالله(ع) بپردازند و این رسم ادامه پیدا کرد و شکل نخستین عزاداریها در ایران در زمان آل بویه در حد سیاه پوش کردن، و سوگوار بودن، منع طباخی و تعطیلی بازارها بوده، همچنین در تاریخ اشاره نشده که دقیقاً چه کاری در آن دوره انجام می شده است.
پس از دوره آل بویه در دوره مغولان باز عزاداریها وسعت پیدا کردند، تا دوره تیموری از راه رسید و اتفاقی سرنوشت ساز برای سوگواریها و عزاداریها در دوره تیموری رقم خورد، خطیب بزرگ سبزوار و شاعر و نویسنده پرکار و مهم و دانشمند آن دوره «کمال الدین حسین واعظ بیهقی» معروف به ملاحسین کاشفی از سبزوار به هرات رفت، مورد استقبال شاه و شاهزادگان قرار گرفت، مجالس وعظ او بسیاری را به خود جلب کرد و در همان دوره ملاحسین کاشفی کتابی را نوشت به نام «روضه الشهدا» که در آن سرگذشت ائمه اطهار(ع) آمده و قسمت اعظم این کتاب راجع به مصائب امام حسین(ع) است، از روی این کتاب نوشته شد و در دست وعاظ قرار گرفت و بر سر منبر میخواندند. ویژگی بسیار مهم در روضه الشهدا نثر شیوای او بود، گو اینکه از نظر تاریخی نقدهایی به آن وارد شده و استنادات تاریخی او زیر سوال رفته اما نباید امتیاز این کتاب را که فراگیری آن در عصر خودش بود را نادیده گرفت. هنوز نوع نگاه به واقعه عاشورا ملاحسین کاشفی در نگاه ذاکران و مداحان وجود دارد. ویژگی دوم این کتاب نثر بسیار شیوای این کتاب است که به قدری این نثر شیوا بود که همه ترجیح دادند این کتاب را از رو روی منبر بخوانند. همچنین در این دوره ما شاهد ظهور طبقه ای به نام روضه خوان هستیم . در عصر صفویه علاوه بر روضه خوانی دسته گردانیها شروع شد نام روضه خوانها در این دوره بر ما پوشیده است به جز فخرالدین علی بیهقی، فرزند ملاحسین کاشفی که او هم روضه خوانی و در دوره زندیه شاهد شکل دیگری از عزاداری هستیم آن شبیه خوانی است. کریمخان زند بسیار به شعائر مذهبی علاقه داشت و به زیارت عتبات مقدسه میرفت و دستور بازسازی و تعمیر امامزاده ها را صادر میکرد. در این زمان شیراز که پایتخت بود به 12 منطقه تقسیم شده بود و هر منطقه تحت الحمایه یکی از ائمه اطهار تعلق داشت و پیوسته در آن محل به نام آن امام عزاداری برگزار میشد اما در عصر قاجاریه تمامی شکلهای عزاداری به اوج خودش رسید و کاملترین آنها که نوحه خوانی باشد شروع شد. شاعری مانند «یغمای جندقی» ابتکاری به خرج داد و شکل جدیدی از شعر را که ما به آن نوحه می گوییم را به وجود آورد.
پس نوحه خوانی شکل تکامل یافته عزاداریهاست، به دلیل اینکه تنها شیوهای است در عزاداری که همگان در آن مشارکت دارند. در روضه خوانی تنها یک نفر روضه میخواند و سایرین مستمع اند و گریه میکنند، در شبیه خوانی هم همینطور است. اما در نوحه خوانی همه مردم حاضر در حسینیه و تکیه میبایست مشارکت کنند و مشارکت بیشتر شکوه بیشتری را در عرصه نوحه خوانی به همراه خواهد داشت و نوحه خوانی به دلیل ویژگی بسیار مهم آن که تکیه بر موسیقی است، پیوسته از ابتدا مورد توجه و علاقه عامه مردم قرار گرفت. خاطرات مذهبی مردم با این نوحه ها شکل گرفته است.
جدیداً شاید اینگونه فهمیدیم که بعضی از نغمه ها را از روی بعضی کارهای موسیقی الگو برداری شده که خیلی هم کار خوبی بوده اند، چند نمونه برعکس این موضوع را که موسیقیدان ها از نوحه و نوحه سازها تاثیر گرفته اند؟
امین فروغی: در گذشته موسیقی ما از عزاداریها وام میگرفته است یعنی به قدری عزاداریها از نظر موسیقی، از نظر لحن و ملودی غنی بوده و خزانه آن پر بوده که به موسیقی ما قرض میداده است. در ترانههای ما آنهایی که شاخص است، ترانه «زهره» که توسط داریوش رفیعی خوانده شده است دقیقاً یک نوحه است که شعرش تغییر کرده و به این ترانه تبدیل شده است و همینطور شکلهای مختلف دیگری تا جایی که بزرگان موسیقی ما مانند روحالله خالقی، عبدالحسن صبا و... به بانگ بلند گفتند که اگر عزاداریها، نوحه خوانیها، روضه خوانی ها نبود قسمت اعظم موسیقی ما از دست رفته بود و الان ما چیزی به نام موسیقی ملی در دست نداشتیم. اسامی بزرگان موسیقی ما را وقتی به یاد می آورید از عارف قزوینی بگیرید تا عبدالحسن اقبال آذر، تا غلامحسین بنان، تا ادیب خوانساری تا حسین قوامی، تاج اصفهانی اینها همه تمام برخاسته از مکتب تعزیه و برخاسته از مکتب عزاداری اباعبدالله(ع) بودند.
جناب زنگنه چرا آنطور که باید به نوحه در ادبیات امروز ما توجه نمی شود؟
زنگنه: ادبیات دینی و آئینی ما دو بخش مهم دارد که یک بخش همیشه توسط اهل نظر مورد توجه قرار گرفته است و آن هم شعر آئینی است اما آن بخش از ادبیات دینی و آئینی ما که همراه با موسیقی بوده است و در هیئت به آن نوحه یا در موالید به آن سرود میگوییم متاسفانه هیچ وقت به آن در طول تاریخ نگاه علمی نشده است،یعنی به عنوان یک اثری به نوحه در طول تاریخ نگاه کردند که قرار است در مجلس به هدفی برساند و مخاطب سینه بزند یا همخوانی کند و در همان مجلس هم تمام شود. اشعاری که به عنوان نوحه ثبت شده است، بعید میدانم به غیر از دوره معاصر یعنی در دوره قاجاریه یا صفویه بیش از ده شعر باشد.
امین فروغی:تنها نوحه های یغما و نوحه های صبا بیدگلی ثبت شده است در دوره هایگذشته نوحه ها را ثبت نمی کردند و فقط برای این دوسه نفر ثبت شده است.
زنگنه: حدس من این است چون وجوه شاعرانه داشته است برای این فراد هم ثبت شده است.
امین فروغی: قطعاً همینطور است یعنی به دلیل اینکه یغما بسیار شاعر زبردستی بوده این نوحه ها در زمره آثارش آمده است ولیکن نوحه را عمدتاً ثبت نمی کردند.
زنگنه: متاسفانه این نگاه در شعرای معاصر هم است، که بعضاً شعرا آثار دیگرشان را ثبت میکنند اما نوحه شان را ثبت نمی کنند یعنی نوحه را به عنوان یک محصول مصرفی به روز نگاه می کنند درحالی که تاثیری که نوحه بر مخاطب می گذارد شاید چندین برابر یک غزل باشد، دلیل اول این است که با موسیقی همراه است و دوم چون مردم با آن همخوانی می کنند. و ما می بینیم در حافظه تاریخی مردم آنچه که ثبت شده است، نوحه هاست.
چرا شاعران امروز به نوحه اهمیت نمی دهند؟
زنگنه: اگر بخواهیم بی تعارف بگوییم ما دچار یک پُزِ هنرمندانه هستیم و تصور میکنیم اثری که همه مردم میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند اثر فخیمی و فاخری نیست و ناخودآگاه سعی میکنیم به آثاری ببالیم که در محافل هنری بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. یک دلیل دیگری هم وجود دارد آن هم این است که اگر ما هیئت را رسانه درنظر بگیریم، هنرمندان همیشه تلاش می کنند خودشان را از رسانه دور نگه دارند و بیشتر خودشان را در محافل هنری نشان بدهند این اتفاق در تلویزیون هم وجود دارد فردی می گفت من کارگردان سینما هستم، بعضی ها کسرشانشان می آید بگویند کارگردان تلویزیون هستم اتفاقی که در هنرهای دیگر هم وجود دارد، چرا که با توده های مردم در ارتباط است و دلیل دیگر که مهم هم است این است که در طول تاریخ معاصر به علت اینکه آثار ضعیف در نوحه فراوان بوده است، شعرا می ترسند بگویند ما نوحه سرا هستیم که برچسب صاحب اثر ضعیف به آنها بخورد و این یک واقعتیی است. ما در صد سال اخیر نوحه های ضعیف زیاد داشتیم.
این حجم از بی توجهی در محققین و پژوهشگران نسبت به مقوله مهمی مانند نوحه چگونه توجیح میشود؟ حتی خیلی از نوحه های قبل از انقلاب باعث خیزش مردمی برای انقلاب اسلامی شده یعنی در این سطح از اهمیت و تاثیرگذاری بوده است.
زنگنه: اصولاً آن هنرهایی که صاحب کرسی دانشگاهی شده اند به آنها پرداخته می شود. مگر آینه کاری به عنوان یک هنر بسیار ارزشمند در معماری ایرانی، چقدر به آن پرداخته شده است؟ یا هنر کاشی کاری، یعنی هنرهایی که اساتیدش کت و شلواری نبودند، در تاریخ معاصر به آنها پرداخته نشده است، در اصل هنرهای مردمی جزء هنرهای رسمی مملکت که صاحب پژوهش و پژوهشگری باشند نیست. متاسفانه عموم پژوهشگران ایرانی به جای اینکه نگاه به درون داشته باشند، نگاه به بیرون داشتند و به جای اینکه به آنچه که هنر سرزمین خودشان است و ریشه در آداب خودشان دارد بپردازند به هنرهایی پرداختند که ریشه در تفکر و فضای غربی دارد.
امین فروغی: دو نکته است در اداهۀ بحث شما به آن باید اشاره کنم اول اینکه ناظر به تحولات اجتماعی و ناظر به تحولات سیاسی است، در گذشته سرعت تحولات مانند روزگار ما نبود، نوحه ای که ساخته میشد سال بعد همان خوانده می شد، شما می بینید اصلاً تغییر ملودی وجود ندارد، صدسال با یک ملودی مردم سینه می زدند، این روند کند تحولات اجتماعی را نشان می دهد یعنی سرعتی در پدید آمدن پدیده ها و تغییر اشکال نبود، این یک امتیازی داشت برای خود نوحه و این آن بود که نوحه ها برای مردم خاطره می شدند. یعنی نمی شود شما امشب یک چیزی را بسازید و شب خوانده شود و فردا شب دیگر خوانده نشود و خاطره شود. من باید محرم امسال با این نوحه زندگی کنم؛ تا اگر طول سال باز شنیدم خاطرات محرم سال گذشته برای من زنده شود. همچنین نوحه های قدیم یک هاله ای از قداست اطرافشان بود، گاهی شنیدن یک نوحه سرنوشت یک آدم را تغییر می داد، نوحه ها اصوات مقدسی برای مردم بودند، مانند این نوحه «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است» یک حال غریبی را به همه می دهد، چون با آن زندگی کردند. ولی در عصر فعلی که عصر رسانه است و همه چیز در دسترس است آن هاله قداست از بسیاری از چیزها از بین رفته است و نوحه ها هم شامل همین قصه شدند، بنابراین ملودی یک نوحه مجال پیدا نمی کند که در من رسوب کند تا من با آن زندگی و با آن توسل کنم و شعرای قدیم چون نوحهشان هر سال خوانده می شد با دقت شعرشان را می سرودند چکش کاری اش می کردند، نوحه های گذشته مانند یک قصیده است، قصیده ای که می خواهند همه بخوانند و سینه بزنند. بنابراین وقتی این سرعت پیش آمد هم قداست از نوحه ها از بین رفت و هم شعرا وقت کامل نگذاشتند پس شاعر ترجیح می داد شعر من که برای مصرف یک شب است را من اصلاً در کارنامه خودم ثبت نمی کنم، چون آبروی من در گرو این نوحه است.
نکته دیگر این است که شما هم فرمودید و خیلی هم درست است که نگاه آکادمیک به نوحه ها نشد و سردستی پذیرفته شد و این یک دلیل اجتماعی ـ سیاسی بسیار مهم دارد که از ابتدا که نوحه خوانی در ایران رواج پیدا کرد جریانهای روشنفکری پا به میدان گذاشتند، یعنی جریانهایی در جهت تخریب شعائر حسینی و فوراً پس از اینکه نوحه خوانی رواج پیدا کرد، شما با مشروطه مواجه شدید، مشروطهای که بنیانهای اجتماعی و ساختارهای را متزلزل کرد. شما در دوره قاجاریه با خاندانهای روضه خوانی مواجه هستید یعنی مانند سایر مشاغل و مشغولیتها که موروثی بود، پسر جانشین پدر م یشد. به خاطر همین در روضهخوانی شما با خاندان ضیاءالذاکرین مواجه هستید که همه روضه خوان هستند و با روضه خوانها وصلت می کنند.مانند خاندان سلطان الواعظین، خاندان شمس الواعظین، خاندان بدیع المتکلمین کاشی، که اینها همه خاندان بودند. با به وجود آمدن مشروطه همه چیز بهم ریخت و از یک طرف ساختارهای اجتماعی متزلزل شد یعنی اینکه دیگر پسر در شغل پدرش نیست، پسر سیداحمد طالقانی عالم بزرگ زمان می شود جلال آلاحمد، پسر سیدمحمدرضا بدیع المتکلمین روضه خوان بزرگ که تمام طایفه آنها روضه خوان هستند پسرش سیدجواد بدیعزاده از رادیو ترانه و تصنیف میخواند، پسر ملاهادی وکیل قزوینی که با چه آرزویی پسر خودش را ملبس کرده بود اما عارف قزوینی دیگر در کسوت پدر نیست به جای اینکه در حسینیه بخواند، در کنسرت های گراند هتل در خیابان لاله زار می شنوید و اینها زیاد هستند. از آن طرف کتابهای شبهه انگیز در تاریخ تشیع همه در این دوره تالیف می شوند، یعنی آثار میرزا آقاخان کرمانی، آثار میرزا ملکم خان، آثار میرزا فحتعلی آخوندزاده، آثار شیخ احمد روحی و میرزا حسنخان خبیرالملک، اینها هم در تضعیف تشیع و تضعیف شعائر حسینی در این دوره نوشته می شوند. در کنار اینها فتنه بابیگری روی کار می آید و امواجش دارد جامعه را ملتهب می کند. حالا نوحه خوانهایی هستند که ساختار خانوادگی شان بهم خورده است یعنی پدر دیگر در شغل پسر نیست، موج روشنفکری، تجددخواهی آمده از این طرف آثار شبهه انگیز و مباحث تشکیکی هم رایج شده است، یک مرتبه زیر علم عزاداریها خالی می شود.
یک عده ای به میدان می آیند که اینها نه پدرشان نه پدرانشان روضه خوان نبوده اند، مردم کوچه و بازار یا یک باغبان زاده، یک روستازاده با سختی فراوان می خواهند این علم را بلند کنند. همه هم به آنها هجمه می برند،یعنی کاری نیست که بشود برای آن تاریخ نوشت یا با نگاه آکادمیک به آن نگاه کرد، بعد از مشروطه در دوره رضاشاه وضع بدتر می شود و تا حدی که این کار جرم می شود. نوحه خوانی از بدو شکل گیری خودش با طوفانها مواجه شد.
زنگنه: یعنی از زمانی که علوم شروع شدند به آکادمیک شدن همزمان با دوره ای است که اینها محجورند.
امین فروغی: بله محجورند تا جایی که اشعاری ساخته می شد که اینها را تحقیر می کردند. پیرغلامان فعلی ما کسانی که دروه رضاشاه را دیدند از دنیا رفتند، آقای سازگار احتمالاً رضاشاه را دیدند، اینها خیلی آدمهای بزرگ و زحمتکشی هستند یعنی در یک زمانی آمدند زیر این علم که هیچ پشتیبانی اجتماعی ای نداشتند را گرفته اند.
زنگنه: نکته این است این جریان متاسفانه بعد از انقلاب بوده است متاسفانه نگاه تحقیرآمیز که به نوحه و نوحه سرا در محافل ادبی بوده است هنوز هم است، خیلی شعراء نوحهسراها را به عنوان شاعر نمی پذیرند و قبول ندارند، همچنین جامعه ادبی آئینی هم هنوز نپذیرفته است.
به همین جهت میزگردی با عنوان بررسی تاریخچه نوحه و نوحه سرایی با حضور مهدی امین فروغی کارشناس و پژوهشگر موسیقی آیینی، هادی جانفدا شاعر و مهدی زنگنه شاعر و نوحه سرا برگزار شد که در ادامه مشروح این میزگرد باهم می خوانیم:
لطف کنید یک تاریخچه کلی از عزاداری و نوحه خوانی بدهید؟
امین فروغی: نوحه یکی از مهمترین شکلهای سوگواری اباعبدالله(ع) است، برای اینکه اهمیتش را دریابیم بهتر است یک نگاهی گذرا به تاریخ سوگواری و عزاداری داشته باشیم، که نوحه در میان شکلهای مختلف عزاداری چه جایگاهی دارد؟ برکسی پوشیده نیست که عزاداری برای امام حسین(ع) از بدو وقوع حادثه کار خودش را آغاز کرد و نخستین مرثیه خوانان و عزاداران، خاندان اباعبدالله و در صدر همه آنها زینب کبری(ع) بودند که عزاداریهایی در روز عاشورا یعنی دقیقاً پس از حادثه شروع و در طول سفر اسارت ادامه داشت و حتی تا پایان عمر، امام سجاد(ع) عزاداری میکردند، در دوران دیگر ائمه اطهار هم عزاداری برگزار می شد اما به دلیل ممنوعیت شدید و پیوسته این کار در خفقان انجام می شد اما در نیمه دوم قرن چهارم هجری عزاداری برای اباعبدالله(ع) رسمیت پیدا کرد و به صورت علنی برگزار شد و این کار با خاندان آل بویه شروع شد، چنانچه که در تاریخ آمده در« البدایه و نهایه» به صراحت اشاره شده است، ابن کثیر شامی، در «الکامل فی التاریخ» اشاره دارد که موعظه الدوله بعد از اینکه بغداد را تصرف کرد و آخرین خلیفه عباسی را شکست داد دستور داد دهه اول محرم مراسم سوگواری برگزار شود، بازارها تعطیل شده، سیاهپوش شوند، و اینکه مردمان به عزاداری برای اباعبدالله(ع) بپردازند و این رسم ادامه پیدا کرد و شکل نخستین عزاداریها در ایران در زمان آل بویه در حد سیاه پوش کردن، و سوگوار بودن، منع طباخی و تعطیلی بازارها بوده، همچنین در تاریخ اشاره نشده که دقیقاً چه کاری در آن دوره انجام می شده است.
پس از دوره آل بویه در دوره مغولان باز عزاداریها وسعت پیدا کردند، تا دوره تیموری از راه رسید و اتفاقی سرنوشت ساز برای سوگواریها و عزاداریها در دوره تیموری رقم خورد، خطیب بزرگ سبزوار و شاعر و نویسنده پرکار و مهم و دانشمند آن دوره «کمال الدین حسین واعظ بیهقی» معروف به ملاحسین کاشفی از سبزوار به هرات رفت، مورد استقبال شاه و شاهزادگان قرار گرفت، مجالس وعظ او بسیاری را به خود جلب کرد و در همان دوره ملاحسین کاشفی کتابی را نوشت به نام «روضه الشهدا» که در آن سرگذشت ائمه اطهار(ع) آمده و قسمت اعظم این کتاب راجع به مصائب امام حسین(ع) است، از روی این کتاب نوشته شد و در دست وعاظ قرار گرفت و بر سر منبر میخواندند. ویژگی بسیار مهم در روضه الشهدا نثر شیوای او بود، گو اینکه از نظر تاریخی نقدهایی به آن وارد شده و استنادات تاریخی او زیر سوال رفته اما نباید امتیاز این کتاب را که فراگیری آن در عصر خودش بود را نادیده گرفت. هنوز نوع نگاه به واقعه عاشورا ملاحسین کاشفی در نگاه ذاکران و مداحان وجود دارد. ویژگی دوم این کتاب نثر بسیار شیوای این کتاب است که به قدری این نثر شیوا بود که همه ترجیح دادند این کتاب را از رو روی منبر بخوانند. همچنین در این دوره ما شاهد ظهور طبقه ای به نام روضه خوان هستیم . در عصر صفویه علاوه بر روضه خوانی دسته گردانیها شروع شد نام روضه خوانها در این دوره بر ما پوشیده است به جز فخرالدین علی بیهقی، فرزند ملاحسین کاشفی که او هم روضه خوانی و در دوره زندیه شاهد شکل دیگری از عزاداری هستیم آن شبیه خوانی است. کریمخان زند بسیار به شعائر مذهبی علاقه داشت و به زیارت عتبات مقدسه میرفت و دستور بازسازی و تعمیر امامزاده ها را صادر میکرد. در این زمان شیراز که پایتخت بود به 12 منطقه تقسیم شده بود و هر منطقه تحت الحمایه یکی از ائمه اطهار تعلق داشت و پیوسته در آن محل به نام آن امام عزاداری برگزار میشد اما در عصر قاجاریه تمامی شکلهای عزاداری به اوج خودش رسید و کاملترین آنها که نوحه خوانی باشد شروع شد. شاعری مانند «یغمای جندقی» ابتکاری به خرج داد و شکل جدیدی از شعر را که ما به آن نوحه می گوییم را به وجود آورد.
پس نوحه خوانی شکل تکامل یافته عزاداریهاست، به دلیل اینکه تنها شیوهای است در عزاداری که همگان در آن مشارکت دارند. در روضه خوانی تنها یک نفر روضه میخواند و سایرین مستمع اند و گریه میکنند، در شبیه خوانی هم همینطور است. اما در نوحه خوانی همه مردم حاضر در حسینیه و تکیه میبایست مشارکت کنند و مشارکت بیشتر شکوه بیشتری را در عرصه نوحه خوانی به همراه خواهد داشت و نوحه خوانی به دلیل ویژگی بسیار مهم آن که تکیه بر موسیقی است، پیوسته از ابتدا مورد توجه و علاقه عامه مردم قرار گرفت. خاطرات مذهبی مردم با این نوحه ها شکل گرفته است.
جدیداً شاید اینگونه فهمیدیم که بعضی از نغمه ها را از روی بعضی کارهای موسیقی الگو برداری شده که خیلی هم کار خوبی بوده اند، چند نمونه برعکس این موضوع را که موسیقیدان ها از نوحه و نوحه سازها تاثیر گرفته اند؟
امین فروغی: در گذشته موسیقی ما از عزاداریها وام میگرفته است یعنی به قدری عزاداریها از نظر موسیقی، از نظر لحن و ملودی غنی بوده و خزانه آن پر بوده که به موسیقی ما قرض میداده است. در ترانههای ما آنهایی که شاخص است، ترانه «زهره» که توسط داریوش رفیعی خوانده شده است دقیقاً یک نوحه است که شعرش تغییر کرده و به این ترانه تبدیل شده است و همینطور شکلهای مختلف دیگری تا جایی که بزرگان موسیقی ما مانند روحالله خالقی، عبدالحسن صبا و... به بانگ بلند گفتند که اگر عزاداریها، نوحه خوانیها، روضه خوانی ها نبود قسمت اعظم موسیقی ما از دست رفته بود و الان ما چیزی به نام موسیقی ملی در دست نداشتیم. اسامی بزرگان موسیقی ما را وقتی به یاد می آورید از عارف قزوینی بگیرید تا عبدالحسن اقبال آذر، تا غلامحسین بنان، تا ادیب خوانساری تا حسین قوامی، تاج اصفهانی اینها همه تمام برخاسته از مکتب تعزیه و برخاسته از مکتب عزاداری اباعبدالله(ع) بودند.
جناب زنگنه چرا آنطور که باید به نوحه در ادبیات امروز ما توجه نمی شود؟
زنگنه: ادبیات دینی و آئینی ما دو بخش مهم دارد که یک بخش همیشه توسط اهل نظر مورد توجه قرار گرفته است و آن هم شعر آئینی است اما آن بخش از ادبیات دینی و آئینی ما که همراه با موسیقی بوده است و در هیئت به آن نوحه یا در موالید به آن سرود میگوییم متاسفانه هیچ وقت به آن در طول تاریخ نگاه علمی نشده است،یعنی به عنوان یک اثری به نوحه در طول تاریخ نگاه کردند که قرار است در مجلس به هدفی برساند و مخاطب سینه بزند یا همخوانی کند و در همان مجلس هم تمام شود. اشعاری که به عنوان نوحه ثبت شده است، بعید میدانم به غیر از دوره معاصر یعنی در دوره قاجاریه یا صفویه بیش از ده شعر باشد.
امین فروغی:تنها نوحه های یغما و نوحه های صبا بیدگلی ثبت شده است در دوره هایگذشته نوحه ها را ثبت نمی کردند و فقط برای این دوسه نفر ثبت شده است.
زنگنه: حدس من این است چون وجوه شاعرانه داشته است برای این فراد هم ثبت شده است.
امین فروغی: قطعاً همینطور است یعنی به دلیل اینکه یغما بسیار شاعر زبردستی بوده این نوحه ها در زمره آثارش آمده است ولیکن نوحه را عمدتاً ثبت نمی کردند.
زنگنه: متاسفانه این نگاه در شعرای معاصر هم است، که بعضاً شعرا آثار دیگرشان را ثبت میکنند اما نوحه شان را ثبت نمی کنند یعنی نوحه را به عنوان یک محصول مصرفی به روز نگاه می کنند درحالی که تاثیری که نوحه بر مخاطب می گذارد شاید چندین برابر یک غزل باشد، دلیل اول این است که با موسیقی همراه است و دوم چون مردم با آن همخوانی می کنند. و ما می بینیم در حافظه تاریخی مردم آنچه که ثبت شده است، نوحه هاست.
چرا شاعران امروز به نوحه اهمیت نمی دهند؟
زنگنه: اگر بخواهیم بی تعارف بگوییم ما دچار یک پُزِ هنرمندانه هستیم و تصور میکنیم اثری که همه مردم میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند اثر فخیمی و فاخری نیست و ناخودآگاه سعی میکنیم به آثاری ببالیم که در محافل هنری بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. یک دلیل دیگری هم وجود دارد آن هم این است که اگر ما هیئت را رسانه درنظر بگیریم، هنرمندان همیشه تلاش می کنند خودشان را از رسانه دور نگه دارند و بیشتر خودشان را در محافل هنری نشان بدهند این اتفاق در تلویزیون هم وجود دارد فردی می گفت من کارگردان سینما هستم، بعضی ها کسرشانشان می آید بگویند کارگردان تلویزیون هستم اتفاقی که در هنرهای دیگر هم وجود دارد، چرا که با توده های مردم در ارتباط است و دلیل دیگر که مهم هم است این است که در طول تاریخ معاصر به علت اینکه آثار ضعیف در نوحه فراوان بوده است، شعرا می ترسند بگویند ما نوحه سرا هستیم که برچسب صاحب اثر ضعیف به آنها بخورد و این یک واقعتیی است. ما در صد سال اخیر نوحه های ضعیف زیاد داشتیم.
این حجم از بی توجهی در محققین و پژوهشگران نسبت به مقوله مهمی مانند نوحه چگونه توجیح میشود؟ حتی خیلی از نوحه های قبل از انقلاب باعث خیزش مردمی برای انقلاب اسلامی شده یعنی در این سطح از اهمیت و تاثیرگذاری بوده است.
زنگنه: اصولاً آن هنرهایی که صاحب کرسی دانشگاهی شده اند به آنها پرداخته می شود. مگر آینه کاری به عنوان یک هنر بسیار ارزشمند در معماری ایرانی، چقدر به آن پرداخته شده است؟ یا هنر کاشی کاری، یعنی هنرهایی که اساتیدش کت و شلواری نبودند، در تاریخ معاصر به آنها پرداخته نشده است، در اصل هنرهای مردمی جزء هنرهای رسمی مملکت که صاحب پژوهش و پژوهشگری باشند نیست. متاسفانه عموم پژوهشگران ایرانی به جای اینکه نگاه به درون داشته باشند، نگاه به بیرون داشتند و به جای اینکه به آنچه که هنر سرزمین خودشان است و ریشه در آداب خودشان دارد بپردازند به هنرهایی پرداختند که ریشه در تفکر و فضای غربی دارد.
امین فروغی: دو نکته است در اداهۀ بحث شما به آن باید اشاره کنم اول اینکه ناظر به تحولات اجتماعی و ناظر به تحولات سیاسی است، در گذشته سرعت تحولات مانند روزگار ما نبود، نوحه ای که ساخته میشد سال بعد همان خوانده می شد، شما می بینید اصلاً تغییر ملودی وجود ندارد، صدسال با یک ملودی مردم سینه می زدند، این روند کند تحولات اجتماعی را نشان می دهد یعنی سرعتی در پدید آمدن پدیده ها و تغییر اشکال نبود، این یک امتیازی داشت برای خود نوحه و این آن بود که نوحه ها برای مردم خاطره می شدند. یعنی نمی شود شما امشب یک چیزی را بسازید و شب خوانده شود و فردا شب دیگر خوانده نشود و خاطره شود. من باید محرم امسال با این نوحه زندگی کنم؛ تا اگر طول سال باز شنیدم خاطرات محرم سال گذشته برای من زنده شود. همچنین نوحه های قدیم یک هاله ای از قداست اطرافشان بود، گاهی شنیدن یک نوحه سرنوشت یک آدم را تغییر می داد، نوحه ها اصوات مقدسی برای مردم بودند، مانند این نوحه «امشبی را شه دین در حرمش مهمان است» یک حال غریبی را به همه می دهد، چون با آن زندگی کردند. ولی در عصر فعلی که عصر رسانه است و همه چیز در دسترس است آن هاله قداست از بسیاری از چیزها از بین رفته است و نوحه ها هم شامل همین قصه شدند، بنابراین ملودی یک نوحه مجال پیدا نمی کند که در من رسوب کند تا من با آن زندگی و با آن توسل کنم و شعرای قدیم چون نوحهشان هر سال خوانده می شد با دقت شعرشان را می سرودند چکش کاری اش می کردند، نوحه های گذشته مانند یک قصیده است، قصیده ای که می خواهند همه بخوانند و سینه بزنند. بنابراین وقتی این سرعت پیش آمد هم قداست از نوحه ها از بین رفت و هم شعرا وقت کامل نگذاشتند پس شاعر ترجیح می داد شعر من که برای مصرف یک شب است را من اصلاً در کارنامه خودم ثبت نمی کنم، چون آبروی من در گرو این نوحه است.
نکته دیگر این است که شما هم فرمودید و خیلی هم درست است که نگاه آکادمیک به نوحه ها نشد و سردستی پذیرفته شد و این یک دلیل اجتماعی ـ سیاسی بسیار مهم دارد که از ابتدا که نوحه خوانی در ایران رواج پیدا کرد جریانهای روشنفکری پا به میدان گذاشتند، یعنی جریانهایی در جهت تخریب شعائر حسینی و فوراً پس از اینکه نوحه خوانی رواج پیدا کرد، شما با مشروطه مواجه شدید، مشروطهای که بنیانهای اجتماعی و ساختارهای را متزلزل کرد. شما در دوره قاجاریه با خاندانهای روضه خوانی مواجه هستید یعنی مانند سایر مشاغل و مشغولیتها که موروثی بود، پسر جانشین پدر م یشد. به خاطر همین در روضهخوانی شما با خاندان ضیاءالذاکرین مواجه هستید که همه روضه خوان هستند و با روضه خوانها وصلت می کنند.مانند خاندان سلطان الواعظین، خاندان شمس الواعظین، خاندان بدیع المتکلمین کاشی، که اینها همه خاندان بودند. با به وجود آمدن مشروطه همه چیز بهم ریخت و از یک طرف ساختارهای اجتماعی متزلزل شد یعنی اینکه دیگر پسر در شغل پدرش نیست، پسر سیداحمد طالقانی عالم بزرگ زمان می شود جلال آلاحمد، پسر سیدمحمدرضا بدیع المتکلمین روضه خوان بزرگ که تمام طایفه آنها روضه خوان هستند پسرش سیدجواد بدیعزاده از رادیو ترانه و تصنیف میخواند، پسر ملاهادی وکیل قزوینی که با چه آرزویی پسر خودش را ملبس کرده بود اما عارف قزوینی دیگر در کسوت پدر نیست به جای اینکه در حسینیه بخواند، در کنسرت های گراند هتل در خیابان لاله زار می شنوید و اینها زیاد هستند. از آن طرف کتابهای شبهه انگیز در تاریخ تشیع همه در این دوره تالیف می شوند، یعنی آثار میرزا آقاخان کرمانی، آثار میرزا ملکم خان، آثار میرزا فحتعلی آخوندزاده، آثار شیخ احمد روحی و میرزا حسنخان خبیرالملک، اینها هم در تضعیف تشیع و تضعیف شعائر حسینی در این دوره نوشته می شوند. در کنار اینها فتنه بابیگری روی کار می آید و امواجش دارد جامعه را ملتهب می کند. حالا نوحه خوانهایی هستند که ساختار خانوادگی شان بهم خورده است یعنی پدر دیگر در شغل پسر نیست، موج روشنفکری، تجددخواهی آمده از این طرف آثار شبهه انگیز و مباحث تشکیکی هم رایج شده است، یک مرتبه زیر علم عزاداریها خالی می شود.
یک عده ای به میدان می آیند که اینها نه پدرشان نه پدرانشان روضه خوان نبوده اند، مردم کوچه و بازار یا یک باغبان زاده، یک روستازاده با سختی فراوان می خواهند این علم را بلند کنند. همه هم به آنها هجمه می برند،یعنی کاری نیست که بشود برای آن تاریخ نوشت یا با نگاه آکادمیک به آن نگاه کرد، بعد از مشروطه در دوره رضاشاه وضع بدتر می شود و تا حدی که این کار جرم می شود. نوحه خوانی از بدو شکل گیری خودش با طوفانها مواجه شد.
زنگنه: یعنی از زمانی که علوم شروع شدند به آکادمیک شدن همزمان با دوره ای است که اینها محجورند.
امین فروغی: بله محجورند تا جایی که اشعاری ساخته می شد که اینها را تحقیر می کردند. پیرغلامان فعلی ما کسانی که دروه رضاشاه را دیدند از دنیا رفتند، آقای سازگار احتمالاً رضاشاه را دیدند، اینها خیلی آدمهای بزرگ و زحمتکشی هستند یعنی در یک زمانی آمدند زیر این علم که هیچ پشتیبانی اجتماعی ای نداشتند را گرفته اند.
زنگنه: نکته این است این جریان متاسفانه بعد از انقلاب بوده است متاسفانه نگاه تحقیرآمیز که به نوحه و نوحه سرا در محافل ادبی بوده است هنوز هم است، خیلی شعراء نوحهسراها را به عنوان شاعر نمی پذیرند و قبول ندارند، همچنین جامعه ادبی آئینی هم هنوز نپذیرفته است.
مرجع : تسنیم