تاریخ انتشار
چهارشنبه ۵ ارديبهشت ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۵۵
۰
کد مطلب : ۳۲۸۲۱

صفویه؛ تاثیر حکومت شیعی بر نظر فقیهان در مورد موسیقی

سعید طاوسی مسرور، دکترای تاریخ اسلام
صفویه؛ تاثیر حکومت شیعی بر نظر فقیهان در مورد موسیقی
تا پیش از دورۀ صفویه، آوازخوانی و خوانندگی و اصطلاحاً غنا از نظر فقهای شیعه امری مطلقاً حرام تلقی می­شد؛[1] چنان‌که علامه حلی (م 726) در پاسخ به استفتایی می‌­نویسد: «شنیدن غنا جایز نیست ... و هیچ رخصتی دربارۀ آن از امامیه نرسیده است و شنیدن آن نافی عدالت است و چنین است آوازخوانی انسان برای خودش در تنهایی و در این موضوع احدی از امامیه اختلاف نکرده است».[2] اما در دوره صفویه برخی از فقها به این نکته توجه کردند که شاید صدور احادیث مربوط به تحریم غنا، در شرایط خاصى بوده است و ازاین­ رو براى شناخت تعریف دقیق لغوى و اصطلاحى غنا و تعیین مصادیق آن، لازم است به آن شرایط نیز توجه شود. این بازنگری در مسئله سبب صدور فتاوایی جدید درباره غنا شد که در ادامه نمونه‌­هایی از آنها ذکر خواهد شد اما درباره اینکه چرا این تغییر در دوره صفوی پدید آمد شاید بتوان چنین گفت که تجربه حکومت شیعی نوع نگاه فقهی به برخی مسائل را عوض کرد و نیاز فرهنگی حکومت شیعی صفویه به هنر و مسائلی چون استفاده از غنا نه برای فساد و لهو و لعب بلکه در ترویج ارزش­ها و باورهای شیعی سبب بازنگری برخی فقیهان در مسئله غنا شد چنان که می­‌توان این دوره را نقطه عطفی در تاریخ مساله غنا در فقه شیعه دانست.
 
فتوای فیض کاشانی، نقطه عطف در مورد غنا
از فقهای پیش گام در این عرصه فیض کاشانی (م 1091) از کبار فقهای دوره صفویه[3] است. البته در بین فقهای پیش از وی، اختلاف نظر اجمالى دربارۀ خواندن اشعار مرثیه امام حسین علیه السلام به غنا و آواز، سر دادن آواز براى حرکت شتران یا به اصطلاح حداء؛ و همچنین‏ خوانندگى زنان در مجالس عروسى به شرطى که مردان نشنوند و باطل نگویند، وجود داشته و آنان که به حلّیت این موارد اعتقاد داشته‏‌اند،[4] طبعا آنها را از حکم حرمت غنا، استثناء مى‏‌کرده‏‌اند.[5] یکی از نمونه­‌های جالب توجه نظر میر صدر الدین محمد دشتکى (زنده در 973) در این باره است. وی پس از اشاره به اینکه «امامیه و شیعه، غنا و آلات آن را به طور مطلق حرام کرده‏‌اند»، مى‌‏نویسد: «اما من مى‏‌گویم: خواندن قرآن و احادیث و اشعارى که مشتمل بر حکمت و موعظه و نصایح و تحمید و تمجید خداوند و وصف رسول و مناقب اهل بیت علیهم الصلاة و السلام است، اگر راست باشد و به خاطر خدا و کسب ثواب و نصیحت مؤمنان با صداى نیکو خوانده شود، و از زن اجنبى یا پسر بچه که شائبه فسق و شهوت در آن است صادر نشود، به نظر من اشکالى ندارد، بلکه مستحب است؛ چرا که به این صورت، تأثیر بیشترى در دل‌ها مى‏‌گذارد».[6] در همین راستا فیض کاشانی مبنایی برای حرمت غنا ارائه داد و با توجه به آن، غنا را به دو قسم حرام و حلال تقسیم کرد. او در سال 1042 در کتاب مفاتیح الشرایع، حرمت مطلق غنا را رد کرده و می­نویسد: «آنچه از مجموع اخبار وارده به دست می‌­آید، آن است که حرمت غنا آنچه متعلق به اجرت و تعلیم و شنیدن و خرید و فروش و همه اینها می­‌شود، اختصاص به صورتی از غنا دارد که معهود و متعارف در زمان امویان و در مجالس آمیخته از زن و مرد، که سخنان باطل و لهو و لعب به وسیله آلات موسیقی در آن وجود داشته، بوده است؛ یعنی آن  غنایی که مشتمل بر فعل حرام باشد، حرام است و اگر چه غیر آن جایز است اما شایسته صاحبان مروت نیست مگر در غرض حق».[7]
فیض کاشانی در کتاب الوافی نیز که آن را در 1068 به پایان برده،[8] می­نویسد: «شنیدن آوازى که در آن اشعارى در باب یادآورى بهشت‏ و جهنّم و تشویق به بهشت و وصف نعمت‏‌هاى الهى و یادآورى عبادات و ترغیب در کارهاى نیک و زهدورزى در دنیا و امثال آن خوانده می­‌شود، ایرادى ندارد ... اما اکثر آوازهایی که در محافل صوفیه خوانده می‌­شود باطل است».[9]
 
تبعات فتوای حلیت موسیقی برای فیض کاشانی
این فتوای فیض هزینه­‌هایی برای او داشت و موجب شد که مطالبی بر علیه وی گفته شود؛[10] از آن جمله نقل می­‌شد که او را در حالی دیده­‌اند که در باغ خود متواضعانه به رکوع رفته و در حالی که کنیزی برای او آواز می­‌خوانده، گریه می‌­کرده است.[11] سید نعمت الله جزایری (م 1112) از شاگردان نامدار فیض نیز در «کشف الاسرار فی شرح الاستبصار» او را به جهت ترغیب شاگردانش به استماع غنا مورد سرزنش قرار می‌­دهد.[12]
 
نظر فقهای متاخر در مورد موسیقی
به‌رغم این مخالفت­‌ها با فتوای فیض، این فتوا تاثیر خود را بر فقهای بعدی تا به امروز گذاشته است و حتی امروزه برخی فقهای معاصر شنیدن آوازخوانی و خوانندگی زنان توسط مردان را به صورت مطلق حرام نمی­‌دانند. برای نمونه آیت الله سیستانی که از نظر ایشان، شنیدن صدای خواننده زن توسط مردان، اگر موجب تلذذ شهوی نشود و خوف فریفته شدن در وقوع در حرام نباشد، حلال است.[13]
از رهبر معزز انقلاب، آیت الله خامنه­‌ای نیز چنین استفتایی شده است: «گوش دادن به صداى زن هنگامى که شعر و غیر آن را با آهنگ و ترجیع مى‌خواند اعم از اینکه شنونده، جوان باشد یا خیر، مذکر باشد یا مؤنث چه حکمى دارد؟ و اگر آن زن از محارم باشد، حکم آن چیست؟» و ایشان در پاسخ فرموده­‌اند: «اگر صداى زن به صورت غنا[14] نباشد و گوش دادن به صداى او هم به قصد لذت و ریبه نباشد و مفسده‌اى هم بر آن مترتّب نگردد، اشکال ندارد و فرقى بین موارد فوق نیست.[15] [16] مرحوم آیت الله میرزا جواد تبریزی و آیت الله نوری همدانی نیز چنین نظری دارند.[17]
فقه شیعه در طول تاریخ خود، فقهی ایستا نبوده و پویایی از ویژگی­‌های اصلی آن است. در هر مسئله‌ای ممکن است فقیهی توانمند فتوایی جدید صادر کند که آن فتوا در عین مغایرت با فتاوای فقهای پیشین، به جهت قوت استدلال، رایج شود و فقهای بعدی نیز همان نظر جدید را تایید کنند.[18] چنان‌که رهبر معزز انقلاب دربارۀ احکام بانوان فرموده­اند: «من نمى‌‏خواهم بگویم همۀ آنچه که در فقه‏ ما در مورد احکام مربوط به زنان‏ مطرح شده است، حتماً سخن آخر است؛ نه، ممکن است با یک تحقیقى در یک زمینه‏‌اى که به وسیلۀ فقیه ماهر و مسلطى انجام بگیرد، فلان حکم فقهى که امروز در مورد زن وجود دارد، دچار تغییر شود؛ این اشکالى ندارد؛ این ممکن است و اتفاق هم افتاده‏ ...».[19]
در مسئله خوانندگی و آوازخوانی نیز فتوای فقیه و محدث نامدار قرن یازدهم یعنی فیض کاشانی که در کتاب با ارزش مفاتیح الشرایع ابراز شده،[20] نقطه عطفی در تاریخ مسئله غنا بوده که نحوه توجه فقهای امامیه به این مسئله را تغییر داده و بزرگانی از فقهای بعدی نه تنها فتوای او را تایید کرده‌­اند بلکه به بسط نظر وی و در سایه آن، تعیین تکلیف دیگر فروعات مساله پرداخته‌­اند.[21]
 
نویسنده: سعید طاوسی مسرور، دکترای تاریخ اسلام
 
پی‌نوشت‌ها:
[1] نک. جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1379ش، ج 2، ص 697 – 698. 
[2] علامه حلی، اجوبة المسائل المهنائیة، قم: مطبعة الخیام، 1401. ص 25.
[3] برای آشنایی با وی، نک. احمدوند و طاوسی مسرور، ص 123 – 148.
[4] نک. محقق کرکی، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم: مؤسسة آل البیت (ع) لاحیاء التراث، 1408. ج 4، ص 23؛ شیخ بهایی و نظام الدین ساوجی، ص 199.
[5] رسول جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1379ش.، ج 2، ص 698 – 699.
[6] نک. مختاری و صادقی، ج 3، ص 1593 – 1595.
[7] محسن فیض کاشانی، مفاتیح الشرایع، به کوشش سید مهدی رجایی، قم: مجمع الذخائر الاسلامیة، 1401.، ج 2، ص 20 – 22؛ برای مطالعه بیشتر در این زمینه، نک. فیض، ص 207 – 224.
[8] محسن ناجی نصرآبادی، کتابشناسی فیض کاشانی، تهران/مشهد: مدرسه عالی شهید مطهری/ بنیاد پژوهش­های اسلامی، 1387ش.  ، ص 320.
[9] فیض کاشانی، الوافی، اصفهان: مکتبة الامام امیرالمؤمنین (ع) العامة، 1412.، ج 17، ص 221 – 223.
[10] نک. جعفریان، صفویه ...، ج 2، ص 708.
[11] محمد بن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، به کوشش محمد رضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1383ش.، ص 417؛ نک. محمدتقی شوشتری، خواب­های راستین، ترجمه و تحقیق محمدهادی گرامی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، 1385ش.، ص 353 – 354.
[12] EI2, s.v."Muhsin-i Fayd-i  Kāshānī".
[13] (نک. سایت رسمی دفتر مرجع عالی­قدر آقای سید علی حسینی سیستانی، سوال­ها و جواب­ها، ذیل غنا، ش 2، 3، 20، 22، 23، 25 و 26)
[14] ایشان در تعریف غنا می­فرمایند: «غنا عبارت است از صدای انسان در صورتی که با ترجیع و طرب همراه بوده و مناسب مجالس لهو و گناه باشد که خواندن به این صورت و گوش دادن به آن حرام است»؛ بنی هاشمی خمینی، ج 2، ص 963؛ برای تعریف دیگر مراجع عظام تقلید از غنا، نک. حسینی، احکام موسیقی، ص 66 – 67.
[15] سید محمد حسن بنی هاشمی خمینی، توضیح المسائل مراجع،  قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1386ش، ج 2، ص 966.
[16] برای دیگر فتاوای آیت الله خامنه­ای درباره غنا، خوانندگی و موسیقی نک. بنی هاشمی خمینی، ج 2، ص 962 – 969.
[17]  سید مجتبی حسینی، احکام موسیقی، قم: دفتر نشر معارف، پاییز 1389ش.، ص 217.
[18] مانند فتوای فخرالمحققین حلی در جواز تصرف فقیه در سهم امام (عج) که امروزه مورد قبول تمام فقها است با آن که تا زمان پدرش علامه حلی، در سهم امام (عج) تصرف نمی­شد بلکه با وصیت از نسلی به نسل دیگر منتقل می­شد تا این که روزی به دست صاحب اصلی یعنی صاحب الامر (عج) برسد؛ نک. رسول جعفریان، «پرسشهای شیعیان از مرجع تقلیدشان در قرن هشتم هجری».
[19]  بیانات معظم له در دیدار با زنان نخبه، 13/4/1386
[20] شروح و حواشی متعددی که از سوی اصولیان و اخباریان (دست کم چهارده شرح و هشت حاشیه) بر این کتاب نوشته شده، خود گویای اهمیت آن است. از مهم­ترین شروح می­توان به مصابیح الظلام، شرح وحید بهبهانی (م 1205 یا 1206) اشاره کرد و از مهم­ترین حواشی نیز می­توان از حواشی محمد علم الهدی فرزند مؤلف یاد کرد؛ نک. ناجی نصرآبادی، ص 276 – 297.
[21] این تحول فقهی را درباره موسیقی نیز می­توان ردیابی کرد. بیان امام خامنه­ای درباره فتوای امام خمینی درباره موسیقی شایان توجه و دقت است : «امام درباب موسیقی فتوای جدیدی دادند که واقعا هیچ یک از فقها با این استحکام و با این صراحت درباب موسیقی نظر نداده بودند» (بیانات معظم له در دیدار با اعضای گروه ادب و هنر صدای جمهوری اسلامی ایران، 5/12/1377).   
مرجع : فارس
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما