کد مطلب : ۳۳۶۷۵
پیادهروی اربعین در گفتوگو با دکتر سید جواد میری
در اربعین روی وجوه مشترک فرهنگی و دینی کار کنیم/ تشیع را رنگ نظامی و امنیتی ندهیم
بنیاد دعبل/ رضا دستجردی: راهپیمایی اربعین به مثابه آیینی مذهبی که خصوصا طی سالیان اخیر گسترهای به وسعت مسلمانان سرتاسر جهان پیدا کرده است، علاوه بر انتقال آموزههای ارزشمند امام حسین (ع)، مشتمل بر مفاهیم و تعالیم فرهنگی و دینی بسیار دیگری نیز هست که امروزه در گستره جهان اسلام رشد و توسعه یافت است. دکتر سید جواد میری، جامعهشناس در گفتگو با دعبل به مفاهیم فرهنگی و تمدنی موجود در پیادهروی اربعین و فرصتها و تهدیدهای پیش روی آن میپردازد.
مناسک اجتماعی و دینی همچون پیادهروی اربعین چه تاثیری بر اخلاق و فرهنگ اجتماعی دارد؟
مناسک اجتماعی و دینی همچون پیادهروی اربعین چه تاثیری بر اخلاق و فرهنگ اجتماعی دارد؟
نکته مهمی که لازم است در ابتدا به آن توجه شود آن است که کسی که بنا دارد از منظر جامعهشناسی دینی، دین را به مثابه مقولهای متعلق به ذهن خودش قرار داده و مورد مطالعه و تامل قرار دهد به این معنا نیست که قصد دارد باورها و اعتقادات خود را در تحلیل خودش لباس عینیت بپوشاند، مثلا اگر قرار است من به عنوان یک جامعهشناس دین، به کلیت مناسک و راهپیمایی اربعین ورود پیدا کرده و نظر خودم را بدهم، از منظر اعتقادی، تئولوژیکال و از جایگاه باورهای دینی و شیعی، به این موضوع ورود پیدا نمیکنم، بلکه میگویم این یک پدیده است. مثلا اگر در دنیای کاتولیک، یک کارناوال، راهپیمایی یا عزاداری انجام گیرد ممکن است از منظر یک فرد شیعی معنایی نداشته باشد یا اهمیتی برای آن قائل نباشد. من از این منظر اعتقادی به مسائل مناسکی نگاه نمیکنم بلکه از دید یک پدیده اجتماعی به آن مینگرم، یا به مثابه یک مقوله دینی که در جهان صورتهای مختلفی دارد به آن نگاه میکنم. این نکته، مقدمهای بود که با آن نحوه ورود خود را به این مسئله نشان دهم و بگویم این زاویه دید از چه مبنا یا مبتنی بر چه مولفههایی است.
اساسا پرسش مطرح آن است که در طول تاریخ اسلام و مشخصا تاریخ تشیع، مناسک مذهبی و دینی، سوگواری و عزاداری و روضهخوانی و مشرفشدن به مکانهای مذهبی و دینی آیا ربطی به رشد، اعتلا، باروری و شکوفایی معنویت انسان شیعی یا انسان مسلمان داشته یا نداشته، و آیا این مناسک یا مکانهای مذهبی در جغرافیای معنوی شیعی جایگاهی دارد یا ندارد، یا اینکه به عنوان مثال، وقتی به مکانهای مذهبی شیعی نگاه میکنیم آیا این اماکن تنها مکانهای مقدس و دارای حرمت و احترام در جهان هستند یا نه صرفا پدیدههایی هستند که در جایجای جهان و سنتهای فکری و دینی ادیان بزرگ دیگر هم یافت میشوند؟ آیا مثلا در سنت دینی کاتولیک چنین مکانهای مذهبی وجود ندارد؟ در سنت مسیحی ارتدوکس یا در یهودیت، هندو، بودایی و حتی بهاییت این اماکن دیده نمیشود؟ اصلا این مکانهای مذهبی برای کسی مهم هست یا نه؟ ما میبینیم که مکانهای مذهبی در تمامی ادیان رایج هستند و جایگاه بسیار ویژهای دارند، و مشخصا در جهان تشیع و ربطشان به پیامبر و اهل بیت، مکانهای مذهبی و معنوی جایگاه ویژهای داشتهاند که از قضا این جایگاه ویژه در طول تاریخ، شعائری هم برای خود ایجاد کرده است.
این اماکن و مناسک وابسته به آن، تاثیرات شگرفی بر زیستجهان شیعی داشته است. اساسا هر کجا مکانهای مقدس بوده چند اتفاق جالب افتاده است، یکی از آن اتفاقات آن بوده که هر جا مکانی مقدس وجود داشته، بازار و تجارت و داد و ستد نیز حول آن شکل گرفته است، همچنین شهرسازی گسترش پیدا کرده و حتی آبادانی و بوستانها توسعه یافتهاند. به دیگر سخن، اگر نگاهی اجمالی به شیوه شهرسازی کشورهایی چون لبنان، عراق، سوریه، ایران، بحرین و تا حدودی مناطقی از ترکیه، آذربایجان و حتی داغستان بیندازیم میبینیم هر کجا امامزاده، امام یا فرد مهم شیعی دفن بوده، شهریت ایجاد شده، داد و ستد صورت گرفته و در کنار آن، موسسات علمی شکل گرفته است. این تاثیرگذاری به تبع خود بر اخلاقیات و معنویت مردم جامعه نیز اثرگذار بوده است.
اساسا پرسش مطرح آن است که در طول تاریخ اسلام و مشخصا تاریخ تشیع، مناسک مذهبی و دینی، سوگواری و عزاداری و روضهخوانی و مشرفشدن به مکانهای مذهبی و دینی آیا ربطی به رشد، اعتلا، باروری و شکوفایی معنویت انسان شیعی یا انسان مسلمان داشته یا نداشته، و آیا این مناسک یا مکانهای مذهبی در جغرافیای معنوی شیعی جایگاهی دارد یا ندارد، یا اینکه به عنوان مثال، وقتی به مکانهای مذهبی شیعی نگاه میکنیم آیا این اماکن تنها مکانهای مقدس و دارای حرمت و احترام در جهان هستند یا نه صرفا پدیدههایی هستند که در جایجای جهان و سنتهای فکری و دینی ادیان بزرگ دیگر هم یافت میشوند؟ آیا مثلا در سنت دینی کاتولیک چنین مکانهای مذهبی وجود ندارد؟ در سنت مسیحی ارتدوکس یا در یهودیت، هندو، بودایی و حتی بهاییت این اماکن دیده نمیشود؟ اصلا این مکانهای مذهبی برای کسی مهم هست یا نه؟ ما میبینیم که مکانهای مذهبی در تمامی ادیان رایج هستند و جایگاه بسیار ویژهای دارند، و مشخصا در جهان تشیع و ربطشان به پیامبر و اهل بیت، مکانهای مذهبی و معنوی جایگاه ویژهای داشتهاند که از قضا این جایگاه ویژه در طول تاریخ، شعائری هم برای خود ایجاد کرده است.
این اماکن و مناسک وابسته به آن، تاثیرات شگرفی بر زیستجهان شیعی داشته است. اساسا هر کجا مکانهای مقدس بوده چند اتفاق جالب افتاده است، یکی از آن اتفاقات آن بوده که هر جا مکانی مقدس وجود داشته، بازار و تجارت و داد و ستد نیز حول آن شکل گرفته است، همچنین شهرسازی گسترش پیدا کرده و حتی آبادانی و بوستانها توسعه یافتهاند. به دیگر سخن، اگر نگاهی اجمالی به شیوه شهرسازی کشورهایی چون لبنان، عراق، سوریه، ایران، بحرین و تا حدودی مناطقی از ترکیه، آذربایجان و حتی داغستان بیندازیم میبینیم هر کجا امامزاده، امام یا فرد مهم شیعی دفن بوده، شهریت ایجاد شده، داد و ستد صورت گرفته و در کنار آن، موسسات علمی شکل گرفته است. این تاثیرگذاری به تبع خود بر اخلاقیات و معنویت مردم جامعه نیز اثرگذار بوده است.
فکر میکنید علت ناهمگون بودن افراد شرکتکننده در راهپیمایی اربعین چیست؟
اگر بخواهیم از منظر مطالعات جامعهشناسی به این مسئله نگاه کنیم باید بگوییم که معمولا کدام طبقات، قومیتها، افراد، شهرنشین، روستانشین، طبقه متوسط، طبقه کارگر، حاشیهنشین و ... در این مراسم شرکت میکنند. اگر نگاه آماری داشته باشیم نتیجه میگیریم که اینهایی که به راهپیمایی میروند آیا از طبقات تحصیلکرده جامعه ایرانی یا حتی جامعه شیعی از عراق و سوریه و لبنان و بعضا اروپا و آمریکا هستند یا نه از طبقات پاییناند، یا به عنوان مثال، آیا اینها قومیت خاصی دارند یا نه از منظر سکونت، شهرنشین یا روستانشین هستند، خود همین نتیجهگیری که البته به آمارهای دقیق نیاز دارد میتواند به ما نشان دهد که این ناهمگونی به چه معناست، ولی این موضوع، نکتهای است که به روایت شیعی از مذهب بر میگردد و روایت شیعی از مذهب دو وجه دارد، یک وجه حکمی، و وجه دیگر مردمی و عامیانه است. در وجه حکمی، به عنوان مثال میتوانید از مفاهیم عالی فلسفی، حکمی و حتی فقهی صحبت کنید، در بعد عامیانهاش اساسا خود این مناسک به گونهای، نوعی دینداری را در تشیع رقم زده است. اگر این چهار دهه پس از انقلاب را بررسی کنیم میبینیم که در جمهوری اسلامی همواره تلاش شده این هیمنه و تعریف از مذهب ارائه شود که همه باید متحد الشکل، متحد العقیده، متحد الاخلاق، گفتار و کردار باشند و میبایست از استانداردهایی تبعیت کنند که حاکمیت فقهی دینی و مذهبی آن را تعریف میکند. اما واقع امر این است که تاریخ تشیع در مقایسه با این چهل سال انقلاب اسلامی بسیار گستردهتر است. شیوههای دینداری، دیانت انسانهای شیعی یا مردمانی که متعلق به تشیع هستند و رویکردشان به تشیع، صورتهای مختلفی از دینداری در طول زمان درست کرده بود، به عنوان مثال، در همین جامعه ما شما میبینید که کسانی که نماز نمیخوانند، روزه نمیگیرند و دست به همهگونه محرمات میزنند در ایام محرم تمام گناهانشان را کنار میگذارند، به زیارت میروند، سینهزنی میکنند و نظایر آن، یا مثلا در ماههای رجب، شعبان و رمضان روزه میگیرند.
در این چهل سال، فضایی ایجاد شده که در آن، همه باید یک شکل باشند، اما با آن استانداردها نمیشود مردم را مطابقت داد، اساسا آن استانداردها برای این نبود که افراد را دیندار کند، بلکه شیوههایی برای کنترل جمعیت، کنترل ملت و گروههای مختلف بود تا بتوانند امورات را مدیریت کنند، بعد که آن آگاهی در جامعه و میان سیاسیون ایجاد شد که کسی نمیتواند این استانداردها را پیاده کند و اصلا هم قابل اجرا نیست، آرام آرام گفتمان دیگری شکل گرفت مبنی بر این ذهنیت که در ایران دینگریزی صورت گرفته است و مردم ایران ضد دین شدهاند، ولی اصلا اینطور نیست، در واقع مردم از آن گفتمان حاکمیت که برای مدیریت افراد و بدنه جامعه تعریف کرده بود فاصله گرفتند، اما امروز شیوههای دیگر دینداری که حتی عقبههای تاریخی هم دارد با تلفیق با مدلهای نوین و مدرن آرام آرام شکلهای جدیدی در حال ایجاد دارد.
این تکثر را در مراسم اربعین چگونه میبینید؟
به نظر من، پیادهروی اربعین چند بعد دارد، یک بعد همان بعد حاکمیتی است که میخواهد بر اساس آن چیزی که در ژئوپلتیک شیعه تعریف شده به گونهای قدرتنمایی کند و بتواند قوای خود را در برابر هیمنهای که در منطقه ضد ایران و نیروهای شیعی شکلگرفته صفآرایی نماید، بعد دیگرش آن است که وقتی شما میبینید در ایام اربعین، همه دستگاههای حکومتی، نظامی، امنیتی از راس تا ذیل، درگیر این موضوع میشوند، حتی برای داد و ستد و مسائل مالی، و تلاش میکنند به انحای مختلف بخشهای مختلف این امر را مدیریت نمایند. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، یک نکته غیر قابل انکار است و آن اینکه ایران ثقل جهان تشیع است، شاید این برای شما باورش سخت باشد اما خاطرهای از امام موسی صدر نقل میکنند، که برخی از کسانی مثل آقای جلالالدین فارسی و نظایر آن که ضد ایشان هستند و حتی اجازه نمیدادند اخبار مرتبط به ایشان دنبال شود در لبنان به امام موسی صدر خرده میگرفتند که شما چرا در اینجا به شاه ایران دشنام و ناسزا نمیگویید و در برابرش موضعگیری نمیکنید؟ او جوابش این بود که شاه در داخل ایران نماد حکومت است و ضدیت ما با او به عنوان رئیس حکومت است، ولی شاه در بیرون از ایران به عنوان مدافع جهان تشیع شناخته میشود و ایران صرفا یک کشور مثل قطر یا کویت یا حتی سوئیس نیست، ایران هم یک کشور است به معنای مدرن کلمه و هم یک قاره فرهنگ. من در سفری که به پاکستان داشتم دیدم که شیعیان وقتی در مورد ایران صحبت میکنند ایران را به مثابه کشوری که ملیتش در مقابل ملیت پاکستان قرار میگیرد نمی دیدند، بلکه ایران را سرزمینی مقدس میدانستند. خب این تعاریف، نشانههایی را ایجاد میکند که کسانی که در حوزه حکومتی هستند به دنبال آن میروند که از این ظرفیتها در مستوای ژئوپلتیکی و مدیریت جهان تشیع استفاده کنند.
اما در پاسخ به این پرسش که چرا مردم از سنخیتهای مختلف همانطور که گفتید در مراسم راهپیمایی اربعین شرکت میکنند باید بگویم که واقعیت امر این است که روایت و گفتمانی وجود دارد که شعار آن «باب الحسین اوسع» است، یعنی اگر شما میخواهید به امام حسین (ع) روی بیاورید این باب بسیار گسترده است. در اینجا آن تفصیل و تبیین همیشگی از دیانت که مثلا شما باید پنج بار در روز نماز بخوانید، مستحبات را خوب انجام دهید، از مکروهات دوری کنید، محرمات را نگاه نکنید، روزه بگیرید، خمس و زکات بدهید، مرجع تقلیدتان مشخص باشد، و در کل این نوع چارچوبها که خیلی از نظر فقهی مشخص هستند دیگر وجود ندارند، فرد میگوید عشق من امام حسین (ع) است. حالا آیا منی که به عنوان مثال از منظر دین به جامعهشناسی نگاه میکنم در جایگاهی هستم که این واقعیات را رد کنم؟ اصلا کار جامعهشناسی دین این نیست، کار جامعهشناسی دین این نیست که بگوید شما که میگویید «باب الحسین اوسع» یا «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» اینطور نیست. از این منظر من فکر میکنم که پیادهروی اربعین فرصتی است برای جامعه ایرانی، حداقل برای آنهایی که به انحای مختلف با شعائر اسلامی و شیعی میتوانند ارتباط برقرار کنند، جامعه ایران جامعه بسیار متنوعی شده، و از قضا بسیاری هستند که میگویند پیادهروی اربعین کار خود حکومت است و آن را علم کرده تا فضا را به نفع خودش تغییر دهد، کما اینکه اینطور هم ممکن است باشد، ولی مسئله اینجاست که حکومت جمهوری اسلامی 40 سال است که مستقر شده و مسئله راهپیمایی اربعین تقریبا در این 10 الی 15 سال اخیر گسترگی یافته است، ولی اگر ما نخواهیم روی صورتها تمرکز کنیم و بگوییم جایگاه مکانهای مقدس در جهان شیعی چیست، میبینیم خیلی فراتر از این حرفهاست، حکومتها میتوانند از این فرصتها برای اهداف خود استفاده کنند، ولی اینطور نیست که حتما خودشان یک چیزی را ایجاد کنند، به عنوان مثال، مسئله زیارت عتبات چیزی نیست که حکومت جمهوری اسلامی امروز خلقش کرده باشد، شما اگر با دقت نگاه کنید میبینید که حداقل از زمان آلبویه بوده وجود داشته، منتها فرمهایش تغییر کرده است، و خصوصا در دوره قاجار هم بسیار متکثر و متنوعتر شده است.
در این چهل سال، فضایی ایجاد شده که در آن، همه باید یک شکل باشند، اما با آن استانداردها نمیشود مردم را مطابقت داد، اساسا آن استانداردها برای این نبود که افراد را دیندار کند، بلکه شیوههایی برای کنترل جمعیت، کنترل ملت و گروههای مختلف بود تا بتوانند امورات را مدیریت کنند، بعد که آن آگاهی در جامعه و میان سیاسیون ایجاد شد که کسی نمیتواند این استانداردها را پیاده کند و اصلا هم قابل اجرا نیست، آرام آرام گفتمان دیگری شکل گرفت مبنی بر این ذهنیت که در ایران دینگریزی صورت گرفته است و مردم ایران ضد دین شدهاند، ولی اصلا اینطور نیست، در واقع مردم از آن گفتمان حاکمیت که برای مدیریت افراد و بدنه جامعه تعریف کرده بود فاصله گرفتند، اما امروز شیوههای دیگر دینداری که حتی عقبههای تاریخی هم دارد با تلفیق با مدلهای نوین و مدرن آرام آرام شکلهای جدیدی در حال ایجاد دارد.
این تکثر را در مراسم اربعین چگونه میبینید؟
به نظر من، پیادهروی اربعین چند بعد دارد، یک بعد همان بعد حاکمیتی است که میخواهد بر اساس آن چیزی که در ژئوپلتیک شیعه تعریف شده به گونهای قدرتنمایی کند و بتواند قوای خود را در برابر هیمنهای که در منطقه ضد ایران و نیروهای شیعی شکلگرفته صفآرایی نماید، بعد دیگرش آن است که وقتی شما میبینید در ایام اربعین، همه دستگاههای حکومتی، نظامی، امنیتی از راس تا ذیل، درگیر این موضوع میشوند، حتی برای داد و ستد و مسائل مالی، و تلاش میکنند به انحای مختلف بخشهای مختلف این امر را مدیریت نمایند. ما چه بخواهیم چه نخواهیم، یک نکته غیر قابل انکار است و آن اینکه ایران ثقل جهان تشیع است، شاید این برای شما باورش سخت باشد اما خاطرهای از امام موسی صدر نقل میکنند، که برخی از کسانی مثل آقای جلالالدین فارسی و نظایر آن که ضد ایشان هستند و حتی اجازه نمیدادند اخبار مرتبط به ایشان دنبال شود در لبنان به امام موسی صدر خرده میگرفتند که شما چرا در اینجا به شاه ایران دشنام و ناسزا نمیگویید و در برابرش موضعگیری نمیکنید؟ او جوابش این بود که شاه در داخل ایران نماد حکومت است و ضدیت ما با او به عنوان رئیس حکومت است، ولی شاه در بیرون از ایران به عنوان مدافع جهان تشیع شناخته میشود و ایران صرفا یک کشور مثل قطر یا کویت یا حتی سوئیس نیست، ایران هم یک کشور است به معنای مدرن کلمه و هم یک قاره فرهنگ. من در سفری که به پاکستان داشتم دیدم که شیعیان وقتی در مورد ایران صحبت میکنند ایران را به مثابه کشوری که ملیتش در مقابل ملیت پاکستان قرار میگیرد نمی دیدند، بلکه ایران را سرزمینی مقدس میدانستند. خب این تعاریف، نشانههایی را ایجاد میکند که کسانی که در حوزه حکومتی هستند به دنبال آن میروند که از این ظرفیتها در مستوای ژئوپلتیکی و مدیریت جهان تشیع استفاده کنند.
اما در پاسخ به این پرسش که چرا مردم از سنخیتهای مختلف همانطور که گفتید در مراسم راهپیمایی اربعین شرکت میکنند باید بگویم که واقعیت امر این است که روایت و گفتمانی وجود دارد که شعار آن «باب الحسین اوسع» است، یعنی اگر شما میخواهید به امام حسین (ع) روی بیاورید این باب بسیار گسترده است. در اینجا آن تفصیل و تبیین همیشگی از دیانت که مثلا شما باید پنج بار در روز نماز بخوانید، مستحبات را خوب انجام دهید، از مکروهات دوری کنید، محرمات را نگاه نکنید، روزه بگیرید، خمس و زکات بدهید، مرجع تقلیدتان مشخص باشد، و در کل این نوع چارچوبها که خیلی از نظر فقهی مشخص هستند دیگر وجود ندارند، فرد میگوید عشق من امام حسین (ع) است. حالا آیا منی که به عنوان مثال از منظر دین به جامعهشناسی نگاه میکنم در جایگاهی هستم که این واقعیات را رد کنم؟ اصلا کار جامعهشناسی دین این نیست، کار جامعهشناسی دین این نیست که بگوید شما که میگویید «باب الحسین اوسع» یا «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» اینطور نیست. از این منظر من فکر میکنم که پیادهروی اربعین فرصتی است برای جامعه ایرانی، حداقل برای آنهایی که به انحای مختلف با شعائر اسلامی و شیعی میتوانند ارتباط برقرار کنند، جامعه ایران جامعه بسیار متنوعی شده، و از قضا بسیاری هستند که میگویند پیادهروی اربعین کار خود حکومت است و آن را علم کرده تا فضا را به نفع خودش تغییر دهد، کما اینکه اینطور هم ممکن است باشد، ولی مسئله اینجاست که حکومت جمهوری اسلامی 40 سال است که مستقر شده و مسئله راهپیمایی اربعین تقریبا در این 10 الی 15 سال اخیر گسترگی یافته است، ولی اگر ما نخواهیم روی صورتها تمرکز کنیم و بگوییم جایگاه مکانهای مقدس در جهان شیعی چیست، میبینیم خیلی فراتر از این حرفهاست، حکومتها میتوانند از این فرصتها برای اهداف خود استفاده کنند، ولی اینطور نیست که حتما خودشان یک چیزی را ایجاد کنند، به عنوان مثال، مسئله زیارت عتبات چیزی نیست که حکومت جمهوری اسلامی امروز خلقش کرده باشد، شما اگر با دقت نگاه کنید میبینید که حداقل از زمان آلبویه بوده وجود داشته، منتها فرمهایش تغییر کرده است، و خصوصا در دوره قاجار هم بسیار متکثر و متنوعتر شده است.
دخالت حکومت در راهپیمایی اربعین چه تاثیری میتواند بر آن داشته باشد؟
حکومتها عموما همه جا با اهداف خود وارد میشوند، ولی نکتهای در مورد راهپیمایی اربعین هست که باید به آن توجه کرد و آن این است که وقتی 3 میلیون نفر از ایران، و جمعیت قابل توجهی از سراسر جهان در این راهپیمایی شرکت میکنند، دو کشور درگیر این راهپیمایی میشوند و مرزهایشان تحت تاثیر شرایطی خاص قرار میگیرد. در چنین شرایطی که مسائل امنیتی در راس امور است غیر ممکن است که حکومت ورود پیدا نکند، آن هم در شرایطی که تقریبا تمامی مرزهای ما امنیتی هستند، پس در این شرایط حکومت نمیتواند ورود پیدا نکند، ولی پرسش اینجاست که نوع ورود حکومت اساسا چگونه باید باشد، من فکر میکنم فقط مسئله پیادهروی اربعین نیست، این مهم به این نکته بنیادین بر میگردد که حکومت، خودش را حکومت مدافع تشیع نمیداند، خودش را تبلور دین و مذهب تشیع میبیند و در راسش هم ولیفقیه شیعی را قرار داده که تجسد آمال و آرزوهای شیعی است، در چنین وضعیتی اگر ما از ورود یا عدم ورود حکومت به مواردی از این دست بپردازیم قدری غیر واقعبینانه است.
این یک حقیقت از منظر جامعهشناسی دینی در ایران است اما واقعیتهای دیگری هم وجود دارد، از جمله اینکه به باور بسیاری از مردم ایران، حکومت میتواند با این ساز و کار که در چنین وضعیتی مهیا میکند و تمامی قوای جامعه را در خدمت میگیرد که راهپیمایی اربعین را به درستی صورت دهد، اگر یک مقدار از آن را در مناسبتهای دیگر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، مثلا در ساماندهی آموزش و پرورش، ساماندهی وضعیت بیمارستانها و دارو و غیره صورت دهد، شاید خیلی از مسائل ما حل میشد و بهبود پیدا میکرد، اینها پرسشهایی هست که میتوان مطرح کرد. اما واقعیت این است که راهپیمایی اربعین به یک معنا از منظر سمبلیک دارد به شکلگیری یک بلوک شیعی کمک میکند که البته برخی انتقادات بسیاری به آن دارند. بسیاری معتقدند زمانی که جمهوری اسلامی در منطقه تاسیس شد از امت اسلام سخن گفت، اما امت اسلام که شکل نگرفت هیچ، بلکه آرام آرام فضایی ایجاد شد که در بدنه آن یک جهان شیعی و یک جهان سنی شکل گرفت و صفبندیهای منتسب به آن در چارچوبهای فرقهای یا مذهبی قرون ماضی شکل پذیرفت که این خود میتواند به اهداف منطقهای و صلح و ثبات جهانی ضربه بزند. ولی اگر از یک منظر دیگر بخواهم به این مسئله نگاه کنم باید بگویم که هر کشوری از بعد ژئوپلتیک برای بقای خودش و استمرار حاکمیت خود نیازمند آن است که از مرزهای خود عبور کند، هر انقلابی هرگاه در مرزهای خودش قرار گرفته از بین رفته و خفه شده، اما برای آنکه بتواند خودش را استمرار دهد لازم است دست به گسترش خود بزند. مناسک شیعی چون عقبه مذهبی بسیار عمیق و تاریخی دارد یک «اینهمانی» بین مردم ایجاد میکند، یعنی کسی که به عنوان مثال در لبنان نشسته با کسی که در تهران زندگی میکند از نظر نژادی و جغرافیا هیچ مشترکاتی با هم ندارد ولی این مذهب شیعی یا سنت حکمی فقهی شیعی است که باعث شده بین مردمان آن دیار و این دیار مشترکاتی فرا ملی شکل گیرد؛ مشترکاتی که میتواند در دراز مدت به استحکام قدرت منطقهای ایران و کشورهایی که ذیل مفهوم شیعی قرار میگیرند کمک کند. اما از سوی دیگر همانطور که اشاره کردم باعث میشود مرزهای فرقهای و مذهبی و دینی و نزاعهای شدید مذهبی امکان ظهور و بروز بیابند که میتواند بسیار خطرناک باشد.
چه کنیم که هم بتوانیم هویت شیعی منطقهای خود را تقویت کنیم و هم به نزاعهای فرقهای و مذهبی دامن نزنیم؟
به سخت نخستمان بر میگردم، اگر بتوانیم روی وجوه مشترک فرهنگی و دینی موجود در منطقه کار کنیم اتفاقات مثبتی در حوزه فرهنگ و اخلاق اجتماعی در پی خواهد آمد، که من در حال حاضر چنین چیزی را نمیبینم و بیشتر لبه تیز دیگرستیزی و اینکه من با او متفاوت هستم در حال شعلهور شدن است، اگر این رویکرد تغییر پیدا کند و به جای اینکه مثلا مداحان مدیریت افکار را به عهده بگیرند علما به معنای واقعی کلمه، اهل قلم، فیلسوفان، جامعهشناسان، متفکران، فقها و بزرگانی از این دست، قرائتهای دگرخواهانه ارائه کنند، میتوانیم آرام آرام فضا را به آن سمت ببریم که خوانشهای اخلاقمدارانه در جامعه تقویت شود. در این میان، راهپیمایی اربعین هم میتواند به عنوان یک ظرفیت بسیار بزرگ تمدنی در ایران و جهان تشیع درک گردد.
به این حقیقت هم باید توجه کافی داشت که اهل تسنن ضد اهل بیت نیستند، بزرگان و ائمه اهل تسنن همچون امام شافعی بسیارند، میگویند او مرد و نفهمیدند که حب علی دارد، شیعه است یا نیست، حتی ابوحنیفه یا ائمه دیگر اهل تسنن.
پیادهروی اربعین هم به معنای تجدید پیمان با عهود و آموزههای اهل بیت است، اهل تسنن هم در آن دخیلاند، ادیان دیگر هم میتوانند خود را در این حلقه شریک بدانند، بستگی به این دارد که ما چگونه دین را معنا کنیم و تشیع را چگونه ببینیم. اگر تشیع را به معنای امام صادقی بفهیم، به این معنی که کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم، آن وقت راهپیمایی اربعین معانی دیگری پیدا میکند، اما اگر نه، سویههای نظامیگری، امنیتی، جنگافروزانه و ژئوپلتیک آن بخواهد برجسته شود به صورت بمبی ساعتی خواهد بود.
این یک حقیقت از منظر جامعهشناسی دینی در ایران است اما واقعیتهای دیگری هم وجود دارد، از جمله اینکه به باور بسیاری از مردم ایران، حکومت میتواند با این ساز و کار که در چنین وضعیتی مهیا میکند و تمامی قوای جامعه را در خدمت میگیرد که راهپیمایی اربعین را به درستی صورت دهد، اگر یک مقدار از آن را در مناسبتهای دیگر اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، مثلا در ساماندهی آموزش و پرورش، ساماندهی وضعیت بیمارستانها و دارو و غیره صورت دهد، شاید خیلی از مسائل ما حل میشد و بهبود پیدا میکرد، اینها پرسشهایی هست که میتوان مطرح کرد. اما واقعیت این است که راهپیمایی اربعین به یک معنا از منظر سمبلیک دارد به شکلگیری یک بلوک شیعی کمک میکند که البته برخی انتقادات بسیاری به آن دارند. بسیاری معتقدند زمانی که جمهوری اسلامی در منطقه تاسیس شد از امت اسلام سخن گفت، اما امت اسلام که شکل نگرفت هیچ، بلکه آرام آرام فضایی ایجاد شد که در بدنه آن یک جهان شیعی و یک جهان سنی شکل گرفت و صفبندیهای منتسب به آن در چارچوبهای فرقهای یا مذهبی قرون ماضی شکل پذیرفت که این خود میتواند به اهداف منطقهای و صلح و ثبات جهانی ضربه بزند. ولی اگر از یک منظر دیگر بخواهم به این مسئله نگاه کنم باید بگویم که هر کشوری از بعد ژئوپلتیک برای بقای خودش و استمرار حاکمیت خود نیازمند آن است که از مرزهای خود عبور کند، هر انقلابی هرگاه در مرزهای خودش قرار گرفته از بین رفته و خفه شده، اما برای آنکه بتواند خودش را استمرار دهد لازم است دست به گسترش خود بزند. مناسک شیعی چون عقبه مذهبی بسیار عمیق و تاریخی دارد یک «اینهمانی» بین مردم ایجاد میکند، یعنی کسی که به عنوان مثال در لبنان نشسته با کسی که در تهران زندگی میکند از نظر نژادی و جغرافیا هیچ مشترکاتی با هم ندارد ولی این مذهب شیعی یا سنت حکمی فقهی شیعی است که باعث شده بین مردمان آن دیار و این دیار مشترکاتی فرا ملی شکل گیرد؛ مشترکاتی که میتواند در دراز مدت به استحکام قدرت منطقهای ایران و کشورهایی که ذیل مفهوم شیعی قرار میگیرند کمک کند. اما از سوی دیگر همانطور که اشاره کردم باعث میشود مرزهای فرقهای و مذهبی و دینی و نزاعهای شدید مذهبی امکان ظهور و بروز بیابند که میتواند بسیار خطرناک باشد.
چه کنیم که هم بتوانیم هویت شیعی منطقهای خود را تقویت کنیم و هم به نزاعهای فرقهای و مذهبی دامن نزنیم؟
به سخت نخستمان بر میگردم، اگر بتوانیم روی وجوه مشترک فرهنگی و دینی موجود در منطقه کار کنیم اتفاقات مثبتی در حوزه فرهنگ و اخلاق اجتماعی در پی خواهد آمد، که من در حال حاضر چنین چیزی را نمیبینم و بیشتر لبه تیز دیگرستیزی و اینکه من با او متفاوت هستم در حال شعلهور شدن است، اگر این رویکرد تغییر پیدا کند و به جای اینکه مثلا مداحان مدیریت افکار را به عهده بگیرند علما به معنای واقعی کلمه، اهل قلم، فیلسوفان، جامعهشناسان، متفکران، فقها و بزرگانی از این دست، قرائتهای دگرخواهانه ارائه کنند، میتوانیم آرام آرام فضا را به آن سمت ببریم که خوانشهای اخلاقمدارانه در جامعه تقویت شود. در این میان، راهپیمایی اربعین هم میتواند به عنوان یک ظرفیت بسیار بزرگ تمدنی در ایران و جهان تشیع درک گردد.
به این حقیقت هم باید توجه کافی داشت که اهل تسنن ضد اهل بیت نیستند، بزرگان و ائمه اهل تسنن همچون امام شافعی بسیارند، میگویند او مرد و نفهمیدند که حب علی دارد، شیعه است یا نیست، حتی ابوحنیفه یا ائمه دیگر اهل تسنن.
پیادهروی اربعین هم به معنای تجدید پیمان با عهود و آموزههای اهل بیت است، اهل تسنن هم در آن دخیلاند، ادیان دیگر هم میتوانند خود را در این حلقه شریک بدانند، بستگی به این دارد که ما چگونه دین را معنا کنیم و تشیع را چگونه ببینیم. اگر تشیع را به معنای امام صادقی بفهیم، به این معنی که کونوا دعاه الناس بغیر السنتکم، آن وقت راهپیمایی اربعین معانی دیگری پیدا میکند، اما اگر نه، سویههای نظامیگری، امنیتی، جنگافروزانه و ژئوپلتیک آن بخواهد برجسته شود به صورت بمبی ساعتی خواهد بود.