کد مطلب : ۳۳۹۲۸
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی استاد دانشگاه و پژوهشگر سیره نبوی
پیامبر(ص) جامعه را با رحمت، محبت و گذشت تغییر داد
دکتر مصطفی دلشاد تهرانی نویسنده و پژوهشگر برجسته سیره نبودی تأکید می کند که برترین ویژگی پیامبر اکرم که موجب شده به سبب آن جامعه را متحول کند، اخلاق است و در آن اخلاق، رحمت و گذشت و رفق و مدارای پیامبر(ص) بیش از همه چیز تأثیر داشته است یعنی اگر اخلاق رحیمانه و باگذشت و پر محبت پیامبر(ص) نبود، جامعه تغییری نمی کرد چرا که اصلاً نمی توان جوامع را جز با رحمت، محبت و گذشت تغییر داد.
متن گفت وگو با دکتر دلشاد تهرانی را می خوانید:
* جامعه زمان پیامبر اسلام(ص)، بی ادب، خشن و نامتوازن بود و پیامبر(ص) با ویژگی های خود از جمله مهربانی، نجابت و صلح، تحولی انسانی به وجود آورد. نمونه های مختلف نشان می دهد که مهربانی پیامبر نسبت به آنچه امروز در میان انسان ها دیده می شود، فوق العاده بود. چطور فردی از جنس همین بشر و انسان ها، این چنین مهربان و باگذشت شد؟
پیامبر(ص) در واقع نمونه ی نمونه هاست، گُل سرخ توحید در کویر شرک است، چشمه همه فضایل انسانی در برهوت است و بهترین و برترین الگوی اخلاق است. هر انسانی این استعداد را دارد که کمال انسانی، مهربانی، گذشت و محبت را در خود شکوفا کند و پیامبر اکرم به لطف الهی این استعداد را در اوج به کمال رسانده است؛ خداوند پیامبر(ص) را اینگونه توصیف کرد: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ؛ تو بر اخلاق بزرگوارانه عظیمی هستی» و از امام صادق(ع) روایت شده: «خداوند پیامبر(ص) را بر محبت خود تربیت و ادب کرد و سپس گفت: إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» بنابراین پیامبر(ص) براساس استعداد، خواست و تلاش خود، به لطف الهی به کمالی رسیده که این کمال توانسته آن تحول بزرگ را ایجاد کند.
قرآن صریحاً عنوان می کند: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ به سبب رحمتی از جانب خداوند، تو با مردم نرم، ملایم، خوش اخلاق و با گذشت شدی و اگر غلیط، تندخو و خشن بودی قطعاً از گِرد تو پراکنده می شدند» بنابراین اینطور باید در نظر گرفت که برترین ویژگی پیامبر اکرم که موجب شده به سبب آن جامعه را متحول کند، اخلاق است و در آن اخلاق، رحمت و گذشت و رفق و مدارای پیامبر(ص) بیش از همه چیز تأثیر داشته است یعنی اگر آن اخلاق رحیمانه و باگذشت و پر محبت پیامبر(ص) نبود، جامعه تغییری نمی کرد چرا که اصلاً نمی توان جوامع را جز با رحمت، محبت و گذشت تغییر داد. تغییرات اجتماعی، تغییر در جهت اخلاق و اصلاح جز با محبت و گذشت میسر نیست. مطلبی را ملای روم در مثنوی می گوید که می توان گفت درباره پیامبر(ص) به معنای تام صادق است: «او به تیغ حلم چندین حلق را / وا خرید از تیغ و چندین خلق را / تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر / بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر».
خبری را یکی از علمای بزرگ اهل سنت قاضی عیاض ( در گذشته به سال ۵۴۴ ) در کتابی با عنوان «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی» نقل کرده که امیرمومنان از پیامبر(ص) پرسیدند که شما چطور عمل کردید و چطور جامعه را تغییر دادید؟ پیامبر(ص) فرمودند: «وَ الْحُبُّ أَسَاسِی؛ اساس کار من محبت بود، من با رحمت و محبت این کار را کردم» و نکته مهم این است که خداوند چنین است. خداوند بر خود رحمت مقرر کرده است. در آیه ۱۲ سوره انعام کَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ و در آیه ۵۴ سوره انعام کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ خدا بر خود رحمت مقرر کرده است. انسانی که تربیت الهی شده باشد و انسانی که اخلاق الهی داشته باشد نیز مظهر رحمت خداست و پیامبر(ص) به معنای تام کلمه چنین بودند. در حقیقت خداوند پیامبر(ص) را رحمتی عام و فراگیر معرفی کرده است.
در آیه ۱۰۷ سوره انبیاء آمده است: «وَما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَهً لِلعالَمینَ؛ پیامبر اکرم (ص) به عنوان رحمتی برای همه انسانها و جهانیان آمده نه برای یک گروه خاص» و جالب اینکه در حدیثی که ابویعلیٰ موصلی و دیگران آن را روایت کرده اند، پیامبر(ص) فرمودند: «إنما بعثت رحمه؛ من برای رحمت مبعوث شدم» یعنی آمدم رحمتی برای همه بشر باشم و با رحمت و محبت انسان ها را دگرگون کنم. قرآن کریم به عنوان یک گزارشگر صادق و دقیق درباره اخلاق پیامبر می گوید که پیامبر(ص) اینگونه بود که رنج شما بر او سخت بود. بر نجات و هدایت و راه بردن شما به سوی حق حریص بود، عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنِینَ رَؤوفٌ رَحیمٌ؛ اینکه شما رنجی بکشید و در رنج و سختی باشید و در گناه و بدبختی و ظلم باشید، بر پیامبر(ص) سخت می آمد و آن حضرت تمام تلاشش را می کرد که انسان ها را با رحمت و محبت نجات دهد. دو آیه در قرآن آمده که شاهد است که پیامبر(ص) تا چه اندازه اهل شفقت و مهربانی و دلسوزی بر همه حتی بر مشرکان، کفار و کسانی که به خود ظلم می کردند، بوده است.
خداوند در آیه سوم سوره شعراء خطاب به پیامبر(ص) می فرماید: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ؛ گویی می خواهی خودت را از شدت اندوه برای اینکه اینان ایمان نمی آورند و نجات پیدا نمی کنند به کشتن بدهی» یعنی پیامبر(ص) آنقدر افسوس می خورد و رنج می کشید که چرا مشرکان، کفار و ستمگران هدایت نمی شوند و پذیرای هدایت نیستند. خداوند همچنین در آیه ششم سوره کهف فرمود: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفسَکَ عَلَی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً؛ گویی می خواهی خودت را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها که ایمان نمی آوردند و هدایت نمی شوند به کشتن بدهی»
پیامبر(ص) به واقع به همه انسان ها عشق می ورزید؛ و این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که اگر کسی خدا را دوست بدارد، انسان ها را دوست می دارد. اگر کسی عاشق خدا باشد، عاشق انسان هاست. عشق به خدا، عشق به جلوه های خدا خواهد بود و پیامبر(ص) چنین بود. پیامبر(ص) انسانی با رحمت و محبت تمام با یک قلب سالم و بدون کینه بود، هیچ کینه ای در سینه پیامبر(ص) نبود، نسبت به آنهایی که به او ستم می کردند و او را آزار می دادند هیچ کینه ای نداشت، همه آنها را می بخشید و این رفتار بود که آنها را تغییر می داد.
در حدیثی از پیامبر(ص) وارد شده است: «من از یک سینه سالم، سلیم و اهل سلم برخوردارم» حضرت علی(ع) در توصیف پیامبر(ص) فرمودند: «پیامبر سینه گشاده و با سعه صدر و گذشت داشت » . بنابراین می توان گفت همه ویژگی هایی که به صورت رحمت و محبت و گذشت بروز می کند در پیامبر جمع شده بود. خبری از حضرت حسین(ع) از امیرمومنان علی (ع) وارد شده که در آن آمده است: «پیامبر(ص) بسیار بردبار و شکیبا بود و از چیزی به خشم نمی آمد و چیزی او را بر نمی انگیخت یعنی نسبت به نا روایی هایی که بر او روا می داشتند و رنج هایی که به او می دادند، خشم بر آنها نمی گرفت و کینه به دل راه نمی داد. خلق و خویی بسیار نرم داشت و گشاده رو بود و با سعه صدر و مانند یک پدر مهربان با همه برخورد می کرد» یعنی پیامبر همه انسان ها را فرزند خود می دانست و با آنها با رحمت رفتار می کرد، کسی را مذمت نمی کرد و عیب کسی را جست وجو نمی کرد، در واقع رحمت، محبت و گذشت پیامبر(ص) اینگونه ظهور داشت.
در خبر امام حسین(ع) از امام علی(ع) آمده که «تَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ پیامبر(ص) سه چیز را ترک کرده بود، کانَ لا یَذُمُّ أحَدًا، هیچ کسی را مذمت و سرزنش نمی کرد، ولا یُعَیِّرُهُ، از کسی عیب نمی گرفت، ، ولا یَطلُبُ عَورَتَهُ، لغزش ها و عیب های مردم را جست وجو نمی کرد.» اینها نماد رحمتی بود که پیامبر(ص) به همه جامعه داشت و با آن مردم را تغییر می داد یعنی اگر پیامبر در یک جامعه خشن با مردمی غلیظ و تندخو آمده، آنچه که مانند آبی بر این آتش تندخویی ها، غلطت ها و شدت ها ریخته شده، همین رحمت و نرمی است لذا بیشترین چیزی که می تواند جوامع را اصلاح کند و تندی ها را از بین ببرد رحمت، محبت و مهربانی است.
در روایات هم آمده الرِّفْقُ یَفُلُّ حَدَّ الْمُخَالَفَهِ مدارا، ملایمت و نرمی، تندی و تیزی مخالفت را می گیرد؛ و رَأسُ السِّیاسَهِ الرِّفقُ ، رأس سیاست ملایمت و مداراست به عبارت دیگر بهترین سیاست و راه و روش برای اینکه شما بتوانید جوامع را اصلاح کنید محبت و مهربانی است.
* اما نگاهی به درون جامعه اسلامی خودمان یا سایر جوامع اسلامی و همچنین نگاهی به رابطه های دو جامعه اسلامی نشان می دهد اخلاق پیامبر(ص) که منبع محبت و مهربانی است در جوامع الگو قرار نگرفته است، پیامبر(ص) شخص و شخصیتی عجیب و دست نیافتنی داشتند یا انسان های امروز از مفهوم اصلی اخلاق و انسانیت بسیار فاصله گرفتند؟
پیامبر(ص) یک شأنی دارند که در واقع شأن الگو بودن پیامبر(ص) است، این شأن دست یافتنی است، اگر دست یافتنی نباشد که دیگر الگو نیست لذا قرآن کریم، پیامبر(ص) را به عنوان بهترین الگو معرفی می کند. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»
پیامبر(ص) اموری دارد که همه انسان ها می توانند آن امور را به عنوان اصول کلی عملی ثابت حاکم در زندگی دنبال کنند یعنی مجموعه ای از اخلاقیات که قابل دسترسی و پیروی است البته پیامبر(ص) شئون دیگری هم دارد ولی آن شأنی که برای همه است، و قابل پیروی و دست یافتنی است، شأن اخلاقی و رفتاری پیامبر(ص) و الگو بودن پیامبر(ص) است؛ البته عده ای تلاش کردند که به طور کامل پیامبر(ص) را از دسترس خارج کنند، کاری کنند که پیامبر(ص) در جایی باشد که کسی نتواند به دنبال او برود و به نظرم این ظلم بزرگی هم به پیامبر(ص) و هم به بشر بوده است و باعث شده که انسان ها از بهترین منبعی که می تواند برای آنها اخلاق و زندگی سالم، عدالت، معنویت و آزادی بیاورد، دور کرده است. بنابراین شأن الگویی پیامبر(ص) دست یافتنی است؛ منتها ما از آن اخلاقی که باید الگو بگیریم و داشته باشیم دور شده ایم. به عبارت دیگر به دلایل متعددی ما از آن اخلاق مطلوب، نیکو، مهربانی، رحمت، گذشت، بردباری، شکیبایی، مدارا و تحمل فاصله گرفته ایم. اسلام انسان ها را به همین اصول اصلی دعوت کرده است و انسان مسلمان بیش از هر کسی باید اخلاقی باشد، بیش از هر کسی باید به پیامبر(ص) شبیه باشد و پیامبر را دنبال کند، ولی متأسفانه به نظر می آید که به دلایلی مسلمانان پیامبر(ص) را از زندگی عملی خود بیرون کردند یا کسانی پیامبر(ص) را دست نایافتنی کردند و پیامبر را بُردند در جایی که دیگر کسی نتواند او را دنبال کند. پیامبر(ص) شئون ملکوتی ویژه خود را دارد ولی شأنی که برای پیروی همگان است شأن الگو بودن، اخلاقی بودن و بشری بودن پیامبر(ص) است و قرآن به صراحت از قول پیامبر(ص) عنوان می کند أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ برای اینکه این فاصله ها برداشته شود.
* اشاره کردید که به دلایلی پیامبر(ص) را دست نایافتنی کردند، پیامبری که اخلاقیات ایشان می تواند الگوی بی نظیری برای انسان ها باشد و بر طبق آنچه ایشان سفارش کردند جامعه ای انسانی و اخلاقی داشته باشیم. به نظر شما چه دلایلی باعث شده که برخی از ما از اخلاق فاصله بگیریم و چنین باشیم؟
به نظرم در این باره باید بررسی های جدی کرد. شاید مثلاً بگوییم که یکی از دلایل اینکه ما از اخلاق دور شدیم بد فهمیدن دین بوده است و چون دین را بد فهمیدیم سبب شده که جنبه های اساسی اخلاقی دین مغفول واقع شود. شاید یک دلیل دیگر این باشد که بخش هایی از دین یا در واقع امور فرعی دین فربه شده، امور اصلی دین نازک و ضعیف و لاغر شده است. شاید دلیل دیگر این باشد که ما از روح اسلام دور شدیم، روح اسلام یک روح پر لطافت و پر رحمت است. یک دلیل دیگر هم شاید ظاهرگرایی و قشری گرایی باشد یعنی اینکه هر چقدر انسان ها قشری گراتر و ظاهرگرا تر می شوند از آن مغز کاسته می شود. یک دلیل دیگر هم می تواند سیاست زدگی باشد، یعنی روح دین کنار زده شود و فقط به جنبه های سیاسی چسبیده شود. یک دلیل دیگر می تواند فرقه گرایی باشد، یعنی وقتی آدم ها فرقه فرقه می شوند و هر کسی خود را حق مطلق می داند و دیگران را قبول ندارد، این مشی انسان ها را غلیظ و از اخلاق دور می کند.
البته در این میان نقش حکومت ها بسیار مهم است یعنی تحولاتی که بعد از پیامبر(ص) شکل گرفت و حکومت هایی که آمدند، اخلاق را ضعیف کردند چون می خواستند ستم و ظلم کنند و اخلاق مانع ستم و ظلم است بنابراین اخلاق را تضعیف کردند و خودشان هم که حکومت های بی اخلاقی بودند و مردم از حکومت ها رنگ گرفتند.
امیرمومنان در بیانی که ابن ابی الحدید معتزلی در آخر شرح خود در قسمت مستدرک حکمت های نهج البلاغه آورده است ، می فرمایند: “الملکُ کالنَّهرِ العَظیمِ” زمامدار و حاکم مانند یک رودخانۀ پهن می ماند “تَستَمِدُّ مِنهُ الجَداوِلُ” از آن شاخه هایی منشعب می شود “فإن کانَ عَذباً عَذُبَتْ” اگر این رود گوارا و شیرین باشد، آب آن رودهای فرعی و شاخه ها هم گوارا و شیرین می شود “وَ إن کانَ مِلحًا مَلُحَتْ” و اگر آب آن ، گندیده، شور و تلخ باشد به همه جا سرایت می کند . لذا اخلاق حکومت ها به مردم سرایت کرد.
شیخ صدوق در کتاب خصال حدیثی از امام صادق(ع) روایت کرده که شاهد بسیار خوبی بر این مکتب است. امام صادق به یکی از اصحاب خود به نام عمار بن ابی احوص، فرمودند: «با مردم با تندی، تیزی و خشونت رفتار نکنید، آیا نمی دانی که حکومت داری و زمامداری و اداره امور بنی امیه بر شمشیر، خشونت و ستم استوار بود و حکومت داری و اداره امور و روش زمامداری ما بر رفق، مدارا، ملایمت، نرمی، الفت، پیوند، وقار، متانت، تقیه، روش نیکو و کار و تلاش استوار است؟
پس مردم را با رفتار خوب و با مهربانی و الفت و نرمی متمایل به دین خود کنید.» . بنابراین حکومت ها در مشی و رفتار مردم نقش مهمی دارند. مدیریت ها و سیاست ها و مجموعه این عوامل و عوامل دیگر تأثیر خود را بر جامعه گذاشته و حاصل آن چیزی شده است که می بینیم.
* پیامبر(ص) بیشتر در چه مسائلی رحمت و مهربانی داشتند و به هیچ عنوان به جز آن رفتار نمی کردند؟ آیا موردی نبوده که پیامبر(ص) در مورد آن هیچ گذشتی نداشته باشد؟
اساس کار و رفتار پیامبر(ص) رحمت، محبت و گذشت بوده است چنانکه قرآن به صراحت بیان می کند و مجموعه گزارش های قابل اعتماد بیانگر آن است. فقط در آن مواردی که حقوق انسان ها زیر پا گذاشته می شد، تعرضی به دارایی مردم صورت می گرفت، ظلمی به کسی می شد، بی عدالتی انجام می گرفت، تجاوز و تعدّی صورت می گرفت، آنجا پیامبر(ص) قاطع و محکم بود و شدت قانونی داشت نه تندروی، یعنی به اندازه، معتدل و درست و محکم با ظلم، تجاوز، تعدّی و ستم و زیر پا گذاشتن حقوق برخورد می کرد. در غیر این موارد پیامبر(ص) نسبت به همه موضوعات گذشت داشت و می بخشید. و همچنین در آنجایی که حقی از خودش ضایع می شد گذشت می کرد، اما از حقوق مردم گذشت نمی کرد. اگر به او ظلمی می شد، گذشت می کرد، اما ظلم به مردم را نمی بخشید.
پیامبر(ص) در برخی از موارد شدت به خرج می دادند مثلاً پیامبر(ص) آغازکننده هیچ جنگی نبود ولی اگر جنگی تحمیل می شد آنجا با شدت مقابله می کرد. من مثالی می زنم که ببینید پیامبر(ص) تا چه اندازه اهل رحمت، محبت و گذشت بوده است. چند خبر قابل اعتماد داریم که بعد از اینکه جنگ اُحد فرو نشست و مسلمانان در آن وضع بسیار سخت قرار بودند، یعنی تعداد بسیاری کشته و مجروح شده بودند ، خودِ پیامبر(ص) آسیب دیده بود، حمزه به آن وضع به شهادت رسیده بود، برخی از اصحاب پیامبر(ص) نزد حضرت آمدند و از حضرت خواستند که قریش و مشرکان را که مسبب این وضع بودند نفرین کند تا آنها نابود و نیست شوند و از بین بروند. همه منتظر بودند که پیامبر(ص) نفرین کند، اما پیامبر(ص) فرمودند: “إنِّی لم أبعث لعَّاناً”؛ من برای لعن و نفرین مبعوث نشده ام “و لکنِّی بعثتُ داعیاً ورحمهً”؛ من برای دعوت به حق و هدایت و انسانیت و اخلاق و رحمت مبعوث شده ام، “اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون”؛ خدایا قوم مرا هدایت کن، اینها نمی فهمند و نمی دانند. در خبر دیگری آمده که پیامبر(ص) فرمودند: اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِقَوْمِی خدایا اینها را ببخش، اینها نمی فهمند که چه می کنند. بنابراین در سیره نبوی اصل بر گذشت، بخشش و رحمت است مگر در جایی که ظلم و تعدّی واقع شده که هیچ راه دیگری جز برخورد شدید قانونی وجود ندارد، آنجا پیامبر(ص) شدت قانونی نشان داده است.
متن گفت وگو با دکتر دلشاد تهرانی را می خوانید:
* جامعه زمان پیامبر اسلام(ص)، بی ادب، خشن و نامتوازن بود و پیامبر(ص) با ویژگی های خود از جمله مهربانی، نجابت و صلح، تحولی انسانی به وجود آورد. نمونه های مختلف نشان می دهد که مهربانی پیامبر نسبت به آنچه امروز در میان انسان ها دیده می شود، فوق العاده بود. چطور فردی از جنس همین بشر و انسان ها، این چنین مهربان و باگذشت شد؟
پیامبر(ص) در واقع نمونه ی نمونه هاست، گُل سرخ توحید در کویر شرک است، چشمه همه فضایل انسانی در برهوت است و بهترین و برترین الگوی اخلاق است. هر انسانی این استعداد را دارد که کمال انسانی، مهربانی، گذشت و محبت را در خود شکوفا کند و پیامبر اکرم به لطف الهی این استعداد را در اوج به کمال رسانده است؛ خداوند پیامبر(ص) را اینگونه توصیف کرد: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ؛ تو بر اخلاق بزرگوارانه عظیمی هستی» و از امام صادق(ع) روایت شده: «خداوند پیامبر(ص) را بر محبت خود تربیت و ادب کرد و سپس گفت: إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیمٍ» بنابراین پیامبر(ص) براساس استعداد، خواست و تلاش خود، به لطف الهی به کمالی رسیده که این کمال توانسته آن تحول بزرگ را ایجاد کند.
قرآن صریحاً عنوان می کند: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ؛ به سبب رحمتی از جانب خداوند، تو با مردم نرم، ملایم، خوش اخلاق و با گذشت شدی و اگر غلیط، تندخو و خشن بودی قطعاً از گِرد تو پراکنده می شدند» بنابراین اینطور باید در نظر گرفت که برترین ویژگی پیامبر اکرم که موجب شده به سبب آن جامعه را متحول کند، اخلاق است و در آن اخلاق، رحمت و گذشت و رفق و مدارای پیامبر(ص) بیش از همه چیز تأثیر داشته است یعنی اگر آن اخلاق رحیمانه و باگذشت و پر محبت پیامبر(ص) نبود، جامعه تغییری نمی کرد چرا که اصلاً نمی توان جوامع را جز با رحمت، محبت و گذشت تغییر داد. تغییرات اجتماعی، تغییر در جهت اخلاق و اصلاح جز با محبت و گذشت میسر نیست. مطلبی را ملای روم در مثنوی می گوید که می توان گفت درباره پیامبر(ص) به معنای تام صادق است: «او به تیغ حلم چندین حلق را / وا خرید از تیغ و چندین خلق را / تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر / بل ز صد لشکر ظفر انگیزتر».
خبری را یکی از علمای بزرگ اهل سنت قاضی عیاض ( در گذشته به سال ۵۴۴ ) در کتابی با عنوان «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی» نقل کرده که امیرمومنان از پیامبر(ص) پرسیدند که شما چطور عمل کردید و چطور جامعه را تغییر دادید؟ پیامبر(ص) فرمودند: «وَ الْحُبُّ أَسَاسِی؛ اساس کار من محبت بود، من با رحمت و محبت این کار را کردم» و نکته مهم این است که خداوند چنین است. خداوند بر خود رحمت مقرر کرده است. در آیه ۱۲ سوره انعام کَتَبَ عَلَىٰ نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ و در آیه ۵۴ سوره انعام کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ خدا بر خود رحمت مقرر کرده است. انسانی که تربیت الهی شده باشد و انسانی که اخلاق الهی داشته باشد نیز مظهر رحمت خداست و پیامبر(ص) به معنای تام کلمه چنین بودند. در حقیقت خداوند پیامبر(ص) را رحمتی عام و فراگیر معرفی کرده است.
در آیه ۱۰۷ سوره انبیاء آمده است: «وَما اَرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَهً لِلعالَمینَ؛ پیامبر اکرم (ص) به عنوان رحمتی برای همه انسانها و جهانیان آمده نه برای یک گروه خاص» و جالب اینکه در حدیثی که ابویعلیٰ موصلی و دیگران آن را روایت کرده اند، پیامبر(ص) فرمودند: «إنما بعثت رحمه؛ من برای رحمت مبعوث شدم» یعنی آمدم رحمتی برای همه بشر باشم و با رحمت و محبت انسان ها را دگرگون کنم. قرآن کریم به عنوان یک گزارشگر صادق و دقیق درباره اخلاق پیامبر می گوید که پیامبر(ص) اینگونه بود که رنج شما بر او سخت بود. بر نجات و هدایت و راه بردن شما به سوی حق حریص بود، عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنِینَ رَؤوفٌ رَحیمٌ؛ اینکه شما رنجی بکشید و در رنج و سختی باشید و در گناه و بدبختی و ظلم باشید، بر پیامبر(ص) سخت می آمد و آن حضرت تمام تلاشش را می کرد که انسان ها را با رحمت و محبت نجات دهد. دو آیه در قرآن آمده که شاهد است که پیامبر(ص) تا چه اندازه اهل شفقت و مهربانی و دلسوزی بر همه حتی بر مشرکان، کفار و کسانی که به خود ظلم می کردند، بوده است.
خداوند در آیه سوم سوره شعراء خطاب به پیامبر(ص) می فرماید: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ؛ گویی می خواهی خودت را از شدت اندوه برای اینکه اینان ایمان نمی آورند و نجات پیدا نمی کنند به کشتن بدهی» یعنی پیامبر(ص) آنقدر افسوس می خورد و رنج می کشید که چرا مشرکان، کفار و ستمگران هدایت نمی شوند و پذیرای هدایت نیستند. خداوند همچنین در آیه ششم سوره کهف فرمود: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفسَکَ عَلَی آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً؛ گویی می خواهی خودت را از غم و اندوه به خاطر اعمال آنها که ایمان نمی آوردند و هدایت نمی شوند به کشتن بدهی»
پیامبر(ص) به واقع به همه انسان ها عشق می ورزید؛ و این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که اگر کسی خدا را دوست بدارد، انسان ها را دوست می دارد. اگر کسی عاشق خدا باشد، عاشق انسان هاست. عشق به خدا، عشق به جلوه های خدا خواهد بود و پیامبر(ص) چنین بود. پیامبر(ص) انسانی با رحمت و محبت تمام با یک قلب سالم و بدون کینه بود، هیچ کینه ای در سینه پیامبر(ص) نبود، نسبت به آنهایی که به او ستم می کردند و او را آزار می دادند هیچ کینه ای نداشت، همه آنها را می بخشید و این رفتار بود که آنها را تغییر می داد.
در حدیثی از پیامبر(ص) وارد شده است: «من از یک سینه سالم، سلیم و اهل سلم برخوردارم» حضرت علی(ع) در توصیف پیامبر(ص) فرمودند: «پیامبر سینه گشاده و با سعه صدر و گذشت داشت » . بنابراین می توان گفت همه ویژگی هایی که به صورت رحمت و محبت و گذشت بروز می کند در پیامبر جمع شده بود. خبری از حضرت حسین(ع) از امیرمومنان علی (ع) وارد شده که در آن آمده است: «پیامبر(ص) بسیار بردبار و شکیبا بود و از چیزی به خشم نمی آمد و چیزی او را بر نمی انگیخت یعنی نسبت به نا روایی هایی که بر او روا می داشتند و رنج هایی که به او می دادند، خشم بر آنها نمی گرفت و کینه به دل راه نمی داد. خلق و خویی بسیار نرم داشت و گشاده رو بود و با سعه صدر و مانند یک پدر مهربان با همه برخورد می کرد» یعنی پیامبر همه انسان ها را فرزند خود می دانست و با آنها با رحمت رفتار می کرد، کسی را مذمت نمی کرد و عیب کسی را جست وجو نمی کرد، در واقع رحمت، محبت و گذشت پیامبر(ص) اینگونه ظهور داشت.
در خبر امام حسین(ع) از امام علی(ع) آمده که «تَرَکَ النّاسَ مِن ثَلاثٍ پیامبر(ص) سه چیز را ترک کرده بود، کانَ لا یَذُمُّ أحَدًا، هیچ کسی را مذمت و سرزنش نمی کرد، ولا یُعَیِّرُهُ، از کسی عیب نمی گرفت، ، ولا یَطلُبُ عَورَتَهُ، لغزش ها و عیب های مردم را جست وجو نمی کرد.» اینها نماد رحمتی بود که پیامبر(ص) به همه جامعه داشت و با آن مردم را تغییر می داد یعنی اگر پیامبر در یک جامعه خشن با مردمی غلیظ و تندخو آمده، آنچه که مانند آبی بر این آتش تندخویی ها، غلطت ها و شدت ها ریخته شده، همین رحمت و نرمی است لذا بیشترین چیزی که می تواند جوامع را اصلاح کند و تندی ها را از بین ببرد رحمت، محبت و مهربانی است.
در روایات هم آمده الرِّفْقُ یَفُلُّ حَدَّ الْمُخَالَفَهِ مدارا، ملایمت و نرمی، تندی و تیزی مخالفت را می گیرد؛ و رَأسُ السِّیاسَهِ الرِّفقُ ، رأس سیاست ملایمت و مداراست به عبارت دیگر بهترین سیاست و راه و روش برای اینکه شما بتوانید جوامع را اصلاح کنید محبت و مهربانی است.
* اما نگاهی به درون جامعه اسلامی خودمان یا سایر جوامع اسلامی و همچنین نگاهی به رابطه های دو جامعه اسلامی نشان می دهد اخلاق پیامبر(ص) که منبع محبت و مهربانی است در جوامع الگو قرار نگرفته است، پیامبر(ص) شخص و شخصیتی عجیب و دست نیافتنی داشتند یا انسان های امروز از مفهوم اصلی اخلاق و انسانیت بسیار فاصله گرفتند؟
پیامبر(ص) یک شأنی دارند که در واقع شأن الگو بودن پیامبر(ص) است، این شأن دست یافتنی است، اگر دست یافتنی نباشد که دیگر الگو نیست لذا قرآن کریم، پیامبر(ص) را به عنوان بهترین الگو معرفی می کند. «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللّهِ اُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»
پیامبر(ص) اموری دارد که همه انسان ها می توانند آن امور را به عنوان اصول کلی عملی ثابت حاکم در زندگی دنبال کنند یعنی مجموعه ای از اخلاقیات که قابل دسترسی و پیروی است البته پیامبر(ص) شئون دیگری هم دارد ولی آن شأنی که برای همه است، و قابل پیروی و دست یافتنی است، شأن اخلاقی و رفتاری پیامبر(ص) و الگو بودن پیامبر(ص) است؛ البته عده ای تلاش کردند که به طور کامل پیامبر(ص) را از دسترس خارج کنند، کاری کنند که پیامبر(ص) در جایی باشد که کسی نتواند به دنبال او برود و به نظرم این ظلم بزرگی هم به پیامبر(ص) و هم به بشر بوده است و باعث شده که انسان ها از بهترین منبعی که می تواند برای آنها اخلاق و زندگی سالم، عدالت، معنویت و آزادی بیاورد، دور کرده است. بنابراین شأن الگویی پیامبر(ص) دست یافتنی است؛ منتها ما از آن اخلاقی که باید الگو بگیریم و داشته باشیم دور شده ایم. به عبارت دیگر به دلایل متعددی ما از آن اخلاق مطلوب، نیکو، مهربانی، رحمت، گذشت، بردباری، شکیبایی، مدارا و تحمل فاصله گرفته ایم. اسلام انسان ها را به همین اصول اصلی دعوت کرده است و انسان مسلمان بیش از هر کسی باید اخلاقی باشد، بیش از هر کسی باید به پیامبر(ص) شبیه باشد و پیامبر را دنبال کند، ولی متأسفانه به نظر می آید که به دلایلی مسلمانان پیامبر(ص) را از زندگی عملی خود بیرون کردند یا کسانی پیامبر(ص) را دست نایافتنی کردند و پیامبر را بُردند در جایی که دیگر کسی نتواند او را دنبال کند. پیامبر(ص) شئون ملکوتی ویژه خود را دارد ولی شأنی که برای پیروی همگان است شأن الگو بودن، اخلاقی بودن و بشری بودن پیامبر(ص) است و قرآن به صراحت از قول پیامبر(ص) عنوان می کند أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ برای اینکه این فاصله ها برداشته شود.
* اشاره کردید که به دلایلی پیامبر(ص) را دست نایافتنی کردند، پیامبری که اخلاقیات ایشان می تواند الگوی بی نظیری برای انسان ها باشد و بر طبق آنچه ایشان سفارش کردند جامعه ای انسانی و اخلاقی داشته باشیم. به نظر شما چه دلایلی باعث شده که برخی از ما از اخلاق فاصله بگیریم و چنین باشیم؟
به نظرم در این باره باید بررسی های جدی کرد. شاید مثلاً بگوییم که یکی از دلایل اینکه ما از اخلاق دور شدیم بد فهمیدن دین بوده است و چون دین را بد فهمیدیم سبب شده که جنبه های اساسی اخلاقی دین مغفول واقع شود. شاید یک دلیل دیگر این باشد که بخش هایی از دین یا در واقع امور فرعی دین فربه شده، امور اصلی دین نازک و ضعیف و لاغر شده است. شاید دلیل دیگر این باشد که ما از روح اسلام دور شدیم، روح اسلام یک روح پر لطافت و پر رحمت است. یک دلیل دیگر هم شاید ظاهرگرایی و قشری گرایی باشد یعنی اینکه هر چقدر انسان ها قشری گراتر و ظاهرگرا تر می شوند از آن مغز کاسته می شود. یک دلیل دیگر هم می تواند سیاست زدگی باشد، یعنی روح دین کنار زده شود و فقط به جنبه های سیاسی چسبیده شود. یک دلیل دیگر می تواند فرقه گرایی باشد، یعنی وقتی آدم ها فرقه فرقه می شوند و هر کسی خود را حق مطلق می داند و دیگران را قبول ندارد، این مشی انسان ها را غلیظ و از اخلاق دور می کند.
البته در این میان نقش حکومت ها بسیار مهم است یعنی تحولاتی که بعد از پیامبر(ص) شکل گرفت و حکومت هایی که آمدند، اخلاق را ضعیف کردند چون می خواستند ستم و ظلم کنند و اخلاق مانع ستم و ظلم است بنابراین اخلاق را تضعیف کردند و خودشان هم که حکومت های بی اخلاقی بودند و مردم از حکومت ها رنگ گرفتند.
امیرمومنان در بیانی که ابن ابی الحدید معتزلی در آخر شرح خود در قسمت مستدرک حکمت های نهج البلاغه آورده است ، می فرمایند: “الملکُ کالنَّهرِ العَظیمِ” زمامدار و حاکم مانند یک رودخانۀ پهن می ماند “تَستَمِدُّ مِنهُ الجَداوِلُ” از آن شاخه هایی منشعب می شود “فإن کانَ عَذباً عَذُبَتْ” اگر این رود گوارا و شیرین باشد، آب آن رودهای فرعی و شاخه ها هم گوارا و شیرین می شود “وَ إن کانَ مِلحًا مَلُحَتْ” و اگر آب آن ، گندیده، شور و تلخ باشد به همه جا سرایت می کند . لذا اخلاق حکومت ها به مردم سرایت کرد.
شیخ صدوق در کتاب خصال حدیثی از امام صادق(ع) روایت کرده که شاهد بسیار خوبی بر این مکتب است. امام صادق به یکی از اصحاب خود به نام عمار بن ابی احوص، فرمودند: «با مردم با تندی، تیزی و خشونت رفتار نکنید، آیا نمی دانی که حکومت داری و زمامداری و اداره امور بنی امیه بر شمشیر، خشونت و ستم استوار بود و حکومت داری و اداره امور و روش زمامداری ما بر رفق، مدارا، ملایمت، نرمی، الفت، پیوند، وقار، متانت، تقیه، روش نیکو و کار و تلاش استوار است؟
پس مردم را با رفتار خوب و با مهربانی و الفت و نرمی متمایل به دین خود کنید.» . بنابراین حکومت ها در مشی و رفتار مردم نقش مهمی دارند. مدیریت ها و سیاست ها و مجموعه این عوامل و عوامل دیگر تأثیر خود را بر جامعه گذاشته و حاصل آن چیزی شده است که می بینیم.
* پیامبر(ص) بیشتر در چه مسائلی رحمت و مهربانی داشتند و به هیچ عنوان به جز آن رفتار نمی کردند؟ آیا موردی نبوده که پیامبر(ص) در مورد آن هیچ گذشتی نداشته باشد؟
اساس کار و رفتار پیامبر(ص) رحمت، محبت و گذشت بوده است چنانکه قرآن به صراحت بیان می کند و مجموعه گزارش های قابل اعتماد بیانگر آن است. فقط در آن مواردی که حقوق انسان ها زیر پا گذاشته می شد، تعرضی به دارایی مردم صورت می گرفت، ظلمی به کسی می شد، بی عدالتی انجام می گرفت، تجاوز و تعدّی صورت می گرفت، آنجا پیامبر(ص) قاطع و محکم بود و شدت قانونی داشت نه تندروی، یعنی به اندازه، معتدل و درست و محکم با ظلم، تجاوز، تعدّی و ستم و زیر پا گذاشتن حقوق برخورد می کرد. در غیر این موارد پیامبر(ص) نسبت به همه موضوعات گذشت داشت و می بخشید. و همچنین در آنجایی که حقی از خودش ضایع می شد گذشت می کرد، اما از حقوق مردم گذشت نمی کرد. اگر به او ظلمی می شد، گذشت می کرد، اما ظلم به مردم را نمی بخشید.
پیامبر(ص) در برخی از موارد شدت به خرج می دادند مثلاً پیامبر(ص) آغازکننده هیچ جنگی نبود ولی اگر جنگی تحمیل می شد آنجا با شدت مقابله می کرد. من مثالی می زنم که ببینید پیامبر(ص) تا چه اندازه اهل رحمت، محبت و گذشت بوده است. چند خبر قابل اعتماد داریم که بعد از اینکه جنگ اُحد فرو نشست و مسلمانان در آن وضع بسیار سخت قرار بودند، یعنی تعداد بسیاری کشته و مجروح شده بودند ، خودِ پیامبر(ص) آسیب دیده بود، حمزه به آن وضع به شهادت رسیده بود، برخی از اصحاب پیامبر(ص) نزد حضرت آمدند و از حضرت خواستند که قریش و مشرکان را که مسبب این وضع بودند نفرین کند تا آنها نابود و نیست شوند و از بین بروند. همه منتظر بودند که پیامبر(ص) نفرین کند، اما پیامبر(ص) فرمودند: “إنِّی لم أبعث لعَّاناً”؛ من برای لعن و نفرین مبعوث نشده ام “و لکنِّی بعثتُ داعیاً ورحمهً”؛ من برای دعوت به حق و هدایت و انسانیت و اخلاق و رحمت مبعوث شده ام، “اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون”؛ خدایا قوم مرا هدایت کن، اینها نمی فهمند و نمی دانند. در خبر دیگری آمده که پیامبر(ص) فرمودند: اَللَّهُمَّ اِغْفِرْ لِقَوْمِی خدایا اینها را ببخش، اینها نمی فهمند که چه می کنند. بنابراین در سیره نبوی اصل بر گذشت، بخشش و رحمت است مگر در جایی که ظلم و تعدّی واقع شده که هیچ راه دیگری جز برخورد شدید قانونی وجود ندارد، آنجا پیامبر(ص) شدت قانونی نشان داده است.
نمایشگر ویدیو
* پس چرا امروز کسانی که ادعای پیروی از پیامبر(ص) و دین اسلام را دارند، این چنین نسبت به یکدیگر نا مهربان هستند و کینه در وجود آنها ریشه دوانیده و خشک نمی شود؟
از نشانه های انسان مسلمان دل بی کینه است و از شواهد مشخص می شود که اسلام به جان ما ننشسسته است. اسلام وقتی می آید و به جان انسان می نشیند، با خود سلم و سلامت می آورد. انسان مسلمان کسی است که همه افراد از او در سلم هستند، به حقوق دیگران حتی با نگاهش، زبانش و دستش تجاوز نمی کند. انسان مسلمان کسی است که طبیعت از او در سلم است یعنی به طبیعت تجاوز نمی کند، هوا را آلوده نمی سازد، به طبیعت آسیب نمی زند، آب را الوده نمی کند، زباله در طبیعت نمی ریزد، اصلاً خیلی زباله تولید نمی کند ؛ و به طور کلی هیچ کس و هیچ چیز را آزار نمی دهد و هیچ گونه تباهگری نمی نماید. بنابراین وقتی معنای مسلمانی را فهمیدیم مشخص می شود که ما از گوهر مسلمانی دور افتاده ایم. علامه اقبال می گوید: تا شعار مصطفی از دست رفت/ قوم را رمز بقا از دست رفت
ما اخلاق و راه و رسم نبوی و همچنین روح دین را کنار گذاشته ایم و به موضوعات دیگر اهمیت می دهیم . بنابراین اگر می خواهیم به دنبال پیامبر(ص) برویم باید کینه ها، دشمنی ها، بد دلی ها و بدخواهی ها نباشد و حتی عیب یکدیگر را جست وجو و افشا نکنیم که این خلاف مسلمانی است. البته بحث جرم و تعدی های مالی و حقوقی بحث دیگری است که آنجا باید نظارت دقیق و برخورد درست باشد .
برای ما لازم است که به روح و اخلاق قرآن و همچنین اخلاق نبوی و اخلاق انسانی بازگشت کنیم؛ پیامبر(ص) بسیار تلاش کردند که مسلمانان اینگونه تربیت شوند. خبرهای فراوانی داریم از اینکه پیامبر(ص) چگونه عمل و تربیت می کردند، مثلاً در خبر مشهوری که شیعه و سنی روایت کرده اند، آمده که حسین(ع) از امیرمومنان علی (ع) نقل می کند که مجلس و جلسه پیامبر(ص) چگونه بود و چطور جامعه را تربیت می کرد و چطور مردم را با اخلاق می کرده است . در آن گزارش ، از جمله چیزهایی که آمده است این است : مَجْلِسُهُ، مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیاءٍ؛ مجلس پیامبر(ص) مجلس حلم و حیا بود، یعنی تحمل و بردباری و حیاورزی و پاسداشت حرمت ها . در مجلس پیامبر(ص) همه با حیا بودند و کسی حریم نمی شکست وَ صِدْقٍ راستگویی بود، دروغ نبود، پیامبر(ص) دروغ را پاک کرده بود، وَ أَمَانَهٍ امانت داری بود. لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ؛ حتی صداها بلند نمی شد و با هم تندی نمی ورزیدند و پرخاش نمی کردند، وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ؛ حرمت هیچ کسی شکسته نمی شد و هتک حرمت نمی شد. مسلمان باید یاد بگیرد که هتک حرمت کسی را نکند. وَ لَا تُثْنَی فَلَتَاتُهُ اگر از کسی لغزشی سر می زد، جای دیگر گفته نمی شد.
کسانی که پیامبر(ص) تربیت کرده بود کسانی بودند که با هم متعادل و عادلانه رفتار می کردند. مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَی بی پروایی نمی کردند و تقوا را رعایت می کردند. مُتَوَاضِعِینَ یاد گرفته بودند که تواضع بورزند، همه فروتن بودند تکبر و گردن فرازی و خود نمایی و چاپلوسی وجود نداشت. یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ بزرگان را احترام می کردند وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ به کوچکترها رحمت می ورزیدند. این جامعه ای بود که پیامبر(ص) درست کرده بود.
متأسفانه بعد از پیامبر(ص) به دلایلی که اشاره کردم و دلایل دیگر، این مساله دگرگون شد. یعنی به اخلاق نبوی که تا اندازه ای در جامعه تحقق پیدا کرده بود، پشت پا زده شد. البته باید توجه داشت که این اخلاق مبتنی بر اصلاح بینش ها، ارزش ها، گرایش ها و نیز حاکم کردن اصول و روش های اخلاقی شکل گرفته بود که همۀ اینها آسیب دید.
پیامبر(ص) بینش ها را نسبت به انسان، خدا ، جهان، جامعه و حیوانات و دیگر امور اصلاح کرده بود.
پیامبر(ص) ارزش ها را اصلاح کرده بود، دیگر ارزش ها، ارزش های زمان جاهلی نبود که البته بعد از پیامبر(ص) دوباره بازگشت.
پیامبر(ص) گرایش و جهت گیری و تعلق انسان را اصلاح کرده بود و به آنها آموخته بود که با اصول اخلاقی و اصولی همچون عدالت، اعتدال، پاسداشت حقوق، مرزبانی و حریم داری و پایبندی به کیفیت استخدام وسیله زندگی کنند. که البته پس از پیامبر(ص) اینها نیز پس زده شد.
پیامبر(ص) به آنها آموخته بود که روش های درستی در زندگی اتخاذ کنند، که این روش ها بعد از پیامبر(ص) آسیب دید.
پیامبر(ص) با عمل و ادب گفتاری خود به آنها گفته بود که فعل اخلاقی چگونه فعلی است و چگونه با کرامت و با گذشت باشند. پیامبر(ص) به مسلمانان آموخته بود که دشنام ندهند و زشت گو و لعّان نباشند. پیامبر(ص) از زبان قرآن مسلمانان را تربیت کرده بود که حتی به بت مشرکان دشنام ندهند : وَ لَا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ .
پیامبر(ص) این مجموعه را فراهم کرده بود ولی متأسفانه آنها به دلایل متعدد آسیب دید و همینطور جلو آمد تا به جایی رسیده است که ما به میزان بسیار زیاد بر خلاف اخلاق نبوی زندگی می کنیم و متأسفانه دلها، پر از کینه، و رفتارها، رفتارهای غیر اخلاقی ، و زندگی ها پر آسیب است. امید است که به اخلاق قرآنی و نبوی و راه و رسم آن حضرت برگردیم.
* پیامبر(ص) در آن زمان برای تغییر بینش ها، ارزش ها، گرایش ها و روش ها، از چه شیوه ای استفاده کرد تا توانست افرادی معتدل و متواضع تربیت کند؟
بهترین روش، روش الگویی است یعنی ما یک الگوی مطلوب را جلوی خودمان بگذاریم و تأسی کنیم. پیامبر(ص) بر اساس این روش، مردم را تغییر داد.
روش دیگر محبت بود. محبت یک روش بسیار کارساز است و انسان ها را دگرگون می کند. هیچ چیز مانند محبت تأثیرگذار نیست و انسان اسیر محبت می شود، محبت به او رنگ می زند. در کلمات پیامبر(ص) هم مکرر آموزه هایی آمده که این مهم را نشان می دهد.
روش دیگری که به نظرم پیامبر(ص) پیش گرفت، روش موعظه بود منتها موعظه نه به این معنا که ممکن است به ذهن ما بیاید، موعظه سخن و چیزی است که قلب انسان را رقیق و نسبت به خوبی متمایل می کند و حالت بازدارندگی نسبت به بدی ایجاد می کند . لذا سخنان پیامبر(ص) به دل می نشست چون موعظه از جان او بر می خاست و زنگارها را می شست.
روش دیگری که به نظرم پیامبر(ص) بهره گرفته است، روش تشویق و تنبیه است آن هم به درستی، یعنی افراد را به خوبی ها تشویق می کرد و اگر رفتار بدی می دید عکس العمل نشان می داد . مثلا اگر کسی از اطرافیان پیامبر دروغ می گفت پیامبر(ص) عکس العمل نشان می داد؛ ایشان نسبت به دروغ بسیار حساس بودند و این حساسیت موجب بازدارندگی این صفت در میان آنها شده بود. تا وقتی که دروغ را ترک نمی کردند حساسیت پیامبر(ص) نسبت به آنها وجود داشت.
روش دیگری که پیامبر(ص) به نظرم به کار برده، روش عبرت است، ایشان سعی کردند که نشان دهند اگر شما بد رفتاری و بی اخلاقی کنید نتیجه آن چه خواهد شد و اخلاق و رفتار درست چه نتایجی می تواند داشته باشد. گاهی جلوی چشم آنها می آورد که بی اخلاقی ها جامعه را به کجا می برد و اخلاق چه چیزی را فراهم می کند. به طور کلی به نظرم مجموعه ای از روش های مختلف را پیامبر(ص) به تناسب شرایط به کار گرفتند و در اصلاح اخلاق و رفتار جامعه تأثیر گذاشتند.
از نشانه های انسان مسلمان دل بی کینه است و از شواهد مشخص می شود که اسلام به جان ما ننشسسته است. اسلام وقتی می آید و به جان انسان می نشیند، با خود سلم و سلامت می آورد. انسان مسلمان کسی است که همه افراد از او در سلم هستند، به حقوق دیگران حتی با نگاهش، زبانش و دستش تجاوز نمی کند. انسان مسلمان کسی است که طبیعت از او در سلم است یعنی به طبیعت تجاوز نمی کند، هوا را آلوده نمی سازد، به طبیعت آسیب نمی زند، آب را الوده نمی کند، زباله در طبیعت نمی ریزد، اصلاً خیلی زباله تولید نمی کند ؛ و به طور کلی هیچ کس و هیچ چیز را آزار نمی دهد و هیچ گونه تباهگری نمی نماید. بنابراین وقتی معنای مسلمانی را فهمیدیم مشخص می شود که ما از گوهر مسلمانی دور افتاده ایم. علامه اقبال می گوید: تا شعار مصطفی از دست رفت/ قوم را رمز بقا از دست رفت
ما اخلاق و راه و رسم نبوی و همچنین روح دین را کنار گذاشته ایم و به موضوعات دیگر اهمیت می دهیم . بنابراین اگر می خواهیم به دنبال پیامبر(ص) برویم باید کینه ها، دشمنی ها، بد دلی ها و بدخواهی ها نباشد و حتی عیب یکدیگر را جست وجو و افشا نکنیم که این خلاف مسلمانی است. البته بحث جرم و تعدی های مالی و حقوقی بحث دیگری است که آنجا باید نظارت دقیق و برخورد درست باشد .
برای ما لازم است که به روح و اخلاق قرآن و همچنین اخلاق نبوی و اخلاق انسانی بازگشت کنیم؛ پیامبر(ص) بسیار تلاش کردند که مسلمانان اینگونه تربیت شوند. خبرهای فراوانی داریم از اینکه پیامبر(ص) چگونه عمل و تربیت می کردند، مثلاً در خبر مشهوری که شیعه و سنی روایت کرده اند، آمده که حسین(ع) از امیرمومنان علی (ع) نقل می کند که مجلس و جلسه پیامبر(ص) چگونه بود و چطور جامعه را تربیت می کرد و چطور مردم را با اخلاق می کرده است . در آن گزارش ، از جمله چیزهایی که آمده است این است : مَجْلِسُهُ، مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیاءٍ؛ مجلس پیامبر(ص) مجلس حلم و حیا بود، یعنی تحمل و بردباری و حیاورزی و پاسداشت حرمت ها . در مجلس پیامبر(ص) همه با حیا بودند و کسی حریم نمی شکست وَ صِدْقٍ راستگویی بود، دروغ نبود، پیامبر(ص) دروغ را پاک کرده بود، وَ أَمَانَهٍ امانت داری بود. لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ؛ حتی صداها بلند نمی شد و با هم تندی نمی ورزیدند و پرخاش نمی کردند، وَ لَا تُؤْبَنُ فِیهِ الْحُرَمُ؛ حرمت هیچ کسی شکسته نمی شد و هتک حرمت نمی شد. مسلمان باید یاد بگیرد که هتک حرمت کسی را نکند. وَ لَا تُثْنَی فَلَتَاتُهُ اگر از کسی لغزشی سر می زد، جای دیگر گفته نمی شد.
کسانی که پیامبر(ص) تربیت کرده بود کسانی بودند که با هم متعادل و عادلانه رفتار می کردند. مُتَعَادِلِینَ مُتَوَاصِلِینَ فِیهِ بِالتَّقْوَی بی پروایی نمی کردند و تقوا را رعایت می کردند. مُتَوَاضِعِینَ یاد گرفته بودند که تواضع بورزند، همه فروتن بودند تکبر و گردن فرازی و خود نمایی و چاپلوسی وجود نداشت. یُوَقِّرُونَ الْکَبِیرَ بزرگان را احترام می کردند وَ یَرْحَمُونَ الصَّغِیرَ به کوچکترها رحمت می ورزیدند. این جامعه ای بود که پیامبر(ص) درست کرده بود.
متأسفانه بعد از پیامبر(ص) به دلایلی که اشاره کردم و دلایل دیگر، این مساله دگرگون شد. یعنی به اخلاق نبوی که تا اندازه ای در جامعه تحقق پیدا کرده بود، پشت پا زده شد. البته باید توجه داشت که این اخلاق مبتنی بر اصلاح بینش ها، ارزش ها، گرایش ها و نیز حاکم کردن اصول و روش های اخلاقی شکل گرفته بود که همۀ اینها آسیب دید.
پیامبر(ص) بینش ها را نسبت به انسان، خدا ، جهان، جامعه و حیوانات و دیگر امور اصلاح کرده بود.
پیامبر(ص) ارزش ها را اصلاح کرده بود، دیگر ارزش ها، ارزش های زمان جاهلی نبود که البته بعد از پیامبر(ص) دوباره بازگشت.
پیامبر(ص) گرایش و جهت گیری و تعلق انسان را اصلاح کرده بود و به آنها آموخته بود که با اصول اخلاقی و اصولی همچون عدالت، اعتدال، پاسداشت حقوق، مرزبانی و حریم داری و پایبندی به کیفیت استخدام وسیله زندگی کنند. که البته پس از پیامبر(ص) اینها نیز پس زده شد.
پیامبر(ص) به آنها آموخته بود که روش های درستی در زندگی اتخاذ کنند، که این روش ها بعد از پیامبر(ص) آسیب دید.
پیامبر(ص) با عمل و ادب گفتاری خود به آنها گفته بود که فعل اخلاقی چگونه فعلی است و چگونه با کرامت و با گذشت باشند. پیامبر(ص) به مسلمانان آموخته بود که دشنام ندهند و زشت گو و لعّان نباشند. پیامبر(ص) از زبان قرآن مسلمانان را تربیت کرده بود که حتی به بت مشرکان دشنام ندهند : وَ لَا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ .
پیامبر(ص) این مجموعه را فراهم کرده بود ولی متأسفانه آنها به دلایل متعدد آسیب دید و همینطور جلو آمد تا به جایی رسیده است که ما به میزان بسیار زیاد بر خلاف اخلاق نبوی زندگی می کنیم و متأسفانه دلها، پر از کینه، و رفتارها، رفتارهای غیر اخلاقی ، و زندگی ها پر آسیب است. امید است که به اخلاق قرآنی و نبوی و راه و رسم آن حضرت برگردیم.
* پیامبر(ص) در آن زمان برای تغییر بینش ها، ارزش ها، گرایش ها و روش ها، از چه شیوه ای استفاده کرد تا توانست افرادی معتدل و متواضع تربیت کند؟
بهترین روش، روش الگویی است یعنی ما یک الگوی مطلوب را جلوی خودمان بگذاریم و تأسی کنیم. پیامبر(ص) بر اساس این روش، مردم را تغییر داد.
روش دیگر محبت بود. محبت یک روش بسیار کارساز است و انسان ها را دگرگون می کند. هیچ چیز مانند محبت تأثیرگذار نیست و انسان اسیر محبت می شود، محبت به او رنگ می زند. در کلمات پیامبر(ص) هم مکرر آموزه هایی آمده که این مهم را نشان می دهد.
روش دیگری که به نظرم پیامبر(ص) پیش گرفت، روش موعظه بود منتها موعظه نه به این معنا که ممکن است به ذهن ما بیاید، موعظه سخن و چیزی است که قلب انسان را رقیق و نسبت به خوبی متمایل می کند و حالت بازدارندگی نسبت به بدی ایجاد می کند . لذا سخنان پیامبر(ص) به دل می نشست چون موعظه از جان او بر می خاست و زنگارها را می شست.
روش دیگری که به نظرم پیامبر(ص) بهره گرفته است، روش تشویق و تنبیه است آن هم به درستی، یعنی افراد را به خوبی ها تشویق می کرد و اگر رفتار بدی می دید عکس العمل نشان می داد . مثلا اگر کسی از اطرافیان پیامبر دروغ می گفت پیامبر(ص) عکس العمل نشان می داد؛ ایشان نسبت به دروغ بسیار حساس بودند و این حساسیت موجب بازدارندگی این صفت در میان آنها شده بود. تا وقتی که دروغ را ترک نمی کردند حساسیت پیامبر(ص) نسبت به آنها وجود داشت.
روش دیگری که پیامبر(ص) به نظرم به کار برده، روش عبرت است، ایشان سعی کردند که نشان دهند اگر شما بد رفتاری و بی اخلاقی کنید نتیجه آن چه خواهد شد و اخلاق و رفتار درست چه نتایجی می تواند داشته باشد. گاهی جلوی چشم آنها می آورد که بی اخلاقی ها جامعه را به کجا می برد و اخلاق چه چیزی را فراهم می کند. به طور کلی به نظرم مجموعه ای از روش های مختلف را پیامبر(ص) به تناسب شرایط به کار گرفتند و در اصلاح اخلاق و رفتار جامعه تأثیر گذاشتند.
مرجع : شفقنا