کد مطلب : ۳۴۴۹۷
با حضور پژوهشگران علوم اجتماعی بررسی شد؛
چرایی بازسازی عتبات عالیات، فرصتها و تهدیدها
اعتاب مقدسه از دیرباز، کانون همبستگی اجتماعات و قلبی تپنده برای فرهنگ شیعی محسوب میشود. در این مکانهاست که عبادت خداوند متعال و ترفیع نام بلندمرتبه او به زیباترین وجوه نمایان گشته(۱)، آئینهای مذهبی و تعظیم شعائر محقق شده(۲)، معماری و نقوش اسلیمی با شکوهی دو چندان فرصت جلوهگری یافته و عهد مردمان، هر روز و هر ساعت با امامان هدایت(ع) تمدید شده است. همچنین طی سدههای متمادی، کتابخانهها، مکتبها و مَدرسهای پرتعدادی در کنار اعتاب مقدسه ایجاد شده است که آموزههای راستین اسلامی و شیعی را نسل به نسل به آیندگان انتقال میدهند و جانهای تشنه را از معارف ثقل اکبر و کبیر، قرآن و اهل بیت(ع) سیراب میکنند.
مردمان ایران نیز که اسلام و تشیع، دین زیسته و مذهب غالب آنها در اعصار گذشته بوده، اعتاب مقدسه را کانون توجه مذهبی خود قرار داده اند و برای درک والاترین تجربههای معنوی، تقویت همبستگی اجتماعی و ... به زیارت حرم اهل بیت(ع) میشتابند و از داشتههای مادی و معنوی خود برای رونق هرچه بیشتر این مکانهای مقدس، هزینه میکنند. چندسالی است که ستاد بازسازی عتبات با هدایت کمکهای مالی مردم، طرحهایی مبتنی بر بازسازی و توسعه اعتاب مقدسه در کشور عراق را به اجرا گذاشته است. اینکه این طرحها در فرآیند اجرای خود چگونه از پیوستار فرهنگی، جامعهشناختی و ... بهره بردهاند، میتوانست موضوع نشستی چالشی باشد و مباحث منتقدان در فضای مجازی را به گفتوگویی حقیقی با متولیان امر بازسازی عتبات بدل کند.
با مهدی سلیمانیه و زهره شیخرضایی، اعضای گروه جامعهشناسی تشیع دانشگاه تهران و علیرضا رادان و میلاد جوادی، مسئولان فرهنگی ستاد بازسازی عتبات عالیات به گفتوگو نشستیم؛ گفتوگویی پرکشش و البته پرتنش که بیش از نمایاندن اختلاف نظرها، بیانگر دلسوزی طرفین در دفاع از میراث شیعی و حب به اهل بیت(ع) بود.
ضمن عرض تشکر از حضور مدعوان گرانقدر؛ هماهنگی میان مدعوان محترم برای برگزاری چنین جلساتی، زمانبر و مشکل به نظر میرسد اما اهمیت موضوع، ما را وا میدارد تا نهتنها به این نشست بسنده نکنیم بلکه چنین محفلی را سرآغازی برای راهی محققانه و روشنگرانه در زمینه بازسازی عتبات عالیات بدانیم. از آقای سلیمانیه درخواست دارم به بیان مطالب خود بپردازند.
سلیمانیه: در آغاز خیلی ممنونم که همه عزیزانی که وقت گذاشتند تا به موضوعی که کمتر بدان پرداخته شده است، بپردازیم، نفس این موضوع، یک مسئله است که چرا راجع به آن زیاد صحبت نمیشود. اگر اجازه بدهید طرح بحثم را در چند بخش ارائه میکنم: در قسمت اول یک سری کلیات مطرح میکنم که طرح مسئله است تا بگویم درباره چه چیزی و با چه ضرورتی صحبت میکنم. در بخش دوم، در مورد اینکه این «فاجعه»ای که درباره آن صحبت میکنم چه ویژگیهایی دارد؟ و چه پیامدهایی دارد؟ صحبت میکنم، در بخش سوم هم برای اینکه بحثمان، ناامیدانه تمام نشود و به سنت امیدواربودن پایبند بمانیم، چند نمونه موفق مشابه بیان میکنم و با یک «چه باید کرد؟» سخن را به پایان میبرم.
مردمان ایران نیز که اسلام و تشیع، دین زیسته و مذهب غالب آنها در اعصار گذشته بوده، اعتاب مقدسه را کانون توجه مذهبی خود قرار داده اند و برای درک والاترین تجربههای معنوی، تقویت همبستگی اجتماعی و ... به زیارت حرم اهل بیت(ع) میشتابند و از داشتههای مادی و معنوی خود برای رونق هرچه بیشتر این مکانهای مقدس، هزینه میکنند. چندسالی است که ستاد بازسازی عتبات با هدایت کمکهای مالی مردم، طرحهایی مبتنی بر بازسازی و توسعه اعتاب مقدسه در کشور عراق را به اجرا گذاشته است. اینکه این طرحها در فرآیند اجرای خود چگونه از پیوستار فرهنگی، جامعهشناختی و ... بهره بردهاند، میتوانست موضوع نشستی چالشی باشد و مباحث منتقدان در فضای مجازی را به گفتوگویی حقیقی با متولیان امر بازسازی عتبات بدل کند.
با مهدی سلیمانیه و زهره شیخرضایی، اعضای گروه جامعهشناسی تشیع دانشگاه تهران و علیرضا رادان و میلاد جوادی، مسئولان فرهنگی ستاد بازسازی عتبات عالیات به گفتوگو نشستیم؛ گفتوگویی پرکشش و البته پرتنش که بیش از نمایاندن اختلاف نظرها، بیانگر دلسوزی طرفین در دفاع از میراث شیعی و حب به اهل بیت(ع) بود.
ضمن عرض تشکر از حضور مدعوان گرانقدر؛ هماهنگی میان مدعوان محترم برای برگزاری چنین جلساتی، زمانبر و مشکل به نظر میرسد اما اهمیت موضوع، ما را وا میدارد تا نهتنها به این نشست بسنده نکنیم بلکه چنین محفلی را سرآغازی برای راهی محققانه و روشنگرانه در زمینه بازسازی عتبات عالیات بدانیم. از آقای سلیمانیه درخواست دارم به بیان مطالب خود بپردازند.
سلیمانیه: در آغاز خیلی ممنونم که همه عزیزانی که وقت گذاشتند تا به موضوعی که کمتر بدان پرداخته شده است، بپردازیم، نفس این موضوع، یک مسئله است که چرا راجع به آن زیاد صحبت نمیشود. اگر اجازه بدهید طرح بحثم را در چند بخش ارائه میکنم: در قسمت اول یک سری کلیات مطرح میکنم که طرح مسئله است تا بگویم درباره چه چیزی و با چه ضرورتی صحبت میکنم. در بخش دوم، در مورد اینکه این «فاجعه»ای که درباره آن صحبت میکنم چه ویژگیهایی دارد؟ و چه پیامدهایی دارد؟ صحبت میکنم، در بخش سوم هم برای اینکه بحثمان، ناامیدانه تمام نشود و به سنت امیدواربودن پایبند بمانیم، چند نمونه موفق مشابه بیان میکنم و با یک «چه باید کرد؟» سخن را به پایان میبرم.
در جامعهشناسی «مَن قال» هم به اندازه «ما قال» مهم است، میخواهم بگویم چرا این موضوع برای من به عنوان یک پژوهشگر و دانشجوی جامعهشناسی اهمیت یافته است؟، حدود سال ۸۳ بود اولین بار در پروژه مشترکی با دانشگاه شهید بهشتی، کاری را در بافت سنتی کاشان شروع کردیم، آن اولین برخورد ما با فاجعهای بود که از آن میخواهم صحبت کنم. سه سال هم کارشناس ارشد دفتر مشاوره اجتماعی شهرداری تهران بودم که این بار هم با آن فاجعه در ساحتی دیگر روبرو شدم، سالهای ۹۴ و ۹۵ هم دوباره با یک تیمی از عتبه علوی، یک پروژه شش ماههای را شروع کردیم که بازسازی بافت فرسوده اطراف حرم بود و فاجعه را از نزدیک دیدم. در چنین حوزههایی بود که با مسئله مواجه شدم. نکته اول این است که ما در قبال این مشکل، با یک نفر، کنشگر یا مدیر مواجه نیستیم، بلکه با یک «ساختار» مواجهیم و حتی یک ساختار رسمی خاص هم نیست که بگوییم ستاد بازسازی یا جای دیگر؛ بلکه طرف حساب ما یک ساختار اقتصاد سیاسی است که نظام منافع دارد، تاریخ دارد، برنده و بازنده دارد و ...، این پدیده صرفاً هم پدیده دینی نیست، یعنی با پدیده دینی روبرو نیستیم، در مکان دین کار میکنیم اما آن اتفاق، یک تکه از پازل است که دارد برای کلیت اتفاق میافتد، کلیت هم فقط معطوف به ایران نیست، یک «ما»ی بیخویشتنشده غیرغربی وجود دارد که این «ما» درگیر فاجعه است، این فاجعه درعربستان هم وجود دارد، با تمام افتراقاتی که بین زمینه وهابی با شیعی دوازده امامی وجود دارد. این موضوع را در دبی هم میبینیم، در عراق شیعی هم میبینیم، در کابل هم میبینیم، نه فقط در ساحت مکانهای زیارت بلکه در شهر میبینیم، در مناسک میبینیم و ... یک اتفاق عامی است که ما تنها در مورد یک پازل آن صحبت میکنیم. پس طرف گفتوگوی ما، فقط یک مسئول مشخص نیست بلکه مسئولان و سازمانهای مشخص هم در چهار دهه اخیر نیروهای اجرای همین فاجعه به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه بودهاند و ما سعی میکنیم جریانی به این وسعت را توصیف میکنیم.
چرا ابعاد جامعهشناختی این فاجعه، اینقدر اهمیت دارد؟ در وهله اول به نظر میرسد پدیدهای معمارانه است، چیزی که در رشته جامعهشناسی خیلی اهمیت دارد، این است که جامعهشناس آنچه را در نگاه اول به نظر میرسد «دینی» است کنار بزند و مشخص کند که این، دین نیست بلکه اقتصاد است، روکش اول دین است اما زیر آن، پدیده دیگری قرار دارد. آن وقت این فاجعهای که در آن ساحت اتفاق میافتد و دینی نیست، با نشستن چند متخصص دور یک میز حل نمیشود که بگوییم درباره آن صحبت کردیم و مشکل حل شد!، یک ساختار نابرابر اقتصاد سیاسی که برندگان و بازندگانی دارد، این برندگان و بازندگان فقط هم محدود به جمهوری اسلامی نبوده است، این ساختار از دوران پهلوی اول با شدت و ضعف، وجود داشته و در دوران پهلوی دوم با شدت بیشتر دنبال شده است، در دوران انقلاب، مطالعات آصف بیات میگوید شکل دیگری به خود مییابد و سرانجام در دوران کرباسچی اوج میگیرد. اکنون هم در دولت آقای روحانی و ساختار چهلساله جمهوری اسلامی به یکی از اوجهای تاریخی خود رسیده است. یکی از ابعاد این موضوع را در بازسازی عتبات، مکانهای مقدس و ... مشاهده میکنیم.
نکته دیگر این است که چرا به آن، «فاجعه» اطلاق میکنم و از لفظ «آسیب» برای آن استفاده نمیکنم؟ تأکید بر فاجعهبودن مسئله از کجا میآید، «ما» - این مایی که عرض میکنم دانشجوی جامعهشناسی را در نظر بگیرید که دغدغههایی دارد و چند سال است در گروه جامعهشناسی تشیع تحقیق میکند و خیلی دیگر از جامعهشناسان در ایران- دین را قلب تپنده جامعه ایران میدانیم، اتفاقی که ممکن است در ساحت فرهنگی در هنر رخ دهد و در ساحتهای دیگر آسیباند، ناهنجاری اجتماعیاند ولی اتفاقی که در ساحت دین به شکل تداومیافته و نهادی رخ میدهد، فاجعه است. این یک فاجعه اجتماعی است که ابعاد جامعهشناختی و به شدت ابعاد هویتی دارد، یعنی هویت شیعه دوازده امامی که تمام تلاش سیستم در ظاهر تقویت آن است، تحت تأثیر قرار میدهد.
رادان: ببینید قرار است درباره بازسازی عتبات عالیات صحبت کنیم و من درباره ضرورت آن سخن خواهم گفت، البته از آنجا که کلیت، چیزی را حل نمیکند و ما را به نتیجه مطلوب نمیرساند، برای من مشخص نیست این فاجعهای که میگویید تماماً به بازسازی عتبات معطوف است یا بخشی از این فاجعه را به بازسازی عتبات مربوط میدانید؟.
ایکنا: برای اینکه بحث مقداری روانتر جلو برود، جناب سلیمانیه از شما درخواست میکنم ویژگیهای آنچه را که فاجعه میدانید، توضیح دهید، مثلاً از نظر شما چه مشکلات فرهنگی یا اقتصادی بر اثر بازسازی عتبات مترتب شده است؟
سلیمانیه: در بخش دوم قصد داشتم به همین اشاره کنم که چرا به مسئله مورد نظر، فاجعه میگویم، یک نکتهای وجود دارد که خیلی از مواردی که خدمتتان عرض میکنم ممکن است آن ساحت خوداگاهِ تصمیمگیریِ مدیر نبوده باشد، چراکه در جامعهشناسی میگویند اتفاقاتی که مثل جنگ جهانی در دوران مدرن رخ داد، نتیجه ناخواسته و کارکردهای پنهان بودهاند، پس چیزی که میگوییم لزوماً نتیجه برنامه هدفمند نیست، گاهی اینها نتیجه منطقی یک سیاست کلی است و حتی در وهله اول، شاید نیت هم خیر بوده است اما در جامعهشناسی گزارهای مشهور وجود دارد که میگوید: بزرگترین فجایع، نتیجه نیتهای خیر بودهاند. من چند ویژگی عرض میکنم که معتقدم با توجه به مطالعاتی که درباره مکانهای زیارتی ما انجام شده، در مورد چیزی که به آن «بازسازی» میگویند، صادق است.
۱- غیرمشارکتی بودن: این بازسازیها یا بگذارید بگویم مداخلات، معمولاً ویژگی غیرمشارکتی دارند، یعنی در آن منطقه که این اتفاق رخ میدهد نه در پشتیبانی، ذینفعهایی که در آن مکان وجود دارند، چهار محله یا اسواقی که حول عتبه قرار گرفتهاند، یا در مشهد یا سایر شهرهای زیارتی که ساخت و سازهای جدید و عظیم حول مکانهای مقدس صورت گرفته، اغلب مداخلاتی که در این فضاها صورت گرفته است، غیرمشارکتی بوده یعنی مشارکت آدمها و نهادهای محلی را در ایجاد تغییر فضا برانگیخته نکرده است. این غیرمشارکتیبودن خودش را در طیفی از ساحت تعریف مسئله، فرایند کار و ... نشان میدهد.
۲- دستوری و فرمایشی بودن: این مداخلات، اغلب از بالا و فرمایشی است، یعنی جای دیگر به صورت متمرکز دستوری گرفته میشود، مداخله ای تصویب و در آن فضا انجام میشود، یک دستگاه رسمی یا یک دستگاهی بیرون از ذینفعان آن فضا، تصمیم میگیرد که این کار انجام شود. مثلاً دیوان وقف شیعی در عتبه تصمیم میگیرد که فلان اتفاق در فلان محل بیفتد اما ذینفعانی که در آن مقیاس هستند، هیچ مداخلهای در درک ضرورت مسئله ندارند.
۳- غیر مرتبط با زمینه فرهنگی و اجتماعی: این مداخلات چیزی است که در جامعهشناسی به آن، «از جا کنده» میگوییم. به این معنا که جنگلهای حرا در قشم را اگر دیده باشید، درختی که ریشه در هیچ جایی ندارد با جذر حرکت میکند و با مد میرود، مداخلات ما در اماکن زیارتی در تمام انواع ایرانی و غیرایرانی، نامتناسب با زمینه فرهنگی، بافت اجتماعی، حافظه مکانی و بیگانه با اقتصاد آن محله بوده است.
۴- انقطاع از تاریخ و حافظه جمعی: این مداخلات منقطع از تاریخاند، هر مکانی که در آن هستیم، یک اِسپِیس است، حافظه ای داشته و یک روایت دارد. مداخلات ما در فضاهای زیارتی مثل عتبات و حتی مداخلاتی که بازسازی شهرهایمان انجام میدهیم، در امتداد یک گذشته تاریخی نیست، یک پدیده جدید و مدرن است، علی رغم اینکه به نظر میرسد دغدغهای سنتی است و میخواهد فضا را برای زائر بزرگ کند، زیارت را تسهیل کند و ... من به شدت از این ایده دفاع میکنم که این مداخله، «شبه مدرن» است. مثلاً در مداخلهای که در نجف انجام میدهیم، دالّ اصلی نجف که کنار عتبه شکل میگیرد و تاریخی دارد، هیچ جایی در طراحیهای ما و ساختن صحن حضرت زهرا(س) ندارد. منازل و مساجدی که از قبل در نجف وجود داشتند در طراحیها نادیده گرفته میشوند. مثلاً قبر علامه حلّی که بین وادیالسلام و حرم واقع شده، اتفاقی که برایش افتاده چیست؟، این بقعه خودش حریمی و روایتی داشته است!، یا مثلاً مسجد هندی با آن تاریخ درخشان گذشتهاش، نادیده گرفته میشود. ایده این است که این مداخلات منقطع از تاریخ و حافظه تشیع است.
۵- کمیتگرا بودن: مداخلاتی که انجام میشود، کمیتگراست یعنی ما همانطور که در مصادیق دیگر سیاستگذاریهای فرهنگی دائماً به «چند متر مربع؟»، «چه قدر پول جمع میشود؟» و ...توجه کردهایم اما به مسائلی مثل خلوص و نیاتی که در آن فضا به وجود میآید، توجه نکرده ایم. مثلاً ما در شیوه سنتی معماریمان کسی که میخواسته وارد آن فضا شود و برای آن فضا، کار کند باید یک ویژگیهای طیب و طاهری میداشته است که آن سیستم سنتی ورودش را به آن فضا مجاز میکرده است. ما اینجا با نگاه فرمایشی، قرارگاهی داریم که با بروکراسی خود کار را دنبال میکند و معلوم نمیشود دقیقاً نیت ما از ورود به این فضا چیست، پولهایی که رد و بدل میشود، این سیستم به شدت کمیتگراست و فقط درباره اینکه چندمربع، چه قدر پول، چه قدر زائر و ... اضافه یا کم شده است، صحبت میشود.
۶- سیریناپذیری: این مداخلات، نابسنده و سیریناپذیر است. در فضای سنتی شیعی دینی ما یک چیزی داشتیم چه در معماری و چه در طراحی فضا، به اسم فروتنی، این فروتنی در سیستم بروکراتیک به کلی از بین رفت. پژوهشی به نام قدسیِ تقدسزداییشده انجام شده است که آقای آرمان ذاکری با آمار و ارقام نشان میدهند در سالهای اخیر، سیریناپذیر سیستم برای رؤیتپذیری و ساختن تمامی ندارد، ظاهر این است که یک سری نیازهایی داریم اما حقیقت این است که این نیازها دائماً «ایجاد میشود». این مسئله به انتقادی که آقای شبیری زنجانی در مورد توسعه دهههای عزاداری مطرح کردند، شباهت دارد، چون این سیریناپذیری را در توسعه آئینهای عزاداری هم شاهد هستیم. باید فاصله حریم قدسی را حفظ کرد، اگر قدسی را بیش از حد بزرگ کنیم، رقیق میشود. اگر امر الهی را همه جا رؤیت کنید، دیگر کارکرد خود را از دست میدهد.
۷- تقلیل دادن عظمت امر قدسی به عظمت بنا: این مداخلات، تقلیلگراست. به این معنا که مداخلات ما در بحث مکانهای زیارتی و عتبات، یک رویکردی پشت خود دارد، ما از بچگی تربیت مذهبی داشتیم و دین با زندگی ما درآمیخته شده است. مثلاً اگر ظهر، مراسم عزاداری برگزار میشد، عصر آن نذری داده میشد، در همان فضا مادرها برای ازدواج فرزند خود گفتوگو میکردند و ...، ما امر قدسی را فقط به یک امر معمارانه تقلیل دادهایم و پیچیدگی فضا را از بین بردهایم، کارکردهایی که در فضای اطراف حرمها در عتبات، در مشهد و در شاه عبدالعظیم وجود داشته است، از بین بردهایم و یا بهتر بگویم فقط به یک کارکرد تقلیل دادهایم، جامعه محلی آنجا در این اتفاق دچار عدم تعادل میشود، چون قرار بوده است با مؤلفههای آن بافت زندگی کند. ما یک زمانی برجهای بلند اطراف کعبه را نگاه میکردیم و میگفتیم این چه جنایتی است که سعودی ها انجام میدهند؟ الان کاری که با شکستن افق دید حرمها انجام میشود، چه فرقی با آن جنایت دارد؟ پسر آیتالله خوئی در نجف، در ۱۰۰ متری حرم حضرت علی(ع)، ساختمانی ۱۳ طبقه راهاندازی کرد که حریم فضایی و دیداری حرم را که قلب همه ما برایش میتپید، مخدوش شده است، کلیت مداخلاتی که ستاد بازسازی عتبات هم در نجف انجام داده است نظیر همین است؛ گاه عظمت مبتنی بر بزرگی و وسعت بنا را دنبال کرده است.
۸- مقیاس غیرانسانی: مقیاس غیرانسانی در ابعاد، در دورههایی تاریخی بر اثر زمینههایی فرهنگی بناها شکلهای مختلف پیدا میکنند، بسیاری از بناهایی که از دوره رضاشاه تا الان درست کردهایم، به شدت به کسی که وارد حرم میشود، محاط هستند، یعنی شما وقتی وارد حرم میشوید احساس گمشدگی میکنید. این نکتهای مهم و مربوط به معماری است و در قالب مفهوم «تواضع سازه و معماری انسانمقیاس» طرح میشود.
۹- نمایشی بودن؛ مداخلاتی که انجام میدهیم به شدت نمایشی است در حالی که منطق روح دین، منطق چیزی که ما یاد گرفتیم این است که دین و کنش مذهبی اصولاً با دیدهشدن، نمایشیبودن و خود را در چشم دیگریکردن فاصله داشته است. همیشه کنشی بهجتوار داشته است. الان از اس ام اسهایی که ستاد بازسازی در مناسبتهای مختلفی نگاه کنید، تبلیغات و آنونسهایی که تلویزیون پخش میکند، انواع مختلف تبلیغات مکتوب و غیرمکتوب به خلوص امر دینی خنج میکشد و مخدوش میکند، این نمایشیبودن با روح سنت دینی که با آن کار داشتیم، نمیخواند. حتی سنگ هم باید از جایی بیاید که با روح آن فضا بخواند، مواد و مصالحی که شما در آن فضا استفاده میکنید، چه قدر از ایتالیا گرفته میشود؟ چه قدر در آن جلسات رسمی و غیر رسمی با افتخار گفته میشود که سنگ را از ایتالیا میگیریم؟.ما با آن مردمی که آنجا در طول قرنها خو گرفته بودند، کاری کردیم که آقای کرباسچی با تهران کرد. ما یک بزرگراه نیایش و چمران وسط یک بافت زنده میکشیم انگار که آن کالبد را بیجان فرض کردند. این حادثه در مشهد، ری، شیراز، نجف و ... رخدادن است. ما این مداخلات را انجام میدهیم و مثل یک چاقو بر پیکری جاندار که «شهر» و «بافت شهری» اطراف حرم و حیات اجتماعی در جریان حول محور آن است وارد میکنیم، در حالی که نسبت به گذشته آن فضا، خاطراتی که آنجا جریان داشته بیتفاوتیم. شما وقتی صحن حضرت زهرا(س) را اینگونه وسط آن محله طراحی میکنید و ارتباط سوقها را با هم قطع میکنید، رویکردی غیرکالبدی بوده است.
بسیار ممنونم؛ پیش از آنکه به بخش سوم و ارائه راهکارها بپردازید، از آقای رادان درخواست دارم به بیان مطالب خود بپردازند.
ستاد بازسازی عتبات عالیات با موضوع «بازسازی» و «توسعه» اعتاب مقدس از سال ۸۲ تشکیل شد. ببینید ستاد نقشی در سیاستهای حرم امام رضا(ع) و حضرت معصومه(س) و دیگر اماکن زیارتی داخل کشورمان ندارد که در مورد آنها بخواهم نظری داشته باشیم، کار ستاد در مورد اعتاب خارج از کشور و مشخصاً عراق است. سال ۸۲ جمعی از یادگاران دفاع مقدس، وضعیت حرمها را در دوران بعد از صدام ارزیابی کردند و همان برآوردهای اولیه نشان میداد که وضعیت خوبی از نظر خدمت به زائران در جریان نیست. نمیدانم آیا آن سالها به عتبات رفتهاید یا خیر؟ من خودم هم آن سال توفیق زیارت داشتم، وضعیت اعتاب مقدس و اطراف آن از نظر آب، برق، سیستم فاضلاب و ... اصلاً مناسب نبود. امنیت هم که طبیعتاً کم بود، یادم هست در سامراء بودم که تانک آمریکایی به راحتی به محدوده حرم نزدیک شد، از سمت بابالمهدی با دیوار حرم برخوردی کرد و متأسفانه دیوار حرم آسیب دید. در حالت عادی داخل حرم، گنجایش و امکانات کافی برای میزبانی زائران وجود نداشت، با آن حملات، همان اندکزیرساختها هم رو به تخریب میرفت.
در این شرایط بود که ستاد بازسازی عتبات عالیات تشکیل شد. اولین اقدامات در اعتاب مقدس نجف اشرف و کربلای معلی صورت گرفت، اقداماتی همچون اصلاح فاضلاب، تامین آب شرب، ساخت سرویس بهداشتی، مرمت و مقاومسازی سقف و دیوار و کف حرمها، تعمیرات دربها و تعویض آنها، تعویض سنگهای آسیبدیده، مرمت کاشیهای تاریخی و آینهکاری سقف حرمها و... انجام شد. تا آنجا که طرح توسعه حرم مطهر امیرالمومنین حضرت علی(ع) به نام صحن و شبستان حضرت زهرا(س) مطرح و قراردادی از سوی عراقیها با ستاد تنظیم شد. حرم امیرالمؤمنین(ع) کلاً ۱۲ هزار مترمربع زیربنا داشت، یعنی از حرم شاه عبدالعظیم کوچکتر! این زیربنا کفاف جمعیت را نمیداد، ببینید یک کسی میخواهد برای مهمانی به خانهتان بیاید، اگر ظرفیت برای پذیرایی نداشته باشید، میخواهید چه کار کنید؟ در شرایطی که سفر به عتبات فزونی مییابد، لازم است که ظرفیت میزبانی افزایش یابد وگرنه تلفات به بار میآید و بینظمی ایجاد میشود، باید حتماً امکانات بهداشتی، امکان اسکان و ... فراهم میشد.
اینکه میگویید «مداخله»، ما به هیچوجه بدون تأیید مسئولان ذیربط در اعتاب و برادران عراقی هیچ کاری آنجا انجام نمیدهیم، ما یک تشکل مردمی و یک مدل ycharit هستیم. آیا وقتی یک بازیگر معروف هالیوودی به کشورهای آفریقایی میرود و کمک میکند تا خدماتی به انسانها ارائه شود، مداخله کرده است؟ وظیفه انسانیاش ایجاب کرده به همنوع خود کمک کند و جرمی مرتکب نشده است. هنوز هم که هنوز است در ایام پر ازدحام مانند اربعین حسینی، اعیاد، شهادتها و... با مشکل اسکان، سرویس بهداشتی و خدمات رفاهی مواجه میشویم، چگونه میشود بگوییم زائر به خدمات نیاز ندارد؟ با اینکه امسال از فضای صحن حضرت زهرا(س) در ایام اربعین حسینی بهره گرفتیم اما باز هم ظرفیت برای زائران کم بود. آب کربلا هنوز هم مشکل دارد، سیستم فاضلاب آن ایراداتی دارد و...، اگر برای رفع این مشکلات کاری انجام دهیم، هم کمک به همنوع کرده ایم و هم به زائران خودمان کمک شده است.
این اعتقاد مردم ایران است که هرجور باشد به زیارت اهل بیت(ع) میروند و علاوه بر آن نیز در جهت بهبود شرایط فیزیکی حرمها نذر می کنند. در حال حاضر ستاد بازسازی عتبات عالیات با همکاری دیوان وقف شیعی عراق، نذورات و کمکهای مردم را هدایت میکند و در نهایت هم زائران و مجاوران حرم را از امکانات رفاهی در زیارت بهرهمند میکند.
دیوان وقف شیعی که متعلق به عراقیها است، طرح پیشنهادی را میبیند و بسیار هم در روند واگذاری پروژهها حساسیت دارند، البته این حساسیت، به جاست چون فضا، فضای بسیار خاصی است. بعضاً خود عتبهها طرحهایی ارائه میدهند، در نهایت فضایی مشخص میشود و در اختیار ستاد قرار میگیرد. یعنی فضا را هم آنها تعیین میکنند. اینکه توسعه حرم در چه فضایی انجام شود، با بررسیهای خود عراقیها و ملاحظاتی که دارند، انجام میشود. ما بافت بازار را خراب نکردیم، فقط چند منزل مسکونی بود که خود حرم با قیمتی توافقی و با رضایت کامل فروشندگان آن را خرید و فضای آن را در اختیار طرح توسعه حرم امام حسین(ع) قرار داد.
اینجور نیست که هر طرحی را هم در اختیار ما قرار دهند. حالا خاطرهای هم از شیخ مهدی کربلایی، تولیت شرعی حرم امام حسین(ع) نقل کنم تا بگویم هر طرحی را هم در اختیار ستاد قرار نمیدهند، حتی گاهی یک اتفاق خاص مثل این خواب نظر او را عوض کرده است. ایشان مدتی برای یکی از طرحها جواب قطعی نمیدادند و ما در شرایط انتظار قرار داشتیم، شبی یکی از دوستان عارف ایشان که در لبنان زندگی میکند با ایشان تماس میگیرد، ابتدای جویای اوضاع کربلای معلی میشود و حرفی از بحث طرح مورد نظر مطرح نمیشود، تا اینکه آن عارف در ادامه میگوید: در خواب دیده ام که حضرت فاطمه زهرا(س) در مقابل درب ورودی بابالقبلة حرم مطهر امام حسین(ع)، قنداق بچهای را به یک ایرانی که آیتالله بهجت بودند، سپرده است. شیخ مهدی کربلایی وقتی این خواب را شنیدند، سراسیمه مسئولان عراقی و آقای پلارک، رئیس ستاد بازسازی عتبات عالیات را فراخواند و گفت که آن طرح مورد نظر باید به ایرانیها سپرده شود.
در جلوی دوربینها میگویم، آنچه شما درباره سنگ ایتالیایی میگویید به یک تکنولوژی مربوط است که یک متبرع(نیکوکار برای رضای خدا) آن را از خارج خریداری کرد و در اختیار ما قرار داد، ببینید سنگ دور ستونهای صحن حضرت زهرا(س) باید اصطلاحاً «آرک» در بیاید، تا قبل از این با دست در میآوردند که خوب در این متراژ و تعداد نمیشد، اما با این تکنولوژی، سنگها بسیار راحت و بدون مشکل برش داده میشوند. پس تأکید میکنم که تمام مواد اولیه و مصالح بازسازی و توسعه اعتاب مقدسه از ایران تأمین میشود که همان موجب شده است که بعضی از کارخانهها همچون فولاد، سیمان، میلگرد، گچ، سیم و کبل و... از خطر ورشکستگی نجات یابند.
حدود ۸۵ درصد هزینهای که برای ساخت صحن مطهر حضرت زهرا(س) صرف شده، به کشور بازگشته است. فعالیت کارخانههای ذوبآهن، فولاد، گچ، کارخانهها و معادن سنگ ما در این قضیه بیشتر شد. برای مثال کمک به عتبات عالیات در استان خراسان جنوبی که یکی از محرومترین استانهای کشور محسوب میشود، اشتغالزایی و گردش مالی ایجاد کرده است. پس همهاش برکت است.
اما درباره بحث صادرات فرهنگی هم ذکر نکاتی لازم است، از دوران آل بویه در عتبات عالیات کار هنری انجام شده است. این قضیه در دوره صفویان که مهد هنر و معماری اسلامی بود، به اوج رسید. در دوران افشاریه و قاجار هم توجه زیادی به آن شد، از جمله ناصرالدینشاه که توجه زیادی به هنرهای اسلامی در عتبات کرد و کاشیهای زیادی هم از آن دوران مانده است. معماری قبلی اعتاب معماری ایرانی-اسلامی بود و معماری فعلی هم ایرانی-اسلامی است. مگر چه تغییری در معماری ایجاد شده که میگویید معماری از بین رفته است؟ ان شاأالله یک بار با هم به اعتاب مشرف شویم تا در صحن حضرت حضرت زهرا(س) ببینید چقدر از همین هنرهای اسلامی، احیا شده است. هنرهایی مثل میناکاری داشت منسوخ میشد، هنرهایی همچون کاشیکاری، کاشی معرق، آینهکاری، فرشبافی، قلمزنی و ... به برکت همین پروژههای ستاد بازسازی احیا شدند. دو استادکار کاشی معرق، به لطف همین پروژههای ستاد تصمیم گرفتند افراد زیادی را آموزش دهند تا خدای ناکرده بعد از فقدانشان، این هنر باقی بماند. شما که به درستی اینقدر بر هنر و فرهنگ حساسیت دارید، آیا این یک خدمت فرهنگی نیست؟
اما بحث مردمیبودن ستاد بازسازی؛ این ستاد به مانند یک خیریه فعالیت میکند و بنای منابع مالی آن هم مردم هستند، در این مورد هم مردم خود درباره نذورات خود مختار هستند و میتوانند در مکانی که خود صلاح میدانند آن را هزینه کنند، یکی مدرسه میسازد، دیگری نیازمندان را کمک میکند و یکی هم برای حرمها نذر میکند! اینکه به آنونسها و تبلیغات مجموعه اشاره کردید، به گونهای بود که گویی به زور از کسی پولی گرفته میشود! اجباری وجود ندارد و مردم نذورات خود را با علاقه خودشان به فعالیتهای بازسازی اختصاص میدهند، ما هم یک ریال از نذر مردم را در جای دیگر هزینه نمیکنیم. عموماً افرادی که به ما کمک میکنند از نظر اقتصادی مردم طبقه متوسط یا پایین جامعه هستند که عده بسیاری در حد هزار یا دو هزار تومان به شکل منظم به بازسازی کمک میکنند، حتی افرادی هستند که از محل یارانه نقدیشان در این اقدام مشارکت میکنند. البته متبرعینی هم هستند که مبالغی کلان به این کار اختصاص میدهند، مثلاً در پروژهای که برای ستونهای اطراف مضجع مطهر امام حسین(ع) در حال اجراست. اگر اطلاع داشته باشید فاصله ستون تا ضریح مطهر از ۱,۵ متر به ۴.۵ متر افزایش پیدا کرد تا زیارت مردم تسهیل شود. یک نیکوکاری کل هزینه این اقدام را تقبل کرد، ایشان چک اول را برای ستون اول صادر کرد، چک دوم را با شروع ستون دوم پرداخت و در موعد پرداخت چک سوم از دنیا رفت، پسر ایشان مسیر پدر را ادامه داد و اکنون که ستون چهارم در حال اجراست تمام هزینهها از سمت این خانواده معزز پرداخت شده که رقم قابل توجهی محسوب میشود.
احتمالاً در کار خود نقصهایی هم داریم اما دقت کنید همه چیز در عراق به خواست ما نیست. برای جمعبندی باز هم تأکید میکنم که پروژههای بازسازی عتبات به اشتغالزایی، احیای هنرها و معماری ایرانی-اسلامی، افزایش ارتباط عراقیها و ایرانیها، بهبود کیفیت خدمت به زائران و ... کمک کرده است. سابقاً بیش از ۲۰ میلیون زائر که همه ایرانی نبودند، کجا مستقر میشدند؟ اطراف حرمها، آنهم با وضعیتی نامناسب؛ اما به برکت طرحهای بازسازی اسکان زائران تسهیل شده که کمک به زائران سایر کشورها هم محسوب میشود. در زمینه اشتغالزایی و رونق اقتصادی برای خود مردم عراق نیز دستاوردهای خوب و چشمگیری به دست آمده است، مثلاً همکاری عشیرههای سامراء با ستاد بازسازی، در حال ایجاد رونقی در بازارمردم این شهر است، به خصوص در ایامی که حجم زائران در این شهر افزایش مییابد.
شما به گونهای صحبت میکنید که گویی در پروژههای بازسازی، حساب و کتابی وجود نداشته است. طراحی ضریح امام حسین(ع) را استاد فرشچیان انجام داده است، خودش بلیط گرفت و آمد، گفت برای من فقط یک نوحه بگذارید، گریه کرد و قلم زد، یک ریال هم پول نگرفت. همچنین پروفسور قهرمانی، پدر خاک ایران و کسی که پیِ سازه برج میلاد را طراحی کرد به همراه برادران بنان (از اساتید مطرح دانشگاه شیراز) امروز در حال اجرای یکی از پیچیدهترین و پرریسکترین پروژه ایرانی یعنی تقلیل حجم و مقاومسازی ستونهای حرم امام حسین(ع) هستند. آیا اینکارها بیحساب و کتاب انجام میشود؟! مردم ایران به اهل بیت(ع) اعتقاد قلبی دارند و صمیمانه و عاشقانه در این مسیر گام برمیدارند.
پایان بخش نخست
مرجع : ایکنا