تاریخ انتشار
شنبه ۲۹ دی ۱۳۹۷ ساعت ۰۸:۳۰
۰
کد مطلب : ۳۴۶۲۴
راهبرد/ 2

ستایشگری در منظومة فقهی ـ تبلیغی شیعه

ستایشگری در منظومة فقهی ـ تبلیغی شیعه
سؤال اصلی این تحقیق آن است که ستایشگری چه جایگاهی در منظومة فقهی و تبلیغی شیعه دارد؟ بدین منظور، با روش اسنادی ـ تحلیلی، و با محدود کردن دایرة مفهومی ستایشگری به مرثیه‌خوانی، نخست با رویکردی فقهی گریستن بر میت، گریستن بر سیدالشهدا علیه‌السلام و گریاندن بر سیدالشهدا علیه‌السلام بررسی می‌شود و در ادامه با رویکردی جامعه‌شناختی، کارکردهای فردی و کارکردهای اجتماعی آن مورد مطالعه قرار می‌گیرد. بنا بر یافته‌های تحقیق، اصل گریستن بر میت به اجماع مسلمانان، جایز است و گریستن بر سیدالشهدا نیز طبق روایات صحیح‌السند سنی و شیعه مستحب است. گریاندن بر مصائب سیدالشهدا علیه‌السلام نیز مشمول عمومات آیات قرآن مانند آیة مودت و آیة تعظیم شعائر قرار می‌گیرد و گذشته از آن، روایات صحیح‌السند شیعی نیز دال بر استحباب آن است. در حوزة کارکردهای فردی نیز، قاعدة «محبت مقدمة مشابهت است» نشان می‌دهد که ستایشگری باعث افزایش محبت سوگواران به اهل‌بیت علیهم‌السلام و در نتیجه افزایش شباهت عملی آنها به اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌شود. در حوزة کارکردهای اجتماعی نیز، زنده نگه داشتن عبرت‌های عاشورا و پرهیز جامعة امروزین از تکرار خطاهای جامعة دهة 60 هجری، مهمترین کاکرد اجتماعی ستایشگری به شمار می‌رود.
 
 
مقدمه:
اعتقاد و توجه و محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام، یکی از بنیادی‌ترین بخش‌های فرهنگ شیعه را تشکیل می‌دهد. این محبت، به شیوه‌های گوناگونی متجلی می‌شود که یکی از آنها، برگزاری مجالسی برای اهل‌بیت علیهم‌السلام و ذکر فضائل و مصائب آنها است. در این مجالس، ستایشگران و مداحان، به مرثیه‌خوانی، نوحه‌خوانی و مدح‌خوانی می‌پردازند و می‌کوشند پیوند عاطفی و معرفتی حاضران را با اهل‌بیت علیهم‌السلام استحکام بیشتری ببخشند.
این پژوهش با روش اسنادی ـ تحلیلی می‌کوشد به این پرسش اصلی پاسخ دهد که جایگاه ستایشگری و به‌طور خاص مرثیه‌خوانی، در منظومة فقهی و منظومة تبلیغی شیعه چیست؟ برای پاسخ به بخش اول پرسش (جایگاه ستایشگری در منظومة فقهی)، نخست اصل گریستن بر حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام از منظر فقه شیعه و سنی بررسی می‌شود و در ادامه، گریاندن و مرثیه خواندن مورد پژوهش قرار می‌گیرد و دلایل قرآنی و روایی آن تبیین و تشریح می‌شود.
در ادامه و پس از بررسی مشروعیت مرثیه‌خوانی در فقه، به بخش دوم پرسش (جایگاه ستایشگری در منظومة تبلیغی) پرداخته می‌شود و با رویکردی جامعه‌شناختی، کارکردهای فردی و کارکردی‌های اجتماعی آن مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

1. چارچوب مفهومی؛ ستایشگری
ستایشگری یا مداحی، معنای عامی دارد که شامل مرثیه‌خوانی (روضه خوانی)، نوحه‌خوانی و مدح‌خوانی می‌شود. مرثیه‌خوانی و نوحه‌خوانی، عموماً در مجالس عزای اهل‌بیت علیهم‌السلام و یا مجالس توسل به آن بزرگواران انجام می‌شود و مدح‌خوانی نیز در مجالس سرور اهل‌بیت علیهم‌السلام و در ایامی مانند دهة کرامت، دهة ولایت (عید قربان تا عید غدیر)، اعیاد رجبیه، اعیاد شعبانیه و ... صورت می‌گیرد.
در این نوشتار، از میان ابعاد سه‌گانة ستایشگری، به بعد مرثیه‌خوانی پرداخته می‌شود. مرثیه‌خوانی را می‌توان «ذکر مصائب اهل‌بیت علیهم‌السلام به صورت نثر یا نظم، با صدا و آهنگی نیک، برای تأثیر عاطفی بر مخاطب و گریاندن او» تعریف کرد. مرثیه‌خوانی دربارة همة اهل‌بیت علیهم‌السلام صادق است.

2. گریستن بر از دست‌رفته از منظر فقهی
2 – 1. گریة بر میت؛ جایز
اصل گریستن بر میت از نظر همة مذاهب فقهی اسلامی جایز است، هر چند که در برخی خصوصیات آن اختلاف نظر وجود دارد. در ادامه نظرهای هر یک تبیین می‌شود:
از نظر مذهب اماميه گريه بر ميت مباح است؛ بلكه در صورت شدت حزن مستحب است؛ ولي سيلي زدن و كندن مو و گريبان چاك زدن در غير پدر و مادر حرام است و در مواردي موجب كفاره است.
از نظر مذاهب چهارگانه، آهسته گريستن مباح است و گريبان چاك زدن و سيلي بر گونه‌ها زدن و ندبه كردن به وسيلة ذكر محاسن ميت جايز نيست. در مورد گريه با صداي بلند و صيحه، بين مذاهب اربعه فرق است؛ حنبليه و شافعيه معتقدند گريه با صداي بلند جايز است اما حنفيه و مالكيه گريه با صداي بلند را جایز نمی‌دانند. (جعفرپیشه‌ فرد، 1390، ص 192) مطالب پیش‌گفته در قالب جدول ذیل، نشان داده شده‌اند:
 
جدول دیدگاه مذاهب فقهی دربارة گریستن
مذاهب فقهی اصل گریه بر میت گریه با صدای بلند آسیب زدن به بدن (سیلی زدن، کندن مو، گریبان چاک زدن)
امامیه جایز، در شدت حزن مستحب جایز حرام، جز دربارة والدین
حنبلیه جایز جایز حرام
حنفیه جایز حرام حرام
شافعیه جایز جایز حرام
مالکیه جایز حرام حرام
 
 
شایان ذکر است بنا به فتوای شیخ الازهر، شیخ محمود شلتوت (متوفی 3 اردیبهشت 1342 ق.)، تقلید اهل سنت از فقه شیعه جایز است؛ بنابراین، اهل سنت می‌توانند به فتواهای مراجع شیعه در مسائل گوناگون از جمله مسئلة گریستن رجوع کنند.
2ـ 1ـ 1. وهابیت: گریه بر میت حرام است
فرقة جعلی وهابیت، پیروی از هیچ یک از مذاهب اربعة اهل سنت را لازم نمی‌داند و خود به اجتهاد می‌پردازد. از این رو با اجماع مسلمانان به مخالفت برخاسته‌اند.
یکی از دلایل وهابیان آن است که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم ـ بنا به نقل اهل سنت ـ فرموده است: «میت به دلیل گریة زندگان عذاب می‌شود»؛ «ان الميت ليعذب ببكاء اهله عليه» و نیز «ان الميت ليعذب ببكاء الحي».

پاسخ آن است که:
الف. در صحيح مسلم آمده است: «ذُكِرَ لَهَا أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ يَقُولُ إِنَّ الْمَيِّتَ لَيُعَذَّبُ بِبُكَاءِ الْحَىِّ. فَقَالَتْ عَائِشَةُ يَغْفِرُ اللَّهُ لأَبِى عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَكْذِبْ وَلَكِنَّهُ نَسِىَ أَوْ أَخْطَأَ إِنَّمَا مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ عَلَى يَهُودِيَّةٍ يُبْكَى عَلَيْهَا فَقَالَ «إِنَّهُمْ لَيَبْكُونَ عَلَيْهَا وَإِنَّهَا لَتُعَذَّبُ فِى قَبْرِهَا».
در نزد عايشه از قول فرزند عمر اين روايت نقل شد که: «الميّت يعذّب ببکاء» عايشه گفت: «خدا پدر عبدالرحمن را بيامرزد، چيزي شنيده است، امّا به درستي آن را به خاطر نسپرده است. [حقيقت آن است که] وقتي جنازة زنی يهودي از کنار رسول خدا عبور داده شد و بر او گريه مي‌کردند، پيامبر فرمود: «آنها بر او گريه می‌کنند در حالی که او در عذاب است»». (قشیری النیسابوری، 1434، ج3، ص 44)
خلاصه آنکه منظور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن بوده است که خویشان میت از روی ترحم بر او گریه می‌کنند؛ اما میت به دلیل گناهانش در عذاب است.

ب. طبق نقل اهل سنت، گریستن بر میت در موارد متعددی در سیرة پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و نیز خلیفة دوم ذکر شده است؛ از جمله آنکه پيامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم هنگام مرگ فرزندشان، ابراهيم، مي‌گريستند و مي‌فرمودند: «اَلْعَيْنُ تَدْمَع وَالْقَلْبُ يَحزَن وَ لا نَقُولُ إِلاّ ما يَرْضي رَبُّنا وَإِنّا بکَ يا إِبراهيمُ لَمَحْزُونُونَ»؛ «چشم مي‌گريد و قلب مي‌سوزد و جز آنچه مورد رضايت خدا است نگوييم، اي ابراهيم، ما در فراق تو اندوهگین هستیم.» (همان، ج7، ص 76).
در میان وهابیان، شیخ محمد البانی، محدث بزرگ وهابی نیز با توجه به احادیث متعددی که دال بر جواز گریستن بر میت است، آن را به مدت سه روز جایز می‌داند: «و يجوز لهم كشف وجه الميت وتقبيله، والبكاء عليه ثلاثة أيام»؛ «بر بازماندگان جایز است کنار زدن پارچة روی میت و دیدن چهره و بوسیدنش و گریستن بر او به مدت سه روز». (البانی، 1434، ج1، ص 21)

2 – 2. گریه بر سیدالشهدا علیه‌السلام؛ مستحب
هر چند گریه بر میت مباح است، اما گریستن بر مصائب حضرت سیدالشهدا، نه تنها مستحب که به فرمودة آیت‌الله العظمی بهجت، افضل قربات است: «پدرم می‌گفت: «گریه بر سیدالشهدا علیه‌السلام از همة مستحبات بالاتر است حتی از نماز شب! چون نماز شب حالتی جسمی دارد ولی گریه بر سیدالشهدا علیه‌السلام رقّت روحی است و عامل آن، آن را در درون انسان به وجود آورده است؛ کلید آن از نهان قلب خورده است و این خیلی ارزشمند است.»» (بهجت، 1391 ش.)
برای اثبات  استحباب گریستن بر سیدالشهدا علیه‌السلام به دو گونه دلیل نقلی می‌توان اشاره کرد: دلیل عام و دلیل خاص.

الف. دلیل نقلی عام: آیة مودة فی القربی و آیة تعظیم شعائر
طبق آیة قرآن مجید، «مودة فی القربی» و تولی به اهل‌بیت علیهم‌السلام واجب شرعی است: «قل لااسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی»؛ «بگو از شما هیچ مزدی نمی‌طلبم جز محبت و مودت به نزدیکانم.»
گریستن در مصائب اهل‌بیت علیهم‌السلام و حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام یک مصداق از ابراز محبت به اهل‌بیت علیه‌السلام است. آیت‌الله العظمی بهجت در این باره می‌فرمودند: «شرکت در مجالس سیدالشهدا علیه‌السلام محبت به ذی‌القربای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. در آیة قرآن است که شما به ذی‌القربای پیامبرتان محبت کنید. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «من پیامبر شما بودم و از شما چیزی نمی‌خواهم و اجر و مزدی جز محبت به نزدیکانم نمی‌خواهم.» خداوند به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌فرماید: «قل»، بگو من از شما اجر نمی‌خواهم، فقط به نزدیکانم محبت کنید. محبت می‌خواهم. این خیلی لطیف است. چون انسان بالاترین چیزی که می‌تواند بدهد، محبت و عشق و دوستی است و خداوند و پیامبرش فقط همین را از انسان می‌خواهند. پدرم می‌گفت شرکت در مراسم امام حسین علیه‌السلام همان ابراز عشق و محبت است. همان دوستی و محبت ذوی‌القرباست که خداوند دستور داده است. این شرکت در مراسم اجر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است. شما به این نیت برو و به خدا بگو تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم. به کسانی که تو دوستشان داری و عزیز می‌داریشان، محبت می‌کنم. ایشان در عبارت دیگری می‌گفت بر همه لازم است این کار را انجام بدهند. در این کاری که از دست برمی‌آید، کوتاهی نکنند و در این مجالس شرکت کنند و صرفاً با ریتم مداح به هیجان نیایند و چیزی که آنها را به هیجان می‌آورد، عشق باشد.» (بهجت، 1391 ش.)
آیة وجوب تعظیم شعائر نیز می‌تواند شاهدی دیگر از قرآن بر مشروعیت گریستن بر سیدالشهدا علیه‌السلام باشد. «و منْ يعظّم شعائرَ الله فانّها من تقوى القلوب». (حج، 32) «شعائر»، جمع شعيره، به معناى علامت و نشانه است. قرآن كريم، خود برخى از مصاديق اين نشانه‌ها را برشمرده است كه: «صفا» و «مروه» (بقره، 158)، و «شترى كه براى ذبح در منى مى‌برند» (حج، 36) از آن جمله است.
حال وقتي ذبيحه حج در منطقة مقدس (صفا و مروه)، به دليل ارتباط و انتساب آنها به خدا، از نشانه‌هاى او محسوب مى‌شوند، به تنقيح مناط و به طريق اولويت، اولياى خدا، به دليل ارتباط و انتساب بيشتر، مصداق­هاى روشن‌ترى براى شعائر الهى‌اند. ازسوى ديگر تعظيم شعائر، طرقى دارد كه شادمانى در ايام سرور اولياء، و حزن و عزادارى در سالروز مصائب آنان، از آن جمله است. اگر كعبه و صفا و مروه و منى و عرفات، كه جملگى از جمادات‌اند، به حرمت ارتباط با آيين خدا و انتساب به او، احترام مى‌يابند، آيا بزرگداشت دوستان و اولياى او تعظيم شعائر الهى نيست؟ (بابایی، 1382 ش. ص 11)

ب. دلیل نقلی خاص: روایات
روایات متعددی از شیعه و سنی نقل شده است که نشان‌دهندة استحباب گریستن بر حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام است.
در منابع اهل سنت روایات متعددی وجود دارد، از جمله روایتی است که از  ام المومنین، ام سلمه، سلام الله علیها نقل شده است: «كان رسول الله صلى الله عليه وسلم جالسا ذات يوم في بيتي قال لا يدخل على أحد فانتظرت فدخل الحسين فسمعت نشيج رسول الله صلى الله عليه وسلم يبكى فأطلت فإذا حسين في حجره والنبي صلى الله عليه وسلم يمسح جبينه وهو يبكي فقلت والله ما علمت حين دخل فقال إن جبريل عليه السلام كان معنا في البيت قال أفتحبه قلت أما في الدنيا فنعم قال إن أمتك ستقتل هذا بأرض يقال لها كربلاء فتناول جبريل من تربتها فأراها النبي صلى الله عليه وسلم.»؛ «روزي همسرم رسول خدا در اتاق من بود، فرمود: «هيچ كس حقّ ورود به حجرة مرا  ندارد.»، بيرون اتاق منتظر بودم تا اجازة ورود صادر شود، در همين حال امام حسين عليه‌السلام‌ محضر پيامبر رسيد، صداي گريه از درون اتاق به گوشم رسيد، حسّ تحقيق و جست‌وجو وادارم نمود تا نگاهي به درون اتاق بياندازم، ديدم حسين بر زانوي رسول خدا نشسته و پيامبر دست بر پيشاني‌‏اش مي‌‏كشد و اشك مي‌‏ريزد. عرض كردم: «به خدا سوگند من از ورود حسين به خانه مطلع نشدم تا از وارد شدن به حجرة شما جلو‌گيري كنم.» حضرت فرمود: «اكنون جبريل عليه‌السلام با ما بود و از من سؤال كرد: «يا رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلّم آيا حسينت را دوست مي‌داري؟» گفتم: «آري!» جبرئيل گفت: «به زودي امت تو او را در سرزميني كه به آن كربلا گفته مي‌شود به قتل مي‌رسانند.» و بعد از اين سخن قدري از تربت آن را به من نشان داد.» (هیثمی، 1412، ج 9، ص302) هیثمی که ناقل این حدیث است در ادامه می‌گوید: «الطبراني بأسانيد ورجال أحدها ثقات.»؛ «اين روايت را طبراني نقل كرده است و رجال يكي از سندها تماماً ثقه هستند.»
همچنین عایشه، دیگر همسر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز مشابه همین روایت را نقل می‌کند:
«دخل الحسين بن علي رضي الله عنهما على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو يوحى إليه فنزا على رسول الله صلى الله عليه وسلم وهو منكب وهو على ظهره فقال جبريل لرسول الله صلى الله عليه وسلم أتحبه يا محمد قال يا جبريل ومالي لا أحب ابني قال فان أمتك ستقتله من بعدك فمد جبريل عليه السلام يده فأتاه بتربه بيضاء فقال في هذه الأرض يقتل ابنك هذا واسمها الطف فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلى الله عليه وسلم خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتي ستفتن بعدي ثم خرج إلى أصحابه فيهم على وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضي الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه السلام ان ابني الحسين يقتل بعدي بأرض الطف وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه. فلما ذهب جبريل عليه السلام من عند رسول الله صلى الله عليه وسلم خرج رسول الله صلى الله عليه وسلم والتزمه في يده يبكي فقال يا عائشه إن جبريل أخبرني أن ابني حسين مقتول في أرض الطف وان أمتى ستفتن بعدى ثم خرج إلى أصحابه فيهم على وأبو بكر وعمر وحذيفه وعمار وأبو ذر رضى الله عنهم وهو يبكي فقالوا ما يبكيك يا رسول الله فقال أخبرني جبريل عليه‌السلام ان ابني الحسين يقتل بعدى بارض الطف  وجاءني بهذه التربه وأخبرني أن فيها مضجعه»؛ «حسين بن علي عليه‌السلام‌ بر رسول‌الله صلی الله علیه و آله و سلم وارد شد و پيامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حال شنيدن وحي از جبرئيل امين بود جبرئيل پرسيد: «يا محمد، آيا حسين را دوست داري؟» فرمود: «چرا فرزندم را دوست نداشته باشم؟» جبرئيل گفت: «امت تو او را بعد از تو مي‌‏كشند.» سپس جبرئيل دستش را دراز كرد و خاكي سفيد آورد و گفت: «فرزندت را در سرزميني كه طفّ نام دارد مي‌‏كشند.» رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جمع اصحابش كه على و أبوبكر و عمر و حذيفه و عمّار و أبوذر بودند با چشمانى پر از اشك پيوست. ياران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با ديدن آن حضرت پرسيدند: «چه چيزى شما را به گريه آورده است؟» فرمود: «جبرئيل مرا از شهادت فرزندم حسين در سرزمين طفّ آگاه كرد، و اين خاك را هم از همان سرزمين برايم آورده است، جايى كه محل دفنش خواهد بود.»» (هیثمی، 1412، ج 9، ص 302)1
 بنابراین اگر وهابی‌ها خود را از اهل سنت می‌دانند و منظورشان از سنت، سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است و نه سنت بنی‌امیه و معاویه و یزید، این روایت و روایات متعدد دیگر، نشان می‌دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر مصائب امام حسین علیه‌السلام گریسته‌اند و «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»؛ «همانا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای شما اسوه‌ای حسنه است. (احزاب، 21).
در منابع حدیثی شیعه نیز احادیث بسیاری در استحباب گریستن بر سیدالشهدا علیه‌السلام وجود دارد. این روایات به حدی است که شیخ حر عاملی در وسائل الشیعه بابی گشوده‌اند به نام: «بَابُ اسْتِحْبَابِ الْبُكَاءِ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ وَ مَا أَصَابَ أَهْلَ الْبَيْتِ ع وَ خُصُوصاً يَوْمَ عَاشُورَاءَ وَ اتِّخَاذِهِ يَوْمَ مُصِيبَةٍ وَ تَحْرِيمِ التَّبَرُّكِ بِهِ»؛ «باب استحباب گریه بر شهادت امام حسین علیه‌السلام و مصیبت‌های اهل‌بیت به‌ویژه در روز عاشورا و استحباب آنکه روز عاشورا را روز مصیبت قرار دادن و حرمت مبارک دانستن آن روز» (وسائل‏الشيعة ج14، ص 501)
از جمله آن روایات، این روایت صحیح السند است: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيُّ فِي الْمَحَاسِنِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَكْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ ذُكِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَيْنَاهُ وَ لَوْ مِثْلَ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ كَانَتْ مِثْلَ زَبَدِ الْبَحْرِ»؛ «امام صادق علیه‌السلام فرمودند: هر کس در نزد او از ما یاد شود و از دیدگانش اشک سرازیر شود، هرچند به اندازه پر حشره ای باشد، خداوند گناهانش را خواهد آمرزید هر چند به اندازه کف دریا باشد.» (شیخ حر عاملی، 1409، ج 14، ص 501)
همچنین این روایت صحیح السند نیز روایتی دیگر بر استحباب گریستن است: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَيْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِينٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ كَانَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع يَقُولُ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ ع حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدَّيْهِ بَوَّأَهُ اللَّهُ بِهَا غُرَفاً يَسْكُنُهَا أَحْقَاباً وَ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ فِيمَا مَسَّنَا مِنَ الْأَذَى مِنْ عَدُوِّنَا فِي الدُّنْيَا بَوَّأَهُ اللَّهُ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَ أَيُّمَا مُؤْمِنٍ مَسَّهُ أَذًى فِينَا فَدَمَعَتْ عَيْنَاهُ حَتَّى تَسِيلَ عَلَى خَدِّهِ مِنْ مَضَاضَةِ مَا أُوذِيَ فِينَا صَرَفَ اللَّهُ عَنْ وَجْهِهِ الْأَذَى وَ آمَنَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنْ سَخَطِهِ وَ النَّارِ»؛ «امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: هر مؤمنى كه چشمش براى كشته شدن امام حسين عليه السلام اشك بريزد تا بر گونه‏اش روان گردد، خداوند او را در بهشت در غرفه ما جاى دهد كه روزگارى دراز در آن ساكن باشد، هر مؤمنى كه از ديده‏اش اشك بريزد تا بر رخسارش جارى شود براى رنج و آزارى كه از جانب دشمن در اين دنيا به ما رسيده است خداوند عالم او را در بهشت در مكانى صالح و شايسته مسكن دهد و هر مؤمنى كه در دوستى با ما در راه پيروى ما رنجى بدو رسد و چشمش گريان گردد تا بررويش بريزد به خاطر زحمت و رنجى كه در راه اطاعت و دوستى ما به او رسيده، خداوند رنج و ناراحتى قيامتش را بگرداند و او را از خشم و عذاب خود ايمنى دهد.» (همان)
در کتاب بحارالانوار نیز حدود 40 روایت درباره استحباب گریستن بر سیدالشهدا(ع) وجود دارد که به دلیل رعایت اختصار از تفصیل بیشتر خودداری می شود.

3. گریاندن بر سیدالشهدا علیه‌السلام از منظر فقهی
پس از بیان این مسئله که گریستن بر میت از نظر فقه امامیه و مذاهب اربعه جایز است و تبیین این مطلب که گریستن بر سیدالشهدا علیه‌السلام طبق روایات صحیح السند سنی و شیعه، سنت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و  اهل‌بیت علیهم‌السلام بوده و مستحب است؛ به بررسی این مطلب می‌پردازیم که آیا گریاندن دیگری (مرثیه‌خوانی، روضه‌خوانی) در مصائب سیدالشهدا علیه‌السلام نیز جایز و مستحب است؟
لازمة گریاندن، گریستن است و گریاندن بدون گریستن فرد دیگر معنی ندارد، از این رو می‌توان پرسش را این گونه مطرح کرد که: آیا تشکیل مجلس عزاداری برای سیدالشهدا مستحب است؟ در این بخش، در صدد بررسی شیوه‌های عزاداری و جواز و عدم جواز آنها نیستیم؛ بلکه صرفاً به این پرسش می‌پردازیم که آیا نفس گریاندن که با تشکیل مجلس عزا محقق می‌شود، جایز و مستحب است یا خیر؟
 
الف. دلیل نقلی عام:
دو آیة پیش‌گفته مبنی بر «تعظیم شعائر الهی» و «مودت به اهل‌بیت» می‌تواند به عنوان دو ریشة قرآنی مشروعیت گریاندن بر مصائب سیدالشهدا علیه‌السلام طرح شود.
همچنین آیة شریفة «وَ تَعَاوَنُواْ عَلىَ الْبرِِّ وَ التَّقْوَى‏»؛ «و يكديگر را بر نيكوكارى و پرهيزگارى يارى دهيد» (مائده، 2) نیز شاهدی دیگر بر این مطلب است، چرا که گریستن بر مظلومیت سیدالشهدا علیه‌السلام مستحب و نیکوکاری است و یاری کردن دیگران بر نیکوکاری نیز دستوری قرآنی است.
مرحوم محدث نوری (ره) یکی از معانی نهفته در لفظ تباکی را یاری بر گریه کردن می‌داند و می‌گوید: «مخفی نماند که برای کلمة شریفة تباکی نظیر هم‌وزن آن تعاون، معنای لطیف دیگری هست که شاید مراد آن باشد؛ و آن عبارت از این است که مؤمنین یکدیگر را با کردار و گفتار و رفتار بگریانند، مانند آن برادران و خواهرانی که پدر یا مادر عزیر و مهربانی را از دست داده باشند و به گرد هم آیند و از عزیز از دست‌رفتة خود یاد کنند، از محاسن و خصال پسندیده، احسان و کردار نیک، شدت مصائب و بلای او، هر یک هر چه به خاطرش آید، به یکدیگر بگویند و بگریند و ناله کنند.» (محدث نوری، 1379، ص38)

ب. دلیل نقلی خاص: ابکی
احادیث متعددی در مجامع روایی شیعه نقل شده است که نشان‌دهندة استحباب گریاندن دیگران در سوگ سیدالشهدا علیه‌السلام است. شیخ حر عاملی، بخشی از این روایات در بابی به نام «بابُ اسْتِحْبَابِ إِنْشَادِ الشِّعْرِ فِي رِثَاءِ الْحُسَيْنِ ع وَ أَهْلِ الْبَيْتِ ع وَ بُكَاءِ الْمُنْشِدِ وَ السَّامِع‏»؛ «باب استحباب شعر سرودن در رثای امام حسین(ع) و اهل بیت(ع) و استحباب گریه شاعر و شنونده» (شیخ حرعاملی، 1409، ج 14، ص 593 ) جمع‌آوری کرده است.
از جمله این روایات می‌توان به این روایت که با چندین سند صحیح نقل شده است، اشاره کرد: «وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ بَيْتاً مِنَ الشِّعْرِ فَبَكَى وَ أَبْكَى عَشَرَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ بَيْتاً فَبَكَى وَ أَبْكَى تِسْعَةً فَلَهُ وَ لَهُمُ الْجَنَّةُ فَلَمْ يَزَلْ حَتَّى قَالَ مَنْ أَنْشَدَ فِي الْحُسَيْنِ بَيْتاً فَبَكَى وَ أَظُنُّهُ قَالَ أَوْ تَبَاكَى فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ «امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «هر کس در مرثیة حسین علیه‌السلام یک بیت شعر بخواند و بگرید و 10 نفر را بگریاند، پس سزاى او و آنها (که گریه کردند) بهشت است؛ و هر کس در رثاى حسین علیه‌السلام بیتى بخواند و 9 نفر را بگریاند، پاداش او و آنها بهشت است»؛ پس بر همین منوال ادامه داد تا اینکه فرمود: «هر کس در مرثیة حسین شعر بخواند، و بگرید» و گمان مى‌کنم که فرمود: «یا اینکه تباکى کند، پس بهشت براى اوست»» (همان، ص 596)
همچنین می‌توان به این روایت اشاره کرد که دو سند آن موثق است و در آن به صراحت از گریاندن و تشکیل مجلس اهل‌بیت علیه‌السلام یاد شده است: و«َ فِي الْمَجَالِسِ وَ فِي عُيُونِ الْأَخْبَارِ (عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْقَطَّانِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ بَكْرَانَ النَّقَّاشِ) وَ مُحَمَّدِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيِّ كُلِّهِمْ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِيدٍ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ قَالَ الرِّضَا علیه‌السلام: مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا فَبَكَى وَ أَبْكَى لَمْ تَبْكِ عَيْنُهُ يَوْمَ تَبْكِي الْعُيُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً يُحْيِا فِيهِ أَمْرُنَا لَمْ يَمُتْ قَلْبُهُ يَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ»؛ «امام رضا علیه‌السلام فرمودند: «هر کس مصائب ما را یاد کند و بگرید و بگریاند، دیدگان او در روزی که چشم‌ها گریان است، گریان نخواهد بود و هر کس در مجلسی بنشیند که امر ما در آن زنده می‌شود، قلبش نمی‌میرد در روزی که قلب ها می‌میرند»» (همان، ص 501)
در مجامع روایی شیعه، احادیث متعددی نیز دربارة استحباب مدح اهل‌بیت علیهم‌السلام به وسیلة شعر ـ صرف نظر از گریستن و گریاندن ـ وجود دارد؛ به عنوان نمونه، در حدیث صحیح السندی از امام صادق علیه‌السلام نقل شده است که فرمودند: «مَنْ قَالَ فِينَا بَيْتَ شِعْرٍ بَنَى اللَّهُ تَعَالَى لَهُ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ» (همان، ص 597).

ج. دلیل عقلی: استحباب مقدمه
یکی از مسائل مورد بحث در فقه، حکم مقدمات یک فعل است. از منظر برخی فقیهان، مقدمة هر فعلی، حکم همان فعل را دارد و اگر فعلی مستحب باشد، مقدمة آن نیز مستحب است؛ بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که با توجه به استحباب گریستن بر سیدالشهدا علیه‌السلام، مقدمة آن نیز که گریاندن است، مستحب خواهد بود. البته همان طور که اشاره شد، همة فقیهان در این قاعدة اصولی هم‌نظر نیستند.

4. کارکرد فردی واجتماعی مرثیه‌خوانی
در تبیین جایگاه ستایشگری در منظومة تبلیغی شیعه، می‌توان با رویکردی تبلیغی و جامعه‌شناختی به ستایشگری و به طور خاص مرثیه‌خوانی، کارکردهای ذیل را برای مرثیه‌خوانی برشمرد. از این کارکردها با عنوان حکمت عزاداری نیز می‌توان یاد کرد.

4 – 1. کارکرد فردی
در اثر مرثیه‌خوانی ستایشگران، حاضران در جلسة اهل‌بیت علیهم‌السلام، یا می‌گریند و یا تباکی می‌کنند. تباکی تظاهر به محبت داشتن است. حتی اگر فردی محبتی نیز در دل احساس نکند، تظاهر به محبت، به تدریج او را محب اهل‌بیت علیهم‌السلام خواهد ساخت، چرا که عمل در گرایش و احساس قلبی اثر خواهد گذاشت؛ امام علی علیه‌السلام در این باره می‌فرمایند: «قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُم‏»؛ «نادر است که کسی خود را به گروهی شبیه کند و از آنان نشود.» (سیدرضی، 1404، ص 506)
گریه محب و تباکی مشابه محب، اگر استمرار یابد، باعث افزایش محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام می‌شود. اما محبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام چه نتیجه‌ای در بر خواهد داشت؟ محبت مقدمة مشابهت است و هر چه محبت بیشتر شود، شباهت فرد به محبوب و معشوق بیشتر می‌شود. خواجه نصيرالدين طوسى در شرح اشارات بوعلى در این باره می‌نویسد:
«وَ النَّفْسانِىُّ هُوَ الَّذى يَكونُ مَبْدَؤُهُ مُشاكَلَةَ نَفْسِ الْعاشِقِ لِنَفْسِ الْمَعْشوقِ فِى الْجَوْهَرِ، وَ يَكونُ أَكْثَرُ اعْجابِهِ بِشَمائِلِ الْمَعْشوقِ لِانَّها آثارٌ صادِرَةٌ عَنْ‏ نَفْسِهِ ... وَ هُوَ يَجْعَلُ النَّفْسَ لَيِّنَةً شَيِّقَةً ذاتَ وُجْدٍ وَ رِقَّةٍ مُنْقَطِعَةً عَنِ الشَّواغِلِ الدُّنْيَوِيَّةِ.»؛ «عشق نفسانى آن است كه مبدأش همرنگى ذاتى عاشق و معشوق است؛ بيشتر اهتمام عاشق به روش‌هاى معشوق و آثارى است كه از نفس وى صادر مى‏گردد. اين عشق است كه نفس را نرم و پرشوق و وجد قرار مى‏دهد، رقّتى ايجاد مى‏كند كه عاشق را از آلودگي هاى دنيايى بيزار مى‏گرداند.» (خواجه نصیرالدین طوسی، 1375، ج3، ص 383)

شهید مطهری نیز دربارة نقش اکسیر محبت و عشق می‌نویسد:
«محبت به سوى مشابهت و مشاكلت مى‏راند و قدرت آن سبب مى‏شود كه مُحب به شكل محبوب درآيد. محبت مانند سيم برقى است كه از وجود محبوب به محب وصل گردد و صفات محبوب را به وى منتقل سازد، و اينجاست كه انتخاب محبوب اهميت اساسى دارد.» (مطهری، 1388، ج 16، ص 264)
مشابهت به محبوب، سر تأکید اهل‌بیت علیهم‌السلام بر لزوم محبت به آنان است و اساساً فلسفة آیة مودت نیز همین است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حسابگر نیست که حساب کند و مزد رسالت بطلبد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به فرمان الهی چیزی را از امتش می‌خواهد که کاملاً به نفع خود آنان است، استاد مطهری در این باره می‌گوید:
«قرآن سخن پيامبران گذشته را كه نقل مى‏كند، مى‏گويد، همگان گفتند: «ما از مردم مزدى نمى‏خواهيم، تنها اجر ما بر خداست» اما به پيغمبر خاتم خطاب مى‏كند: «قُلْ لا اسْألُكُمْ عَلَيْهِ اجْراً الَّا الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى»؛ «بگو از شما مزدى را درخواست نمى‏كنم مگر دوستى خويشاوندان نزديكم.» اينجا جاى سؤال است كه چرا ساير پيامبران هيچ اجرى را مطالبه نكردند و نبى اكرم براى رسالتش مطالبة مزد كرد؛ دوستى خويشاوندان نزديكش را به عنوان پاداش رسالت از مردم خواست؟ قرآن خود به اين سؤال جواب مى‏دهد: «قُلْ ما سَالْتُكُمْ مِنْ اجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ انْ اجْرِىَ الّا عَلَى اللَّهِ»؛ «بگو مزدى را كه درخواست كردم چيزى است كه سودش عايد خود شماست. مزد من جز بر خدا نيست.» يعنى آنچه را من به عنوان مزد خواستم عايد شما مى‏گردد نه عايد من. اين دوستى كمندى است براى تكامل و اصلاح خودتان. اين اسمش مزد است و الّا در حقيقت خير ديگرى است كه به شما پيشنهاد مى‏كنم، از اين نظر كه اهل‌بيت و خويشان پيغمبر مردمى هستند كه گرد آلودگى نروند و دامنى پاك و پاكيزه دارند (حُجورٌ طابَتْ وَ طَهُرَتْ)، محبت و شيفتگى آنان جز اطاعت از حق و پيروى از فضايل نتيجه‏اى نبخشد و دوستى آنان است كه همچون اكسير، قلب ماهيت مى‏كند و كامل‌ساز است، مراد از «قربى‏» هر كه باشد مسلماً از برجسته‏ترين مصاديق آن على عليه‌السلام است.» (مطهری، 1388، ج 16، ص 278).
 
4 – 2. کارکرد اجتماعی
گذشته از نقش ستایشگری در برانگیختن محبت در مخاطبان و نزدیک‌تر شدن آنان به سیره و سلوک اهل‌بیت علیهم‌السلام، ستایشگری دارای کارکرد اجتماعی نیز می‌باشد.
زنده نگه داشتن عبرت‌های عاشورا در جامعه و ممانعت از غلطیدن جامعه در ورطة هولناکی مشابه آنچه در عاشورای 60 هجری رخ داد، مهم‌ترین کارکرد اجتماعی ستایشگری و مرثیه‌سرایی سیدالشهدا علیه‌السلام است. عبرت‌های عاشورا، مقوله‌ای متفاوت با درس‌های عاشورا و ناظر به اموری است که اگر از آنها عبرت گرفته نشود، باز عاشورا تکرار خواهد شد. رهبر حکیم انقلاب اسلامی، در تبیین این مطلب می‌فرمایند:
«اولين عبرتى كه در قضية عاشورا ما را به خود متوجه مى‏كند، اين است كه ببينيم چه شد كه 50 سال بعد از درگذشت پيغمبر صلوات الله و سلامه عليه، جامعة اسلامى به آن حدى رسيد كه كسى مثل امام حسين عليه‏السلام، ناچار شد براى نجات جامعة اسلامى، چنين فداكارى‏اى بكند؟ اين فداكارى حسين بن على عليه‏السلام، يك‏وقت بعد از هزار سال از صدر اسلام است؛ يك‏وقت در قلب كشورها و ملت‌هاى مخالف و معاند با اسلام است؛ اين يك حرفى است. اما حسين بن على عليه‏السلام، در مركز اسلام، در مدينه و مكه مركز وحى نبوى وضعيتى ديد كه هر چه نگاه كرد چاره‏اى جز فداكارى نداشت؛ آن هم چنين فداكارى خونين باعظمتى! مگر چه وضعى بود كه حسين بن على عليه‏السلام، احساس كرد كه اسلام فقط با فداكارى او زنده خواهد ماند، و الّا از دست رفته است؟! عبرت اينجاست‏ ... ما امروز يك جامعة اسلامى هستيم. بايد ببينيم آن جامعة اسلامى، چه آفتى پيدا كرد كه كارش به يزيد رسيد؟ چه شد كه 20 سال بعد از شهادت امير المؤمنين عليه الصلاة و السلام، در همان شهرى كه او حكومت مى‏كرد، سرهاى پسرانش را بر نيزه كردند و در آن شهر گرداندند؟» (22/ 4/ 1371)
اما جامعه از چه اموری فاصله گرفت؟ خطوط بنیادین پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله و سلم برای امت چه بود که آنها را فراموش کردند؟ رهبر انقلاب، در سخنان دیگری که چند سال پس از آن بیان کردند، چهار محورِ معرفت، عدالت، عبودیت و محبت را به عنوان ارکان حکومت نبوی برشمردند که پس از ایشان، به تدریج همة آنها به‌ویژه در میان خواص، تضعیف شدند و زمینة حادثة خونبار کربلا به وجود آمد:
«اول، معرفت شفاف و بى‏ابهام؛ معرفت نسبت به دين، معرفت نسبت به احكام، معرفت نسبت به جامعه، معرفت نسبت به تكليف، معرفت نسبت به خدا، معرفت نسبت به پيامبر، معرفت نسبت به طبيعت‏ ... خط اصلى دوم، عدالت مطلق و بى‏اغماض بود. عدالت در قضاوت، عدالت در برخوردارى‏هاى عمومى و نه خصوصى امكاناتى كه متعلق به همة مردم است و بايد بين آنها با عدالت تقسيم شود؛ عدالت در اجراى حدود الهى، عدالت در مناصب و مسئوليت‏دهى و مسئوليت‏پذيرى. البته عدالت، غير از مساوات است‏ ... سوم، عبوديت كامل و بى‏شريك در مقابل پروردگار؛ يعنى عبوديت خدا در كار و عمل فردى، عبوديت در نماز كه بايد قصد قربت داشته باشد، تا عبوديت در ساخت جامعه، در نظام حكومت‏ ... چهارم، عشق و عاطفة جوشان. اين هم از خصوصيات اصلى جامعة اسلامى است؛ عشق به خدا، عشق خدا به مردم؛ «يحبّهم و يحبّونه»، «ان الله يحبّ التّوابين و يحبّ المتطهّرين»، «قل ان كنتم تحبّون الله فاتّبعوني يحببكم الله». محبت، عشق، محبت به همسر، محبت به فرزند ... خواص در اين پنجاه سال چگونه شدند كه كار به اينجا رسيد؟ من دقت كه مى‏كنم، مى‏بينم همة آن چهار چيز تكان خورد: هم عبوديت، هم معرفت، هم عدالت، هم محبت‏.» (18/ 2/ 1377)

بی توجهی و غفلت از این امور باعث می‌شود تا جامعه در همان پرتگاه سقوط کند و حسین بن علی‌ها به مسلخ بروند:
«اگر كسانى براى حفظ جانشان، راه خدا را ترك كنند و آنجا كه بايد حق بگويند، نگويند، چون جانشان به خطر مى‏افتد، يا براى مقامشان يا براى شغلشان يا براى پولشان يا محبت به اولاد، خانواده و نزديكان و دوستانشان، راه خدا را رها كنند، آن وقت حسين بن على‏ها به مسلخ كربلا خواهند رفت و به قتلگاه كشيده خواهند شد. آن وقت، يزيدها بر سرِ كار مى‏آيند و بنى‌اميه، هزار ماه بر كشورى كه پيغمبر به وجود آورده بود، حكومت خواهند كرد و امامت به سلطنت تبديل خواهد شد.» (20/ 3/ 1375)
 
5. جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
مراجعه به قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام، به مثابه دو ثقل حدیث ثقلین، حاکی از آن است که ستایشگری و به طور خاص مرثیه‌خوانی، امری مشروع و مستحب است و به نقل منابع اهل سنت، پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم که به سفارش قرآن، اسوة حسنه برای همگان است، حتی پیش از شهادت حضرت حسین بن علی علیه‌السلام، به عشق او و در سوگ مصائب او گریسته‌اند.
این گریستن و گریاندن، نه از آن رو است که فاجعه‌ای رخ داد و ما در غم فاجعه سوگواریم؛ بلکه از آن رو است که حماسه‌ای رخ داد و ما آن حماسة حسینی را باید زنده نگه داریم؛ تا روح فرد و جامعه با بهره بردن از اثرات آن، زنده بماند. مجلس حسینی، مدرسه و مکتب انسان‌سازی و جامعه‌سازی است، روحی که با حسین علیه‌السلام پیوند بخورد و عاشق و دلدادة او شود، در عمل و سلوک، راهی را جز راه معشوقش برنمی‌گزیند و جامعه‌ای که هر روز نام حسین علیه‌السلام در آن بپیچد، از رویدادهای آن حادثه عبرت می‌گیرد و مانع از آن می‌شود که معرفت، عدالت، عبودیت و محبت در جامعه کمرنگ شود.

راهبرد/ 1 : بازاندیشی درباره عترت در اندیشه دینی و فرهنگ ایرانی

 
منابع
1ـ قرآن مجید
2ـ آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات، قابل دسترسی در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار آیت الله العظمی خامنه ای: www.khamenei.ir
3ـ البانی، ناصرالدین محمد، 1434، احکام الجنائز، قابل دسترسی در پایگاه البانی به نشانی:  www.alalbany.net/albany_books.php (تاریخ بازیابی: 9 مرداد 1392).
4ـ بابایی، رضا، 1382، عزاداری بدعت است یا سنت؟، ماهنامه خردنامه همشهری، شماره 15
5ـ بهجت، علی، 1391، مصاحبه با فرزند آیت الله بهجت، قابل دسترسی در www.rajanews.com/detail.asp?id=143947 (تاریخ بازیابی: 10 مرداد 1392).
6ـ جعفرپیشه فرد، مصطفی، 1390،  فقه مقارن، قم، نشر مشعر
7ـ‌ خواجه نصیرالدین طوسی، 1375، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، نشر بلاغت
8ـ سیدرضی، نهج البلاغه، 1404، تصحیح صبحی صالح، قم، هجرت
9ـ شیخ حر عاملی، محمد بن الحسن، 1409ق، وسائل الشیعه، قم، موسسه آل البیت(ع)
10ـ‌قشیری النیسابوری، مسلم بن الحجاج ،1434، الجامع الصحيح المسمى صحيح مسلم، بیروت، دارالجیل
11ـ محدث نوری، میرزا حسین، 1379، لولو و مرجان (چشم اندازی به تحریفات عاشورا)، تحقیق و تعلیق مصطفی درایتی، قم، انتشارات احمد مطهری
12ـ مطهری، مرتضی، 1388، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا
13ـ هیثمی، علی بن ابی بکر، 1412ق، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دارالفکر
 
پی‌نوشت:
1ـ این روایت در برخی دیگر از کتب اهل سنت نیز ذکر شده است؛ از جمله: المعجم الكبير، طبراني، ج 3، ص107 و ابن عساكر، ترجمة الإمام الحسين عليه‌السلام، ج7، ص 260.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما