تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۲
۰
کد مطلب : ۳۴۶۹۱
سید مجتبی حسینی در جلسه شرح صحیفه سجادیه گفت

ما همه از عشیره عاشورا و از قبیله قبله‌ایم

ما همه از عشیره عاشورا و از قبیله قبله‌ایم
جلسه شرح دعای چهل‌ودوم صحیفه سجادیه توسط سیدمجتبی حسینی، پژوهشگر دینی، در دبیرستان صدیقین برگزار شد. در ادامه مشروح سخنان حسینی در این جلسه از نظر می‌گذرد؛

عنوان دعای چهل‌ودوم، دعا در هنگام ختم قرآن است و یکی از مفصل‌ترین دعاهای صحیفه محسوب می‌شود. در این دعا هم از قرآن ذکر شده و هم از پیامبر(ع) و اهل بیت(ع) که از ویژگی‌های این دعا است و معمولا در همه ادعیه صحیفه اینطور نیست.
اما یک بحثی که در مورد قرآن وجود دارد بحث لغوی است، گاهی اوقات برخی‌ها که می‌خواهند قرآن را به جهت لغوی تعریف کنند می‌گویند از «قرء» گرفته شده و به معنای جمع کردن است، مثلا وقتی که همه جوی‌های آب در یک حوض جمع‌آوری شود از «قرء» استفاده می‌شود و از همین عنوان، قرائت استفاده می‌شود که در اینجا نیز شما کلمات مختلف را جمع و یک مطلبی را بیان می‌کنید.
برخی دیگر گفته‌اند که قرآن از «قرن» است و در اصل «قِران» بوده است، همچنین تعدادی دیگر از افراد نیز موارد دیگری را بیان گرفته اند و حتی گفته شده که این عبارت مشتق نیست، بلکه جامد است. این تعاریفی که ارائه شده خوب هستند، اما شب اول قبر این‌ها را از ما نمی‌پرسند. آن چیزی که ما را نجات می‌دهد نیز این مسائل نیست که قرآن از «قرء» گرفته شده یا از ریشه دیگری است، اصل، این کتاب است حال آنکه شما اسم آن را هرچه می‌خواهید می‌توایند بگذارید. امروزه و در دنیای معاصر، باید یک مراجعه جدی‌تر به قرآن داشته باشیم. یعنی همه اقوام مسلمانان و همه فرق به صورت عام و شیعیان به صورت خاص باید این اهتمام را داشته باشیم.
یکی از مسائلی که در گذشته وجود داشته و به شدت مورد تهاجم قرار گرفته هویت دینی و اسلامی ما است. در دنیا هویت‌های قومی و ملی وجود دارد که مردم نیز به آنها افتخار می‌کنند و البته این هویت‌های ملی و قومی بسیار محترم هستند، اما در حال حاضر هویت دینی و اسلامی ما یکی از چیزهایی است که بیشتر از بقیه هویت‌هایمان تحت تهاجم‌های مختلف قرار گرفته است. تهاجم‌ها نیز قیافه روشنگری و عالمانه دارند نه اینکه تهاجمی باشند. در عین اینکه بنده با روشنفکری مخالف نیستم، بلکه خود را نیز روشنفکر می‌دانم.
اما مسئله اینجا است که به اسم روشنفکری و اندیشمندی، ممکن است تهاجم جدی به مبانی فکری هرکسی اتفاق بیفتد و به جز تیره‌ای از یهودیان، برای همه ادیان این مسئله وجود دارد. آن تعصبی که اقوام به فرهنگ و دین داشته‌اند، در جهان مدرن یا مرتبط با جهان مدرن دیده نمی‌شود. اما امروزه محوریت و مبانی اصلی اقوام گرفته شده است، از جمله اینکه ما و شما یا چند نفر که کنار هم جمع می‌وشود، فضای گفت‌وگوها طوری است که به سختی می‌شود حرف‌های مشترک و یا محور مشترکی برای حرف‌های آنها پیدا کرد. چون هرکس یک موبایل دارد و هر لحظه نظریات جدید را می‌بیند و خیال می‌کند که باید به همه آنها عمل کند.
ما آن هویت مشترکمان را که قرآن است باید جدی بگیریم، ولو اینکه بگوییم در عمل به آن ضعیف هستیم اما اصل این است که محور و فصل‌الخطاب قرآن است و الا دعواهای مختلفی بین ملیت واحد، شهر واحد، هیئت واحد و مسجد واحد پیش می‌آید، برای اینکه اگر آن محور و فصل‌الخطاب مشترک نباشد، راحت می‌شود یک‌جایی را تسخیر کرد.
در گذشته شهرها دیوار داشتند و در شهرها خانه‌های مختلف در رده‌بندی‌های مختلف وجود داشته است اما در هر صورت دیواری وجود داشته که کسی نمی‌توانسته وارد شود ولی به دلیل افزایش جمعیت و ... این دیوارها برداشته شد اما همچنان علی‌رغم حذف دیوارهای فیزیک، دیوارها اعتقادی وجود داشت، اما از یک زمانی به بعد این دیوار نیز از بین رفت و برداشته شد.
نفس ما از درون و شیطنت‌ها از بیرون، کمک می‌کرد که این دیواره پیرامون خود را سوراخ کنیم، مانند سدی که سوراخ می‌شود و کم‌کم همه چیز خراب خواهد شد. در همه کشورهای اسلامی این اتفاق در حال وقوع است. البته دین با اینکه شما دوست دارید هواپیما سوار شوید مشکلی ندارد همچنین با اینکه بخواهید از پزشکی جدید درمان شوید نیز مشکلی ندارد، بلکه مشکل جای دیگری است.
ما همه از عشیره عاشورا و از قبیله قبله‌ایم. یعنی در عین اینکه جزء این عشیره هستیم اما در یک قبیله حضور داریم، درست است عشیره ما عاشورا است، اما قبیله ما نیز قبله است و اینطور نیست که سر هرچیزی در قبیله دعوا کنیم. لذا سعی شد که مرزهای این قبیله برداشته شود و درون آن رخنه ایجاد کنند. در خود عشیره این اتفاق را انجام دادند. بنابراین ما به یک بازگشت به فصل‌الخطاب نیاز داریم و بهترین فصل‌الخطاب نیز قرآن است.
در روایت داریم که فرمودند «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآنِ»، هنگامی که تاریکی‌ها و فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تار، شما را فراگرفت، «علیکم بالقرآن»، به قرآن رجوع کنید. اما سؤال این است که همین حالا که به مشکلی برمی‌خوریم آیا «علیکم بالقرآن» را عکمل می‌کنیم؟ چند نفر از ما با قرآن کار داریم؟ فصل‌الخطاب چند نفر از ما قرآن است؟
اگر قرآن در دسترس ما باشد، هنگام مراسم عقد به آن نگاهی می‌کنیم که البته ثواب هم دارد و یکی هم زمانی است که کسی بمیرد تا قرآن بخوانیم و البته برای این مجالس نیز نوارهای کلیشه‌ای وجود دارد.
۱۵ سال قبل بود که رادیو قرآن گوش می‌دادم و یک نفر به بنده زنگ زد، همین که خواستم رادیو را خاموش کنم آن طرف از پشت تلفن به بنده تسلیت گفت، با اینکه اصلا من را ندیده بود اما چون صدای قرآن را شنیده بود خیال می‌کرد که کسی فوت شده است لذا به من تسلیت می‌گفت. شما تصور کنید یک روز پیامبری آمد و این همه زجر کشید و اذیت شد و این همه آدم‌ها پای آیات قرآن شهید شدند اما کار به جایی رسیده که برند قرآن این شده که چه کسی مرده است، در حالی که قرآن برای زنده کردن ما است.
انواع و اقسام نظریه‌ها در مورد قرآن نیز باب شده است، از جمله اینکه یک عده می‌گویند فارسی و ترجمه‌اش را بخوانید و ... ، ترجمه قرآن خوب است اما در این صورت فقط اطلاعات عمومی است و نه قرآن. می‌گوید من سواد عربی ندارم، حتی اگر اینطور باشد شما می‌‌توانید حداقل به قرآن نگاه کنید. روایت است که شما اگر قرآن را حفظ هستید از روی مصحف بخوانید که در این صورت هم چشم‌های شما بهره‌مند می‌شوند که البته ما نمی‌فهمیم و اصلا نمی‌خواهیم فکر کنیم که این بهره چیست و هم اینکه پدر و مادر بهره‌مند می‌شوند.
ما ژنتیک را به این صورت که از پدر و مادر چیزی به فرزند رسیده باشد شنیده‌ایم، اما این ژنتیک دو طرفه است، هم چشم‌های قاری بهره‌مند می‌شود و هم والدین او بهره می‌برند. اما در هر چقدر که به قرآن توجه ما کم است در عوض به مداحی توجه داریم. البته مداحی نیز سر جای خودش خوب است اما ما با قرآن انس و دوستی نداریم. شب اول قبر وقتی قرآن خوانده می‌شود گویی که نسیمی به آن میت می‌وزد و در روز قیامت نیز به مومن گفته می‌شود که بخوان و پله‌پله بالا برو.
بنابراین امروزه نیاز داریم به اینکه بگوییم همه حرف‌هایی که نظریه‌ پردازان می‌زنند درست اما اجازه دهید دل ما درگیر قرآن باشد مرز دل ما و دیوارهای دل ما را خراب نکیند. دل‌های ما در دنیای معاصر کاروانسرا شده است. شما ببینید ظرف یکسال گذشته چقدر ایده‌هایتان عوض شده است، من نمی‌گویم ایرادی دارد، اما دل شما که نباید دائم عوش بشود.
همه داشته‌های ما اعم از فردی و اجتماعی در قرآن است. اصلا تمام عالم با تو بیگانه شده‌اند، اما تو به قرآن نزدیک شو. در مسائل و آداب ختم قرآن این است که می‌گویند وقتی قرآن را ختم می‌کنید دوباره شروع کنید که یعنی شما هستید و حضور دارید و این دور تمام شد اما دور بعدی آغاز می‌شود. هر چند مقدار دور، شما را به یک کور می‌برد. یکی از چیزهایی که دورآفرین است ختم قرآن است و حالا که دور کردید و ختم کردید، دوباره شروع کنید. این کار یعنی وارد دور جدید شدید و کار ما با قرآن تمام نمی‌شود. قرآن مانند خورشید است و ما هر روز با قرآن کار داریم. نیاز فردای ما با نیاز امروز ما فرق دارد.
انس با قرآن یک کلیدواژه و رمز درونی است و آرامش و اطمینان و دلگرمی ما در گرو انس با قرآن است. هر چقدر هم مشکلات داشته باشید، دل شما قرص است که قرآن را دارید. روی هرکسی که حساب می‌کنید بیخود است. در دعاهای صحیفه سجادیه معمولا یک صلوات بر محمد و آل محمد وجود دارد، اما توصیفی در مورد پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نیست و گویی که در دعای چهل‌ودوم تجلی کتاب‌الله و عترتی را می‌بینید به این معنا که اگر از اینها بیرون آیید هیچ ندارید. نه اینکه با مردم دعوا کنید، با همه خوش رفتار هستیم، اما دل را به کسی خوش نکنید. مهم‌ترین چیزی که به نفع ما بوده، یعنی قرآن را رها کرده‌ایم و دنبال فلان همسایه هستیم که کار ما را درست کند. لذا اگر با قرآن ارتباط داشته باشیم، قرآن بسیار با معرفت و با مرام است و شما را تنها نمی‌گذارد.
انس با قرآن ما را از تنهایی نجات می‌دهد و وقتی همه به سمت قرآن آیند، آن هویت که مورد تهاجم بود سر جایش برمی‌گردد. ما مفت داریم هویت خود را از دست می‌دهیم. ما عشیره عاشورا هستیم و خیلی هم به آن افتخار می‌کینم، اما در عین حال در قبیله قبله‌ایم. قبلیه خود را خراب نمی‌کنیم و محور این قبیله قرآن است.
متأسفانه نسبت به قرآن کم گذاشته‌ایم و در جلسات نیز قرآن خواندن برای تامین برنامه است تا مردم جمع شوند، اما اگر یک مقدار به قرآن و آداب قرآن خواندن نزدیک شویم شرایط تغییر می‌کنند. کسی که با قرآن انس داشته باشد در روایت دارد که «ساره الجنه» او را به سمت بهشت هدایت می‌کند و اگر کسی به قرآن پشت کند به آتش خواهد رفت.
مرجع : ایکنا
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما