تاریخ انتشار
شنبه ۲۴ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۵
۰
کد مطلب : ۳۴۹۳۶

چرا مناسک اجتماعی برای اعیاد اسلامی نداریم؟

چرا مناسک اجتماعی برای اعیاد اسلامی نداریم؟
علی الهی خراسانی: در روز عاشورا در خیابان‌های تهران و دیگر شهرهای بزرگ مانند مشهد و اصفهان، چهره‌های مختلفی از مردم و جوانان را می‌توان دید که با شور عجیبی همراه است. شوری که همبستگی ایجاد می‌کند و این همبستگي و يگانگي كه از طريق همانندي در احساسات و تبعيت از نظام‌هاي ارزشي واحد صورت مي‌گيرد، مي‌تواند كنشگران را به هم متصل سازد و شبکه‌ای از سرمایه اجتماعی را رقم زند.

یا روز اربعین را در نظر بگیرید که میلیون‌ها زن و مرد، زندگی خود را رها می‌کنند و با آگاهی از خطرات پیش‌رو، مسافت زیادی را پیاده‌روی می‌کنند و چنین مناسکی شکل می‌گیرد که نتیجه آن، انسجام‌یافتگی و هویت‌بخشی به جامعه است.

اما این مناسک اجتماعی معطوف به مصیبت امام حسین(ع) در کربلا است که می‌تواند محبت و عاطفه را الگوپذیر کند اما چرا برای اعیاد اسلامی و مذهبی مانند عید فطر، عید قربان، عید غدیر و یا ولادت‌های معصومین(ع) چنین مناسک اجتماعی وجود ندارد؟ البته شاید نیمه شعبان و ولادت امام زمان(عج) را استثنا کنید که هر ساله جمعیت فراوانی با آداب خاصی به مسجد جمکران سرازیر می‌شود.
 
اما همین منسک، دارای جوهره شادی و فرح نیست بلکه با گریه و سوز و گداز همراه است که چرا دست ما از دیدن امام زمان کوتاه است و ایشان در پس غیبت هستند و دعا و ناله و ندبه برای آمدن ایشان.... .

به‌راستی چرا مناسک اجتماعی نداریم که در آن شور شادی‌آفرین باشد و نه البته فرح بیهوده و در خیابان‌ها دسته‌های شادمانی راه افتد و نه البته بزن و بکوب‌های آزاردهنده!
باید جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان و کارشناسان دینی بدین پرسش، پاسخ‌هایی علمی و مستدل گویند، اما به‌نظر من چند بیان نکته خالی از فایده نیست:

اول) در جامعه ما، عامل انسجام‌بخش و همبستگی، مصیبت‌ها است و نه اتفاق‌های شادکننده. بیماری مرد یا زنی که بزرگ خاندان و محبوب همه فامیل است و هر لحظه امکان دارد فوت کند، تمام خانواده و فامیل‌های دور و نزدیک را حتی از سراسر کشور و یا جهان دور هم جمع‌ می‌کند و در صورت فوت چنین شخصی، چندین روز خانه مرحوم، محل همبستگی فامیل می‌شود. اما در اتفاق‌های شیرین کمتر چنین همبستگی‌هایی دیده می‌شود.

حزناکی جامعه ما هم ریشه در ذات انسانی دارد و هم در فرهنگ ما. انسان، در مصیبت‌ها و اتفاق‌های ناگوار به دنبال امر متعالی و قدسی است که ناجی او باشد و در رویدادهای شیرین اتفاقاً تعالی گریز است که نکند اخلاق و قانون قدسی، شادی او را محدود نماید. روشن است که در رویدادهای شیرین، تصور ناجی بی‌معنا است. انسان همیشه در مصیبت‌ها، احساس نیاز به هم‌نوع خود و همبستگی با دیگران می‌کند.

از سوی دیگر فرهنگ ما چون ارتباطی با عرفان اسلامی ندارد، با مفاهیمی چون شوق و رضا که می‌تواند شوری شادآفرین باشد بیگانه است. فرهنگ ما در سنت فقهی ریشه دارد که فرح و شادی، امری لغو و بیهوده شمرده شده است و یا آنکه همیشه به شادی به‌عنوان نتیجه افعال حرامی چون قمار، غنا، مجالس مختلط و ... نگریسته شده است.

دوم) اندیشه‌ای در حال ترویج و نهادینه شدن است بدین توضیح که با وجود غیبت امام زمان (ع) و عدم ظهور ایشان، شادی و شادمانی حتی برای اعیاد و ولادت‌های امامان بی‌معناست و نمی‌توان از غم و حزن غیبت ایشان دست کشید و بیهوده به شادمانی پرداخت. علاوه بر آنکه خود امام زمان(ع) نیز برای مصیبت جدّ خود روز و شب گریه می‌کنند و بی‌ادبی است که با وجود مصیبت‌زدگی ایشان، به شادی و فرح بیپردازیم.

نمونه‌های این اندیشه را می‌توان در هیئت‌هایی دید که در وسط مراسم ولادت امام حسین(ع) به عزاداری و سینه‌زنی می‌پردازند و یا آنکه تمام روزهای دو دهة محرم و صفر را لباس مشکی می‌پوشند. تمام شادی این افراد در مجالس لعن و حرکات مفرح‌زا در نه ربیع الاول خلاصه می‌شود. چنین تفکری به‌شدت در حال توسعه میان جامعه مذهبی است.

سوم) اساساً برای ابراز عاطفه و محبت و ایجاد شادی در جامعه، الگوهای جامعه‌پسند و فراگیر نداریم. نمی‌توانیم در شادی‌هایمان دیگران را شریک کنیم و چگونه دل‌های مردم را خوشحال کنیم. همیشه می‌خواهیم در غم دیگران شریک باشیم! رسانه نقش مؤثری درین‌باره دارد که متأسفانه رسانه ملی در ارائه الگوی شادی‌بخش به جامعه موفق نبوده است.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما