کد مطلب : ۴۵۳
نیایش های عاشورایی
علی دژاکام
امام سجاد، از کساني است که از ابتدا در اين حرکت حضور داشته و از پيامرسانان محوري و فعال بوده و در ساختن ذهنيت مردمان پس از حادثهی کربلا، نقش اساسي و مهم ايفا کرده است.
جاي بسي تأسف است که محققان، نويسندگان و تاريخنگاران، آنگونه که شايسته است به شناساندن ايشان نپرداخته و ابعاد وجودي و زندگي ايشان را تبيين نکردهاند. آنچه در پي ميآيد، نگاهي آسيبشناسانه به يافتهها و گمانههاي نگارنده در خصوص علل مهجوريت حضرت زينالعابدين علیهالسلام است.
1. مقتلنويسي و تاريخنگاري روايي بيشترين حجم را در واقعهی کربلا به خود اختصاص داده و حتي معاصران، کمتر از روشهاي جديد براي تحليل وقايع تاريخ اسلام، بخصوص واقعهی کربلا بهره برده و ميبرند.
يکي از مضرات اين نوع تاريخنگاري، اين است که نقش افراد در شکلگيري، تکوين و تداوم يک حرکت اجتماعي همچون حرکت امام حسين علیهالسلام بخوبي تبيين نميشود؛ زيرا اين نوع نگاه اولاً کميتگراست نه کيفيتگرا؛ ثانياً ظاهرگراست، نه باطن گرا. با رويکرد مقتلنويسي و تاريخنگاري روايي، امام سجاد علیهالسلام فردي ضعيف و بيمار معرفي ميشود؛ بهگونهاي که حضرت زينب پرستار اوست و خبرهاي وارده از ميدان جنگ را کنترل و سانسور ميکند تا نکند با رسيدن پيامي، امام سجاد علیهالسلام قالب تهی کند. در هنگام اسارت نيز بيش از کودکان، از او مواظبت ميکند و در مجلس ابنزياد جان او را نجات ميبخشد.
در طول تاريخ مداحان ملانما و منبريهاي مداح نيز بسيار بر اين طبل کوبيدند و نتيجه اين شد که چهرهی واقعي حضرت پنهان شد و از ايشان چهرهاي بيمار، ضعيف و منزوي نمايان گردید، بهگونهاي که نسل امروز نميتواند هيچگونه رابطهاي با او برقرار کند.
درست است که حضرت زينب سلاماللهعلیها در مدت اسارت براي حفظ و از خطر رهانيدن حجت خدا ـ حضرت سجاد علیهالسلام ـ ميکوشيد نقش هدايتي و رهبري خود در کاروان اسيران را بيشتر کند تا حضرت علي بن الحسين علیهالسلام کمتر مورد توجه قرار بگيرد و از خطر مرگ برهد، ولي اين بدين معنا نيست که حضرت زينب سلاماللهعلیها رهبري و هدايت تام را به عهده داشته و امام سجاد علیهالسلام، به کناري نشسته و نظارهگر بود؛ بلکه حضرت، امام بود، حتي براي حضرت زينب سلاماللهعلیها. به همين علت تمام تصميمگيريها و اقدامات، با هدايت، رهبري و نظارت غير علني امام علیهالسلام شکل ميگرفت.
به نظر ميرسد نوع تاريخنگاري و عملکرد مداحان و منبريها، نقش اساسي را در اين امر بازي کرده است؛ زيرا مردم با يک زن اسير و بيپناه راحتتر همگن و همنوا ميشوند و او را همراهي ميکنند.
2. فضاي پليسي و رعب انگيزي که پس از واقعهی کربلا بخصوص در زمان زندگي حضرت سجاد علیهالسلام حاکم شد، باعث شد حضرت، نقش اجتماعي و حتي علمي کمتري داشته باشد و بيشتر به دعا و نيايش رو آورد.
اگرچه حضرت، بسياري از آنچه را که مورد نياز جامعهی خود تشخيص دادهاند، در بستري از دعا و مناجات به پروردگار عرضه داشتهاند، ولي تفسيري که از بعد عبادي و نيايشي آن حضرت ارائه شده، به جاي معرفي ايشان، به مهجوريت وي کمک کرده، زيرا بعد منزوي بودن ايشان را تقويت کرده است.
3. بعد علمي، اجتماعي و عرفاني امام علیهالسلام که در رسالهی حقوق، صحيفهی سجاديه و کلمات قصار به يادگار مانده، از ايشان متبلور است، به زبان روز و روشهاي جديد معرفي و تبيين نشده است، اگرچه بيش از 60 شرح و چندين ترجمه از صحيفه ارائه شده و رسالهی حقوق چندين چاپ مستقل و غيرمستقل و ترجمه داشته است، ولي بخش زيادي از اينها مربوط به گذشته بوده و تحقيق، ترجمه و تفسير جديد و مورد قبولي براي نسل امروز ارائه نشده است.
5. نوع نگاه برخي به واقعهی کربلا نيز بر شدت مهجوريت امام سجاد علیهالسلام افزوده است، به اين معنا که عدهاي ميپرسند چرا امام سجاد علیهالسلام پس از واقعهی جانگداز و دردناک کربلا به جاي حرکتهاي براندازانه و قهري، به دعا و نيايش رو آورد؟
به نظر ميرسد، اين سئوال از ناحيهی کساني مطرح ميشود که از واقعهی کربلا يک روي سکه را ديدهاند. ظالم و مظلوم، قاتل و مقتول، شلاق و اسارت، اسبهاي تازه نعل کرده و پيکرهاي پاره و برهنه، تير سهشعبه و گلوي نازک، عطش و تنهايي و غيره، ولي کمتر متوجه چهرههاي ديگر کربلا از جمله چهرهی عرفاني و انساني کربلا بودهاند و عنايت نکردهاند که واقعهی کربلا يک حرکت مقطعي و در زمان نيست تا يک چهره و يک روش براي ادامه داشته باشد، بلکه يک حرکت و واقعهی فرازماني و فرامنطقهاي است که غفلت از آن و از همه جانبه ديدن واقعه، غفلت از اهداف امام حسين علیهالسلام و شهيدان و جانباختگان کربلاست.
امام سجاد علیهالسلام اولين کسي است که به اين موضوع وقوف پيدا کرده و صحيفهی سجاديه و نيايشهاي ذوبطون و ذوابعاد حضرت، حاصل اين نگاه و توجه است. حضرت، واقعهی کربلا را تراژدي و سياه نميديد، بلکه از نظر ايشان، اين واقعه يک صحنهی عاشقانه، زيبا، دلربا و ايثارگرانه بود.
حادثهی کربلا براي حضرت عبارت بود از رهيدن از زندان تن، گشودن مخزن اسرار الهي، به نوا رسيدن و به نوا رساندن بينوايان و پريدن سبکروحان عاشقي که خواستار رهايي از قفس تن بودند.
از نظر امام، کربلا آخرين منزل سلوک و عروج است که عدهاي عاشقانهترين نيايشها و نجواها را با معشوق خود داشتند. اين که حضرت زينب سلاماللهعلیها فرمود: «ما رأيت الا جميلا»، حقيقت واقعي و انکارناپذيري بود.
امام سجاد علیهالسلام در کربلا زيباترين چهرهها را ديد که در اوج شعور، آگاهي، احساس مسئوليت و فداکاري تا قلهی شهادت رفتند و عاجزانه و خاشعانه به خاک افتادند و در مقابل معشوق و محبوب نيايش کردند. امام سجاد علیهالسلام گوهر واقعهی کربلا را بندگي ميديد و گوهر بندگي را نيايش؛ به همين دليل پس از واقعهی کربلا وجه غالب زندگي ايشان نيايش است.
اگرچه نيايشهاي ايشان پر است از مضمونهاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اخلاقي، نظامي و غيره که ميتوان آن را به عنوان شيوهی مبارزهی ايشان معرفي کرد، ولي خود نيايش نيز براي امام موضوعيت دارد نه فقط به عنوان مبارزه با طاغوت که به عنوان پيام اصلي و اساسي امام حسين علیهالسلام و واقعهی کربلا.
از اين منظر آشکار ميشود که زندگي امام، ادامهی کربلا و خود ايشان، پيامرسان کربلاست و ايشان در تمام زندگي با نيايش، از گوهر و حقانيت کربلا دفاع کردهاند.
نوشته را با چند سخن حکيمانه از ايشان به پايان ميبريم.
- محبوبترين شما نزد خدا کسي است که کردارش بهتر باشد.
- آن که رغبتش بدانچه نزد خداست بيشتر است، کردار او نزد خدا ارجمندتر است.
- آن که (از خدا) بيشتر بترسد، از عذاب خدا زودتر رهانيده شود.
- آن که خوشخويتر است، به خدا نزديکتر است.
- آن که نعمت بر زن و فرزند خود گستردهتر دارد، خدا از او خشنودتر است
- گراميترين شما نزد خدا، پرهيزگارترين شماست.
- پسرک من! خشم خود را بر مردمان، اندک اندک فروخور، که داشتن شتران سرخمو، پدرت را چنان شادمان نميکند که خشم خود را بر مردمان فرو خوردن.
- بردباري، ياري بزرگ و ياوري نيرومند است.
- پسرک من! بر بلا شکيبا باش و به حقوق ديگران تجاوز مکن و کسي را در کاري ياري مکن که زيان آن براي تو، بيش از سود آن براي اوست. - کسي که بدانچه خدا نصيب او کرده قناعت کند، بينيازترين مردمان است.
مرجع : az.newsazerbaijan