تاریخ انتشار
پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۸ ساعت ۱۵:۴۰
۰
کد مطلب : ۵۴۳۲

فلسفه الگوبرداری از رفتار های حضرت زینب(س)

نوبیسنده: مسعود ادیب
فلسفه الگوبرداری از رفتار های حضرت زینب(س)
این سطور کوششی است در جهت پاسخ به سوالاتی در رابطه با شهادت و پیام آوری و به همین بهانه، گریزی زدیم به نقش و جایگاه زن امروزی و شباهت ها و ( بیشتر) تفاوت های او با الگوی زینب، زنی که نه خانه نشین است و در آشپزخانه تعریف می شود و نه حاضر است یک سر تسلیم بزک‌های جامعه شود.

خداوند خلقت هر موجودي را به بهترين نحو انجام داده و براي آنکه اين خلقت را به کمال خود برساند، براي آن مخلوق هدايتي هم قرار داده است. اين هدايت در موجودات مختلف، نمودها و ظهورهاي متفاوتي دارد. بهترين نوع از اين هدايت‌ها، هماني است که در انسان ظهور و بروز دارد و آن هدايت عقلاني است.

اگرچه عقل در بسياري از غامض‌ترين و پيچيده‌ترين مسائل جاري دنيا راهنما و مشکل‌گشاي بشريت است، اما همواره مسائلي هستند که ديگر عقل هيچ تشخيص و تخصصي در حل آنها نمي‌تواند پيدا کند.

اينجاست که به ضرورت گونة ديگري از هدايت براي انسان‌ها پي مي‌بريم که خداوند آن را به عنوان مکمل و بلکه خط‌دهندة عقل و در راستاي همان هدايتي که راهنماي انسان‌ها به سرمنزل مقصود است، قرار داده و آن همان حضور انبياء و اولياء است.

به تعبيري بهتر، هدايت و حياتي به همراه هدايت عقلاني، همة آن چيزي است که قرارهاي بشر باشد. اما اين پيامبران و امامان قرار نيست تنها نقش ارسال وحي را اجرا کنند، بلکه اين افراد از آنجا که بهترين و کامل‌ترين انسان‌ها و به عبارتي خود هدايت‌يافته‌ترين افراد منتخب الهي هستند، بايد نقشي فراتر از حرف ابلاغ قوانين و شريعت براي بشريت بازي کنند.

شايد آنچه امامت ناميده مي‌شود به همين جنبه از نقش پيامبران اشاره داشته باشد که نه تنها در مرتبة دوم وظايف پيامبران قرار نمي‌گيرد که به‌عکس، به نظر من بسيار مهم‌تر از وظيفة پيام‌رساني آنهاست. اگر پيامبري جنبة عملي زندگي‌اش ضعيف باشد و خود مجري و عامل به قوانين الهي نباشد، به يقين از سوي ساير انسان‌ها با تشکيک در نبوتش روبه‌رو مي‌شود.

در دين ما که دين خاتم است، البته اين بخش از زندگي پيامبر(ص) بسيار پررنگ‌تر و ويژه است؛ به‌خصوص آنکه پس از ايشان افرادي از خاندان وي انتخاب شده‌اند که قرار است نمونه‌اي از زندگي يک انسان هدايت‌يافته و به کمال رسيده را براي همة بشريت و همة تاريخ به نمايش بگذارند.

البته آنچه ذکر آن ضروري است، گفتن اين مطلب است که مورد استفادة زندگي ما، آن مسائل مهم و وقايع حساس زندگي آنهاست.

اين به معناي اين نيست که دين‌شناسي براي هر کس که ذره‌اي معلوماتي داشته باشد و تا حدودي هم حدس، گمان و استنباط شخصي را به آيات و روايات اضافه کند، حاصل مي‌آيد.

بلکه بايد گفت اين گفته، مسئله استنباط ظرايف زندگي امامان را بسيار سخت‌تر و پرمسئوليت‌تر هم مي‌کند.

اما اين انسان‌هاي نمونه و استاندارد، شاگردان و دست‌پروردگان خاصي هم دارند که نشان‌ دهند مي‌توان دستورات الهي را به بهترين شکل در عمل پياده کرد تا به هدايت مورد نظر پروردگار رسيد.

پس به يک معنا اين افراد هم به نوعي امام هستند، اما در مرتبه‌اي بعد از ائمة هدي و معصومين. اگر با اين تفاصيل به زندگي حضرت زينب(س) نگاه کنيم بايد گفت که ايشان هم يکي از همين امامان است و حتي يكي از بزرگترين و کامل‌ترين نمونه از يک امام و پيشوا.

اما کدام ‌بخش از زندگي زينب(س) را بايد الگوبرداري کرد؟ آن بخشي که ايشان به عنوان يک زن عرب در يک دورة تاريخي خاص، زندگي معمولي خود را به پايان رساند يا نه ... آن زينبي که مدير واقعة عظيم عاشورا در کربلاست. اين زينب بايد الگوي همه باشد.

زن و مرد بايد از او الگوبرداري کنند. اصلاً قرار نيست که امامان مرد، الگوي مردان شوند و امامان زن، نمونة زنان! زن و مرد هر دو بايد به هدايت نهايي و سقف تکاملي خود برسند. فرقي ميان زن و مرد در اين مسئله نيست.

متأسفانه در گذشته اين تفکر همگان ترويج مي‌شد که زن الگو و مورد نظر، زينب(س) و فاطمه(س) هستند که در تمام طول عمر خود به دور از انظار تلاش کردند.

اين نوع تفکر که در دوره‌هاي ابتدايي انقلاب و سال‌هاي پس از آن تا حدودي به فراموشي سپرده شده بود، مع‌الاسف دوباره در دورة کنوني بر آن اصرار و پافشاري مي‌شود. اما آيا اين رفتار همان هدايت و تکامل نهايي منظور نظر خداوند است؟

به طور مسلم، عقل هم حتي اين تفکر را نمي‌پذيرد، چه رسد به اصول و مباني ديني که اين تعداد امام و پيشوا را براي هدايت بشر تعيين کرده است.

آيا زينبي که ما او را امام (به معناي اعم آن) ناميده‌ايم، تمام عمر خود را در پستوي خانه گذرانده و حال بايد زنان ما چنين باشند؟ اگر قرار بر اين بود که ديگر نيازي به فرستادن هادي و راهنما نبود، ديگر نيازي به الگوبرداري از زندگي انساني خاص و کامل و نمونه نيست.

خداوند از همان ابتدا همين مسئله را گوشزد مي‌کرد و ما هم سمعاً و طاعتاً پذيراي آن بوديم. اما وقتي که قرار است به زندگي زينب(س) براي ادارة صحيح زندگي خود نگاه کنيم، نقاط شفاف و واضح بسياري مي‌بينيم که ايشان بي‌هيچ‌ پروايي از دستگاه حکومت وقت انتقاد مي‌کند.

آنچنان خطبه‌اي در دارالامارة عبيدا... بر زبان مي‌راند و او را با آنچنان پاسخ دندان‌شکني روبه‌رو مي‌کند که ترس بر اندام عبيدا... بن زياد مستولي مي‌شود.

حال آيا باز هم مي‌گوييد که تنها نقش زن، ماندن در خانه و دوري از اجتماع تا آنجا که مي‌تواند است؟

حالا اگر زينب مي‌خواست با اين شکل زندگي کند، اصلاً نبايد با کاروان اباعبدا... (ع) به کربلا مي‌آمد. او که همسر عبدا... جعفر بود و وظيفه‌اي در قبال برادر خويش نداشت. پس چرا در شمار کاروان ايشان درآمد و به آن مصيبت عظمي تن داد؟

اگر مي‌خواست با همين نگاه موجود به زن در ديد برخي افراد ساده اندیش زندگي کند، بايد تمام عمر خود را در خانه مي‌ماند و پس از آنکه خبر شهادت برادرش را هم به او دادند تا انتهاي عمر در سکوت و خلوت خود در کنج خانه به عزاداري و گريستن بر برادر بزرگوار خود روزگار مي‌گذراند.

حال آنکه خطبه‌هاي عزاي ايشان در دستگاه عبيدا... بن زياد و دربار يزيد آنچنان خروشي در جامعه و ترس در دل دشمنان ایجاد کرد که همة کوفيان را به ياد خطبه‌ها و فريادهاي علي(ع) مي‌انداخت.

شبيه اين قضيه در زندگي حضرت زهرا(س) هم قابل تطابق است. ايشان در زماني که پدر بزرگوارشان به جوار حق شتافتند و همسر گرامي‌شان را به زور خانه‌نشين کرده بودند، بايد وقت‌شان را بر اساس تفکر فعلي به عزاداري و گريه مي‌گذراندند و حال آنکه ايشان در خانه مهاجرين و انصار مي‌رفتند و غدير خم را يادآور مي‌شدند.

در مسجد پيغمبر(ص) سخنراني مي‌کردند و جواب خلفا را به صراحت مي‌دادند؛ هر چند که زواياي پنهان از زندگي فاطمه زهرا(س) بسيار بيشتر از زينب کبري (س) است.

اما هر دو در کار خود مثال‌هايي بسيار مناسب براي احقاق حقوق زنان توسط خودشان هستند، ولي مي‌بينيم که زينب(س) در مدينه نماند و همراه برادر خود راهي کربلا شد.

از همسر (عبدا... جعفر) و فرزندان خود دست کشيد تا به ياري برادر و نجات دين جد خويش بشتابد. اين است نشانه ديگر زن مسلمان و شيعه و اگر تنها و تنها همين حضور زينب(س) را در نبرد عاشورا و نبردهاي بعدي با عبيدا... و يزيد را از زندگي اجتماعي ايشان انتخاب کنيم، مدال نخستين فعال حقوق زنان را نصيب زينب(س)به عنوان یک زن مسلمان واقعي خواهيم کرد.

البته نبايد از مديريت زينب(س) در روز عاشورا عجولانه برداشت‌هايي چون امکان ولايت و حکومت توسط زن را استنباط کرد؛ چه اين مهم خود نياز به ساعت‌ها و بلکه روزها مباحثه و بررسي فراوان در متون ديني و فقهي دارد و اصلاً به اين بحث مربوط نيست.

اما آنچه قصد گفتن آن را داريم اين است که اگر وضعيت زينب(س) در عاشورا و پس از آن را در کنار وضع امروزي زنان و حقوق شهروندي آنان بگذاريم، نتيجه‌اي که حاصل است، مطلوب نمودن وضع حقوق زنان در دورة فعلي است.

اگر آن دسته از زنان تحصيل‌کرده و اقشار متوسط و بالاي جامعه را استثنا کنيم، حقيقت اين است که بسيار با آنچه مدنظر دين است و آنچه مي‌بينيم، فاصله داريم.

مايي که چون زينب(س) و فاطمه زهرا(س) الگويي براي معرفي يک زن مسلمان مبارز داريم، نبايد وضع زنان امروزمان اينگونه باشد.

بهتر است نگاهي دوباره به فقه سرشار و بي‌بديل شيعه بيندازيم تا متوجه شويم که با همين قوانين و احکام و دستورات موجود هم مي‌توان به وضعيتي بسيار مطلوب‌تر از حال حاضر دست يافت.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما