کد مطلب : ۶۹۷۰
نقش هیئات و تشکلهای دینی در عرصه های سیاسی جامعه
وافی: ما معمولا ضرورت وجودی برخی از مجموعهها و پایگاهها را اینگونه حس میکنیم که وقتی فضاهای مختلف و ظرفیتهای متفاوت اجتماعی پیش می آید این کارکردها چون خودش را بیشتر نشان میدهد و احساس نیاز به آن حس می شود آن موقع بیشتر میشود به این فضاها پرداخت.
وگرنه مجموعهها و پایگاههای مذهبی و ظرفیتهای فرهنگی موجود در جامعه ما همیشه کارکردها و کاربردهای خودشان را دارند و جامعه از آنها و از آثار و برکات این فضاهای فرهنگی و پایگاههای مذهبی و تشکلهای دینی و هیئات همیشه بهرهمند میشود.
اما از طرفی ما چه هنگام است که به این موضوع بیشتر توجه پیدا میکنیم؟! وقتی ضرورتها و بایستههای شرايط اجتماعی پیش میآید، طبیعتاً این احساس نیاز و احساس ضرورت و حس آن نقاط اصلی کاربردها وکارکردها برایمان بیشتر نمایان میشود.
لذا همیشه سعی براین است که در رابطه با کارکردهای تاثیرگذار اجتماعی این پایگاههای مذهبی مثل تشکلها و هیئات در نقاط عطف تاریخی جامعهمان همیشه یک زمينه بحث ايجاد كنيم.
نقش هیئتها در مشارکت سیاسی از جمله در انتخابات باید تا چه میزان باشد؟
وافی: اکنون ما در یک فضایی هستیم به نام انتخابات آن هم انتخابات سرنوشت سازکه طبیعتا هر انسان اهل منطق، بینش، بصیرت و دغدغه نسبت به این فضا و این مرحله خاص هیچ وقت بیتفاوت نمانده و نمیماند. در این فضا باید نحوة کارکرد و چگونگی تاثیرگذاری هیئتها و تشکلهای دینی و نحوه ورودشان به جریانهای اجتماعی اینگونه، شرایط ورود، محدودیتهای ورود به این شرایط که البته توأم با امتحان، فتنهها، ابتلائات هست بررسي شود.
فکر میکنم باید در بحث هیئات و تشکلها، حتی خط قرمزها، حریمها و منطقههای ممنوعه را در رابطه با این مجموعه حداقل در فضای اینگونه که بسیار هم حساس است، مورد دقت و مداقه قرار دهیم.
تاثیر و کارکرد پایگاههای دینی، تشکلهای مذهبی و هیئتها، به ویژه هیئتهای فرهنگی در جامعه ما در فضای اینگونه چگونه باید باشد، بایدها و نبایدها، بایستهها و شایستههایی که در این فضای جامعه ما در رابطه با این مجموعهها وجود دارد کدام است؟
وافی: اولین نکته این است ؛ یکی از مباحثی که برای تشکلهای دینی مطرح میکنیم، انس تشکلهای دینی با متون دینی است. تشکلهای دینی باید ریشه در متون دینی داشته باشد. هیئتیها و وعاظ و منبریها باید با متون دینی آشنا باشند.
خصوصاً خصلت انسان این است که وقتی در میان امواج گرفتار میشود، آنوقت اهل توجه ویژه میشود. یکی از متون دینی که خصوصاً در صحنههای اجتماعی و فضاهای سیاسی، کاربرد اصلی دارد و مجموعه عناصر تاثیرگذار در هیئات میتواند خاص با این موضوع برخورد کنند، نهجالبلاغه است.
گرچه امیرالمؤمنین را فقط از نهجالبلاغه نمیشود شناخت. باید مباحث و خطبهها و سخنان دیگر امیرالمؤمنین را ضمیمه کرد، آثار وجودی حضرت، اعجازهای حضرت، رفتارهای تاریخ حضرت را باید کنار هم گذاشت. حتی بخشی از آن شروحی است که به نهجالبلاغه و شخصیت حضرت هست. همه را باید در نظر گرفت تا بتوانیم به بخشی از زوایای وجودی حضرت پی ببریم.
اما بالاخره یکی از فضاهایی که در دورة کنونی میتوانیم وارد آن شویم، نهجالبلاغه است که انسان در این دوره بیشتر احتیاج به آن دارد.
الان با یک جریانی مواجه هستیم به نام انتخابات که یک امتحان است. اين يك حق است در عین حالیکه یک تکلیف است، در هر تکلیفی نيز امتحان و ابتلا نهفته است. وقتی استعدادها و توانمندیها انسان شکوفا می شود و بعد فکری انسان غلیان پیدا میکند، بعد طبیعت انسان نيز آرام نمیگیرد.
این جنود رحمانی و شیطانی همیشه در جنگ هستند. ما به طور طبیعی مواجه با یک سری ابتلائات و امتحانها و فتنهها هستیم. همان بحثهایی که در اصول کافی هست.
باید جریان فتنه شناسی را به صورت دقیق مورد توجه و دقت قرار دهیم. طبیعتا انساني كه در یک امتحان و یک شرایط اجتماعی و سیاسی اینگونه قرار میگیرد، بحث فتنههای زمانه هم برايش هست چه برسد به فتنههای آخرالزمان.
پس شما معتقديد پايه ورود صحيح به فضاي اجتماعي مقوله فتنهشناسي است؟
وافي: بله، در بحث فتنهشناسی، بصیرت در آن نقش اساسی دارد. لذا در زیارت آل یاسین داریم که «و بصری نور الضیا. و دینی نور البصائر من عندک» هر دو به نوعی تیزبینی و بصیرت اشاره دارد.
حال میخواهیم سراغ نهجالبلاغه برویم. اگر بتوانیم این بحث فتنه و فتنهشناسی را خوب نگاه کنیم، توانستهایم یک زاویه و بعد بایدهای هیئتها و تشکل دینی را در نوع توجه و نوع کانون توجهش نسبت به این فضاهای اجتماعی را باز کنیم.
اول این است که حضرت در آن بحثی که دارند میفرمایند من برای فتنههای زمان بعد از خودم میترسم و نگرانم. در خطبهای که حضرت در جریانی که فتنة بنی امیه را به عنوان فتنة یک جریان تاریخی نام بردند.
ما به سراغ امیرالمؤمنین میرویم یعنی سراغ کسی میرویم که نه تنها سراغ فتنه رفت، بلکه چشم فتنه را درآورد. از نگاه و منظر او جریان فتنهشناسی را بررسی کنیم.
حضرت میفرمایند: «ان الفتن اذا اقبلت شبهت.» وقتی فتنه میآید همه اشتباه میکنند و دچار تردید میشوند و امر مشتبه میشود و سردرگم میشوند. اگر چنین شدند بدانید فتنهای در کار است.
«اذا ادبرت نبهت.» وقتی تمام میشود، همه بیدار میشوند. بیدار شدن هم دو نوع است. عدهای به این میرسند که ما این حرکت را انجام دادیم و حال که میبینند درست است خوشحال میشوند که آن کار را انجام دادند.
معلوم است که آنها هم در یک فضای خاص قرار گرفتهاند. یک عده هم بیدار میشوند که عجب اشتباهی کردیم و چگونه زمین خوردیم.
«کن مقبلات و یعرفن مدبرات». وقتی میآیند، ناشناختهاند و وقتی میروند تازه برای مردم شناخته میشوند. چه خود فتنه و چه صاحبان فتنه. وقتی میآیند در پشت پوششها و لایهها و چهرهها و عکسها و تبلیغات پنهان هستند.
«الا و ان اخوف الفتن عندی علیکم فتنه بنیامیه» پاسخ اینجاست. فتنة بنیامیه چیست؟ اشاره به صفت و خصوصیت میکنند. حضرت میفرمایند: «فانها فتنه عمیاء مظلمه» فتنه کور میکند. میبینید در بعضی فضاها و جریانها یک اتفاقاتی برای انسانها میافتد که انسان باورش نمیشود. انسانها در فتنهها کور میشوند. در تاریکی گیر میکنند.
«عمّت ختتها و خصت بلیتها» خیلی تعبیر عجیبی است.وقتی میآید همه را در بر میگیرد ولی یک عده گرفتار آن میشوند. حضرت میگویند: «گاهي این فتنهها خیلی کار به عوام ندارد و خواص را به زمین میزند.
یعنی در جریانهای عظیم توده این اتفاق نمیافتد. افرادی که استناد میکنند به یک جریان مردمی و حزبی، باید متوجه باشند که فتنهها اولین آسیب را به خود اینها میزنند. فتنهها به خواص میزنند. این خاصیت فتنه است. این را گفتم تا جریان و ویژگیهای یک فتنه معلوم شود.
آيا حضرت علي(ع) راجع به مبدأ پيدايش فتنهها مطلبي دارند؟ ريشه فتنههاي زمانه در چيست؟
وافي:در خطبة 50 آمده که: ريشه تمام فتنهها دو چيز است؛
يكي «اهواءٌ تُتَّبَع» یعنی نفسانیات، هوا و هوسها و منیتها. شروع فتنه از انسانهایی است که در این جریان طغیان میکنند. انسان وقتی سرچشمة خیلی از حرکتها را میبیند، در عوام و خواص آن نقطههایی که فتنهها به وجود میآیند.
دوم: هوا و هوسهایی است که مورد پیروی قرار می گیرند. «و احکامٌ تُبتَدع». احکام و قانونهایی که بدعت گذاشته میشود و سابقه ندارد. خیلی از روشها و ابزارها و ویژگیهاي مطرود و غيرمقبول در جریانهای اینگونه کشف می شود و به کار گرفته میشود.
در عصر حاضر و در جامعه ایران اسلامی به نظر شما چگونه میتوان این جریان را پیاده کنیم؟
وافی:خطاب من به هیئتیها و هیئتداران و مادحان و واعظان است. اصلاً مگر میشود سیاسی نبود. تصور نمیکنم هیئتی بگوید ما ریشه در دین داریم و لی سیاسی نیستیم.
تعبیر «سیاست ما عین دیانت ماست»، نه به این معناست که کارهای سیاسیمان را توجیه کنیم به خاطر این که بگوییم ما دینداریم بلکه «سیاست ما عین دیانت ماست» یعنی اگر ما درست دینی کار کنیم، در حقیقت سیاسی کار کردهایم.
این است معنای سیاست نه این که سیاسیکاری خود را توجیه کنیم و بگوییم ما دین داریم و سیاسیکاری میکنیم. اگر دین داریم، عین سیاست عمل کردهایم. لذا این جریانها را در حقیقت یک نوع دینداری میدانیم. نه این که دو مقوله را در دو دایره جداگانه درست کنیم و بگوییم اینها چگونه به هم ربط دارند.
نمیتوانیم بگوییم تشکل دینی و هیئات سیاسی نباشد، چون دینی است. و به همین دلیل که دینی است، باید سیاسی باشد. مگر کسی میتواند روضة حضرت فاطمه(س)، تاریخ امیرالمؤمنین، صلح امام حسن و قیام امام حسین علیهم السلام را بگوید وبشنود و بعد بگوید من سیاسی نیستم.
درغير این صورت باید قیچی کرد و خیلی از حرفها را نگفت. یعنی کسانی که درست سیاسی نباشند و درست سیاسی فکر نکنند، در تحلیل روضهها نيز به بیراهه میروند و ربط بین حوادث و علل را نمی یابند.
اينکه میگویند:برخی دین آدامسی دارند. يعني آدامس تا شیرین است میجوند. همینکه شیرینیاش تمام شد دور میاندازند.برخی با دین و تاریخ اینگونه برخورد میکنند.
شیرینیاش که تمام شد احساس میکنند دیگر به درد نمیخورد. آنوقت سیاستشان هم آدامسی میشود. بخشی از روضه را میخوانند اما وقتی تنه به تنة سیاست و مسائل سیاسی بزند، کنارمی گذارند. این همان روضة آدامسی است.
بحث دیگر این که مگر جامعة ما غیر از تشکلهای دینی و پایگاههای اجتماعی است. اگر اینگونه پایگاههای اجتماعی را بگیریم، چه میماند؟
مگر میتوان فضایی فرهنگي را ایجاد کنیم و بعددر جريان سازمانها وتقويت مباني برویم به یک فضای دیگر. هیئتهای دینی محل تلاقی انسانهایی است که در تمام مدت فضای کارشان با تمام وجود دینی و سیاسی کار میکنند. هیئت یک محل ملاقات است. در عین این که این ملاقات چون در یک فضای اجتماعی است، برکات اهل بیت نیز نازل میشود.
پس با اين وجود، مسئله احياي امر اهل بيت(س) در مجالس اينگونه، چه كنيم؟
وافي:حرف این است که احیای امر اهل بیت چیست؟ صرف صحبت در مورد بخشی از اختلافات و صرفاً فضائل و یا مطاعن روایت است که کسانی که احیای امر اهل بیت کنند، در زمانی که همة دلها می میرد، دل آن ها نمیمیرد. مصداقش نيافتادن در فتنهها و سالم ماندن از فتنههای آخرالزمان است.
جریان حضور هیئات و پایگاههای اجتماعی دینی در فضاهای اجتماعی اینچنینی، حتماً شرایط و محدودهها و حریمهایی دارد. بعضی جاها از مو باریکتر و از شمشیر تیزتر است. این شرایط و محدودههاست که کاربردها و کارکردهای اصیل هیئات را رقم میزند.
از منظر شما هیئتها باید از چه ویژگيهایی برخوردار باشند تا بتوانند در عرصههای مختلف سیاسی و اجتماعی حضوری فعال و مؤثر داشته باشند؟
وافي:پنج خصلت در رابطه با هیئتها مورد بحث است. اول اين که در فضای هیئتها و حضور در جریانهای سیاسی مهم است، رعایت حلال و حرام الهی است.
حفظ حرمتهاست. اگر بناست کسی آبروی کسی را ببرد، و اگر کسی بناست به چنین کاری دست بزند طبق روایات اهل بیت که حساس بودند به شرایط جامعه ، کسانی که ذیربط هستند و مسئولند برای این کار و از طرف حاکم برای این کار حکم دارند می توانند اقدام کنند.
اگر هرکسی بتواند اينگونه كند، پس جریان قضا و قضاوت و حکم و حکومت و جامعة ولایی و حاکم چه می شود؟! اگر عدهای اقدام میکنند به این که فاش كنند نام کسانی كه به ناحق، اثبات شده، با ادلة شرعی و قضایی اقداماتی کردند که منجر به ضربه زدن به مصالح ملی و بیتالمال و دست درازی به منافع ملی انسانها شده است، اگر کسانی انجام دادند، دلیل بر این نمیشود که هرکسی بتواند.
اقدام اولیه از سوی کسانی باید باشد که مسئولیتی دارند. وگرنه جامعه ولایی نمیماند. ما موظفیم به عنوان کسانی که در این جریان اجتماعی هستیم، حریمها و اخلاق اجتماعی و سیاسی را حفظ کنیم.
البته بشنویم از کسانی که در این قضیه هستند و جریانها را بازگو میکنند و کسانی که برای این جریان مسئولیت دارند.
مسئله دوم، یک بحث داریم که آیا در انتخابهای این چنینی به سراغ اشخاص برويم یا جریانها، حامیان و شخصیتهای پنهان پشت پرده در این راه را هم بايد بشناسيم.
من معتقدم این جریان دوسویه است. نه فقط رفتار یک شخص را باید در نظر گرفت و نه فقط سراغ لایههای زیرین رفت و شخص را رها کرد و فقط به نوع تفکر و مبانی که بر روی آن ایستاده نگاه کرد.
بحثی داشتیم در مقدمه که شیعه حقیقتگراست یا شخصگرا. یعنی علی را به خاطر چه خصوصیتش دوست داریم. آن جریان حقیقی که به عنوان حقیقت انسانیت در وجود امیرالمؤمنین بود آن نقطة اصلی است.
لذا همة مکارم در او جمع شده و ما به خاطر آن مکارم او را دوست داریم. آن حقیقت امیرالمؤمنین ما را شیفته کرده است. لذا وقتی شخصی دستش توسط علی بریده می شود، به حسب ظاهر دست او توسط شخص اميرالمؤمنين بریده شده اما حقیقت امیرالمؤمنین با اوچه کرده است.
باید در نوع نگاههایمان تجدیدنظر کنیم، چون درغير آن صورت از یک حقیقت عظیم غافل میشویم. یعنی دست بریدن را میبینیم و دلایل دست بریدن را نمیبینیم و رابطه محبت و مودتمان به هم ميريزد.
مسئله سوم نحوة حضور در فضاهای اجتماعی و موضعگیریهاست. معتقدیم این جریان باید صراط معتدل باشد. باید اعتدال داشته باشیم. نه این که در فضای هیئات و فضای اجتماعیمان از روشنگریها و آشنا کردن مردم با فضاهای اجتماعی و شرایط روز و با بحثها و مسائل کلان ممنوعیت داشته باشد و نگذاریم این فضاها در فضای هيئات بیاید و البته حد و اندازه دارد.
چون گاهی دراین حرکات به جای این که انسان را در فضاهای اجتماعی جلو ببرد،زماني با شکل و کار سیاسی ، فضای هیئت را از فضای اهلبیتی و عترت خارج ميكند. تعبیری دارند مقام معظم رهبری که مردمی که به این هیئات میآیند باهوشند و می فهمند.
خیلی از مردم این گوشه و کنایههایی که در سخنان گفته می شود و ابلغ من التصریح است را متوجه میشوند. اگر من و شما از دلایل تنهایی سیدالشهدا و غربت امیرالمؤمنین در در مدینه و واقعه کربلا و کوفه بازگو کردیم، در صحنههای اجتماعی میتوانیم درست تصمیم نگیریم؟
این ظرفیتهایی که انسانها تشنهاند تا جریانهای کلان را بشنوند، حیف است برای بیان برخی از مصادیق و جزئیاتی که انسانهای هیئتی خود می فهمند به هدر ميرود.اگر اینطور شود، هیئتهای ما هیئتهای حزبی با صبغههای سیاسیکاری می شوند که خود خیلی خطر است.
مسئله چهارم این که پایگاههای اینگونه محل تبادل افکار و اطلاعات و جریانسازی و یک نوع پوشش اطلاعاتی و تاثیرگذاری بر افکار عمومی را داراست. کسانی که متولی امور سیاسی هستند، گاهی احساس میکنند که فقط در فضاهای اینگونه میشود هیئات هم کارکردهایی داشته باشند که به درد اینها بخورد، اینها یک نوع احساس وظیفه میکنند برای حضور و تصدیگری و تولیگری این مجموعهها و ثبت و ضبط این مجموعههای اجتماعی به نفع جریان و تفکر سیاسی خودشان.
این احساس وظیفهای است که از آن سو میشود. همیشه هیئتهای ما از یک استقلال فکری و منش عمیق سیاسی برخوردار بودهاند. نمیگذاشتند جریانها و گروهها و احزاب استفادة ابزاری از آنها کنند.
این طرف را باید توجه داد که این هیئتها برای این نیست و حیف است که این کارکردهای عظیم اجتماعی و تاثیرگذار هیئتها را خلاصه کنیم در حضور هیئتها و حس حضور هیئتها در فقط چنین فضاهای اجتماعی و سیاسی گذرا این يكي از مصاديق مظلومیت فرهنگی است که مقام معظم رهبری به آن اشاره داشتند.
نکتة آخر این که معتقدم فضای هیئتها و تشکلهای دینی ما فضای ولایی است. هیئتها و تشکلهای دینی باید بیش از همة مجموعهها و تشکلها و نهادها در فضاهای اینگونه چشم به رهبر بدوزند.
خدای متعال به واسطة این ولایت و محبتی که در دل محبان حضرت هست، این ظرفیت را به آنها عنایت میکند که هضم جامعة ولایی و اطاعت از ولی فقیه را بتوانند در وجود خود حس کنند.
شیرینی درک اطاعت از ولی خدا. این شیرینی برای همة انسانها در یک مرحله نیست. کسانی که درست هیئتی باشند و درست هیئتداری کنند و درست هیئت برگزار کنند در چنین مواقعی بیش از همیشه بدون جوزدگی و شعارزدگی و پیشداوری با بینش و بصیرت حس میکنند رهبر به عنوان آینة تمامنمای مشورت، میتواند در فضاهای اینگونه روشنگر راه به سمت حقیقت باشد.
هضم این حس لذت و شیرینی این اعتقاد بیش از احزاب و گروهها و NGOها براي هيئات و تشكلهاي ديني امکانپذیر است.