کد مطلب : ۹۲۳۳
مروري بر شيوه نمايش چهره مقدسان در سينماي ايران
مهرزاد دانش
دلايلي كه علما بر لزوم دوري از صورتگري اقامه ميكردند البته متنوع بود اما يكي از محوريترينشان، تاكيد بر تشبه به صانع از طريق خلق مصنوع ولو بيروح و نهايتا خودخداانگاري ولو به شكل ناقص بوده است و نيز با توجه به رواج هژمونيك آيين بتپرستي در زمان جاهليت، تلاش ميشد تا سالها و دههها و بلكه سدهها با دوري از هر نوع دستساز آدمي كه دال بر چهره و صورت و شمايل باشد، آن فرهنگ مجددا احيا نشود.
براي همين برخلاف شعائر مسيحيت كه آكنده از شمايلسازي و صورتگري است، فرهنگ اسلامي حتيالامكان به دور از اين عناصر شكل گرفت و مبحث هنر عمدتا در قالب لفظ و كلام و سپس سازههاي ناچهرهاي (مثل نوع معماري مساجد) تجلي و رشد پيدا كرد. اين روند در مكتب اهل تسنن شديدتر از فرهنگ شيعي نمود يافت.
اما بهتدريج و به موازات منسوخ شدن فرهنگ بتپرستي و نيز مراوده بيشتر با ساير ملل و نحل، از شدت و حدت جاري در اين نهيها كاسته شد بهنوعي كه امروزه بحث نقاشي و ساير هنرهاي ديداري به موضوع بت يا تشبه به خالق ربط داده نميشود و عموما قالبي مقبول دارد اما در اين بين همچنان آثاري از آن انگاره در پارهاي از مواضع مشهود است كه يكي از پرجلوهترينشان شبههدار بودن نمايش چهره معصومان در آثار داستاني سينمايي و تلويزيوني است.
در چند سال اخير نيز كه در مناسبتهاي سوگواري، نقاشيها و شمايل نگاريهايي از پيشوايان شيعه در معابر عمومي نصب ميشد و با اقدام – به جاي - مسئولان امر تصميم به جمع شان اخذ شد، نمونهاي از اين موضوع را ميتوان يافت اما بين آن نقاشيها و نمايش چهره بزرگان در سينما و تلويزيون تفاوتي اساسي است.
در آن نقاشيها، برداشت از وجود معصوم(ع)، محدود به نمايههايي بازاري و سطحي نظير تاكيد بر چشم و ابروهاي تحليلي بود و بيش از آنكه معرفت ديني را برانگيزد، ابتذال ذوقي را نمايش ميداد در حالي كه در سينما و تلويزيون ميتوان از اين سطح فراتر رفت و با بازيگري و بازيگرگزيني در نقش بزرگان دين، ابعادي باورپذيرتر و عمقدارتر به تعريف و تبيين ماجراي موردنظر بخشيد.
البته مدتي است كه با استناد به آثاري از قبيل مريم مقدس، ايوب پيامبر، ابراهيم خليلالله، بشارت منجي، حضرت يوسف و... ميتوان دريافت نمايش چهره فرضي پيامبران حتي از نوع اولوالعزم شان در مناسبات رسمي بلامانع تشخيص داده شده است ولي اين موضوع درباره پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) همچنانبه صورت تصوير نشان داده نميشود.
ولي بهراستي چرا در آن دسته از آثار سينمايي و تلويزيوني ما كه اختصاص به تاريخ انبيا و اوليا دارد، نمايش چهره بازيگر ايفاگر نقش پيامبران مجاز شمرده شده است (مثل حضرت ابراهيم، حضرت عيسي، يوسف، پيامبر يعقوب، اسماعيل، سليمان، ايوب(ع)) اما نسبت به پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار با احتياط روبهرو ميشود و فيلمساز ناچار از به كار بردن تمهيداتي متداول مانند نماي سوبژكتيو و... ميشود؟
شايد يك بخش ماجرا برگردد به ارجحيت و اولويتي كه شيعيان براي پيامبر اسلام(ص) و امامان معصوم (ع) قائلند ولي بهنظر نميرسد اين تمايزگذاري تا آن حد باشد كه در حكم فقهي ماجرا تاثيري اين چنيني بگذارد.
اما برخلاف سينما و تلويزيون، در آيين سنتي تعزيه چنين محدوديتي وجود ندارد و شبيهخوانان بهراحتي در مقام امام حسين(ع) و ساير بزرگان حماسه عاشورا قرار ميگيرند و نقش ايفا ميكنند.
آيا تفاوتي بين اين دو حوزه نمايشي است؟ آيا شيوه فاصلهگذاري در تعزيه باعث حليت اين موضوع شده است؟
جالبتر از همه آن است كه اتفاقا برخي از علماي اهل تسنن همين را هم برنتافتهاند و همچون «صلاح استتي» و «جلال شركاوي» تعزيه را از آنجا كه ادامه سنتهاي ايراني پيش از اسلام دانستهاند حكم بر لزوم حذفش از هنرهاي اسلامي دادهاند.
بحث در اين باب بسيار دامنهدار است ولي به نظر ميرسد آن چه در اكراه نسبت به نمايش چهره ائمه در آثار بصري نقش اصلي را داشته باشد، عبارت از احتياطي است در واهمه از مخدوش شدن مقام و شأن اين پيشوايان به خرج داده ميشود.
به هرحال دامنه وسيعي از اين بحث به استدلالات فقهي بايد برگردد كه در حد تخصص نگارنده نيست ولي نيكو است اكنون كه موج اقبال به سينمايي كردن قصص انبيا و اوليا مدتي است جاري شده، اين مورد خاص نيز مورد تعامل فكري هنرمندان و علما و بزرگان حوزه قرار گيرد.
مرجع : تهران امروز