کد مطلب : ۱۰۱۷۴
درباره فيلم كتاب قانون
دينداري در ترازوی قانون
سيدرضا صائمي
به عبارت ديگر در اين داستان، موقعيت پارادوكسيكالي خلق ميشود كه به واسطه تقابل و قياس اسلامشناختي و مسلماني شناسنامهاي به وجود آمده است. در واقع اسلام معرفت انديش، با آيينهاي كه در برابر اسلام مورثي و شناسنامهاي ما قرار ميدهد، دينورزي ما را به چالش ميكشد و نسبت به اصالت يا سلامت آن دچار ترديد ميسازد. همين تضاد و دوگانگي ساختار طنز فيلم را هم شكل ميدهد و اين با پس زمينه رواني و تجربه عاطفياي كه مخاطب ايراني نسبت به سوژه فيلم دارد مطابقت داشته و اساسا از همين روست كه سويه كميك آن پر رنگ ميشود والا اگر همين فيلم براي تماشاگر غير ايراني اگر نمايش داده شود شايد هيچ گونه كاركرد طنزي نداشته باشد.
اما آنچه بيش از هر چيز به كانون مناقشه ايدئولوژيكي فيلم بدل ميشود ديالكتيك و هماوردي ميان فقه و اخلاق در نسبت با دينورزي و موقعيت ايماني شخصيتهاي قصه است. بدين معني كه كارگردان تلاش ميكند تا احكام و فقه را در خدمت ارزشهاي اخلاقي تاويل كند نه برعكس.
يعني بر اين گزاره تاكيد ميكند كه احكام و شرع در نهايت بايد به بهبود كنشهاي اخلاقي افراد بيانجامد تا فلسفه آن مشروعيت بيابد؛ لذا ميبينيم زماني كه رحمان و خانواد هاش قرار است با زبان قانون و فقه با ژوليت مقابله به مثل كنند، دست روي احكام و توصيههايي ميگذارند كه در خود شرع و كتاب دين هم بر مستحب يا مكروه بودن آن تاكيد شده است.
كتاب قانون را ميتوان فيلمي در جهت آسيبشناسي رفتار ديني در جامعه معاصر ايران دانست كه جوهر و فلسفه دين كه همان اخلاقي زيستن و انسان بودن است گاهي در ذيل سايه پررنگ شريعتمداري، استحاله ميشود البته اين به معناي اين نيست كه كتاب قانون، منكر ضرورت شريعت در يك جامعه ديني است اما كوك سازش را بالاتر ميگيرد و حقيقت دين را در درون اين پوسته جستجو ميكند نه دلخوشي به داشتن آن.
اساسا كتاب قانون را ميتوان يك نقد سينمايي و اجتماعي به فرهنگ و رفتار رسمي در كشور دانست كه در محافل سياسي و آسيب شناسيهاي اجتماعي نيز راه برونرفت آن را قانون ميدانند. نام فيلم به طور تلويحي ميتوان اشاره به فقدان همين كيميايي است كه جامعه ايراني دست كم از زمان مشروطه به دنبال آنست و هنوز نيز بر قانونگرايي و پرهيز از قانونگريزي تاكيد ميشود.
در واقع عنوان فيلم علاوه بر نسبت دراماتيكي كه با موضوع فيلم دارد، نسبت استراتژيكي هم با پس زمينه تاريخي و مولفههاي فرامتني اثر دارد اما ساحت انتقادي اصلي كتاب قانون به فصلهايی مربوط ميشود كه آمنه يا همان ژوليت در رابطه با خانواده رحمان دچار مشكل ميشود.
اين مشكلات داراي دو زمينه است يكي به اختلاف آنها با ازدواج رحمان با آمنه برميگردد و آنها از داشتن يك عروس خارجي ناراضي هستند در اين بخش در واقع فيلم به آسيبشناسي فرهنگ ازدواج و مسائل خانوادگي در ايران ميپردازد و از جمله داستان عروس و مادرشوهر يا خواهرشوهر را برجسته ميكند؛ در عين اينكه ريشههاي مذهبي و به عبارت بهتر باورهاي غلط مذهبي را مورد نقد قرار ميدهد.باورها و رفتارهاي غلطي كه از شدت حضور و فراواني، زشتي و قبح خود را از دست داده است و گناه بودن آن فراموش شده است.
مهمترين آنها غيبت و قضاوتهاي عجولانه درباره يكديگر است. در حقيقت كتاب قانون از طريق قراردان خوشتين فرهنگي و ديني ما در برابر آيينه ديگري قرار است تا به مخاطب كمك كند و به او تلنگري بزند تا او كژيها و ناراستيهاي خود را در آن ببيند و به خود آيد و اين خاصيت سينماست كه در عين اينكه واقعيتهاي اجتماعي را بازتاب ميدهد به اصلاح آن نيز ياري رساند.
كتاب قانون اشاره ضمني به تغيير انسانها در طول زندگي هم دارد و به دفاع منطقي از آدمهايي ميپردازد كه گذشته چندان خوبي نداشتند و امروز انسان ديگري شدهاند. در واقع اين فيلم با تكيه بر منطق «ميزان، حال افراد است» نشان ميدهد كه تغيير ژوليت به آمنه به دگرديسي پروانه از كرم ابريشم به پروانگي است. اين فيلم همچنين «عشق» را همچون اكسير تحول اخلاقي مطرح ميكند و اينكه چگونه عشق در دوره جاهليت به ايمان آوردن در زمان پس از آن منجر ميشود. تجربهاي كه ژوليت تا آمنه شدن طي ميكند.
در خود فيلم نيز كدهايی از تاريخ دين در طرح اين مساله آورده ميشود بدين معني كه حضرت محمد(ص) در زمان جاهليت به پيامبري برگزيده ميشود، خديجه در دوره جاهليت عاشق ميشود و علي(ع) نيز در زمان جاهليت زاده ميشود. اين بازنمايي همان تجربهاي است كه نور از دل ظلمات بيرون ميآيد.