تاریخ انتشار
شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۸۷ ساعت ۱۱:۲۱
۰
کد مطلب : ۲۴۳۰
پيام آيت الله جوادی آملی به مناسبت روز پاسدار؛

امام حسين(ع) مظهر اسم أعظم است

امام حسين(ع) مظهر اسم أعظم است
آيت‌الله جوادی آملی از امام حسين(ع) به عنوان فرشته وَشْ كه هم اعماق فطرت بشری را شناخته و شكوفا كرده است، ياد می‌کند.
آن چه می‌تواند اصحاب معرفت را قانع كند، نيل به اندیشه صائب و انگيزه صالح است. بهترين راه برای چنين مقصدِ سالمی و برای چنان مقصود عالی كه عاكف و بادی را شيدا و عزيز و حضيض را والِه و پرده‌نشين و شاهد بازاری را تَيهانْ و بالأخره حكيم حصولی و عارف حضوری را حيران كرده، ائتسا به اسوه مجاهدانِ صحنه نبرد اصغر و اُوسط و اكبر‌ و اقتدا به قدوه مبارزان ميدان طرد طاغيان عَياث و متمرّدانِ عَياش و اهتدا به هُدای امام هاديانِ علم و عملْ، حضرت حسين بن علی‌بن أبيطالب (ع) است. زيرا اين انسان كامل فرشته وَشْ هم اعماق فطرت بشری را شناخته و شكوفا كرده است، هم آفاق سپهر فرشتگی را پيموده و تنزّل داده است.

لذا مظهر اسم أعظم و از بارگاه تشريف خدا با خبر و از كارگاه تكليفِ خلق آگاه است . چنين كَوْنِ جامع و خليفه تامّ الهی می تواند اسمای حُسنای مستخلفُ عنه و صفات عُليای او را در جامه جزمِ علمی و در كسوت عزم عملی ارايه کند و هماره به بشر مُلكی بفهماند كه "تا بنده شدی تابنده شدی" . و به وی تعليم دهد كه چاره ای جز ستيز با اهريمن درون و نبرد با ديو و دَدِ بيرون نيست" به ويژه در شرايط كنونی كه فيل های فضايی ابرهه غرب به عزم هدم كعبه استقلال و آزادی منطقه آمده، هر روز بی‌پناهان را مقتول، مصدوم و آواره می كنند.

حكومت و ساير مسايل وابسته به آن از علوم انسانی است و تحقيقِ علوم انسانی بدون تحليلِ حقيقتِ انسانْ ميسر نيست و بررسی هويت انسان بدون شهود سيرت و سنّت انسانِ كاملْ صَعب است و تأمّل تامّ در تاريخ پرافتخار انسان گاهی چونان امام معصوم حضرت حسين بن علی (ع) بهترين راه برای انسان‌شناسی از يك سو و معرفت عناصر محوری حكومت دينی از سوی ديگر است، لذا بر حاميان حكومت دينی لازم است كه حيات آن سياستمدار الهی را الگو قرار دهند.

انسان كامل و امام معصوم همانند سيدالشهداء (ع) واسطهُ العِقد و بيتُ الغزل سلسله انسانيت است كه كيفيت تذكيه عقلِ بشر و نحوه تزكيه روح انسان و روش تضحيه نفس آدمی را بهتر از ديگران آگاه است، لذا مقدار حقّ جامعه بشری و اندازه تكليف او را تفكيك كرده، همه اصول و احكام آن را از رهگذر عقل و نقل مستحضر و در ابلاغ و اجرای آن امين است، بنابراین تأسّی به آن حضرت مايه جذب كمال و پايه رفع نقص است از اينجا اهميتِ تولّی انسانِ كامل معصوم و تبرّی از مخالفان و محاربان وی معلوم می شود.

انسان كامل و معصوم همچون حضرت أبی عبدالله (ع) در حدّ خود صراط مستقيم الهی است كه شناخت واقعی آن امام همام از ديدن موی باريك دقيق‌تر و اطاعت حقيقی وی از سلوك بر لبه تيز تيغ دشوارتر است، لذا رسالت مقاومت بسيج و سفارت بسيج نستوه صَعب بلكه مُستصعب خواهد بود ليكن با اعتماد بر فيض بيكران الهی كاملاً قابل حلّ است.

بهترين راهنمايی به مقصد ناب را بايد از زبان صراط مستقيم شنيد، زيرا تنها اوست كه با مقصود نهايی پيوند زوال ناپذير دارد و فقط اوست كه ارتباط با او سفينه نجات از تيه و مصباح پر فروغ صحنه تاريك طبيعت است.

آن حضرت تنها راه رسيدن به هدف والا را پيمودن راه اطاعت خدا معرفی كرد و اعلام داشت: اگر كسی بخواهد از راه گناه به مقصود برسد، بايد بداند كه عصيان خداوند سبب می‌شود او بسيار سريع تكيه گاه اميد خود را از دست بدهد و آن چه از او هراسناك است، زودتر گرفتار آن شود؛ مَنْ حاوَلَ اَمراً بِمَعصِيهِ الله كانَ‌ أفوَتْ لِما يرجوا وَ أسرَعْ لِمَجِیءِ مَا يحذَر (۱).

با اين بیان نورانی آن حضرت (ع) معلوم می شود كه هرگز هدف وسيله را توجیه نمی كند ، بلكه برای نيل به هدف صحيح، بايد از راه درست استفاده نمود، و كژراهه توان هدایت به هدف سامی را ندارد و فقط اطاعت خدا در اوامر و نواهی مشتاقانه راه گشای مقصود بَرين است.

انسان كامل معصوم چونان حسين بن علی (ع) نه تنها از هر بندی آزاد و از هر رسم جاهلی و رسوب وَهمی رهاست، بلكه الگوی حريت از جهل علمی و آزادگی از جهالت عملی است و چون آزادی كالای گرانبهاست، هر چيزی نمی تواند هزينه آن شود. تنها سَر است كه در اين مسير بايد قدم شود تا با پا نهادن بر آن بتوان لايق حريت شد.

قرآن كريم در اين باره چنين می‌فرمايد: "فَليقاتِلْ فِی سَبيلِ اللهِ اَلَّذِينَ يشرُونَ الحَياهَ الدُّنيا بِالآخِرَه وَ مَنْ يقاتِلْ فِی سَبيلِ الله فَليقتَلْ أو يغلِبْ فَسُوفَ نُؤتِيهِ اَجراً عَظِيمً "(۲)؛ يعني كسی كه در راه خدا نبرد می‌كند كه دنيا را به آخرت فروخته باشد . چنين مجاهد نستوهی هنگام ورود به صحنه پيكار ، بيش از دو راه ندارد ، يا شهادت يا پيروزی . هرگز راه سوّمی به نام تسليم برای او مطرح نخواهد بود . زيرا ندای راهبردی پرچمداری آزادی اين است؛ هَيهات مِنَّ الذِلَّه ، يأبَی اللهُ ذلِكَ وَ رَسُولُهُ وَ المُؤمِنُون وَ حُجُور‏ٌ طابَتْ وَ أنوفٌ حَمِيهٌ‌ وَ نُفُوسٌ اَبيه (۳) ؛ يعنی فرومايگی با فرازمندی آزادمنشان نبوی و علوی و فاطمی و حسنی و حسينی (عليهم‌السَّلام) سازگار نيست.

انسان كاملِ معصوم (ع) از آن جهت كه خليفه تامّ خداست، نسبت به ساير مردم سمت تدبير و ارشاد بلكه اِنعام و اِفاضه دارد، و افراد دیگر در كنار مائده گسترده چنين انسان كاملی بهره مند خواهند بود مثلاً اگر پرهيزكاران در سايه بهشت می آرمند و رفاه آنان با ورود به بهشت تأمين می‌شود، اصل بهشت در سايه مجاهدت‌های انسان های متكاملی كه يا خليفه خدايند يا مقتديان به وی هستند، حاصل می‌شود.

اين دو مطلب را می‌توان از قرآن كریم و سنّت معصومان (ع) استنباط نمود . يكي آن كه پرهيزكاران در ظلّ بهشت به سر می‌برند ؛ « إنَّ المُتَّقِينَ فِی ضِلالٍ وَ عُيونٍ » (۴)و ديگری آن كه بهشت در ظلّ شمشير مجاهد نستوه آرميده است . چنانكه پيامبر گرامی اسلام (ص) فرمود : اَلجَنَّهُ‌ تَحتَ ظِلالِ السُّيوف (۵).

اگر بهشت رفتن رهين فداكاری ايثارگرانی است كه دنيای خسيس و رخيص را فدای آخرت نفيس كردند، و اگر چنين بهشتی در سايه جهادِ مجاهدانِ نستوه تأمین می شود ، پس متّقيانِ متوسط و پرهيزكارانِ عادی كه در سايه بهشت متنعّم اند ، مرهون مبارزات راد مردان الهی‌اند . چه اين كه دينداری آنان نيز در دنيا در گرو مرزداری پيكار جويان دينی و نام‌آوران صحنه ستیز با بيگانه است؛ يعنی اُوساط از مؤمنان در دنيا و آخرت، مرهونِ كوشش مشتاقانه اَوحدی از اهل ايمان‌اند.

انسان كامل معصوم همانند حسين بن علی (ع) چون مُوحّدِ ناب است و توحید خالص از لوث هر گونه دوگانگی منزّه است . لذا در تمام شئون علمی و عملی خود متوجّه خدای سبحان بوده ، جهاد او مانند نماز وی ، قربان و عامل تقرّب است و مبارزه وی همسان نماز او معراج و مایهٔ عروج است . زيرا آن چه درباره نماز وارد شده كه اَلصَّلاهُ قُربانُُ كُلِّ تَقیٍّ‌ (۶)، يا چنين گفته شد : اَلصَّلاهُ مِعراجُ المُؤمِن(۷) صبغه تمثيل دارد، نه تعيين.

بنابراين تمام عبادت‌های علمی و عملی انسان كامل ، معراج وی خواهد بود. لذا حسين بن علی (ع) چونان امير المؤمنین(ع) حكومت را نه برای جاه و نه به منظور رفاه شخصی نمی خواستند، بلكه فقط برای برگرداندن احكام فراموش شده و حقوق از دست رفته می طلبيدند، از اين جهت آن حضرت (ع) فرمود: اَللّهُمَّ إنَّكَ تَعلَمُ أنَّهُ لَمْ يكُنْ مَا كانَ مِنّا تَنافُساً فِی سُلطانٍ وَ لا التِماساً مِنْ فُضُولِ الحُطام َ لكِنَّ لِتَرُدَّ (لنُری) المُعالِمَ مِنْ دِينِكْ وَ نَظهَرُ الإصلاحَ فِی بِلادِكْ وَ يأمَنُ المُظلُومُونَ مِنْ عِبادِكْ وَ يعمَلُ بِفَرائِضِكَ وَ سُنَنِكَ وَ أحكامِكْ ، فَإنْ لَمْ تَنصُرُونا وَ تَنصِفُونا قویَ الظَّلَمَه عَليكُمْ وَ عَمِلُوا فِی إطفاءِ نُورِ نَبِيكُمْ وَ حَسبُنَا اللهُ وَ عَلَيهِ تَوكَّلنَا وَ إليهِ أنبِنا وَ إليهِ المَصِير(۸).

اِستاد در برابر آن لشكر عبوس
چون شاه نيمروز ، بر آن اَشهَبِ شَموس (۹)
گفت ای گروه هين منم آن نور حقّ كزو
تابيده بر سجنجل(۱۰) صبح اَزل عكوس
بر درگهِ جلال من ارواح انبیاء بنهاد بر سجود سر از بهر خاكبوس
مرسل منم به آدم و آدم مرا رسول سايس منم به عالم و عالم مرا مسوس
سلطان چرخ را كه مدار جهان بر اوست
من داده ام جلوس بر اين تخت آبنوس
بر خاكپای توسنِ گردون مسير من
ناكرده تيغ راست، سجود آورد رئوس
نی طالب حجازم و نی مايل عراق
نی در هوای شامم و نی در خيال طوس
تسليم حكم ازل را چه احتياج غوغای عالم و جنبش لشكر ، غريو كوس
در كار عشق ، حاجت تير و خدنگ نيست
آنجا كه دوست جان طلبد ، جای جنگ نيست (۱۱)

انسان كامل مانند سيد الشهداء (ع) تمام كارهای خود را برای وجه الله انجام می دهد و هیچ سپاس و ثنائی از كسی توقّع ندارد ؛ « لا نُریدُ مِنكُمْ جَزآءً وَ لا شُكُوراً » (۱۲). كسی كه تمام همّت او وجه الله باشد ، از مصاديق بارز وجه الله خواهد بود . زيرا وجيه نزد خداست و هر انسان كاملی كه مصداق وجه‌الله شد ، سهمی از بقا داشته ، مظهر تامّ خدای سبحان است كه باقی مطلق است و همه چيز محكوم هلاكند ، مگر وجه او ، « كُلُّ شِیءٍ هالِك إلا وَجهَهُ » (۱۳).

از اين منظر انسان كامل را « بقيهُ‌ الله » گويند، زيرا سند دوام او را خدای باقی امضا فرموده است و گروهی كه پيوندی با وجه خدا داشته، در راستای رضای او كوشش نموده و سعی می كنند، اُولوا بقيه‌اند؛ يعني صاحبان بقا و لاثقان دوام . برای نيل به وجه اللّهی جز گذر از وجاهت خلقی راه ديگر نيست ، برای رسيدن به چشمه بقاء ،‌ جز عبور از دالان فنا مسیر ديگری نخواهد بود.

تنها راه هستی، نيستی است و راه مستقيم وجود، معدوم شدن است، آن چه در واژه عدم و لغت نيستی تعبيه شده ، همانا نديدن خود و نخواستن رضای خويش است، نه نبودن و از بين رفتن واقعی . زيرا هرگز عدم محض، كمال نبوده، نيستی صرف مسير ارتقا نخواهد بود. اگر در ادبيات تازی و فارسی سخن از فنا برای بقا و نيستی برای هستی و عدم برای وجود مطرح می شود، مقصود همين است كه اكنون به اشارت رفت.

زاده راه مرد عاشق نيستی است
نيست شو در راه آن دلخواه، نيست (۱۴)
ننگ من از من است بی من، من
بر پريدم به دوست پيوستم (۱۵)


پی نوشت ها:
(۱) تُحف العقول / صفحه ۲۴۸ / كلمات قصار حضرت حسين بن علی (ع)
(۲) سوره نساء / آيه۷۴
(۳) تُحف العقول / صفحه ۲۴۱ / نامه امام حسين (ع) به اهل كوفه
(۴) سوره مرسلات / آيه ۴۱
(۵) نهج الفصاحه / جلد ۲ / صفحه ۲۲۰
(۶) بحار الأنوار / جلد ۱۰ / صفحه ۹۹
(۷) بحار الأنوار / جلد ۸۲ / صفحه ۲۴۸
(۸) تُحف العقول / صفحه ۲۳۹ / كلمات امام حسين (ع)
(۹) اَشهَب : اسب سیاه و سفيد؛ شَموس: سركش؛ اَشهَب شَموس : مَركب سركش
(۱۰) لفظ رومی به معنای آينه .
(۱۱) ديوان آتشكده نير / صفحه ۱۰۹
(۱۲) سوره انسان / آيه ۹
(۱۳) سوره قصص / آيه ۸۸
(۱۴) ديوان عطار / صفحه ۲۰۶
(۱۵) ديوان عطار / صفحه ۴۲۴
پيام حضرت آيت الله جوادی آملی به مناسبت روز پاسدار و جانباز به گردهمايی پايگاه مقاومت بسيج مسجد هدايت آمل ـ ۱۳۸۰
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما