کد مطلب : ۲۴۴۵۴
مولود کعبه انسانیت و ایمان را پیوند داد
میلاد امام علی(ع) را میتوان میلاد انسانیت دانست. بیشک بر مبنای دانشی اندک در خصوص پیشوایی بزرگ و نیز اطلاعاتی عمومی در باب زندگی امام علی (ع) میتوان خبر از جایگاه والای ایشان در تاریخ قهرمانان انسانی داد. میلاد حضرت امیر(ع) علاوه بر میلاد انسان، تجلی از ایمان ناب است؛ ایمانی که در میان جامعه به دنبال عدالت است و انسانها را یا برادر دینی میخواند یا برادر انسانی.
تصوری که ما امروز از انسانیت داریم با مفاهیم آزادی، عدالت، برادری و قانون گره خورده است. هر چند نباید مدرنیته و انسانگرایی امروزین را به گذشته برد، اما نگاهی به تاریخ نشان میدهد پیش از آنکه مدرنیتهای مطرح باشد، انسانهایی حاوی پیامهای انسانی بودهاند. جهل روزگار اما نتوانست وجود فراتر از زمان حضرت علی(ع) را برتابد و ایشان کشته انسانیت خود شد. نیم نگاهی به تاریخ اسلام نشان میدهد که رفتار حضرت امیر در صدر اسلام درخششی خاص داشت. به رغم آنکه پیشوای اول شیعیان از حق خود در خلافت محروم شد و حتی در شورای خلافت شرکت نیافت، اما مقایسهاش با دیگران در همان عصر نشان از فضیلتی دارد که نه تنها شیعیان که حتی غیرمسلمانان نیز به آن معترف هستند.
مروری بر تاریخ نشان میدهد که سقراط نامی در یونان نیز مغضوب اصحاب دنیا و کشته راه حقیقت شد. هر چند سقراط را موسس فلسفه خواندهاند، شباهت میان این دو بزرگ تاریخ نشان از آن دارد که هر گاه حقیقت وارد میشود باطل را بر میآشوبد و بنابراین باطل نیز با هر وسیلهای دستاندرکار حذف او میشود. اگر قدرتمندان دموکراسی یونان که نماد حقیقت در آن روزگار بودند، شوکران زهر را بدو خوراندند، متحجران زمانه امیرمومنان نیز شمشیر زهرآلود بر فرق مبارکش زدند تا تقابل همیشگی جهل بر حقیقت را نشان دهند.
توحید از نگاه حضرت امیر
اگر انسان دارای جنبههای گوناگونی باشد حضرت امیر مصداقی تمام در این جنبهها بوده و گفتارش چنان ماندگار است که کردارش. اگر تاریخ بشریت را به دو جنبه عملی و نظری تقسیم کنیم، امام علی(ع) در هر دو بخش دارای برجستگیهای تمام است.
نگاهی به نهجالبلاغه نشان میدهد حضرت امیر درکی روشن و بیتناقض از مفهوم توحید به دست داده است. نفی توصیف از مقام الهی چنان که در ابتدای نهجالبلاغه میخوانیم، بعدها در آرای فیلسوفانی در قرون وسطی و حتی فیلسوفی مانند ویتگنشتان تکرار شد.
درکی اخلاقی از سرشت قدرت
منش سیاسی حضرت امیر چنان بود که خبر از درکی اخلاقی از سرشت قدرت میداد. حضرت امیر هیچگاه از هر وسیلهای برای حفظ قدرت استفاده نکرد. مانند رقیبش معاویه به مکر و حیله دست نیازید و عرب را بر عجم برتری نبخشید. با گسترش فتوحات با نیروی نظامی مخالف بود و بر عملکرد اقتصادی فرماندارانش نظارت دقیق داشت و هیچگاه حاضر نبود تا برای ماندن در قدرت، حقیقت را فدا کند. وقتی شنید به ستم، خلخالی را از پای زنی یهودی بیرون کشیدهاند، مرگ مرد مسلمانی را از درد چنان ستمی به حق خواند.
در دوران خلافتش حقیقت حکمرانی میکرد و مصلحت ستمکاران جهان تابش نیاورد. در بدو خلافت وعده داده بود که عدالت برقرار کند، عدالتی که در بیشتر دوره عمر با طبقهبندی جامعه در دریافت مقرری به نفع عرب و قریش انجام شده بود.
سیاست علوی بر مدار آزادی
رفتارش با خوارج چنان درخشان بود که همگان تحسنیش کردهاند. آزادی که امیرمومنان به خوارج داده بود بیحد مینمود. تنها تیغ ظلم کشیدن این متحجران بود که خشم علوی را برانگیخت. همواره در مقابل متحجران ایستاد و استدلالهایش برندهتر از تیغ سربازان، ایشان را منکوب کرد. تا آخرین لحظه خوارج را به صلح خواند و پس از پیروزی به درمانشان پرداخت.
آزادی سیاسی در دوران حضرت امیر بینظیر بود. کافی است برخورد حاکمان آن دوره را با او مقایسه کنیم. وقتی طلحه و زبیر برای پیوستن به اردوگاه جمل از پایتخت خارج شدند راه برایشان باز بود. میتوان نتیجه گرفت وقتی این دو صحابه مخالف قدرت، این آزادی را دارند، مردمان عادی نیز میتوانند چنین اختیاری داشته باشند.
خلیفه مسلمانان و خدمت به همگان
باری کرامت مولای متقیان داستانی دیگر داشت. در بیان معلم شهید مرتضی مطهری ایشان گرچه امام و در عرصه عمومی الگویی برای رفتار عادلانه بود، به لحاظ فردی نیز از شخصیتی متوازن و متعادل بهره داشت و کمالات انسانیت را در خود جمع کرده بود. چه شبهایی که فقیران کوفه، ناگهان طعامی به باب خانه یافتند و چه گرسنگانی که ندانسته سیر شدند. هر چند بخشش میتواند فضیلتی فردی باشد، اما بخشش ناشناسانه نشان از گذشتن از فردیت دارد. فردی که ناشناخته میبخشد، خوشنامی حاصل از بخشش را نیز میبخشد. چنین فردی از هر گونه ستایش دوری جسته است. تواضع در چنین بخششی خبر از اوج فروتنی دارد. تنها تصور از خدایی بزرگمرتبه و خضوعی ناب و معقول میتواند رفتاری چنین بینقص را به دنبال آورد.
صدای تیشه کارش بر نخلستانهای آن روزگار داستانی تاریخی است. تلاش در راه عمران و آبادانی امیرمومنان چه در مقام شهروندی مستحق خلافت رسول خدا و در چه مقام چنین خلافتی بیپایان بود. در حالی که امروزه فردگرایی و برای خود بودن سرلوحه زندگیهای ما شده است. مولایمان در گرمای شدید مدینه، عمران و توسعه را مد نظر قرار داده بود.
یتیمنوازی و رسیدگی به فرزندان دشمنان متوفیاش را نیز همه شنیدهایم. امام علی با این کار به ما یاد داد که دولت باید در مقام دولت نسبت به مجرم نگاهی مهربان داشته باشد. در دورهای که چونان یزیدی روح خشن و غیرانسانی دوران را نشان میداد، امام علی(ع) والامنشی انسانی و تفکیک حساب مجرم از فرزندان و خانوادهاش را یادآور شد. برای چنین امامی حساب خصم مقتول به تیغ دولت از حساب فرزندان و خانواده نه تنها جداست، بلکه دولت او را مورد حمایت نیز قرار میدهد تا فقدان پدر که دشمن دولت بود صدمهای به آینده فرزند نزند.
عرفان زنده علوی
اما تنها رفتار فردی و اجتماعی حضرت نیست که از وی الگو ساخته است؛ رابطه مولای متقیان با خدا نیز مظهری از ایمان بود. «شب، هنگام عبادت از ماسوی میبرید و روز در متن اجتماع فعالیت میکرد.» با ملاحظه چنین شخصیتی در تاریخ میتوان به تردید کانت بر پشتوانه دینی اخلاق مردد شد. امام علی (ع) چنان با خدا بود که برخی به نادرست گمان کردند که خود خداست. حکایت نماز علی و کشیدن تیر از پایش خبر میدهد که عبادت امیرمومنان نوعی سلوک بود. عرفانش زنده بود و او عارفی در بطن جهان بود. اگر به خلافت رسید همان سادگی و تعبد و خضوعش در مقابل حقیقت را ادامه داد.
مولود کعبه میلاد انسانیت
از این روست که میتوان ولادت مولود کعبه را میلاد انسانیت دانست. امامی که به فرزندش یادآوری میکند آنچه را برای خود میپسندی برای دیگری نیز بپسند، ندای اخلاق را در صدر اسلام و از زبان امیرمومنان میتوان شنید. حضرت علی(ع) تجلی ایمان نیز بود. او فیلسوف و یا رهبری سیاسی نبود، انسانی بود برای پیروی کردن، الگویی برای تکرار شدن و نزدیک شدن و در عین حال دیگران را به حقیقت میخواند و از مدح خویش ممانعت میکرد. دو روی سکه این بزرگمرد تاریخ را از این رو میتوان آشتی ایمان و انسانیت دانست. برای ایمان، انسان را حذف نمیکرد هر چند که انسان را بیایمان نمیخواست و رفتار و جایگاهش خود تبلور این دو بود.
تصوری که ما امروز از انسانیت داریم با مفاهیم آزادی، عدالت، برادری و قانون گره خورده است. هر چند نباید مدرنیته و انسانگرایی امروزین را به گذشته برد، اما نگاهی به تاریخ نشان میدهد پیش از آنکه مدرنیتهای مطرح باشد، انسانهایی حاوی پیامهای انسانی بودهاند. جهل روزگار اما نتوانست وجود فراتر از زمان حضرت علی(ع) را برتابد و ایشان کشته انسانیت خود شد. نیم نگاهی به تاریخ اسلام نشان میدهد که رفتار حضرت امیر در صدر اسلام درخششی خاص داشت. به رغم آنکه پیشوای اول شیعیان از حق خود در خلافت محروم شد و حتی در شورای خلافت شرکت نیافت، اما مقایسهاش با دیگران در همان عصر نشان از فضیلتی دارد که نه تنها شیعیان که حتی غیرمسلمانان نیز به آن معترف هستند.
مروری بر تاریخ نشان میدهد که سقراط نامی در یونان نیز مغضوب اصحاب دنیا و کشته راه حقیقت شد. هر چند سقراط را موسس فلسفه خواندهاند، شباهت میان این دو بزرگ تاریخ نشان از آن دارد که هر گاه حقیقت وارد میشود باطل را بر میآشوبد و بنابراین باطل نیز با هر وسیلهای دستاندرکار حذف او میشود. اگر قدرتمندان دموکراسی یونان که نماد حقیقت در آن روزگار بودند، شوکران زهر را بدو خوراندند، متحجران زمانه امیرمومنان نیز شمشیر زهرآلود بر فرق مبارکش زدند تا تقابل همیشگی جهل بر حقیقت را نشان دهند.
توحید از نگاه حضرت امیر
اگر انسان دارای جنبههای گوناگونی باشد حضرت امیر مصداقی تمام در این جنبهها بوده و گفتارش چنان ماندگار است که کردارش. اگر تاریخ بشریت را به دو جنبه عملی و نظری تقسیم کنیم، امام علی(ع) در هر دو بخش دارای برجستگیهای تمام است.
نگاهی به نهجالبلاغه نشان میدهد حضرت امیر درکی روشن و بیتناقض از مفهوم توحید به دست داده است. نفی توصیف از مقام الهی چنان که در ابتدای نهجالبلاغه میخوانیم، بعدها در آرای فیلسوفانی در قرون وسطی و حتی فیلسوفی مانند ویتگنشتان تکرار شد.
درکی اخلاقی از سرشت قدرت
منش سیاسی حضرت امیر چنان بود که خبر از درکی اخلاقی از سرشت قدرت میداد. حضرت امیر هیچگاه از هر وسیلهای برای حفظ قدرت استفاده نکرد. مانند رقیبش معاویه به مکر و حیله دست نیازید و عرب را بر عجم برتری نبخشید. با گسترش فتوحات با نیروی نظامی مخالف بود و بر عملکرد اقتصادی فرماندارانش نظارت دقیق داشت و هیچگاه حاضر نبود تا برای ماندن در قدرت، حقیقت را فدا کند. وقتی شنید به ستم، خلخالی را از پای زنی یهودی بیرون کشیدهاند، مرگ مرد مسلمانی را از درد چنان ستمی به حق خواند.
در دوران خلافتش حقیقت حکمرانی میکرد و مصلحت ستمکاران جهان تابش نیاورد. در بدو خلافت وعده داده بود که عدالت برقرار کند، عدالتی که در بیشتر دوره عمر با طبقهبندی جامعه در دریافت مقرری به نفع عرب و قریش انجام شده بود.
سیاست علوی بر مدار آزادی
رفتارش با خوارج چنان درخشان بود که همگان تحسنیش کردهاند. آزادی که امیرمومنان به خوارج داده بود بیحد مینمود. تنها تیغ ظلم کشیدن این متحجران بود که خشم علوی را برانگیخت. همواره در مقابل متحجران ایستاد و استدلالهایش برندهتر از تیغ سربازان، ایشان را منکوب کرد. تا آخرین لحظه خوارج را به صلح خواند و پس از پیروزی به درمانشان پرداخت.
آزادی سیاسی در دوران حضرت امیر بینظیر بود. کافی است برخورد حاکمان آن دوره را با او مقایسه کنیم. وقتی طلحه و زبیر برای پیوستن به اردوگاه جمل از پایتخت خارج شدند راه برایشان باز بود. میتوان نتیجه گرفت وقتی این دو صحابه مخالف قدرت، این آزادی را دارند، مردمان عادی نیز میتوانند چنین اختیاری داشته باشند.
خلیفه مسلمانان و خدمت به همگان
باری کرامت مولای متقیان داستانی دیگر داشت. در بیان معلم شهید مرتضی مطهری ایشان گرچه امام و در عرصه عمومی الگویی برای رفتار عادلانه بود، به لحاظ فردی نیز از شخصیتی متوازن و متعادل بهره داشت و کمالات انسانیت را در خود جمع کرده بود. چه شبهایی که فقیران کوفه، ناگهان طعامی به باب خانه یافتند و چه گرسنگانی که ندانسته سیر شدند. هر چند بخشش میتواند فضیلتی فردی باشد، اما بخشش ناشناسانه نشان از گذشتن از فردیت دارد. فردی که ناشناخته میبخشد، خوشنامی حاصل از بخشش را نیز میبخشد. چنین فردی از هر گونه ستایش دوری جسته است. تواضع در چنین بخششی خبر از اوج فروتنی دارد. تنها تصور از خدایی بزرگمرتبه و خضوعی ناب و معقول میتواند رفتاری چنین بینقص را به دنبال آورد.
صدای تیشه کارش بر نخلستانهای آن روزگار داستانی تاریخی است. تلاش در راه عمران و آبادانی امیرمومنان چه در مقام شهروندی مستحق خلافت رسول خدا و در چه مقام چنین خلافتی بیپایان بود. در حالی که امروزه فردگرایی و برای خود بودن سرلوحه زندگیهای ما شده است. مولایمان در گرمای شدید مدینه، عمران و توسعه را مد نظر قرار داده بود.
یتیمنوازی و رسیدگی به فرزندان دشمنان متوفیاش را نیز همه شنیدهایم. امام علی با این کار به ما یاد داد که دولت باید در مقام دولت نسبت به مجرم نگاهی مهربان داشته باشد. در دورهای که چونان یزیدی روح خشن و غیرانسانی دوران را نشان میداد، امام علی(ع) والامنشی انسانی و تفکیک حساب مجرم از فرزندان و خانوادهاش را یادآور شد. برای چنین امامی حساب خصم مقتول به تیغ دولت از حساب فرزندان و خانواده نه تنها جداست، بلکه دولت او را مورد حمایت نیز قرار میدهد تا فقدان پدر که دشمن دولت بود صدمهای به آینده فرزند نزند.
عرفان زنده علوی
اما تنها رفتار فردی و اجتماعی حضرت نیست که از وی الگو ساخته است؛ رابطه مولای متقیان با خدا نیز مظهری از ایمان بود. «شب، هنگام عبادت از ماسوی میبرید و روز در متن اجتماع فعالیت میکرد.» با ملاحظه چنین شخصیتی در تاریخ میتوان به تردید کانت بر پشتوانه دینی اخلاق مردد شد. امام علی (ع) چنان با خدا بود که برخی به نادرست گمان کردند که خود خداست. حکایت نماز علی و کشیدن تیر از پایش خبر میدهد که عبادت امیرمومنان نوعی سلوک بود. عرفانش زنده بود و او عارفی در بطن جهان بود. اگر به خلافت رسید همان سادگی و تعبد و خضوعش در مقابل حقیقت را ادامه داد.
مولود کعبه میلاد انسانیت
از این روست که میتوان ولادت مولود کعبه را میلاد انسانیت دانست. امامی که به فرزندش یادآوری میکند آنچه را برای خود میپسندی برای دیگری نیز بپسند، ندای اخلاق را در صدر اسلام و از زبان امیرمومنان میتوان شنید. حضرت علی(ع) تجلی ایمان نیز بود. او فیلسوف و یا رهبری سیاسی نبود، انسانی بود برای پیروی کردن، الگویی برای تکرار شدن و نزدیک شدن و در عین حال دیگران را به حقیقت میخواند و از مدح خویش ممانعت میکرد. دو روی سکه این بزرگمرد تاریخ را از این رو میتوان آشتی ایمان و انسانیت دانست. برای ایمان، انسان را حذف نمیکرد هر چند که انسان را بیایمان نمیخواست و رفتار و جایگاهش خود تبلور این دو بود.
مرجع : ایکنا