تاریخ انتشار
چهارشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۱۰:۱۸
۰
کد مطلب : ۲۶۱۴۴

فرقه گرایی هیچ جایگاهی در اندیشه تشیع اصیل ندارد

حجت الاسلام مسائلی
فرقه گرایی هیچ جایگاهی در اندیشه تشیع اصیل ندارد
افزون بر موضوعات سیاسی اهل بیت عصمت و طهارت(ع)در ابعاد عبادی، اجتماعی و فرهنگی نیز تعامل با مسلمانان و حفظ یکپارچگی امت اسلام بر مسائل مذهبی تشیع مقدم دانسته و هیچگاه به فرقه گرایی دامن نزده اند. چنانچه توصیه های فراوانی از ائمه شیعه(ع) درباره حضور پررنگ شیعیان در اجتماعات عبادی مسلمانان به دست ما رسیده است. یکی از جلوه های بارزِ این امر را می توان در تأکیدهای فراوان ائمة اطهار (ع) بر حضور شیعیان در نماز جماعت اهل سنت و نمازگزاردن با آنها دید.

مصلحت اسلام بر همه چیز مقدم است

در طول تاریخ اسلام همواره عده ای خواستند به فرقه گرایی در میان مسلمانان دامن بزنند، آنگونه که یا با اصالت دادن به مذهب خویش، عملاً خودشان را از سایر مسلمانان جدا بدارند و یا این که با عنصر تکفیر، سایر مسلمانان را از اسلام خارج بدانند. اما پیروان جریان اصیل تشیع، اسلام را بر شیعه بودن مقدم داشته و تشیع را فرعی برای اسلام می دانند. از این جهت در نظر آنها مصلحت اسلام و مسلمین بر همه چیز مقدم است و اگر اظهار یکی از عقاید مذهبی و پیگری آن در جمع سایر مسلمانان خللی به وحدت امت اسلام وارد کند، به تبعیت از پیشوایان خویش هرگز آن را دنبال نخواهد کرد. چنانچه از این منظر می توان سکوتِ امام علی، صلحِ امام حسن، و ولایت عهدی امام رضا- علیهم صلوات الله- را در راستای حفظِ وحدت و یکپارچگی مسلمانان دید. امیرالمؤمنین- علیه السلام- خود دراین باره فرمودند:

«فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى ذَلِکَ أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِیقِ‌ کَلِمَةِ الْمُسْلِمِینَ، وَ سَفْکِ دِمَائِهِمْ، وَ النَّاسُ حَدِیثُو عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ، وَ الدِّینُ یَمْخَضُ مَخْضَ‌ الْوَطْبِ‌ یُفْسِدُهُ أَدْنَى وَهْنٍ، وَ یَعْتِکُهُ‌ أَقَلُّ خُلْف [۱]؛

یعنی: با خود اندیشیدم و دیدم که صبر [بر محرومیت از حق ولایت و زعامت مسلمین] برتر است از به هم زدن وحدت مسلمین و ریخته شدن خونشان، چرا که مردم تازه مسلمان بودند و دین به مَشکى مى‌مانست که کمترین سستى آن را تباه و ناتوان‌ترین مردم آن را وارانه مى‌کرد.»

همچنین آن حضرت در نامه ۶۲ نهج البلاغه نیز می فرمایند: «به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم و به خاطرم خطور نمی کرد که عرب بعد از پیامبر، امر امامت و رهبری را از اهل بیت او بگردانند (و در جای دیگر قرار دهند و باور نمی کردم) آنها آن را از من دور سازند! ... دست بر روی دست گذاردم تا این که با چشم خود دیدم گروهی از اسلام بازگشته و می خواهند دین محمد(ص) را نابود سازند. (در این جا بود) که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم، شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگ تر بود؛ چرا که این بهره دوران کوتاه زندگی دنیا است که زایل و تمام می شود. همان طور که «سراب» تمام می شود و یا هم چون ابرهایی که از هم می پاشند. پس برای دفع این حوادث به پا خاستم تا باطل از میان رفت و نابود شد و دین پا برجا و محکم گردید»

حضرت امیر(ع) به خلفا کمک می کرد

آری حفظ امت اسلامی از خطرها و جلوگیری از سوء استفاده دشمن از تفرقة میان مسلمانان، آن قدر مهم است که اهل بیت- علیهم السلام- در این راه حتی از خلافت و حاکمیت ظاهری خویش بر مسلمانان می گذشتند، اما حالا چه شده است که عده ای از شیعیانِ جاهل چشم بر روی همة واقعیت ها می بیندند و با نام طرفداری از اهل بیت(ع) بر آتش فتنه های مذهبی می دمند و به تضعیف امت اسلامی کمک می کنند!؟ اینان باید بدانند که امیرالمؤمنین(ع) برای این که خطری امت اسلامی را تهدید نکند به خلفاء را درپاره‌ ای از جنگ ها، مانند جنگ با ایران و روم و فتح بیت المقدس مشورت دادند، و حتی براساس مصلحت اسلام و مسلمین از خلیفة دوم خواستند که در جنگ میان ایران و اسلام جانش را به خطر نیاندازد، در مدینه مانده و فرماندهی سپاه اسلام را برعهده نگیرد. [۲] این سیرة قطعی اهل بیت- علیهم السلام- است که مخالفت با آن، در واقع مخالفت با آن بزرگواران است، چنانچه امام حسن(ع)نیز پیرامون صلح خویش با معاویه می فرمایند: «إِنَّ مُعَاوِیَةَ نَازَعَنِی حَقّاً هُوَ لِی فَتَرَکْتُهُ لِصَلَاحِ‌ الْأُمَّةِ وَ حَقْنِ دِمَائِهَا [۳]؛

همانا معاویه دربارة حقی که مخصوص من است با من به منازعه برخاست، ولی من آن را ترک کرده و به معاویه واگذار کردم؛ زیرا صلاح امت اسلامی و حفظ جان مسلمانان را در این کار دیدم.

توصیه به تعامل اجتماعی و فرهنگی با سایر مسلمانان

البته افزون بر موضوعات سیاسی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم اسلام در ابعاد عبادی، اجتماعی و فرهنگی نیز تعامل با مسلمانان و حفظ یکپارچگی امت اسلام بر مسائل مذهبی تشیع مقدم دانسته و هیچگاه به فرقه گرایی دامن نزده اند. چنانچه توصیه های فراوانی از ائمه شیعه علیهم السلام درباره حضور پررنگ شیعیان در اجتماعات عبادی مسلمانان به دست ما رسیده است. یکی از جلوه های بارزِ این امر را می توان در تأکیدهای فراوان ائمة اطهار(ع)بر حضور شیعیان در نماز جماعت اهل سنت و نمازگزاردن با آنها دید.

روایات این بحث که صاحب کتاب وسائل الشیعه آنها را در یک باب مستقل گردآورده است. [۴] حضور در مراسم سیاسی عبادی حج نیز یکی دیگر از بارزترین مظاهر وحدت و اتحاد مسلمانان در سیره و روش اهل بیت(ع) می باشد؛ زیرا در طول تاریخ پس از رسول خدا(ص) ائمه(ع) و یاران آنها همواره با اهل سنت مراسم حج را انجام می‌دادند و به‌ قطع، در برخی از سالها اختلاف در میان آنها نسبت به تعیین روز نهم ذی الحجه وجود داشته است، با این وصف چیزی از ائمه که مبنی بر مخالفت با عامه ی مسلمانان در انجام اعمال این روز باشد گزارش نشده است و آن بزرگواران و اصحابشان هماهنگ با دیگر مسلمانان، مراسم حج را در یک زمان انجام می داده اند. [۵]

گواه این مطلب این است که زراره و یا حَمَّاد بن عیسی که پنجاه سفر به مکه مشرف شد حتی یک بار نقل نکرده اند که امام، از امیرالحاج تبعیت ننموده باشد و مثلاً در تعیین روز عید قربان با حکومت و امیر الحاج اختلافی پیدا کرده باشد. همچنین از گزراش های روایی و تاریخی بدست می آید که آن بزرگواران در برگزاری اعیاد و مناسبت های مذهبی با دیگر مسلمانان همراه بوده اند. [۶]

همچنین در عرصه اجتماعی نیز توصیه های فراوانی از ائمة شیعه(ع) درباره مراوده، همنشینی و مُخالطه شیعیان با سایر مسلمانان در تمامیِ سطوحِ زندگیِ دینی و اجتماعی به دست ما رسیده است؛ ارتباط هایی که اگر با رفتارهای نیک و کرداری پسندیده همراه باشد، خود تبلیغی مؤثر برای مذهب شیعه در ذهنیت دیگر مسلمانان می باشد. در این میان سیره عملی ائمه(ع) در تعامل با اهل سنت الگویی مناسب برای دیگر شیعیان است، چنانچه یکی از اصحاب امام صادق(ع) می گوید به امام صادق عرض کردم: رفتار بایسته ی ما با اقواممان و آنان که با آنها معاشرت داریم و شیعه هم نیستند چیست؟

امام(ع) فرمودند: به پیشوایان خود نگاه کنید و از آنان پیروی کنید، آن گونه که آنان رفتار می کنند شما نیز همان طور رفتار کنید، به خدا سوگند آنان به عیادت بیماران غیر شیعشان می روند و بر جنازه هایشان حاضر می شوند و به سود و ضرر آنها [هرچه حق باشد] گواهی می دهند و امانتهای آنان را به آنها بر می گردانند. [۷]

جالب اینجاست که امام(ع) در روایتی دیگر ضمن تأکید بر این مطلب، به راوی می فرمایند:

أَ تَخَافُونَ أَنْ نُضِلَّکُم!؟ لَا وَاللَّهِ لَا نُضِلُّکُمْ أَبَدا! [۸] :

آیا می ترسید گمراهتان کنییم!؟ نه به خدا هرگز شما را گمراه نمی کنیم!

ازدواج با اهل سنت در سیره اهل بیت(ع)

افزون بر این از روایات و گزارش های تاریخی می توان به این نتیجه رسید که آن بزرگواران بحث اختلاف مذهبی را حتی در امور مهمی همچون تشکیل خانواده نیز اصل نمی دانستند، چنانچه در روایتی امام صادق- علیه السلام- ضمن ردّ استدلال زراره در زن نگرفتن از اهل سنت، به او می فرماید:

رسول خدا که درود خداوند بر او و خاندانش باد، [با آن ها] ازدواج کرده بود و آنچه کرده بود، ازقبیل زن نوح و زن لوط کرده بود؛ [چنان که قرآن می فرماید:] «آن دو زن در نکاح دو تن از بندگان صالح ما بودند.» [۹] و [۱۰]

مسلم است که تعدادی از همسران ائمه از معتقدان به ولایت اهل بیت علیهم السلام نبودند. از همین رو در روایتی دیگر با تأکید بر جواز ازدواج با اهل سنت، آمده است:

سماعه می گوید از امام صادق(ع) پرسیدم: «آیا ازدواج و اقامۀ نمازجماعت با اهل سنت درست است؟»

امام فرمود: هَذَا أَمْرٌ شَدِیدٌ إِنْ یسْتَطِیعُوا ذَلکَ قَدْ أَنْکَحَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَرَاءَهُمْ «این کاری است سخت اگر توانمندی اش را داشته باشید. پیامبر(ص) با آن ها ازدواج کرد و علی(ع) نیز پشت سر آن ها [خلفا] نماز گزارد.»[۱۱]

از این روایت به دست می آید که پذیرش چنین باوری در زمان اهل بیت(ع) حتی برای اصحاب خاص ایشان نیز مشکل بوده است. آنان نمی توانستند خود را از گرایش ها و تعصب های فرقه ای رها سازند؛ همان گونه که امروز نیز برخی از شیعیان نتوانسته اند خود را از این مشکل برهانند. [۱۲]

حتی در عرصه تعامل علمی نیز اهل سنت و عالمان آن ها همواره با اهل بیت علیهم السلام مراوده داشته و با آن ها هم نشین بوده اند؛ همچنان که بسیاری از شاگردان و راویان احادیث ائمه(ع) از اهل سنت به شمار می آیند و از این رو فقهای اهل سنت همیشه ایشان را منبع راستین علم و فضیلت و تقوا می دانستند؛ درحالی که خود از محورهای اختلافیِ عقیدتی با ایشان آگاه بودند. ملاقات گسترده و طولانی بزرگان معتزله مثل عَمْرو بن عُبَید و واصل بن عَطاء و حَفْص بن سالم با امام صادق علیه السلام ازسویی و نیز بزرگانی چون سفیان ثُوری، مالک بن اَنَس، ابوحَنیفه، یحیی بن سعید انصاری، ابن جَرِیح، محمد بن اسحاق، شُعْبَة بن حَجّاج، اَیُّوب سِجِستانی و... از سوی دیگر، همگی بیان کنندۀ رفتار میانه روانۀ آن امام همام علیه السلام است. [۱۳]

عاشورا هم درون مذهبی نیست

به هر حال باید دانست که فرقه گرایی هیچ جایگاهی در اندیشه اصیل تشیع ندارد و اگر نگاه درستی به سیره اهل بیت(ع) داشته باشیم حتی قیام و شهادت امام حسین علیه السلام را نیز نباید جریانی درون مذهبی بدانیم. شاهد سخن اینکه کسانی هم که در راه مکه تا کربلا به همراهی با امام حسین(ع)دعوت شدند و با عذر و بی عذر سر باز زدند، از یک مذهب و یک تفکر نبودند. همچنان که اصحاب امام حسین علیه السلام در روز عاشورا از یک مذهب و اندیشه خاص نبودند، حقیقت این که در روز عاشورا در کنار شیعیان خاص آن حضرت، وهب مسیحی و زهیر عثمانی مذهب را می بینیم.

حتی مجال برای پیوستن به عاشورائیان آن قدر واسع است که حر در روز عاشورا می تواند از صف یزیدیان جدا گشته و لحظاتی پس از توبه، به کاروان شهدای دشت کربلا بپیوندد. همچنین آن حضرت در پى اصرار «مروان بن حکم» براى بیعت با یزید، با قاطعیّت فرمود: «وَ عَلَى الاِسْلامِ، السَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ [۱۴]؛ هنگامى که امّت اسلامى به زمامدارى مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند!» و این سخن نشان از آن دارد که آن حضرت بیش از هر چیز مصلحت امّت اسلامی را در قیام خویش در نظر داشتند.

منبع: اخوت

پانوشت:

[۱]. ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغة، ج ۱، ص ۳۰۸ و بحار الانوار، ج ۳۲، ص ۶۲.

[۲]. ابن أعثم کوفی، الفتوح، ج ۲، ص ۲۹۰ ـ ۲۹۵.

[۳]. بحار الأنوار، ج‌۴۴، ص ۳۰۹.

[۴]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۸، ص ۲۹۹. «بابُ اسْتِحْبَابِ حُضُورِ الْجَمَاعَةِ خَلْفَ مَنْ لَایُقْتَدَى بِهِ لِلتَّقِیَّةِ وَ الْقِیَامِ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ مَعَهُ»

[۵]. امام خمینی، الرسائل، ج ۲، ص ۱۹۶.

[۶]. شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج ۴، ص ۳۱۷ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۰، ص ۱۳۳.

[۷]. شیخ کلینی، کافی، ج ۲، ص ۶۳۶؛ علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص ۱۲۳؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۲، ص ۶.(سند این روایت صحیح است. محمد بن یعقوب‌ عن محمد بن یحیى عن أحمد بن محمد عن علی بن الحکم عن معاویة بن وهب)

[۸]. علی بن حسن بن فضل طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص ۱۲۳ و بحار الأنوار، ج ۸۵، ص ۱۱۹.

[۹]. تحریم، ۱۰.

[۱۰]. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۴، ص۱۷۵.

[۱۱]. احمد بن عیسی اشعری، النوادر، ص۱۲۹؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۸، ص۳۰۱؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۰۰، ص۳۷۷. سند این روایت صحیح است: احمد بن محمد بن عیسی فی نوادره عن عثمان بن عیسی عن سماعة.

[۱۲]. علی آقانوری، امامان شیعه و وحدت اسلامی، ص۱۸۹.

[۱۳]. سیدعلی حسینی، مدارای بین مذاهب، ص۵۰۶؛ نک: بحار الانوار، ج۴۷، ص۲۷.

[۱۴]. ملهوف (لهوف)، ص ۹۹ و بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۸۴.
مرجع : اخوت
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما