پس از مرگ معاویه، شیعیان کوفه با اصرار از علی بن حسین(ع) برای رهبری و بیعت دعوت گرفتند. امام با امتناع از بیعت با یزید به سوی کوفه روان شد، ولی سپاه ابنزیاد ایشان را از ورود به کوفه بازداشتند. و در روز دهم ماه محرم در کربلا به همراه فرزندان و یاران با وفایش به طرز بسیار ناگواری به شهادت رسید.
با شهادت حسین(ع) شیعه وارد مرحله دیگری از تفکر سیاسی ـ اجتماعی شد. علی بن الحسین(ع) تنها بازمانده واقعه عاشورا، راه عبادت و دوری از سیاست را در پیش گرفت و پیشنهاد رهبری سیاسی را نپذیرفت. اما با وجود این، جنبشهای شیعی که در صدد خونخواهی از امام مظلوم خود بودند، از پای ننشست و با تعدیل در برداشت خود از امامت در جستجوی رهبرانی جدید برای هدایت قیام برعلیه امویان برآمد.
گروه نخست، که به شیعیان علوی شناخته شدند به امامت زینالعابدین و پس از وی فرزندش باقر(ع) اعتقاد داشتند. این گروه فعالیت سیاسی آشکاری در برابر حکومت نداشتند و در موضوع امامت بیشتر بر ابعاد دینی و معنوی تاکید میکرد.در ادامه قیامهای که بعد از عاشورا به خونخواهی حسین(ع) برخاستند را بررسی میکنیم.
قیام توابین
پس از مرگ یزید در سال 64 هجری و فرار عبیدالله از عراق، ناآرامی در این منطقه حکم فرما شد. یاران امام حسین(ع) به هدف خونخواهی (خونخواهی در لغت به معنای طلب انتقام از جهت ریخته شدن خون کسی است) از امام به یکدیگر پیوستند. آنها بخشش گناه خویش را در این میدیدند که به خون خواهی امام حسین(ع) قیام کنند و انتقام خون آن حضرت را بگیرند. توابین معتقد بودند گناهى که در کار قتل امام حسین(ع) داشتهاند، جز به کشتن قاتلان وى یا کشته شدن در این راه پاک نمىشود.
شیعیان کوفه به ریاست «سلیمان بن صرد خزاعی» نام «توابین» را بر خود نهادند و شعارشان خونخواهی از امام حسین(ع) بود.
در همین زمان، در عراق (بصره وکوفه) قدرت در دست زبیریان بود. توابین به جمعآوری نیرو و سلاح پرداختند و در پادگان نخیله برای جذب نیرو تجمع کردند.
توابین در سال 65 هجری قیام کردند. آنها در مسیرشان برای گرفتن انتقام، ابتدا به کربلا رفتند و چند روز در آنجا به گریه و زاری پرداختند و از اینکه در حق آن حضرت کوتاهی کرده بودند، توبه کردند. سپس تصمیم گرفتند به جنگ با عبیدالله بن زیاد بروند. توابین در «عین الورده» واقع در «جزیره» شمال عراق اردو زدند. مروان بن حکم، حاکم اموی در دمشق، عبیدالله را به جنگ آنان فرستاد. توابین در این جنگ نا برابر شکست خوردند
قیام مختار
مختار ثقفی، از اشراف کوفی بود که با مشاهده احساسات در حال خروشان شیعیان به این نتیجه رسید که جنبش شیعی برای غلبه بر امویان به رهبری کسی نیازمند است که با آنها مدارا کند و علم پیشگویی داشته باشد.
از اینرو در سال 64 هجری هنگامی که نظام اموی دستخوش بحران و جنگ داخلی بود در کوفه به خون خواهی از حسین(ع) برخاست. در قیام مختار، بسیاری از بزرگان و سران شیعه نقش فعالی داشتند، اما هیچ کدام از آنها به اندازه ابراهیم اشتر، فرزند مالک اشتر نخعی، تلاش و کوشش نکرد. ابراهیم با آن جایگاه بلند میتوانست در بسیج عمومی شیعیان کوفه نقش بارزی را ایفا کرد. علامه مجلسی نقل میکند: «هنگامی که مقدمات قیام فراهم شد، چند نفر از سران شیعه به مختار پیشنهاد کردند که اگر شخصیتی، مثل ابراهیم اشتر که جوانی دلیر، خوش فکر و دوراندیش است و علاوه بر این صفات، عشیره قبیله است و طرفداران قوی بسیاری دارد، در این قیام به ما بپیوندد، امید زیادی به پیروزی خواهیم داشت».
مختار موفق شد تمام سرداران سپاهی که در جنگ با حسین (ع) شرکت داشتند را به هلاکت برساند. البته در این بین محمد حنفیه پسر سوم امام علی(ع) از زنی از قبیله بنی حنیفیه به وی بسیار یاری رساند.