روضه یکی از پدیدههایی است که باید نگاهمان را به آن عوض کنیم. نباید به روضه یک نگاه صرفاً عاطفی و احساسی داشت. نباید وقتی روضه به ذهنمان میآید، کلمهای که به دنبالش میآید، فقط گریه باشد. نباید به مجلس روضه که میرویم و گوش میدهیم، فقط به خاطر ثواب کردن و اجر بردن باشد. روضه خیلی فراتر از این است…متن پیش رو برگرفته از کتاب «روضههای ناشناختۀ کربلا» اثر «سیدعلیاصغر علوی» میباشد.
میخواهیم یک ادعا بکنیم و آن این است که بعد از شهادت امام حسین علیهالسلام و تا الآن که شیعیان در اقلیت هستند، بین مسلمانان این روضه است که شیعه را نگه داشته است. این روضه است که باعث میشود زمینهسازی برای ظهور انجام شود، این روضه است که انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. این روضه است که دشمنان از آن هراس دارند، البته نه فقط به خاطر اشک و گریههای روضه…
در بخش آثار سازمانی روضه به دنبال این هستیم تا یک نوع نگاه جدید از روضه به شما ارایه دهیم. نگاهی که اگر این نوع نگاه را داشته باشیم، به وضوح میفهمیم که روضه است که شیعه را تا الان زنده نگه داشته است و زمینهساز دولت جهانی حضرت مهدی میشود.
ارکان روضه
قبل از تعریف روضه، به بررسی ارکان آن میپردازیم. یعنی تعریف به ارکان میکنیم. به عبارتی روضه چه چیز هست؟ به یک معنای دیگر، روضه را با چه چیز میشناسیم؟ اگر چه چیز را از روضه بگیریم، دیگر روضه، روضه نیست؟ برخی از این ارکان عبارتاند از:
روضه هست و اشک؛
روضه هست و کشته شدن؛
روضه هست و سخن از قتیل(شهید)؛
روضه هست و چرا این شهید کشته شده است؟
شهید کیست؟ تعریف ساده آن عبارت است از:«شهید یک انسان عزیز است که به خاطر یک آرمان بزرگ به او ظلم شده است.»
اینها فصلِ مقوّم روضه است. به عبارت دیگر، وقتی شما فریاد میزنید «مظلــــوم حســـــین»، این عبارتِ کممعرفتی نیست! با معرفتترین جمله هستی است، چون کسی که این جمله را میگوید:
مظلوم را میشناسد؛
ظالم را میشناسد؛
ظلم را میفهمد؛
«مظلــوم حســین» و این دو دمهها خیلی حرف دارد. بعضی از اینها ناخودآگاه اثر میگذارد. ولی بگذارید ما هوشمندانه به سراغ این معادله برویم.
تعریف روضه
یک تعریف ساده از روضه:«بیان یک اتفاق بزرگ است که یک بار اتفاق افتاده است و آنقدر سنگین است که دیگر نباید اتفاق بیفتد.»
این تعریف با توجه به مبانی است که در کامل الزیارات است:
آنقدرسنگین است: «مُصیبَه ما اعظَمَها»[۱]
دیگر نباید اتفاق بیفتد: تنها امامی که در زیارتش میتوانی لبیک بگویی، امام حسین علیهالسلام است: اجابت مىکنم تو را اى خواننده خدا. اگر در هنگام استغاثه و طلب پناه، بدن و جسمم تو را اجابت و زبانم هنگام طلب نصرت، تو را یارى نکرده است، پس همانا قلب و گوش و چشمم تو را اجابت مىنمایند: «لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ لَبَّیْکَ سَبْعاً وَ قُلْ- إِنْ کَانَ لَمْ یُجِبْکَ بَدَنِی عِنْدَ اسْتِغَاثَتِکَ وَ لِسَانِی عِنْدَ اسْتِنْصَارِکَ- فَقَدْ أَجَابَکَ قَلْبِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی»[۲]
یعنی انسانی که زنده است و غربتش یک بار اتفاق افتاده است و دیگر نباید اتفاق بیفتد. در زیارت هم باید این مفهوم را تکرار کنی. اینها مستندات زیارات ماست.
از «عبرت»ها بگوییم: رهبر معظم انقلاب درباره لزوم جلوگیری از تکرار فاجعه عاشورا در آینده میفرمایند: «اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعۀ اسلامى ما کارش به جایى برسد که در زمان امام حسین علیهالسّلام رسیده بود. مگر اینکه چشمان تیزى تا اعماق را ببیند؛ نگهبان امینى راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فکرى کار را هدایت کنند و ارادههاى محکمى پشتوانۀ این حرکت باشند. آن وقت، البته، خاکریزِ محکم و دژِ مستحکمى خواهد بود که کسى نخواهد توانست در آن نفوذ کند. و الاّ اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش مىآید. آنوقت، این خونها، همه هدر خواهد رفت.»[۳]
پس تعریف روضه این شد: «روضه بیان یک اتفاق بزرگ است که یک بار اتفاق افتاده است و آنقدر سنگین است که دیگر نباید اتفاق بیفتد.»
در ادامه به فراخور بحث تعریفهایی از روضه ارائه میشود و در پایان جمعبندی از تعاریف روضه در بخشی جداگانه خواهد آمد.
گمشدۀ روضه (روضه در جستجوی چیست؟)
روضه کربلا یک بار بیشتر اتفاق نیفتاده است، اما مهمتر آن است که یک بار هم بیشتر نباید اتقاق بیفتد.
نتیجه اینکه: گودی قتلگاه را نباید دوباره ببینیم!
منظومهای که روضه خودش را در آن نشان میدهد اینگونه است که:
بگذار بگویم چه چیز میشود؟ اگر کوفیان نامه بنویسند، اینگونه میشود که…
بگذار بگویم حسین در قتلگاه…
جزئیات جان دادن امام در قتلگاه…
علیاکبر چگونه «اربا اربا» شد…
بگذار بگویم اگر مردم این کار را بکنند، علیاکبر و علیاصغر چه میشوند؟
تحلیل محتوای روضهها این است که بگذار بگویم چه میشود؟ چه کسی باعث شد که علیاکبر اینگونه بشود، علیاصغر اینگونه پَرپَر شود و پسر فاطمه اینچنین کشته بشود….
بگذار بگویم…
میخواهیم تحلیلی جلو برویم، نمیخواهیم حالت ارزشی برای قضیه قایل شویم. از یک تاریخی صحبت میکنیم که همه میبینند، از غیب سخن نگفتیم. داریم از زمین کربلا، از یک موردکاوی، حرف میزنیم. داریم روضه را با یک نگاه حداقلی (بدون عنایت به ابعاد لاهوتی و ملکوتیش) نگاه میکنیم. در روضه دائماً آخرِ قصه را مرور میکنیم. همان «عبرت»ی که رهبری عزیز اشاره میکند، تا دیگر تکرار نشود. آنقدر میگوییم و میگوییم تا همان یک گودال سال ۶۱ هجری همیشه تازه باشد.
روضه یعنی همین. یک تجربه قتلگاه ۶۱، برای هفتاد پشت شیعه بس است. با این نگاه اگر وارد شوید، میفهمید که چرا قاتلان امام حسین علیهالسلام از شامیها نشدند. دقیقاً از کوفیها بودند، کوفیهای شیعۀ امام علی علیهالسلام. کسانی که دین را به وسیلۀ علی علیهالسلام شناختند. دقیقاً از کوفه بودند. میتوانید مستندات قرآنی را بررسی کنید، میخواهیم یک بحث کاملاً زمینی و عقلی کنیم، ولی نه آن عقلی که «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ»[۴] بلکه همان عقل معاش. برای همین قاتلان امام حسین علیهالسلام از کوفیان است. قصۀ بعد از نزول آیۀ «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا»[۵] قرآن میگوید که «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن» از بیرون نباید ترسید، از خودتان بترسید. از شام نترسید، از کوفه بترسید. به یک معنا از عدم تشکیلاتی بودن خودتان بترسید. از عدم انسجام خودتان بترسید. از ۱۸هزار نامهای که نوشتید و بعد ۳۰هزار نفر آمدند در کربلا برای قتل امام حسین علیهالسلام بترسید. از شام کسی نمیآید، شما از خودتان بترسید. خود شما کوفیان، حسینی که منتظرش بودید را کشتید.
میگویند «وصف العیش، نصف العیش». در روضه هم همین است، «وصف ذبح الحسین نصف ذبح الحسین». وقتی روضه میخوانند، برای ما این سؤال پیش میآید که چرا باید بعد از هزار سال گریه کنیم؟ یک گریه کاملاً سیاسی یک گریه کاملاً حماسی!
کمکم لایهها را عمیقتر میکنیم. در روضه دائماً ما جزئیات دستوپا زدن یک رهبر، یک مسئول جامعه را در خون خویش میبینیم تا بدانیم آخر تشکیلاتی نبودن چه چیز میشود. مرور داستان غربت، خودش تلقین است. یعنی مواظب باش حواست جمع باشد، دور نیست این قصه، نزدیک است.
یک استعاره به کار ببریم: یک جاده ایست قصه زندگی من و شما و کلاً تاریخ مثل یک جادهای است که آخرش را اگر دقت نکنی، سر از گودال قتلگاه در میآورد. پس «ولا تقربوا هذا الطریق». اصلاً نزدیک این قصه نشوید، چون مثل دَکلهای برق فشار قوی است، اگر نزدیک هم به آن بشوی به تو آسیب جدی میرساند. برای این که بتوانیم این کار را انجام دهیم باید با استفاده از قوه خیال کاری کنیم که امام حسین علیهالسلام در گودال قتلگاه دائماً جلو ما دست و پا بزند. یک ولی خدا، یک امام و شما هم دائماً باید ضجه بزنی.
هر کس این داستان را میبیند به تعبیر شیخ جعفر شوشتری «دلش خواهد لرزید که امام حسین علیهالسلام با آن همه ویژگی و خصائص در حال دست و پا زدن است». ضجه باعث وصل شدن دل میشود. وقتی دل وصل شد، اصلاً فکر نمیکنی که حسین زمان تنها شود؛ این اثر روضه است. وقتی همیشه حسین جلو چشمت دست و پا بزند و گودی قتلگاه همیشه تازه باشد، شما با خودت همیشه میگویی: من غلط بکنم شاهد تکرار چنین حادثهای باشم. ما میگوییم «وصف العیش، نصف العیش» و از آن طرف «وصف الروضه، نصف الروضه» یعنی شما خیال این را که حسین زمانت تنها شود، از سرت بیرون میکنی.
منبع: سدید
پی نوشت ها:
[۱] زیارت عاشورا
[۲] کامل الزیارات/ النص/ ۲۳۰/ زیاره أخرى… ص ۲۲۲
[۳] هفتاد و دو سخن عاشورایی، سیدعلی خامنهای، ص ۱۵۸
[۴] (الکافی (ط – الإسلامیه)/ ج۱/ ۱۱/ کتاب العقل و الجهل… ص ۱۰٫
[۵] مائده، آیۀ ۳.