مجتبی فرآورده نویسنده و کارگردان سینما با سلسله یادداشت هایی که از روز هفتم ذیحجه شروع شده و تا اربعین حسینی ادامه دارد، روزشمار وقایع کاروان حسینی در این ایام را روایت میکند و امروز هجدهم محرم، چهل و دومین یادداشت وی را میخوانید:
هجدهم محرم
«شب بود و شهر بی طپش، در شب تاریک خُفته بود.
مردان سپاه، سرها را در صندوق نهاده بودند و چند تن به نگهبانی.
بازماندگان کاروان، خسته و رنجور و داغدیده.
و سیدالساجدین، در سکوت بود و سکوت،
چشم به صندوق حاوی سر پدر داشت.
به یکباره نور، از صندوق زبانه کشید و پرتو افشانی کرد،
به قلب آسمان رفت و آسمان را نور باران کرد،
و او، در اندیشۀ کارستان پدر، فقط نگاه به آینده داشت.
آینده ای بسیار دور، که پدر دوباره بازگردد.
ناگهان دستی پدیدار شد از دیوار شهر،
و با خط خون نوشت،
آیا اُمتی که حسین را کُشتند، امید به شفاعت جدّ او در روز حساب دارند؟
و دست، ناگهان مخفی شد.
و سیدالساجدین، آیه ای از کتاب الله را بخاطر آورد.
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا
ای كسانی كه ایمان آورده اید،
مَنْ یَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دینِهِ
هر كس از شما از دین خود برگردد،
فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ. (۱)
به زودی خدا گروهی دیگر را می آورد كه آنان را دوست می دارد و آنان نیز او را دوست دارند.»
......
۱- سوره مائده. آیه ۵۴