تاریخ انتشار
يکشنبه ۲۲ دی ۱۳۸۷ ساعت ۱۴:۱۷
۰
کد مطلب : ۴۶۲۹

تحلیلی نو از واقعه عاشورا

نوشته‌اي برگرفته از مجموعه «زندگي اصولي»
تحلیلی نو از واقعه عاشورا
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک، اللهم اجعلنا مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین(ع) و ثبت لنا قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین(ع)

امشب، شب تاسوعاست؛ شب ابوالفضل(ع) است؛ شب وفاء و اخوّت است؛ من امشب آماده بحث‌های گسترده و مرد محاجّه نیستم.

ولی سوال هایی پیش آمده و مسائلی مورد تاکید دوستان قرار گرفته که نمی توان به آنها اشاره نداشت. بعضی از دوستان خواسته‌اند تا از مشکلاتی که در غیبت اصول، ظهور می‌یافتند، گفت‌وگو بشودو بعضی خواسته‌اند درباره علت‌های قیام امام مسائلی مطرح شود.

و بعضی اشکال کرده اند که مسئله استرجاع و انصراف امام حسین(ع) تا چه وقت بوده و چگونه توجیه می‌شود؟ و بعضی باز هم اشکال کرده‌اند که تحلیل شما از مسائل عاشورا چشم‌پوشی از مسائل اجتماعی ـ سیاسی است، و باز همین دوستان اشکال کرده‌اند که شما مخالف عرفان و آزادی و عدالت هستید. 

من ناچار به اینها و سپس به کلمات امام حسین(ع) با توجه به اصول مستفاد از این کلمات، مروری خواهم داشت و اگر می‌گویم که مرد بحث و جدل نیستم، در واقع به خاطر حالت روحی خودم در این شب‌هاست و به خاطر محدودیت فرصت در امشب، شب تاسوعا و شب بیداری و آماده‌باش است و گرنه برای گفت‌وگو مشکلی نیست.

در مورد اشکال آخر بگویم، این اشکال گذشته از تعارضی که در صدر و ذیلش هست، نشان از بی‌توجهی بسیار دارد؛ اگر می‌گوییم که وحی آمده تا به انسان علم و فلسفه و عرفان بدهد.

و اگر می‌گوییم عبودیت به تمامی تعلّق‌های آدمی رنگ و صبغه می‌دهد و حتی آزادی و عدالت و عرفان را که سه بعد ایدئولوژی معرفی كرده‌اند، كنترل می‌نماید، اینها مخالفت با آزادی و عرفان و عدالت نیست.

و اگر از بلاء و ابتلاء می‌گوییم این نفی وجهه حکومتی – اصلاحی – و امر و نهی و تبیینی و رسواسازی و قیام و خروج و شهادتی عاشورا نیست. عاشورا این همه را با هم دارد. من معتقدم که برای بررسی عاشورا باید تمامی ابعاد را در نظر گرفت.

اگر بگوییم حسین(ع) برای حکومت آمده و برای دعوت اهل کوفه حرکت نموده، این شکل خروج و آن هم آشکار و همراه خانواده با این خروج برای حکومت نمی‌سازد كه رسول(ص)، پنهانی از مكه بیرون می‌رود تا زمینه خروج و حكومت را فراهم سازد...

و اگر بگوییم برای حكومت آمده، پس از آگاهی از شهادت مسلم و بازگشت اهل كوفه گرفتار می‌مانیم.

اگر بگوییم برای شهادت، برای شفاعت برای امر به معروف، برای اصلاح و برای رسواسازی یزید آمده، باز این مجموعه با هم نمی‌خواند و با مجموعه کلمات امام در همین موارد نمی‌خواند و با استرجاع و انصراف امام چه در برخورد با حرّ و چه در شب تاسوعا و چه در روز عاشورا، حتی پس از شهادت تمامی یاران نمی‌خواند.

پس باید تمامی موارد را در نظر گرفت و با این دید جامع به تحلیل نشست، نه اینکه یک طرف مطلوب را برداشت و از بقیه چشم برگرفت و با تذکر قسمت‌های دیگر به «اول تو بگو» و «اول من گفتم» روی آورد و در نهایت به تعارض و ترجیح روایاتی روی آورد، با این که تکاذبی ندارند و می‌توانند همگی صحیح و واقعی باشند.

ما معتقدیم نه در برابر یزید که حتی در برابر شیخین همان‌طور که علی(ع) می‌فرمود:« لقد تقمصها ابن ابی قحافه و هو یعلم انّ محلی منها محل القطب من الرّحی»؛ حکومت بدون معصوم، بدون عبد صالح، بدون آگاهی و آزادی و عصمت نمی‌چرخد.

اگر یزید فقیه عادل و مفسر قرآن هم بود، با وجود معصوم، غاصب بود و باید کنار زده می‌شد و این بحثی ندارد. «کل رایة ترفع قبل قیام القائم فصاحبها طاغوت».

ما معتقدیم، اصل امامت، به خاطر حکومت است و تمامی امامان برای حکومت زمینه سازی کرده اند.

و ما معتقدیم که این حکومت بار سنگینی است که زمینه بیشتری را می طلبد و انتظار و تقیه و قیام را با هم می خواهد.

بحث در این است: حسینی که ده سال حکومت معاویه را تحمل کرده چه شد، که با شروع حکومت یزید از مدینه بیرون می آید و از مکه بیرون می آید و با توجه به وضع کوفه باز هم به راه ادامه می دهد.

و در برخورد با حرّ، باز هم اعلام انصراف و بازگشت می نماید. و در هنگام عاشورا شهادت را آن هم با آن کیفیت انتخاب می نماید.

حسین(ع) می گوید:«زنازاده پسر زنازاده مرا میان شمشیر و ذلّت قرار داده؛ میان سلّة و ذلّة گذاشته و«هیهات منا الذلة»؛ ذلت از ما دور است.

که گفتیم بیعت اگر همراه هدف بود، ذلت نبود، که علی(ع) و حسن(ع) و خود حسین(ع) در زمان معاویه داشت؛ ولی یزید می خواهد تمامی راهها را ببندد و با ذلت به خفه کشی و قتل پنهان حسین(ع) روی بیاورد، و هیهات منّا الذّلة.

حسین(ع) میگوید: « لایدعونی حتی یستخرجوا هذه العلقة من قلبی» یا «من جوفی»؛ این ها مرا رها نمی کنند تا این خون را از میان دلم بریزند.

پس طبیعی است که حسین(ع) زیر فشار بیعت و خفه کشی از مدینه بیرون بیاید. به کجا ؟ به مکّه که امّ القری است و امن است. از مکّه هنگامی که قصد خون حسین(ع) را کرده اند، باز هم طبیعی است که بیرون بیاید؛ به کجا؟ به سوی کوفه، که دعوت کرده اند.

و پس از بازگشت کوفه و گرفتاری حسین(ع) باز هم طبیعی است که حسین(ع) به سوی کوفه بیاید، چون تازه کوفه مثل سایر شهرهاست، که حسین(ع) یاری ندارد، ولی دعوت دارد. و آن جا که حسین(ع) را گرفتار می کنند، باز هم طبیعی است که قرارداد بر رهایی را بخواهد و اعلام انصراف نماید ... تا به کار حکومت که کار اصلی اوست بپردازد و یارانش را فراهم آورد.

و آنجا که نمی پذیرند، باز هم طبیعی است که شهادت را همراه این کاروان اسارت انتخاب کند و این، همان نکته‌ای است که می گفتیم شهادت انتخاب است، نه هدف.

و اما طرح اصلاح و امر به معروف در واقع اصلاح، یا اصلاح رهبری است و اصلاح خط ولایت و امامت، و یا اصلاح امت است و مشکلات و گرفتاری‌های آنها، و یا اصلاح بدعت‌ها و انحراف‌های احکام و امراء است.

هر کدام از این سه نوع اصلاح، به قدرت و به تبیین و آماده‌سازی نیاز دارد و هیچ کدام با شهادت نمی سازد و شهادت را توضیح نمی‌دهد.

آن هم در زمانه‌ای که تفکر سیاسی اهل سنت و فتوای تمامی فقهای آن ها بر همراهی با خلفای ستمگر و ظالم و فاسد، قرار گرفته و هر گونه خروجی را باعث مهدورالدم بودن می شناسند، و قتل حسین(ع) را، حتی قتل کسی مثل او را، جایز و یا واجب می شمارند.

که حسین(ع) این گونه توضیح می‌خواهد: چرا مرا می کشید؟ آیا به خاطر مالی و یا خونی و یا کفری و یا فسقی؟ و در واقع به خاطر دشمنی باخط امامت وبه خاطر ناهماهنگی باخلیفه مسلط، حتی اگر فاسق و فاسد باشد. 

پس تمامی طرح های حکومت و شهادت و اصلاح و امر به معروف صحیح است و تمامی در نظر حسین(ع) بوده و در مقاطعی به خاطر آنها اقدام کرده است ولی اینها هنگامی روشن تر می‌شوند که متوجه بشویم در هنگام اضطرار دیگر دنباله هدف بودن، مطرح نیست که انتخاب بهترین مطرح است.

و حسین(ع) بر این اساس در هر مرحله از مدینه تا نینوا، انتخاب کرده است. و از هیچ تعلّق و ترسی الهام نگرفته و از هیچ کبر و غرور و اشر و بطری تاثّر نداشته است.

و این است که شروع به جنگ نمی كند و این است كه فتك و ترور نمی كند، كه حكومت علوی محتاج تحول توده و تربیت و خلق و كشف مهره هایی است كه درجایگاههای خود قرار بگیرند.

بدون تحول توده ها می توان همراه مهره های آماده مسلط شد ولی استبداد مطرح است و با تحول توده و بدون مهره های کارآمد، می توان آغاز کرد، ولی اضمحلال وشکست در راه است، که پست ها را دیگران گرفته اند و توده ها را درو می کنند و از کار می اندازند. و تو را درمحاصره می شکنند.

و این است که حسین(ع) حتی تا آخرین لحظه‌ها اعلام انصراف نمی‌کند. و این طبیعی است که هدف حسین(ع) و کار حسین(ع) ادامه دارد و اهداف و کارهای حسین(ع) در اینجا نیست. او را محاصره کرده‌اند و هرگاه که امکان خلاصی باشد، درنگی نیست.

می‌بینی که این‌گونه تعارض و مشکلی باقی نمی‌ماند که در نگاه جامع همه اهداف جمع می‌شوند و در هنگام اضطرار، انتخاب به جای هدف، کارگشا می‌شود.
نام شما

آدرس ايميل شما
نظر شما