کد مطلب : ۱۲۳۵
طلسم تاریخ پژوهی
گفتگوی خیمه با عبدالمجید معادیخواه
از مهمترين مسئوليتهاي وي ميتوان به موارد زير اشاره كرد: نمايندگي مردم تهران در نخستين مجلس شوراياسلامي ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در كابينه شهيد باهنر، مهدوي كني و موسوي ، مسئوليت بنياد تاريخ انقلاب اسلامي ايران پس از استعفا از وزارت تا امروز و کتابهای: 1ـ خط و فرهنگ حكومت اسلامي (شرح وتفسيري بر فرمان امام علي(ع) به مالك اشتر 2ـ خط و فرهنگ رژيمهاي استكباري (شرح و تفسيري بر خطبه قاصعه) 3ـ ترجمه فارسي نهجالبلاغه با نام خورشيد بيغروب نهجالبلاغه 4ـ اطلاعرساني از مفاهيم نهجالبلاغه با نام فرهنگ آفتاب (ده جلد) 5ـ اطلاعرساني از مفاهيم قرآن كريم با نام فروغ بيپايان 6ـ شكوه تنهايي در سكوت ربذه (زندگينامه ابوذر غفاري) 7ـ مجموعه تاريخ اسلام؛ عرصه دگرانديشي و گفتوگو، كه تاكنون سه جلد آن منتشر شده است و سه جلد مراحل نشر را ميگذراند.
8ـ پايهگذاري بانك اطلاعات تاريخ معاصر ايران 9ـ مسئوليت فصلنامه ياد كه از سال 1362 تا به امروز منتشر ميشود.
خیمه : شايد دربارهی موضوع مورد نظر کمتر صحبت شده باشد. سؤال ما دربارهی ابهام تاريخ و شخصيتهاي اين حماسه، قبل از واقعهی عاشوراست. خيلي از شخصيتهاي حماسهساز کربلا، تنها ظهوري کوتاه در واقعهی کربلا دارند و پيش از آن شخصيتهاي گمنامي هستند.غير از اصحاب امام عليهالسلام، حتي از شخصيتي چون حضرت ابوالفضل که جايگاه بسيار ويژهاي نزد ما شيعيان دارد قبل از عاشوراي سال 61، کمتر خبري در تاريخ موجود است؟
ـ اينگونه مشکلهايي که مطرح است زيرمجموعهی يک مشکل اساسي است. مشکل تاريخ ما برميگردد به يک فقر مضاعف فرهنگي که با آن مواجه هستيم. يک فقر فرهنگي به طور کلي داريم، يک فقر مضاعف فرهنگي در مورد تاريخ داريم. اين مسأله اگر روشن شود، پاسخ تمام اين سؤالها روشن ميشود.
خیمه : ريشهی اين مشکل تاريخي که ميفرماييد، در کجاست؟
ـ ريشه اين مشکلات برميگردد به نوع منابع ما و نحوهی بهرهبرداري از آنها. آنچه که ما از تاريخ داريم، در واقع يک منابعي است که گرچه ارزشمندند اما در واقع از اين منابع بهرهوري نميشود. اين مشکل هم در جهان اسلام است و هم در مورد ما شيعيان. حال اگر قرار باشد وضع موجود در تاريخ تشريح شود، خود، يک بحث مفصل است.
خیمه : اين بحث مفصل تا به حال انجام شده است؟
ـ ما در مؤسسه خود، يک فصلنامه را به اين موضوع اختصاص داديم. عنوان يکي از شمارههاي نشريه «ياد» وضع موجود تاريخ در ايران بود. در شماره مذکور به اين سؤالات پرداخته شد که وضعيت موجود ما در تاريخ چيست؟ اگر فرض کنيم روزي بخواهيم از اين وضع موجود بيرون آييم، چه بايد بکنيم؟
خیمه : پاسخ به اين سوالات،تا چه ميزان ما را به پاسخ پرسش نخست نزديک ميکند؟
ـ پاسخ اصلي آن سؤالات در جواب همين پرسشهاست. تصور بنده با حداقل سي سال تجربه از پيروزي انقلاب تا حالا که درگير با اين مسأله بودم، اين است که تاريخپژوهي در کشور طلسم شده است. براي شکستن اين طلسم دو کار اساسي بايد انجام بدهيم که هر دو يک عزم ملي احتياج دارد. ابتدا کار در زمينه اطلاعرساني، يعني بايد يک بانک اطلاعاتي قوي شکل گيرد که در مورد همهی منابع (چه مکتوب به عنوان تاريخ رجال و زندگينامه و . . . چه منابع حديثي) بايد يک اطلاعيابي صورت گيرد. به صورتي که در هر موضوعي که قرار باشد تحقيق شود، پروندهی علمي آن در اختيار محقق قرار گيرد. فرض کنيم اين گام برداشته شد. يعني در کشور، يک بانک اطلاعاتي تاريخ قوي به وجود آمد که اين بانک اطلاعاتي يک بخش عمدهاش بخش رجال است در اين صورت پاسخ تمام سؤالاتي که شما مطرح کرديد در آن موجود است.
خیمه : با امکانات فعلي اين کار شدني است؟
ـ بله. البته کار سختي است که ما معمولاً اهل کار سخت نيستيم. اين شدني است، فقط متوليان فرهنگي جامعه بايد ضرورت اين کارها را حس کنند و به جاي پراکندهکاريهاي فراوان و بيخاصيت، کار متمرکزي انجام شود. جهت تحقق اين امر بايد از ظرفيتهاي موجودمان استفاده کنيم.
خیمه : گام بعدي چيست؟
ـ اگر در دنياي آرزو، اين اتفاق افتاد، ما ميتوانيم از آن استفاده درست کنيم و در اين صورت گام بعدي، روش تحقيق در تاريخ است که بايد براي شالودهريزي اين کار گامهاي درستي برداشته شود، زيرا بدون روش تحقيق، کارهاي سليقهاي نه چندان قابل دفاعي انجام ميشود.
خیمه : در اين زمينه کار خاصي انجام دادهايد؟
ـ ما آخرين کاري که کرديم فهرستي از کتابخانهی کنگره امريکا گرفتيم که به عنوان نمونه نزديک به700 کتاب در مورد روانشناسي تاريخ در آنجا ثبت شده است. جالب است بدانيد از اين تعداد تنها سه منبع عربي وجود دارد. جالبتر آن که يک منبع فارسي هم ثبت نشده است. با اين که سيستم آنها طوري است که هر کتابي که منتشر ميشود در آنجا ثبت ميشود؛ يعني کتابي که از وزارت ارشاد مجوز گرفت، يک نسخهاش در آنجا ثبت ميشود، بنابراين گزينشي صورت نميگيرد. اين مشکل در مورد روش تحقيق تاريخ نيز وجود دارد. ما حتي يک کتاب در اين باره نداريم، فارغ از اين که کيفيتش چگونه باشد. چون با اين مقوله آشنا نيستيم.
خیمه : با اين حساب ما در زمينه تاريخ تا به حال مشغول چه کاري بوديم؟
ـ در هر صورت اين وضع تاريخ ماست. الان اگر بخواهيم يک روششناسي را در تاريخ پايهگذاري کنيم، حداقل کاري که بايد بکنيم اين است که دستاوردهايي را که جهان در اين باره دارد بشناسيم. نه دانشگاه متأسفانه در اين زمينه دغدغهاي دارد و نه حوزه علميه.
خیمه : تأييد ميفرماييد که توجه زيادي به ياران و اصحاب نزديک امام حسين عليهالسلام در جامعه صورت ميگيرد. اين توجه هم در دينداري عوامانه وجود دارد و هم در دينداري معرفتانديش و تجربتانديش. غير از اين، حادثهی کربلا در سياست ما نيز بسيار مؤثر بوده است. تا جايي که امام خميني گفتند: انقلاب اسلامي نتيجهی محرم و عاشوراست. بديهي است بخشي از شناخت اين فرهنگ برميگردد به شناخت سازندگان اين فرهنگ. همانطور که در صحبتهاي شما آمد، دانشگاه و حوزه کار چنداني در اين باره نداشتهاند. به نظر شما دليل اين کمکاري، آن هم در مورد چنين واقعهی تأثيرگذاري چيست؟
ـ همان طور که گفتم ما در مورد تاريخ، در جامعه دچار يک فقر فرهنگي هستيم. تا اين فقر مضاعف فرهنگي را جبران نکنيم اين پيامدها طبيعي است. اين موضوع در دل بقيه موضوعهاست.
* من خيلي اين پاسخ را کامل نمي دانم، چرا که اگر تنها اين مشکل باشد بايد در ساير موارد هم وجود داشته باشد، در حالي که به عنوان مثال دربارهی زندگي امام علي عليهالسلام از تولد تا شهادت ايشان تقريباً نقطه تاريکي وجود ندارد و منايع متعددي در اين باره وجود دارد.
ـ دربارهی زندگي امام حسين عليهالسلام هم منابع زيادي تأليف شده است. الان يک کتابشناسي در مورد زندگي امام حسين عليهالسلام انجام دهيد، ما کتاب در مورد امام کم نداريم. در مورد عاشورا هم کارهاي فرشيد کمرهاي موجود است که مجموعهی عاشورا را گزارش کرده است و هر يک از چهرههاي کربلا را مطرح کرده و درباره هر کدام از آنها هم در حد قابل قبولي مطلب نوشته است.
خیمه : به گفته شما کتابهايي داريم در مورد عاشورا و کربلا. در اين ميان ميتوان اشاره داشت به انبوهي از کتابهاي مقاتل که تنها آن واقعه را شرح دادهاند. اگر هم توصيفي از اولاد و اصحاب امام دارند، محدود به روز عاشوراست. در صورتي که سؤال اول ما دربارهی شناخت نسبتاً جامع اين شخصيتهاست. به طوري که محدود به آن ده روز نباشد.
ـ در مورد کتب مقاتل يادآوري کنم که اين کتابها تاريخ نيست. مقتل يک پديدهاي است که در درون آن مجموعه، جامعه جايگاهي ويژه دارد.
من ديدگاهي را که دارم مطلق نميدانم. شايد هم به قول شما اين پاسخ کامل نباشد. من نميگويم پاسخ اين است و جز اين نيست. اما هر کسي که ميگويد پاسخ غير از اين است، بيايد و بگويد چيست؟ اگر دقت کنيم ريشه تمام اين مشکلات نداشتن تاريخ است. شما آيا فکر ميکنيد ما تاريخ داريم يا نداريم؟ يعني در آنجايي که گزارش ميکنيم تاريخ به معناي درست کلمه داريم؟ بايد تعريف خود را از تاريخ مشخص سازيم. ما يک تاريخنگاري سنتي داريم که بالاخره يک تعريف دارد. الان بنده حتي يک کتاب سراغ ندارم که در مورد همين تاريخنگاري سنتي به صورت دقيق نوشته شده باشد، که معلوم باشد اين تاريخنگاري سنتي کي به وجود آمده و چهطور به وجود آمده. قبلش چه بوده و بعدش چه اتفاقي افتاده است.
خیمه : يعني ما صاحب يک تاريخنگاري سليقهاي هستيم؟
ـ بله. البته برخي با سليقهی خود از آن تاريخنگاري سنتي بيرون آمدند اما همانها هم تعريف خود را مشخص نساختند. هنوز هم مرز زندگينامه در کنار تاريخ چندان مشخص نيست. بعضاً معلوم نيست فلسفهي اين زندگينامهها چيست. چرا يک عدهاي به جاي تاريخ رفتهاند به دنبال زندگينامه؟ وليکن در مجموع در منابع زندگينامه، ما غنيتر هستيم. مثلاً شرح زندگي همين شخصيتهاي حاضر در کربلا را ميتوانيد در «اعيانالشيعه» ببينيد. يعني اعيان يک فرهنگ عظيم از رجال شيعي است که در تاريخ مطرح است. کمتر شخصيت تاريخي است که در اعيانالشيعه پيدا نکنيد.
خیمه : اجازه دهيد سؤال ديگري را در اين باره مطرح کنم. شايد همان نکتهاي را که شما ميگوييد، واقعاً صادق باشد، اما سؤال را تا حدي شخصيتر ميکنم تا حدي بيشتر واضح شود.علاقه ای که عبدالمجيد معاديخواه به امام حسين(ع)، ابالفضلالعباس(ع) و ساير شخصيتهاي کربلا دارد، از کجا نشأت مي گيرد؟ آيا تمام آن ارادت باز ميگردد به آن بازهي ده روزه يا شناختي هم از اين شخصيتها، قبل از سال 61 هجري دارد؟
ـ اگر از شخص من مي پرسيد، فرق ميکند. چون من مدتي است که با تاريخ سروکار دارم و سعي کردم يک مقدمهاي را بر بازخواني اسلام بنويسم. پنج، شش جلد آن را هم منتشر کردم. پس وضع من را ممکن است نتوانيد به بقيه تسرّي دهيد. زيرا بنده حداقل بيش از ده سال است که با تاريخ اسلام درگيرم و نتيجه آن حدود 5000 صفحه انتشار کتاب است. در ضمن کل اين 5000 صفحه تنها مقدمهاي است بر تاريخ اسلام. متأسفانه الان زمينه آن کار اساسي نيست.
خیمه : موانع اين کار اساسي که به آن اشاره داشتيد چيست؟
ـ بزرگترين مانع بر سر اين راه، اين است که فعلاً ما نميتوانيم با متوليان فرهنگي اين جامعه وارد يک گفتوگو شويم. شما دقت کنيد بنده به عنوان فردي که بالاخره زمانی مسئوليت اجرايي داشتهام، و از روزي که اين جنبش شروع شده فعال بودهام و در يک مرحلهاي نقشآفرين هم بودهام و زندان و تبعيد را تجربه کردهام؛ باز نميتوانم با متوليان فرهنگي اين جامعه وارد گفتوگو شوم، با آنها حرف بزنم و جواب بگيرم. و اگر چنين امکاني بود وارد اين کار شخصي نميشدم. تلاش ميکردم که آن کار اساسي شروع شود.
خیمه : دربارهی يافتههايتان در تحقيق دربارهی تاريخ اسلام صحبت کنيد.
ـ شما پرسيديد دليل ارادات بنده به امام حسين عليهالسلام و ياران و اصحاب ايشان چيست؟ آيا تنها به واقعه عاشورا باز ميگردد؟ بايد عرض کنم يکي از مهمترين دلايل اين ارادت، شخصيت بيهمتاي امام حسين عليهالسلام در رأس اين جريان است. اما برخلاف سؤال شما، اين ارادت تنها منحصر به آن مدت ده روزه نيست. من تا حد زيادي شخصيت اباعبدالله عليهالسلام را در دعاي عرفه باز ميشناسم.
خیمه : چه نکتهاي در اين دعا نظر شما را به خود جلب کرده است؟
ـ متن اين دعا بسيار جالب توجه است. البته ميدانيد مباحث هرمونتيک در اين موارد بسيار راهگشاست. هر متني بازتاب تفکرات نويسنده است که بسيار فاصله هست بين آنچه در متن ميآيد با آنچه که در فکر نويسنده است. به عنوان مثال خيلي وقتها متوجه ميشويد نتوانستهايد آنچه را که در فکر شما ميگذرد، به زبان بياوريد. شما يک افق فکري داريد که با آنچه بر زبان ميآورد، تفاوت دارد. تنها بخشي از آن چيزي را که در آسمان انديشه سير ميکند، در قفس الفاظ ميآوريد. اين مربوط به حرفهاي روزمره است، چه رسد به فرمايشهای امام حسين عليهالسلام در دعايي مثل عرفه. ايشان حقيقتي را صيد کرده بعد اين حقيقت ناب را پايين آورده و در قفسي به ما تحويل ميدهند. ما براي اين که از اين الفاظ به افق فکري حضرت برسيم، راهي بس دشوار پيش رو داريم.
خیمه : در نتيجه شما بيشتر امام حسين عليهالسلام را از راه دعاي عرفه ميشناسيد؟
ـ من ميگويم تاريخ و زندگينامه و فقر مضاعف در اين باره را به کناري ميگذاريم. بالاخره از امام يک متن داريم که به خوبي گوياي شخصيت ايشان است، اما متأسفانه در اين زمينه نيز کار ارزشمندي صورت نگرفته است. به هر حال اگر بخواهيم از اين وضعيت رهايي يابيم، نخست بايد قبول کنيم وضع خوبي نداريم. ما بايد قبول کنيم که در وضع موجودمان يک کاستيهايي هم هست. اين را بايد قبول کنيم تا برای حل این کاستیها جدي بشويم. ما ميگوييم در فرهنگ کاستي داريم. اگر بعضی ميگويند نداريم، به من نشان بدهند که دربارهی دعاي عرفه چقدر کار شده است؟