کد مطلب : ۱۷۵۶۵
گفتوگوی دعبل با علیرضا قزوه : شعر دینی ما به امام زمان وصل است
«علیرضا قزوه» را در شلوغیهای نمایشگاه گیر آوردن کار مشکلی بود، آن هم بعد از اینکه چند باری برای مصاحبه با وی جواب رد شنیده بودیم؛ چرا که معتقد بود گفتنیها را در شعر آیینی، گفته است و اکنون وقت عمل است نه حرف. به هر حال با اصرار و پافشاری دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفت و نتیجه شد آنچه با هم میخوانیم:
دعبل: به نظر شما ادبیات آیینی در دورة کنونی چه وضعیتی دارد و از چه نقیصههایی رنج میبرد؟
هنوز در زمینة برخی تعاریف این ادبیات، باید کارهای آکادمیک و دانشگاهی انجام شود و موضوع تحقیق استادان، دانشجویان و پژوهشگران باشد؛ تا به جای برخی تعارفات غلط، به تعریفات درست از این ادبیات برسیم. از همان عنوان ادبیات آیینی شروع کنیم که آیا این نام نامی درخور برای شعر دینی روزگار ما هست یا نه؟ تا برسیم به مختصات دیگر این ادبیات.
البته وضعمان در زمینة سرایش ادبی بسیار خوب است و نسبتاً دوران پرباری را پشت سر میگذاریم. ضمن آن که در حوزة تثبیت این ادبیات باید تذکرهنویسی ادبی و دینی را جدی بگیریم؛ تا بتوانیم این همه توفیقات ادبی را در جایی ثبت کنیم و چه بهتر آن که صاحبان این تذکرهها و سفینهها همان شاعران و محققان و شعرشناسان سنتی باشند. این مشکل را در روند شعر معاصر و شعر عصر جمهوری اسلامی هم داریم . این همه شعر و شاعر وجود دارند؛ اما تعداد تذکرههایی که این همه نام را ثبت کند به تعداد انگشتهای یک دست هم نمیرسد و باید خود شاعران در کنار کتابهای ادبی متعدد، این نوع ادبی را نیز جدی بگیرند.
دعبل: اگر قرار باشد که نوعی ساماندهی در ادبیات آیینی و شعرهای این حوزه داشته باشیم، شما اولین گامها را در چه میدانید؟ و چه ساز و کارهایی را برای این منظور مناسب میدانید؟
من فکر میکنم اولین قدم، در حوزة تحریفات دینی باشد که خوشبختانه با آگاهیهایی که این روزها شاعران ما دارند و بالتبع با آگاهیهایی که در جماعت خطیبان، مداحان و اهل اندیشه ما وجود دارد، کمتر لغزشی گریبان ذهن و زبان شاعران ما را میگیرد؛ اما به هر حال باید مواظب بود و باید با تأسی به کتب دینی و احادیث و قرآن و رجوع به خبره و آشتی بین شعر و شاعران با عالمان دین و با مداحان این لغزش و خطای احتمالی را به کم و کمتر رساند و از طرفی نوعی بینش دینی و تفکر ناب شیعی و اسلامی را در شعر امروز فارسی جاری کرد.
باید حوزههای نقد ادبی در هر بخش و حوزهای شکل بگیرد و سبک انجمنهای ادبی گذشتگان احیا شود تا سنتهای بایسته و ارجمند شعر گذشتگان و آداب شاعری و شعرشناسی و نقد شعر نیز کماکان مدنظر باشد.
دعبل: آیا در زمینة ادبیات آیینی از حوزة داستان در مقابل شعر غفلت نکردهایم؟ و اگر این غفلت وجود دارد چه باید کرد؟
به نظرم در حوزة ادبیات داستانی نیز رشد قابلتوجهی داشتهایم و پابهپای شعر، ادبیات داستانی ما نیز در حوزههای دینی رشد کرده و از فضای نخوت و رخوت دوران گذشته، بهخصوص قبل از انقلاب فاصله گرفته و اکنون در یک فضای قابل قبول در حال حرکت است.
اما اگر منظورتان این است که در مقیاس با شعر، ادبیات داستانی ما چگونه گام برداشته؟ من با توجه به جوان بودن عرصة داستاننویسی فکر میکنم باید فرصت بیشتری به داستاننویسان داد. وضع شعر ما در دو بخش ادبیات دینی و ادبیات دفاع مقدس یا مقاومت، واقعاً خوب و راضیکننده است. دربارة ادبیات داستانی، در یک چشم انداز کلی من فکر میکنم به نقطة خوبی رسیده باشیم؛ اما اینکه کدامیک از این دو قالب ادبی با شیب بیشتری حرکت کردهاند و بیشتر اوج گرفتهاند؟ من فکر میکنم شعر ما راه میانبرتری را طی کرده و با سرعت بیشتری به نضج و رشد واقعی رسیده است.
دعبل: بزرگان این عرصه نظیر شما، استاد معلم و ... چه دغدغههایی در عرصة ادبیات آیینی دارید؟ و در زمینة ساماندهی این حوزه چه کردهاید؟
من البته کوچک همة شما و همة بزرگان هستم و در حد و اندازة خود قدمهای کوچکی هم برداشتهام. اکنون هم به اعتقاد من باید در همة زمینهها چه در حوزة نقد و چه در حوزة معرفی و چه در حوزة تولید همچنان کار کنیم و همچنان افقهای تازهتری را کشف کنیم. باید یک مهندسی و نقشة علمی داشته باشیم و به موازات پیشرفتی که در حوزة تولید شعر دینی داریم اینها را معرفی کنیم. باید این ادبیات را در درون و نهاد شاعران نهادینه کرد و واقعاً کاری کرد که اینها بخشی از باور آن شاعران باشد نه برای مطامع دنیوی و شرکت در مراسم و کنگرهها.
باید کار شاعران جوانتر را نقد کرد، آن هم با زبانی که ملایم و مهربان باشد؛ تا به قول معروف قهر نکنند. چون شاعران جوان زود به خودباوری میرسند و این البته بد نیست؛ اما اگر مربی نداشته باشند و نمونهکارهای بهتری در اختیارشان قرار نگیرد، میتواند تا حد زیادی باعث درجا زدن آنها هم بشود. الان در بین همین شاعران ۳۰ ـ۲۰ ساله، شاعرانی را داریم که بدجوری خود را باور کردهاند و فکر میکنند، بهترین شعر آیینی تمام روزگاران متعلق به آنهاست.
در صورتیکه اگر چشمانداز درستی از شعر فارسی را در اختیار آنها قرار دهیم، جایگاه واقعی خود را میبینند. ما باید در برابر این جوانترها آیینه باشیم و خودمان هم بینیاز از مربی نیستیم. باید مدام متوجه این باشیم که ما در چه موقعیتی قرار داریم و نیاز جامعهمان چیست و چگونه باید از این آرمانها و اعتقادات دفاع کنیم.
دعبل: به نظر شما وظیفة شاعران آیینی در مقابله با فتنه و دسیسة دشمنان که در قالب توهین به ائمة اطهار (ع) هم نمود پیدا کرده چیست؟
اوج شعر دینی ما همین غیرت دینی شاعران ماست که در اهانت به آستان ائمة مظلوم ما این همه شاعر از خود غیرت نشان میدهند و پاسخ اهانتکنندگان را با شعرهای درخور میدهند. بخشی از شعر دینی ما همین دفاع کردنهای درست و حضور درست و به موقع داشتن است. وگرنه اگر شاعری خود را شاعر آیینی و دینی خطاب کند و نسبت به توطئه و فحاشی دشمنان اسلام و تشیع سکوت کند، به نظر من شاعر دینی، ولایی و آیینی نیست. ما شیعیان، مظلومترین رهبران و امامان را داشتهایم. همهشان در رنج بودند و شهید شدند .
غریبترین ائمة ما همان امامان سامرا هستند و حالا هر که از راه میرسد برای رسیدن به شهرت یا حتی داشتن عقده و ناراحتی از پسر همسایهشان، چهار تا ناسزا به این امامان مظلوم بدهد، آیا این درست است و وظیفة ما هم سکوت است؟
اتفاقاً شاعر اهلبیت کسی است که در برابر توهین به ائمه غیرت داشته باشد.
من نام این بچهخوانندة رپ را حتی نیاوردم [اشاره به اهانت «شاهین نجفی» به ساحت امام هادی (ع)] چون طرف حساب من او نیست؛ لااقل اگر یک مقدار استعداد و هنر میداشت به احترام شعرش و صدایش نامش را میبردم و با او به زبان شعر سخن میگفتم؛ اما او از اصحاب هنر نیست. از اصحاب شعبده و جادو و ابلیس است. اینها وصلاند به دجال های دیجیتال. اینها باید یاد بگیرند که شیعه وصل به امام زمان است. شعر دینی ما وصل به امام زمان است.
این آدم هم به سرنوشت «رشدی» دچار میشود و به غلط کردم هم خواهد افتاد و کسی محل سگش هم نخواهد گذاشت. من از شاعرانی که در این ماجراها بیتفاوتند به قدر همین ناشاعر دجال بدم میآید. شعر آیینی شعر غیرتمداری است. ما باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم. به اسم مهربانی و لبخند و قربانت برومهای الکی نمیشود ناز هر آدم کثیفی را کشید. ادبیات باید هم جاذبه و هم دافعه داشته باشد. ادبیات هم، باید مهر و قهر را با هم داشته باشد.
مگر من و ما آن همه با شاعران اهل سلوک و اهل دل و بیدل و بادل مهربان نبودهایم؟ کافیست اندکی استعداد در طرف ببینیم و حتی اگر خطش هم خط ما نباشد با او اهل سلوک و مهربانیایم؛ اما اگر بخواهیم با کسانی که رکیکترین حرفها را میزنند و اعتقادات دینی ما و مردم را نشانه گرفتهاند و پشتیبانشان و پیغمبرانشان هم صهیونیستها هستند، رفاقت کنیم، من اهل این رفاقت نیستم. من تکلیفم را با این آدمها مشخص کردهام.