کد مطلب : ۲۴۹۴۲
روضه خوانی، سیاهنمایی نیست
رمان «روضه نوح» تازه ترین رمان منتشر شده حسن محمودی نویسنده و ورزنامه نگار معاصر با موضوع جنگ تحمیلی است که این روزها در آستانه تجدید چاپ قرار گرفته است.
روایت رئالیستی و بکر حسن محمودی از جنگ تحمیلی و اشتیاق جوانان برای حضور در آن در کنار تصاویر و صحنههایی که او از جنگ تحمیلی توصیف کرده است در ماه های پس از انتشار اثر با حواشی و نقدهای متفاوتی روبرو شده است.
خبرگزاری مهر به همین بهانه و در قالب گفتگو با محمودی نظر وی را در مورد برخی از این نقدها جویا شده است. این گفتگو را در ادامه میخوانیم:
* جناب محمودی نزدیک به یک سال از انتشار رمان «روضه نوح» میگذرد و گویا به تازگی این رمان در آستانه چاپ دوم قرار گرفته است. در این مدت بحثهای زیادی درباره رمان شما مطرح شده که همگی یا مبنیبر دوست داشتن مطلق اثر است و یا به نوعی تکفیر آن. خودتان حس میکنید این نگاههای صفر و صدی به یک رمان با مضمون دفاع مقدس ناشی از چه باشد؟
آنها که ادبیات را به مثابه ادبیات میپندارند و با ادبیات متن سر و کار دارند، نقد ساختاری و خلاقه بر رمان «روضه نوح» انجام دادهاند که الزاما همهشان هم در تایید اثر نبوده است و به شکل منصفانهای هم نقاط ضعفش را گفتهاند و هم نقاط قوتش را. این دسته همواره به رشد و بلوغ ادبیات کمک کردهاند و نقدشان اگر موافق کار هم نباشد، به مولف کمک کردهاست تا در کارهای بعدی حرکت رو به جلو داشته باشم.
مخاطبان ادبیات داستانی که لذت متن برای شان مهم است، همواره مرا مورد لطف قرار دادهاند و از فضای کار و محتوایش بد نگفتهاند و بارها گفتهاند که خودشان را در آینه این اثر دیدهاند.
عدهای هم بودهاند که متعلق به جناح اقلیت و وابسته به جناح فکری خاصی هستند که وقتی میگویند ماست، سیاه است، به هیچ وجه نمیشود متقاعدشان کرد که ماست، سیاه نیست. راستش تنها در برابر بلوغ فکری ادبیات جنگ سنگاندازی میکنند. سابقهشان هم در برخورد با نویسندگانی مثل احمد دهقان، محمدرضا بایرامی، محمدکاظم مزینانی و امثالهم مشخص است. این ها از دانش آن چنانی هم برخوردار نیستند.
واکنش شان هم به رمان «روضه نوح» به قبل از انتشار آن برمیگشت و متاسفانه هنوز هم حاضر نیستند رمان را با دقت بخوانند و از برداشت ناصواب شان عذرخواهی کنند.
از حنجره اینها من به جز اختلاف افکنی نشنیدهام و نمیدانم چه اصراری دارند که خود را قیم همه بدانند. من در برابر این دسته تا به امروز سکوت کردهام و خودم را با برق نگاه مخاطبانی تسلی دادهام که از جنس آدمهای دیار نون هستند و جنگ را با گوشت و خون خود احساس کردهاند و در دفاع از خاک و دین شان از جان شان فروگذار نکردهاند.
* حواشی روضه نوح من را به یاد حواشی «من قاتل پسرتان هستم» احمد دهقان و «باغ تلو» مجید قیصری انداخت. شما خودتان را برای این برخوردها آماده کرده بودید؟
برخوردهای ناصواب کم بوده و بیشتر متعلق به کسانی بوده است که خود را دلواپس در هر زمینه روبه جلویی نشان میدهند.وقتی رفتارها تا به این اندازه انحصارگرایانه است، باید خودمان را آماده هزینههای زیادی بابت مستقل بودنمان بکنیم. بر رمان «روضه نوح» کسانی مثل محمدکاظم مزینانی، محمدرضا بایرامی و اکبر صحرایی و علی الله سلیمی نوشتهاند که دلخوش به آن ها هستم. دیگرانی هم هستند که چون رسانهای نشده، اجازه بدهید نام نبرم.
* با این حال روضه نوح را این روزها با الفاظی یاد میکنند که گویی اثری ضدجنگ است. به باور برخی منتقدان اثر شما روایتی رئالیستی و باجسارت از جنگ است. ممکن است بفرمایید داستان و تصاویری که در اثر آمده چقدر بر پایه استنادات تاریخی است؟
توجه داشته باشیم که رمان، نه گزارش است و نه خاطره است و نه تاریخ گویی. گرچه امکان دارد بنده در مقام مولف از ترفندهای این سه گونهای که نام بردم، بهره برده باشم. برای همین است که مکان جغرافیایی رمان من، یعنی دیار نون، وجود خارجی روی نقشه جغرافیایی ندارد.
حتی رمان روضه نوح تلاش نکرده که روایتی ژورنالیستی از جنگ باشد. به همان اندازه که کشت و کشتار در فلسطین و این روزهای سوریه و یمن و عراق وحشتناک است و ما از آن منجز هستیم، به همان اندازه اتفاقهای جنگ تحمیلی هشت ساله، غیرانسانی است و نمیشود از آن تصویری غیرخشن به دست داد. اما تاکید میکنم که «روضه نوح» سوگواره مادرانی است که جگرگوشههای شان را در جنگ از دست دادهاند.
نمونه این مادران هم مادر سه شهیدی است که میگوید عکس دو فرزند شهیدش را نشان امام راحل میدهد و همین که احساس میکند امام قطره اشکی برگونهاش جاری شود، عکس فرزند سومش را نشان نمیدهد و میگوید که فرزند من شهید شده که ما شما را ناراحت نبینیم. از این تصویرها در رمان روضه نوح بیشمار است.
* با این وجود شما در برخی نقدهای وارد شده به رمانتان به سیاه نمایی از جنگ تحمیلی متهم شدهاید. اینکه گفته شده برخی از الفاظ و توصیفات شما از رزمندگان در شان آنها نیست را چه؟
در نظر بگیرید که الان پیکر ۱۷۵ تن از رفقای نوح که غواص بوده اند، به وطن بازگشته است و روایت میشود که دستهای اینها را بستهاند و زنده به گور کردهاند. در رمان «روضه نوح» من به جز این صحنهها، روایتی دیگر از دفاع به دست ندادهام.
اینها باید به همان شکل که رخ داده است، بازنمایی شود و با شکل و فرم خلاقانهای تبدیل به ادبیات شود تا برای آیندگان بماند و در ضمن در ادبیات جهان تاثیرگذار باشد.
* با این وجود گفته شده شیوه روایت شما از جنگ آن را امری سیاه در ذهن مخاطب به تصویر میکشد.
شیوه روایت من وام گرفته از شیوه روضهخوانی بر واقعه اتفاق افتاده برای امام حسین(ع) و هفتاد و دو تن از یارانش و بعد از اسارت بازماندگان است. این ساختار را از روزگار جنگ وام گرفتهام. خبرها و روایت ها و گزارش ها و عزاداری ها به همین گونه بوده است. مگر میشود سلمان هراتی بگوید: «باز امروز کسی را آوردند که سر نداشت» و یک عده بگویند که سلمان هراتی سیاه نمایی کرده است؟
و مگر میشود به روضهخوان واقعه تاسوعا و عاشورا گفت چون ذکر مصیبت میکند، دارد سیاه نمایی میکند. هنوز به خاطر دارم حتی وقتی رزمندگان به دیدار امام شان میرفتند و او از آن ها تعریف میکرد، آنها زار میزدند و سینه میزدند و با مشت محکم و گره کرده، فریاد میزدند.
آن که میگوید سیاه نمایی است، هدفی به جز مرزبندی ندارد و نمیدانم چه اصراری است یک عده از بیت المال هزینه کنند برای صف بندی و مرزبندی علیه ادبیاتی که تقلا میکند آینه روزگارش باشد.
* فکر نمیکنید روایتتان از جنگ بسیار رئال است و همین بیش از حد رئال بودن برای افرادی که تصویری ماورائی از آن دارند، سوء تفاهم ایجاد کرده؟ اصلا مخاطب و جامعه چقدر آماده پذیرش این تیپ از داستان است؟
من تلاش کردم مخاطب فکر کند در حال خواندن گزارشی مستند از جنگ است. اما به تدریج او را در فضای خاص داستانهای خودم فرو میبرم و حتی برخی منتقدان اشاره کردهاند که رگههای رئالیسم جادویی را در آن یافتهاند.
مثالش همان درخت خرما و سبز شدنش در دماغ نوح و بعدش است. نمونههای دیگری هم هست و نشانههایی که رمان را از فضای رئالیسم صرف دور میکند.
* جناب محمودی منتقدانتان میگویند رمانتان از منظر روایت هم گسسته است و حاشیه بر متن و خط اصلی داستانیاش غلبه کرده است. شما در این زمینه نظرتان چیست؟
این که می فرمایید از عمد است. شگرد و تکنیک غالبی است که در رمان «روضه نوح» به کار بسته ام. البته نقد فنی و تکنیکی و ساختاری این رمان مجالی می طلبد که در اینجا ترجیح میدهم به آن نپردازم و موکولش کنم به زمانی دیگر.
روایت رئالیستی و بکر حسن محمودی از جنگ تحمیلی و اشتیاق جوانان برای حضور در آن در کنار تصاویر و صحنههایی که او از جنگ تحمیلی توصیف کرده است در ماه های پس از انتشار اثر با حواشی و نقدهای متفاوتی روبرو شده است.
خبرگزاری مهر به همین بهانه و در قالب گفتگو با محمودی نظر وی را در مورد برخی از این نقدها جویا شده است. این گفتگو را در ادامه میخوانیم:
* جناب محمودی نزدیک به یک سال از انتشار رمان «روضه نوح» میگذرد و گویا به تازگی این رمان در آستانه چاپ دوم قرار گرفته است. در این مدت بحثهای زیادی درباره رمان شما مطرح شده که همگی یا مبنیبر دوست داشتن مطلق اثر است و یا به نوعی تکفیر آن. خودتان حس میکنید این نگاههای صفر و صدی به یک رمان با مضمون دفاع مقدس ناشی از چه باشد؟
آنها که ادبیات را به مثابه ادبیات میپندارند و با ادبیات متن سر و کار دارند، نقد ساختاری و خلاقه بر رمان «روضه نوح» انجام دادهاند که الزاما همهشان هم در تایید اثر نبوده است و به شکل منصفانهای هم نقاط ضعفش را گفتهاند و هم نقاط قوتش را. این دسته همواره به رشد و بلوغ ادبیات کمک کردهاند و نقدشان اگر موافق کار هم نباشد، به مولف کمک کردهاست تا در کارهای بعدی حرکت رو به جلو داشته باشم.
مخاطبان ادبیات داستانی که لذت متن برای شان مهم است، همواره مرا مورد لطف قرار دادهاند و از فضای کار و محتوایش بد نگفتهاند و بارها گفتهاند که خودشان را در آینه این اثر دیدهاند.
عدهای هم بودهاند که متعلق به جناح اقلیت و وابسته به جناح فکری خاصی هستند که وقتی میگویند ماست، سیاه است، به هیچ وجه نمیشود متقاعدشان کرد که ماست، سیاه نیست. راستش تنها در برابر بلوغ فکری ادبیات جنگ سنگاندازی میکنند. سابقهشان هم در برخورد با نویسندگانی مثل احمد دهقان، محمدرضا بایرامی، محمدکاظم مزینانی و امثالهم مشخص است. این ها از دانش آن چنانی هم برخوردار نیستند.
واکنش شان هم به رمان «روضه نوح» به قبل از انتشار آن برمیگشت و متاسفانه هنوز هم حاضر نیستند رمان را با دقت بخوانند و از برداشت ناصواب شان عذرخواهی کنند.
از حنجره اینها من به جز اختلاف افکنی نشنیدهام و نمیدانم چه اصراری دارند که خود را قیم همه بدانند. من در برابر این دسته تا به امروز سکوت کردهام و خودم را با برق نگاه مخاطبانی تسلی دادهام که از جنس آدمهای دیار نون هستند و جنگ را با گوشت و خون خود احساس کردهاند و در دفاع از خاک و دین شان از جان شان فروگذار نکردهاند.
* حواشی روضه نوح من را به یاد حواشی «من قاتل پسرتان هستم» احمد دهقان و «باغ تلو» مجید قیصری انداخت. شما خودتان را برای این برخوردها آماده کرده بودید؟
برخوردهای ناصواب کم بوده و بیشتر متعلق به کسانی بوده است که خود را دلواپس در هر زمینه روبه جلویی نشان میدهند.وقتی رفتارها تا به این اندازه انحصارگرایانه است، باید خودمان را آماده هزینههای زیادی بابت مستقل بودنمان بکنیم. بر رمان «روضه نوح» کسانی مثل محمدکاظم مزینانی، محمدرضا بایرامی و اکبر صحرایی و علی الله سلیمی نوشتهاند که دلخوش به آن ها هستم. دیگرانی هم هستند که چون رسانهای نشده، اجازه بدهید نام نبرم.
* با این حال روضه نوح را این روزها با الفاظی یاد میکنند که گویی اثری ضدجنگ است. به باور برخی منتقدان اثر شما روایتی رئالیستی و باجسارت از جنگ است. ممکن است بفرمایید داستان و تصاویری که در اثر آمده چقدر بر پایه استنادات تاریخی است؟
توجه داشته باشیم که رمان، نه گزارش است و نه خاطره است و نه تاریخ گویی. گرچه امکان دارد بنده در مقام مولف از ترفندهای این سه گونهای که نام بردم، بهره برده باشم. برای همین است که مکان جغرافیایی رمان من، یعنی دیار نون، وجود خارجی روی نقشه جغرافیایی ندارد.
حتی رمان روضه نوح تلاش نکرده که روایتی ژورنالیستی از جنگ باشد. به همان اندازه که کشت و کشتار در فلسطین و این روزهای سوریه و یمن و عراق وحشتناک است و ما از آن منجز هستیم، به همان اندازه اتفاقهای جنگ تحمیلی هشت ساله، غیرانسانی است و نمیشود از آن تصویری غیرخشن به دست داد. اما تاکید میکنم که «روضه نوح» سوگواره مادرانی است که جگرگوشههای شان را در جنگ از دست دادهاند.
نمونه این مادران هم مادر سه شهیدی است که میگوید عکس دو فرزند شهیدش را نشان امام راحل میدهد و همین که احساس میکند امام قطره اشکی برگونهاش جاری شود، عکس فرزند سومش را نشان نمیدهد و میگوید که فرزند من شهید شده که ما شما را ناراحت نبینیم. از این تصویرها در رمان روضه نوح بیشمار است.
* با این وجود شما در برخی نقدهای وارد شده به رمانتان به سیاه نمایی از جنگ تحمیلی متهم شدهاید. اینکه گفته شده برخی از الفاظ و توصیفات شما از رزمندگان در شان آنها نیست را چه؟
در نظر بگیرید که الان پیکر ۱۷۵ تن از رفقای نوح که غواص بوده اند، به وطن بازگشته است و روایت میشود که دستهای اینها را بستهاند و زنده به گور کردهاند. در رمان «روضه نوح» من به جز این صحنهها، روایتی دیگر از دفاع به دست ندادهام.
اینها باید به همان شکل که رخ داده است، بازنمایی شود و با شکل و فرم خلاقانهای تبدیل به ادبیات شود تا برای آیندگان بماند و در ضمن در ادبیات جهان تاثیرگذار باشد.
* با این وجود گفته شده شیوه روایت شما از جنگ آن را امری سیاه در ذهن مخاطب به تصویر میکشد.
شیوه روایت من وام گرفته از شیوه روضهخوانی بر واقعه اتفاق افتاده برای امام حسین(ع) و هفتاد و دو تن از یارانش و بعد از اسارت بازماندگان است. این ساختار را از روزگار جنگ وام گرفتهام. خبرها و روایت ها و گزارش ها و عزاداری ها به همین گونه بوده است. مگر میشود سلمان هراتی بگوید: «باز امروز کسی را آوردند که سر نداشت» و یک عده بگویند که سلمان هراتی سیاه نمایی کرده است؟
و مگر میشود به روضهخوان واقعه تاسوعا و عاشورا گفت چون ذکر مصیبت میکند، دارد سیاه نمایی میکند. هنوز به خاطر دارم حتی وقتی رزمندگان به دیدار امام شان میرفتند و او از آن ها تعریف میکرد، آنها زار میزدند و سینه میزدند و با مشت محکم و گره کرده، فریاد میزدند.
آن که میگوید سیاه نمایی است، هدفی به جز مرزبندی ندارد و نمیدانم چه اصراری است یک عده از بیت المال هزینه کنند برای صف بندی و مرزبندی علیه ادبیاتی که تقلا میکند آینه روزگارش باشد.
* فکر نمیکنید روایتتان از جنگ بسیار رئال است و همین بیش از حد رئال بودن برای افرادی که تصویری ماورائی از آن دارند، سوء تفاهم ایجاد کرده؟ اصلا مخاطب و جامعه چقدر آماده پذیرش این تیپ از داستان است؟
من تلاش کردم مخاطب فکر کند در حال خواندن گزارشی مستند از جنگ است. اما به تدریج او را در فضای خاص داستانهای خودم فرو میبرم و حتی برخی منتقدان اشاره کردهاند که رگههای رئالیسم جادویی را در آن یافتهاند.
مثالش همان درخت خرما و سبز شدنش در دماغ نوح و بعدش است. نمونههای دیگری هم هست و نشانههایی که رمان را از فضای رئالیسم صرف دور میکند.
* جناب محمودی منتقدانتان میگویند رمانتان از منظر روایت هم گسسته است و حاشیه بر متن و خط اصلی داستانیاش غلبه کرده است. شما در این زمینه نظرتان چیست؟
این که می فرمایید از عمد است. شگرد و تکنیک غالبی است که در رمان «روضه نوح» به کار بسته ام. البته نقد فنی و تکنیکی و ساختاری این رمان مجالی می طلبد که در اینجا ترجیح میدهم به آن نپردازم و موکولش کنم به زمانی دیگر.
مرجع : مهر