کد مطلب : ۲۵۷۱۴
گفتوگو با احمد رهدار
زیارت؛ پروژهای که شیعیان را در تاریخ به هم پیوند داده است
حرکت امام رضا(ع) از مدینه به سمت توس از همان ابتدا، نقشی تأثیرگذار در جامعه مسلمانان آن روز داشت و امروزه این تأثیرگذاری را با بررسی ادوار تاریخ میتوان تمدن ساز قلم داد کرد، حضور امامزادگانی همچون حضرت معصومه(س) نیز باعث تقویت این بعد تمدن سازی شد؛ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبر معظم انقلاب مراحل پنجگانه تکاملی انقلاب اسلامی یعنی تحقق انقلاب اسلامی، تأسیس نظام اسلامی، تشکیل دولت اسلامی، تحقق جامعه اسلامی و تشکیل تمدن بزرگ اسلامی را ذکر کردند، از این منظر نقش شهرهایی همانند مشهد باسابقه تمدن ساز بهواسطه حضور امام رضا (ع) قابلبررسی است.
در گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد رهدار، رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه قم به نقش شهرهای زیارتی در تمدن سازی اسلامی پرداختیم و نفس حضور مضجع یک حجت الهی را در این تمدن سازی بررسی کردیم، در ادامه این گفتوگو را بخوانید.
*با توجه به اینکه امروزه میلیونها نفر به شهرهایی مثل مشهد میآیند، نقش زیارت و شهرهای زیارتی در ایجاد تمدن اسلامی چیست؟
در بحث تمدن معمولاً از واحد شهر شروع نمیکنیم به این دلیل که تمدن یک ظرف بزرگ است و شهر و حتی کلانشهر برای این ظرف کوچکاند و تناسبی باهم ندارند، البته چند استثناء وجود دارد، گاهی بعضی از شهرها مستقیماً تأمینکننده یکی از عناصر هستیبخش یا قوامبخش یک تمدن میشوند مثلاً یک شهر، شهر علم یک تمدن میشود، لذا در تمدن اسلامی هرچند قاهره، نجف و قم شهر هستند اما نمیتوان آنها را نادیده گرفت، چون شهر قاهره حوزه الازهر، نجف حوزه نجف و قم حوزه قم را دارد و یکی از پایههای تمدنی علم است، لذا در این اماکن بااینکه شهر هستند اما برای زمینهسازی تمدن مهم میشوند.
نوع دیگر این شهرها که میتوان چهره تمدنی برایشان دید، شهرهایی هستند که کانونهای مذهبی یک تمدن میشوند، مثل مکه، مدینه، کربلا و مشهد؛ یک تمدن نیاز به نظامهای مختلف دارد، این شهرهایی که کانون مذهبی هستند با نظام اخلاقی و نظام باطنیِ معنایی یک تمدن، ارتباط مستقیمی دارند؛ این دو نظام، معنویت یک تمدن هستند که در هر تمدنی حتی در تمدنهای مادی هم وجود دارد، البته معنویت این نظامها هم مادی است، لذا شهری مثل مشهد صرفاً از حیث مذهبی با دو نظام بازیگر و مهم درون یک تمدن ارتباط پیدا میکند.
نکته مهم دیگر این است که اگر هرگونه قرائتی از یک تمدن شیعی داشته باشید بازهم نمیتوانید نجف، قم، کربلا و مشهد را حذف کنید، این شهرها در این تمدن بهشدت تأثیرگذارند، یعنی حتی اگر یک تمدن شیعی در آسیای جنوب شرقی ساخته شود، بازهم آن کانونی که نظام معنایی را برای این تمدن باید بسازد نجف و مشهد است و نه کوالالامپور.
نظام معنایی و نظام اخلاقی تمدن مانند هوا اهمیت دارد، هوایی که در همهجا هست و با همه نظامها و قسمتها ارتباط دارد، البته قرار نیست فضای تمدنی اخلاق فقط در حوزه علمیه باشد، برای اینکه یک تمدن سرپا بماند باید خیابان، بازار، ساحل، کارخانه، دانشگاه و همه نهادها و امکانش اخلاق تمدنی پیدا کند، لذا باید برای تمدن اسلامی یک کانون معنا ساز و اخلاق ساز شناسایی کنیم.
شما در نظرات گذشتهتان به کارکردهای تمدنی دین به خصوص اسلام اشارهکردهاید، از این منظر مضجع امام رضا(ع) بهعنوان یک حجت الهی در ایران کارکردی در تمدن سازی اسلامی دارد؟
ریچارد رورتی در تحلیلی مفهومی به این مسئله میپردازد که هویت چیست و ازاینجا به این پرسش میرسد که عناصر هویتساز در جوامع بشری چه چیزهایی هستند، او هویت را اینگونه تعریف میکند: نخستین، کوتاهترین و جامعترین پاسخی که انسان به کیستی خودش میدهد، کانون هویتش میشود، مثلاً از شما میپرسم کیستی؟ شما یکوقت میگویید، ایرانیم، اینجا ایرانیت کانون هویتساز شما میشود، در جای دیگری میگویید شیعهام، پس مذهب کانون هویتساز میشود، میگویید دانشجو هستم، پس صنف تو کانون هویتساز تو میشود، بعدازاین بررسی میگوید: «کدام از اینها به معنای دقیق کلمه هویتبخشاند و هویتهای مانا و پایدار میدهند؟ در پاسخ میگوید: «ماناترین نوع هویت، هویت دینی است که دیر تغییر میکند، چون دین یک ماهیتی دارد که میتواند با همه عناصر هویتساز دیگر بسازد، دین در جغرافیا میتواند باشد، در صنف میتواند باشد، در جنسیت میتواند باشد.»
خود این دین با چه چیزی استوار میشود؟ یعنی قوام یک دین به چیست؟ حتی سؤالی بنیادیتر این است که هستی دین چیست؟ من معتقدم حجت الهی، عامل هستیبخش دین است، لیکن بهصورت عامل طولی یعنی عامل اصلی نیست زیرا در نگاه ما عامل اصلی خداست.
همه ادیان یک حجت دارند، دینِ بدون حجت نداریم، حتی ادیان بشری مثلاً خود را به یک کنفوسیوس وصل کردهاند که معلوم نیست وجود دارد یا نه اما از او چیزی از جنس امام ساختهاند که دائماً خود را در ارجاع با آن تعدیل و تنظیم میکند، قوام میبخشد و رشد میدهد، بنابراین هیچ دینی نیست که نبی خود و حجت مخصوص خود را نداشته باشد.
کارکردهای حجت هم در سطح و هم در بعد متکثر هستند، حجت الهی تک ساحت نیست، حجت الهی همانقدر که میتواند برای من پزشک باشد، میتواند معلم اخلاق، مربی جنگ یا معمار ساخت مدینه هم باشد و مدیریتی جامع دارد، وجود حجت یک وجود منحصراً در زمان نیست، بلکه بر زمان هم هست، در زمان و بر زمان بودن، باهم متفاوت هستند، به دلیل این وجودِ بر زمانی امام است که وقتی میمیرد، بازهم کارکرد دارد، اگر امام رضا (ع) وجود در زمان داشت، وقتی از دنیا رفت، تمامشده بود، طبق اعتقاد ما حجت الهی به دلیل آن وجود بر زمانی بعد از مرگش هم کارکرد دارد.
امام رضا (ع) هویت معنایی با کارکرد انسجام بخش به ما میدهد، در توضیح این کارکرد انسجام باید بگویم آدمهایی که الآن داخل حرماند، همان آدمهایی هستند که بیرون حرم باهم اختلاف دارند، یعنی یکی حزب الف و یکی حزب ب است، اینها چرا در محدوده حرم اختلاف ندارند؟ وقتی داخل حرم میروید یک نوع احساس یگانگی با کل جمع و اجتماع میکنید و حل میشوید، یعنی آن وجه تمایز و وجه تشخص شما به نفع وجه جمعی مصادره میشود.
این اتفاق در تمامی کانونهای معنا ساز اتفاق میافتد، جغرافیای این کانون معنا ساز را میزان شعاع آن و میزان قرب افراد تعیین میکند، یعنی برای برخی با درک دنیایی، ساده و فیزیکال، حرم یعنی محدوده ساختمانی بعد از میدان بیتالمقدس، به این معنی که انگار امام رضا(ع) فقط داخل قبر است.
چرا حرم امام رضا(ع) آنجا باشد و جای دیگر نباشد؟ میخواهم بگویم اگر شما خود را در محضر قرار دهید دیگر فرق نمیکند به لحاظ جغرافیایی آنجا باشید یا جای دیگر، ما داخل حرم گناه نمیکنیم، چرا بیرون از حرم گناه میکنیم؟ چون احساس میکنیم امام رضا(ع) آنجا نیست، داخل حرم بهاینعلت گناه نمیکنیم که امام رضا (ع) را انگار میبینیم، اگر امام رضا(ع) را اینجا هم میدیدیم گناه نمیکردیم.
حال اگر برای یک شهر تمدن ساز مدل مشهد، در سطح معرفت عمومی، حرم را داخل دیوار حرم تعریف کردیم، مناسبات مربوط به حرم ازجمله زیارت را هم باید در شعاع همان دیوار ببریم، یعنی دیگر سخنی از مشهد نمیشود، فقط سخن از قلب مشهد میتواند کرد، مثلاً کسی که میرود شاندیز خودش را اصلاً زائر امام رضا(ع) نمیبیند، وقتی فرد شاندیز است به ذهنش هم خطور نمیکند که اینجا مهمان امام رضا(ع) است، لذا در شاندیز یک رفتار و در حرم رفتار دیگر دارد.
زیارت یک مفهوم تاریخی برای شیعه است، لطفاً از کارکردهای آن در طول زمانها و بر روند حضور شیعه در تاریخ بفرمایید و اینکه زیارت به معنی امروزه چگونه شکل گرفت؟
اکثر زیارتنامهها متعلق به بعد از امام رضا(ع) و دوران امام جواد (ع) است، ما مقاطع اسلام را به سه دوره تقسیم میکنیم، یک دوره از ابتدای ظهور اسلام تا کربلا، یک دوره از کربلا تا امام رضا(ع) و آخرین دوره از امام رضا(ع) تا حضرت حجت، این دورهها واقعاً به لحاظ شرایط باهم فرق دارند، دوره امام رضا (ع) به بعد دورهای است که شیعه بهشدت در فشار است و امام معصوم بهکل شیعه درخواست عام تقیه میدهد، ما هیچ دورهای اینچنین نداشتهایم، مواردی بوده که امام هفتم(ع) به علی بن یقطین دستور تقیه میدهند اما در مورد همه نگفتهاند اما امام جواد(ع) دستور تقیه عام میدهند، یعنی اوضاع آنقدر سخت است که همه باید در محاق بروند.
در این دوره تمامی ائمه(ع) بعد از امام رضا(ع) تا امام مهدی(ع)، امامان زیر ۱۰ سال هستند یعنی کودک هستند که به امامت میرسند، امامانی در سن ۶، ۷، ۸ یا ۹ ساله داریم به این معنی که زمینهساز ظهور امام مهدی پنجساله هستند و فشار اصلی این موضوع زمان امام جواد (ع) است بهعنوان اولین امامی که در کودکی امام شد، این دوره ویژگی دیگری دارد که تمامی انشقاقات وانشعابات شیعه تا امام رضا(ع) است و بعد از ایشان آنچنان استخوانبندی شیعه محکم گردید که شیعه دیگر انشقاق پیدا نکرد، پس این دوره، دوره خاصی است.
در این دوره چون به زمان غیبت نزدیک میشویم، شیعه باید سنگ بنای مدیریتی خود را بنا نهد و امام باید تأثیر خودش را بگذارد زیرابه زمانی نزدیک میشویم که بهظاهر امام در میان نیست و شیعه باید بهگونهای تربیت و مدیریت بشود و چنان انسجام گیرد که در غیبت امام بتواند پروژه امام را جلو ببرد؛ یکی از راهبردهای کلان که در این دوره توسط امامان معصوم بهویژه امام هادی (ع) طراحی شد پروژه زیارت است، زیارت که البته مدیون امام حسین(ع) است و حتی امام هادی(ع) هم در این زمینه با زیارت امام حسین(ع) کار میکند اما این پروژه به چه دلیل به وجود میآید؟
برای فهم این موضوع شما خود را مقایسه کنید با اهل سنت، اهل سنت میخواهند با کانونهای معناسازخودشان، پیوند برقرار کنند، چهکار باید بکنند؟ نهایتاً باید بروند مدینه النبی یا مکه که اولاً این رفتن هم پروژه شیعی است، یعنی یکی از مصادیق زیارت است، اینها هر کار بکنند، آن کار یکی از مصادیق زیارت بهعنوان مصادیق تام و ناب است اما مگر همه میتوانند مکه بروند؟
امام هادی (ع) پروژهای را میدهند که همه در یکزمان در آن شریک هستند، یک همایش به وجود میآید و شیعه هر جای دنیا هست قلبش کربلاست، حتی شیعهای که نتوانست به حسینیه برود به خاطر مداحی تلویزیون میگرید، امام هادی(ع) یک فرمولی داده است که ما را در فرای تاریخ به هم وصل میکند، من در شهر کلکته چیزی دیدم که برایم خیلی مهم بود، آنجا بود که فهمیدم چگونه امام حسین(ع) واقعاً سرمایه ماست.
شهر کلکته ۲۴ میلیون نفر جمعیت دارد و من هم تازه روز اول بود که آنجا رسیده بودم، مگر راحت است که آدم در میان ۲۴ میلیون نفر آدم در کشور هزار ادیان، همفکران مدل خود را پیدا کند؟ ۱۰ یا ۱۱ نفر یک پرچم را بالا آورده بودند و سینه میزدند و به سمتی حرکت میکردند، ناگهان احساس کردم واقعاً در یک شهر بزرگ با این مشخصات جای خود را یافتهام، وقتی من به این ۱۰ یا ۱۱ نفر پیوستم احساس کردم تمام سالهای عمرم را با اینها زندگی کردهام، آنها هم همین احساس را داشتند و نقطه وصل همه حسین(ع) بود.
پروژه زیارت پروژهای است که شیعه را در تاریخ به هم پیوند داده است، این وصف از سطح یک وصف قلبی شروع و تا یک شوی زیارت ادامه مییابد که اوج آن اربعین است، تعمد دارم که میگویم «شوی زیارت» چون آنجاست که زیارت را متبلور میکنیم و برای دنیا، حتی برای آنان که زیارت را نمیفهمند، به نمایش میگذاریم، اگر بتوانیم جایگاه ولی را کما هو حقه تبیین مفهومی کنیم، آنوقت ارزش و جایگاه رسالت زائر را تغییر دادهایم، این اتفاق باید بیفتد که گام اولش معرفتی است.
و ما الآن خیلی فاصلهداریم با این اتفاق؟
بله وقتی میگویم معرفتی – اعتقادی، حتی برای خود ما صادق است، من مثال را از خودم شروع کردم، من در اینجا استعداد گناه بیشتر دارم تا داخل حرم چون من درک خودم را از زائر محدود کردم و خوب جا نینداختم که اگر خوب جا بیفتد از حد معرفتی – اعتقادی شروع میشود تا به کارهای دیگر و وابستههای دیگری به حوزه عمل کشیده شود اما باید این سطح معرفتی را کلان بکنیم، مثلاً المانهای محسوس زیارتی دلیلی ندارد فقط در حاشیه حرم قرار بگیرد.
اگر بخواهیم بیشتر وارد فضای اجرایی شویم، برای شروع ایجاد یک تمدن از شهری مثل مشهد، چه باید کرد؟
شهری مثل سبزوار اگر بخواهد مردم قوچان را برای خودش مصادره کند، چطور میتواند؟ شما با امام رضا(ع) همه ما را مصادره میکنید، مصادره یعنی شما در مشهد نشستهاید و برنامه میریزید و من مثلاً از زابل میآیم و تسلیم برنامه شما میشوم و حتی شما من را دعوت نمیکنید بلکه این من هستم که آرزو دارم توفیق پیدا کنم و به مشهد بیایم، چیزی مثل ۲۸ صفر راه افتاده است و مردم را در شهرهای دیگر با تمام ادعاها و عرقهایی که دارند به غلغله انداخته است.
اینها میآیند و مصادره به نفع مشهد میشوند، در شهرهایی که رقابتهای مردم شناختی در آنها بالا است شما مشهد را با هرجای دیگر به رقابت درآورید واضح است مشهد پتانسیلی دارد که میتواند فضای رقابتی را به نفع خود مصادره کند، از پول و وقت و ظرفیت گرفته مردم درراه زیارت حاضرند هزینه کنند، لذا باید سرمایههای زیارت را شناخت و زیارت را مفهومی گسترده بخشید.*
*منبع: پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه شورای فرهنگی آستان قدس رضوی
در گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد رهدار، رئیس موسسه مطالعات و تحقیقات اسلامی فتوح اندیشه قم به نقش شهرهای زیارتی در تمدن سازی اسلامی پرداختیم و نفس حضور مضجع یک حجت الهی را در این تمدن سازی بررسی کردیم، در ادامه این گفتوگو را بخوانید.
*با توجه به اینکه امروزه میلیونها نفر به شهرهایی مثل مشهد میآیند، نقش زیارت و شهرهای زیارتی در ایجاد تمدن اسلامی چیست؟
در بحث تمدن معمولاً از واحد شهر شروع نمیکنیم به این دلیل که تمدن یک ظرف بزرگ است و شهر و حتی کلانشهر برای این ظرف کوچکاند و تناسبی باهم ندارند، البته چند استثناء وجود دارد، گاهی بعضی از شهرها مستقیماً تأمینکننده یکی از عناصر هستیبخش یا قوامبخش یک تمدن میشوند مثلاً یک شهر، شهر علم یک تمدن میشود، لذا در تمدن اسلامی هرچند قاهره، نجف و قم شهر هستند اما نمیتوان آنها را نادیده گرفت، چون شهر قاهره حوزه الازهر، نجف حوزه نجف و قم حوزه قم را دارد و یکی از پایههای تمدنی علم است، لذا در این اماکن بااینکه شهر هستند اما برای زمینهسازی تمدن مهم میشوند.
نوع دیگر این شهرها که میتوان چهره تمدنی برایشان دید، شهرهایی هستند که کانونهای مذهبی یک تمدن میشوند، مثل مکه، مدینه، کربلا و مشهد؛ یک تمدن نیاز به نظامهای مختلف دارد، این شهرهایی که کانون مذهبی هستند با نظام اخلاقی و نظام باطنیِ معنایی یک تمدن، ارتباط مستقیمی دارند؛ این دو نظام، معنویت یک تمدن هستند که در هر تمدنی حتی در تمدنهای مادی هم وجود دارد، البته معنویت این نظامها هم مادی است، لذا شهری مثل مشهد صرفاً از حیث مذهبی با دو نظام بازیگر و مهم درون یک تمدن ارتباط پیدا میکند.
نکته مهم دیگر این است که اگر هرگونه قرائتی از یک تمدن شیعی داشته باشید بازهم نمیتوانید نجف، قم، کربلا و مشهد را حذف کنید، این شهرها در این تمدن بهشدت تأثیرگذارند، یعنی حتی اگر یک تمدن شیعی در آسیای جنوب شرقی ساخته شود، بازهم آن کانونی که نظام معنایی را برای این تمدن باید بسازد نجف و مشهد است و نه کوالالامپور.
نظام معنایی و نظام اخلاقی تمدن مانند هوا اهمیت دارد، هوایی که در همهجا هست و با همه نظامها و قسمتها ارتباط دارد، البته قرار نیست فضای تمدنی اخلاق فقط در حوزه علمیه باشد، برای اینکه یک تمدن سرپا بماند باید خیابان، بازار، ساحل، کارخانه، دانشگاه و همه نهادها و امکانش اخلاق تمدنی پیدا کند، لذا باید برای تمدن اسلامی یک کانون معنا ساز و اخلاق ساز شناسایی کنیم.
شما در نظرات گذشتهتان به کارکردهای تمدنی دین به خصوص اسلام اشارهکردهاید، از این منظر مضجع امام رضا(ع) بهعنوان یک حجت الهی در ایران کارکردی در تمدن سازی اسلامی دارد؟
ریچارد رورتی در تحلیلی مفهومی به این مسئله میپردازد که هویت چیست و ازاینجا به این پرسش میرسد که عناصر هویتساز در جوامع بشری چه چیزهایی هستند، او هویت را اینگونه تعریف میکند: نخستین، کوتاهترین و جامعترین پاسخی که انسان به کیستی خودش میدهد، کانون هویتش میشود، مثلاً از شما میپرسم کیستی؟ شما یکوقت میگویید، ایرانیم، اینجا ایرانیت کانون هویتساز شما میشود، در جای دیگری میگویید شیعهام، پس مذهب کانون هویتساز میشود، میگویید دانشجو هستم، پس صنف تو کانون هویتساز تو میشود، بعدازاین بررسی میگوید: «کدام از اینها به معنای دقیق کلمه هویتبخشاند و هویتهای مانا و پایدار میدهند؟ در پاسخ میگوید: «ماناترین نوع هویت، هویت دینی است که دیر تغییر میکند، چون دین یک ماهیتی دارد که میتواند با همه عناصر هویتساز دیگر بسازد، دین در جغرافیا میتواند باشد، در صنف میتواند باشد، در جنسیت میتواند باشد.»
خود این دین با چه چیزی استوار میشود؟ یعنی قوام یک دین به چیست؟ حتی سؤالی بنیادیتر این است که هستی دین چیست؟ من معتقدم حجت الهی، عامل هستیبخش دین است، لیکن بهصورت عامل طولی یعنی عامل اصلی نیست زیرا در نگاه ما عامل اصلی خداست.
همه ادیان یک حجت دارند، دینِ بدون حجت نداریم، حتی ادیان بشری مثلاً خود را به یک کنفوسیوس وصل کردهاند که معلوم نیست وجود دارد یا نه اما از او چیزی از جنس امام ساختهاند که دائماً خود را در ارجاع با آن تعدیل و تنظیم میکند، قوام میبخشد و رشد میدهد، بنابراین هیچ دینی نیست که نبی خود و حجت مخصوص خود را نداشته باشد.
کارکردهای حجت هم در سطح و هم در بعد متکثر هستند، حجت الهی تک ساحت نیست، حجت الهی همانقدر که میتواند برای من پزشک باشد، میتواند معلم اخلاق، مربی جنگ یا معمار ساخت مدینه هم باشد و مدیریتی جامع دارد، وجود حجت یک وجود منحصراً در زمان نیست، بلکه بر زمان هم هست، در زمان و بر زمان بودن، باهم متفاوت هستند، به دلیل این وجودِ بر زمانی امام است که وقتی میمیرد، بازهم کارکرد دارد، اگر امام رضا (ع) وجود در زمان داشت، وقتی از دنیا رفت، تمامشده بود، طبق اعتقاد ما حجت الهی به دلیل آن وجود بر زمانی بعد از مرگش هم کارکرد دارد.
امام رضا (ع) هویت معنایی با کارکرد انسجام بخش به ما میدهد، در توضیح این کارکرد انسجام باید بگویم آدمهایی که الآن داخل حرماند، همان آدمهایی هستند که بیرون حرم باهم اختلاف دارند، یعنی یکی حزب الف و یکی حزب ب است، اینها چرا در محدوده حرم اختلاف ندارند؟ وقتی داخل حرم میروید یک نوع احساس یگانگی با کل جمع و اجتماع میکنید و حل میشوید، یعنی آن وجه تمایز و وجه تشخص شما به نفع وجه جمعی مصادره میشود.
این اتفاق در تمامی کانونهای معنا ساز اتفاق میافتد، جغرافیای این کانون معنا ساز را میزان شعاع آن و میزان قرب افراد تعیین میکند، یعنی برای برخی با درک دنیایی، ساده و فیزیکال، حرم یعنی محدوده ساختمانی بعد از میدان بیتالمقدس، به این معنی که انگار امام رضا(ع) فقط داخل قبر است.
چرا حرم امام رضا(ع) آنجا باشد و جای دیگر نباشد؟ میخواهم بگویم اگر شما خود را در محضر قرار دهید دیگر فرق نمیکند به لحاظ جغرافیایی آنجا باشید یا جای دیگر، ما داخل حرم گناه نمیکنیم، چرا بیرون از حرم گناه میکنیم؟ چون احساس میکنیم امام رضا(ع) آنجا نیست، داخل حرم بهاینعلت گناه نمیکنیم که امام رضا (ع) را انگار میبینیم، اگر امام رضا(ع) را اینجا هم میدیدیم گناه نمیکردیم.
حال اگر برای یک شهر تمدن ساز مدل مشهد، در سطح معرفت عمومی، حرم را داخل دیوار حرم تعریف کردیم، مناسبات مربوط به حرم ازجمله زیارت را هم باید در شعاع همان دیوار ببریم، یعنی دیگر سخنی از مشهد نمیشود، فقط سخن از قلب مشهد میتواند کرد، مثلاً کسی که میرود شاندیز خودش را اصلاً زائر امام رضا(ع) نمیبیند، وقتی فرد شاندیز است به ذهنش هم خطور نمیکند که اینجا مهمان امام رضا(ع) است، لذا در شاندیز یک رفتار و در حرم رفتار دیگر دارد.
زیارت یک مفهوم تاریخی برای شیعه است، لطفاً از کارکردهای آن در طول زمانها و بر روند حضور شیعه در تاریخ بفرمایید و اینکه زیارت به معنی امروزه چگونه شکل گرفت؟
اکثر زیارتنامهها متعلق به بعد از امام رضا(ع) و دوران امام جواد (ع) است، ما مقاطع اسلام را به سه دوره تقسیم میکنیم، یک دوره از ابتدای ظهور اسلام تا کربلا، یک دوره از کربلا تا امام رضا(ع) و آخرین دوره از امام رضا(ع) تا حضرت حجت، این دورهها واقعاً به لحاظ شرایط باهم فرق دارند، دوره امام رضا (ع) به بعد دورهای است که شیعه بهشدت در فشار است و امام معصوم بهکل شیعه درخواست عام تقیه میدهد، ما هیچ دورهای اینچنین نداشتهایم، مواردی بوده که امام هفتم(ع) به علی بن یقطین دستور تقیه میدهند اما در مورد همه نگفتهاند اما امام جواد(ع) دستور تقیه عام میدهند، یعنی اوضاع آنقدر سخت است که همه باید در محاق بروند.
در این دوره تمامی ائمه(ع) بعد از امام رضا(ع) تا امام مهدی(ع)، امامان زیر ۱۰ سال هستند یعنی کودک هستند که به امامت میرسند، امامانی در سن ۶، ۷، ۸ یا ۹ ساله داریم به این معنی که زمینهساز ظهور امام مهدی پنجساله هستند و فشار اصلی این موضوع زمان امام جواد (ع) است بهعنوان اولین امامی که در کودکی امام شد، این دوره ویژگی دیگری دارد که تمامی انشقاقات وانشعابات شیعه تا امام رضا(ع) است و بعد از ایشان آنچنان استخوانبندی شیعه محکم گردید که شیعه دیگر انشقاق پیدا نکرد، پس این دوره، دوره خاصی است.
در این دوره چون به زمان غیبت نزدیک میشویم، شیعه باید سنگ بنای مدیریتی خود را بنا نهد و امام باید تأثیر خودش را بگذارد زیرابه زمانی نزدیک میشویم که بهظاهر امام در میان نیست و شیعه باید بهگونهای تربیت و مدیریت بشود و چنان انسجام گیرد که در غیبت امام بتواند پروژه امام را جلو ببرد؛ یکی از راهبردهای کلان که در این دوره توسط امامان معصوم بهویژه امام هادی (ع) طراحی شد پروژه زیارت است، زیارت که البته مدیون امام حسین(ع) است و حتی امام هادی(ع) هم در این زمینه با زیارت امام حسین(ع) کار میکند اما این پروژه به چه دلیل به وجود میآید؟
برای فهم این موضوع شما خود را مقایسه کنید با اهل سنت، اهل سنت میخواهند با کانونهای معناسازخودشان، پیوند برقرار کنند، چهکار باید بکنند؟ نهایتاً باید بروند مدینه النبی یا مکه که اولاً این رفتن هم پروژه شیعی است، یعنی یکی از مصادیق زیارت است، اینها هر کار بکنند، آن کار یکی از مصادیق زیارت بهعنوان مصادیق تام و ناب است اما مگر همه میتوانند مکه بروند؟
امام هادی (ع) پروژهای را میدهند که همه در یکزمان در آن شریک هستند، یک همایش به وجود میآید و شیعه هر جای دنیا هست قلبش کربلاست، حتی شیعهای که نتوانست به حسینیه برود به خاطر مداحی تلویزیون میگرید، امام هادی(ع) یک فرمولی داده است که ما را در فرای تاریخ به هم وصل میکند، من در شهر کلکته چیزی دیدم که برایم خیلی مهم بود، آنجا بود که فهمیدم چگونه امام حسین(ع) واقعاً سرمایه ماست.
شهر کلکته ۲۴ میلیون نفر جمعیت دارد و من هم تازه روز اول بود که آنجا رسیده بودم، مگر راحت است که آدم در میان ۲۴ میلیون نفر آدم در کشور هزار ادیان، همفکران مدل خود را پیدا کند؟ ۱۰ یا ۱۱ نفر یک پرچم را بالا آورده بودند و سینه میزدند و به سمتی حرکت میکردند، ناگهان احساس کردم واقعاً در یک شهر بزرگ با این مشخصات جای خود را یافتهام، وقتی من به این ۱۰ یا ۱۱ نفر پیوستم احساس کردم تمام سالهای عمرم را با اینها زندگی کردهام، آنها هم همین احساس را داشتند و نقطه وصل همه حسین(ع) بود.
پروژه زیارت پروژهای است که شیعه را در تاریخ به هم پیوند داده است، این وصف از سطح یک وصف قلبی شروع و تا یک شوی زیارت ادامه مییابد که اوج آن اربعین است، تعمد دارم که میگویم «شوی زیارت» چون آنجاست که زیارت را متبلور میکنیم و برای دنیا، حتی برای آنان که زیارت را نمیفهمند، به نمایش میگذاریم، اگر بتوانیم جایگاه ولی را کما هو حقه تبیین مفهومی کنیم، آنوقت ارزش و جایگاه رسالت زائر را تغییر دادهایم، این اتفاق باید بیفتد که گام اولش معرفتی است.
و ما الآن خیلی فاصلهداریم با این اتفاق؟
بله وقتی میگویم معرفتی – اعتقادی، حتی برای خود ما صادق است، من مثال را از خودم شروع کردم، من در اینجا استعداد گناه بیشتر دارم تا داخل حرم چون من درک خودم را از زائر محدود کردم و خوب جا نینداختم که اگر خوب جا بیفتد از حد معرفتی – اعتقادی شروع میشود تا به کارهای دیگر و وابستههای دیگری به حوزه عمل کشیده شود اما باید این سطح معرفتی را کلان بکنیم، مثلاً المانهای محسوس زیارتی دلیلی ندارد فقط در حاشیه حرم قرار بگیرد.
اگر بخواهیم بیشتر وارد فضای اجرایی شویم، برای شروع ایجاد یک تمدن از شهری مثل مشهد، چه باید کرد؟
شهری مثل سبزوار اگر بخواهد مردم قوچان را برای خودش مصادره کند، چطور میتواند؟ شما با امام رضا(ع) همه ما را مصادره میکنید، مصادره یعنی شما در مشهد نشستهاید و برنامه میریزید و من مثلاً از زابل میآیم و تسلیم برنامه شما میشوم و حتی شما من را دعوت نمیکنید بلکه این من هستم که آرزو دارم توفیق پیدا کنم و به مشهد بیایم، چیزی مثل ۲۸ صفر راه افتاده است و مردم را در شهرهای دیگر با تمام ادعاها و عرقهایی که دارند به غلغله انداخته است.
اینها میآیند و مصادره به نفع مشهد میشوند، در شهرهایی که رقابتهای مردم شناختی در آنها بالا است شما مشهد را با هرجای دیگر به رقابت درآورید واضح است مشهد پتانسیلی دارد که میتواند فضای رقابتی را به نفع خود مصادره کند، از پول و وقت و ظرفیت گرفته مردم درراه زیارت حاضرند هزینه کنند، لذا باید سرمایههای زیارت را شناخت و زیارت را مفهومی گسترده بخشید.*
*منبع: پایگاه اطلاع رسانی دبیرخانه شورای فرهنگی آستان قدس رضوی
مرجع : مهر