کد مطلب : ۳۱۶۹۳
گفتوگو با دکتر ابراهیم حاجیانی، پژوهشگر و مدرس دانشگاه
در حوزه سیاست گذاری های فرهنگی بلا تکلیف هستیم/ مداحان قویتر از وعاظ عمل میکنند
رضا دستجردی: دکتر ابراهیم حاجیانی، مدیر گروه پژوهش های مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، مدرس دانشگاه است. با او درباره وضعیت عزاداریها و هیئتها به گفتوگو نشستیم. دکتر حاجیانی خودش اهل هیئت است و عضو هیات امنای دو مسجد نیز هست. تحلیلهای جالب و محققانه او را بخوانید؛
ارزیابی شما از تغییر و تحول الگوهای عزاداری و اعمال مذهبی در ماه محرم طی دهه های اخیر چیست؟ عمدتا چنین تلقی شده که شاهد گسترش ظاهرگرایی و افول محتوا، به موازات افزایش کمی اعمال و مناسک عاشورایی بوده ایم.
بخش عمده فرهنگ ما در مناسک آیینی خلاصه می شود که از این میان، عزاداری ها سهم بزرگی را به خود اختصاص داده اند، لذا نمی توان به این بخش از مظاهر دین داری در جامعه ایران بی اعتنا بود، ضمن اینکه حتی نمی توان نسبت به حوزه دین هم غفلت کرد، در حقیقت هر فرد علاقمند به حوزه علوم انسانی و علوم اجتماعی در ایران که به این جریان بی اعتنا باشد، حرف و نظرش واقع بینانه نخواهد بود. نکته مهم دیگر اینکه این اصل به هیچ عنوان جنبه ایدئولوژیک هم ندارد، ما چه دین دار باشیم، چه سکولار، نمی توانیم منکر اهمیت دین و مظاهر مهم و عمده دینداری در جامعه ایران باشیم. با این وجود بنده هم با نگاه به جنبه های توسعه یا عدم توسعه می گویم که جامعه ایران از راه دین می گذرد، البته شاید در همه جوامع اینطور باشد، منتها آن جوامعی که فرآیند مدرنیته و سکولاریزم را طی کرده اند این فرآیندها و قالب ها را برای خود تعریف و معین نموده اند، اما در جوامعی از این دست در غرب آسیا، در خاورمیانه و در جمع کشورهای اسلامی، نمی توان منکر اهمیت دین شد.
از یاد نبریم که بخش مهمی از مشارکت مردمی در عزاداری ها و مراسم های مرتبط، اعتقادی، باطنی و همدلانه است؛ حقیقتی که برگرفته از تربیت دینی ماست و نمی توان منکر آن شد و این همان عمق عاشورا، محرم و مفهوم کربلاست. حداقل نسل ما از کودکی پای منبر بزرگ می شوند و نسل جدید هم اینطور هستند. می خواهم پاسخ سوال شما را در یک زمینه بزرگتر بدهم و آن بحث دینداری است، باید دید شرایط کنونی دینداری در ایران چگونه است، همانطور که می دانید ما دینداری را به چند بعد تقسیم می کنیم، هر بعد آن هم یک وضعیت دارد، از بعد احساسی، جامعه ایران بسیار دیندار است و این حس در آن بسیار قوی است و مظاهر آن را می توان در عزاداری ها یافت، اگرچه می گوییم مفهوم عزاداری، منبر، محرم و روضه است اما عاشورا جنبه احساسی شیعه نیز هست، هرچند در عمق آن مفاهیم عدالت و آزادگی نیز به چشم می خورد، لذا همانطور که اشاره کردم بعد حسی دینداری در جامعه ایران بسیار مهم است، اما اگر از بعد رفتاری به حوزه دینداری بنگریم خواهیم دید که گرایش مان در این حوزه متوسط رو به پایین است، تبلورش را هم می توان در نماز و روزه و عبادت های فردی مشاهده کرد، دینداری از منظر اجتماعی نیز در موقعیت برتری نیست، نگاهی به برگزاری و مشارکت در نماز جماعت و سایر اجتماعات مذهبی غیر از عزاداری ها به خوبی نشانگر این حقیقت است، از دیگر ابعاد دینداری که باز در آن با ضعف روبرو هستیم، بعد معرفتی و شناختی باورهای دینی است، و اما بعد دیگر که به لحاظ روشنفکری نیز خیلی برایمان مهم است، بعد پیامدی دینداری یا همان اخلاق دینی است؛ تعبیری که حضرت رسول (ص) در خصوص تکمیل دین بیان فرمودند که متاسفانه در آن نیز ضعیف هستیم، بنابراین نمی توانیم بگوییم که آنهایی که از سطح دینداری ضعیف تری برخوردارند رفتار اخلاقی بهتری هم دارند، ظاهرا میان این دو ارتباطی وجود ندارد، هرچند در تئوری اینطور نیست، چون بخش اعظم تئوری های دینی اخلاقی هستند.
بنده به کمک دانشجویانم، سخنرانی های هشتاد منبر، در مجالس ختم در مساجد یا در مراسم تاسوعا و عاشورا و یا در ماه رمضان را تحلیل محتوا کردم، هشتاد درصد این منابر، پیام های اخلاقی بود و احکام پنج درصد آن را تشکیل می داد، با این همه در بعد پیامدی یا همان کنشگر ضعف داریم. در صورتی که شما مفهوم عزاداری را در چارچوب دینداری قرار دهید متوجه می شوید که در اکثر شاخص های این عنصر با مشکلات جدی و عمده مواجهیم، با آنچه گذشت حال باید دید ما چه انتظاری از خرده فرهنگ عزاداری در زمینه دینداری داریم؟ آیا انتظار داریم عزاداری به نحوی تبلور و تظاهر ایجاد کرده و جو ایجاد شود؟ یا بر عکس، انتظار داریم این مراسم به فرصتی برای تعمیق معارف دینی بدل گردد؟
از یاد نبریم که بخش مهمی از مشارکت مردمی در عزاداری ها و مراسم های مرتبط، اعتقادی، باطنی و همدلانه است؛ حقیقتی که برگرفته از تربیت دینی ماست و نمی توان منکر آن شد و این همان عمق عاشورا، محرم و مفهوم کربلاست. حداقل نسل ما از کودکی پای منبر بزرگ می شوند و نسل جدید هم اینطور هستند. می خواهم پاسخ سوال شما را در یک زمینه بزرگتر بدهم و آن بحث دینداری است، باید دید شرایط کنونی دینداری در ایران چگونه است، همانطور که می دانید ما دینداری را به چند بعد تقسیم می کنیم، هر بعد آن هم یک وضعیت دارد، از بعد احساسی، جامعه ایران بسیار دیندار است و این حس در آن بسیار قوی است و مظاهر آن را می توان در عزاداری ها یافت، اگرچه می گوییم مفهوم عزاداری، منبر، محرم و روضه است اما عاشورا جنبه احساسی شیعه نیز هست، هرچند در عمق آن مفاهیم عدالت و آزادگی نیز به چشم می خورد، لذا همانطور که اشاره کردم بعد حسی دینداری در جامعه ایران بسیار مهم است، اما اگر از بعد رفتاری به حوزه دینداری بنگریم خواهیم دید که گرایش مان در این حوزه متوسط رو به پایین است، تبلورش را هم می توان در نماز و روزه و عبادت های فردی مشاهده کرد، دینداری از منظر اجتماعی نیز در موقعیت برتری نیست، نگاهی به برگزاری و مشارکت در نماز جماعت و سایر اجتماعات مذهبی غیر از عزاداری ها به خوبی نشانگر این حقیقت است، از دیگر ابعاد دینداری که باز در آن با ضعف روبرو هستیم، بعد معرفتی و شناختی باورهای دینی است، و اما بعد دیگر که به لحاظ روشنفکری نیز خیلی برایمان مهم است، بعد پیامدی دینداری یا همان اخلاق دینی است؛ تعبیری که حضرت رسول (ص) در خصوص تکمیل دین بیان فرمودند که متاسفانه در آن نیز ضعیف هستیم، بنابراین نمی توانیم بگوییم که آنهایی که از سطح دینداری ضعیف تری برخوردارند رفتار اخلاقی بهتری هم دارند، ظاهرا میان این دو ارتباطی وجود ندارد، هرچند در تئوری اینطور نیست، چون بخش اعظم تئوری های دینی اخلاقی هستند.
بنده به کمک دانشجویانم، سخنرانی های هشتاد منبر، در مجالس ختم در مساجد یا در مراسم تاسوعا و عاشورا و یا در ماه رمضان را تحلیل محتوا کردم، هشتاد درصد این منابر، پیام های اخلاقی بود و احکام پنج درصد آن را تشکیل می داد، با این همه در بعد پیامدی یا همان کنشگر ضعف داریم. در صورتی که شما مفهوم عزاداری را در چارچوب دینداری قرار دهید متوجه می شوید که در اکثر شاخص های این عنصر با مشکلات جدی و عمده مواجهیم، با آنچه گذشت حال باید دید ما چه انتظاری از خرده فرهنگ عزاداری در زمینه دینداری داریم؟ آیا انتظار داریم عزاداری به نحوی تبلور و تظاهر ایجاد کرده و جو ایجاد شود؟ یا بر عکس، انتظار داریم این مراسم به فرصتی برای تعمیق معارف دینی بدل گردد؟
ارزیابی شما از وضعیت فعلی فرهنگ دینی به ویژه در عناصری چون هیئت، منبر و مداح چیست؟
بنده خود عضو هیئت امنای دو مسجد هستم، همیشه به پیش نمازها می گوییم که در این ایام پیش رو، به آنهایی که هیچ وقت به جز ایام محرم به مسجد نمی آیند، تمام آن حرف هایی که در طول سال نمی توانید بزنید را در این فرصت بزنید و انتظار داریم که این تظاهر دینداری یا تظاهر جشنواره ای به فرصتی برای تعمیق معارف دینی تبدیل شود. با شرایطی که تشریح شد اگر انتظارمان این باشد خب به موفقیتی نائل نخواهیم شد چون همانطور که شما نیز بر آن تاکید کردید و من هم با شما موافق هستم، بخشی از مراسم عزاداری ما حالت کارناوالی و جشنواره ای پیدا کرده و آن جنبه لازم باطنی و معنوی در آن وجود ندارد. در واقع مسئله ما در عزاداری ها این است که دوست داریم در این ایام به عنوان یک فرد دیندار یا نظام دیندار یا حکومت دینی، موجبات تذهیب نفس و دینداری را فراهم آورده و اصول و احکام را فراگیریم، اما این اتفاق مهم به دلایلی رخ نمی دهد، اول آنکه چون نظام تبلیغ ما در این ایام طبق نظم روتین و معمول خود کار می کند، در واقع انگیزه ای ندارد و ظاهرا این جمعیت را به عنوان مخاطب خوب نمی شناسد.
بنده در ایام محرم به هیئت الزهرای دانشگاه صنعتی شریف می روم، با وجود آنکه روحانیونی که در این محافل حاضر می شوند خود فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف اند و در قم نیز درس طلبگی و حوزه خوانده اند و باز حتی با وجود آنکه عنصر روشنفکری و روشن بینی در بین این قشر شرکت کننده در مراسم قوی است و دغدغه دارند، اما باز بخشی از این هدف محقق نمی شود، بیایید به این وجه از منظر سیاسی نیز نگاه کنیم، مثلا در همین چهار پنج سال گذشته، سخنرانی های ایراد شده در عزاداری ها، عمدتا سبک های سیاسی را دنبال می کنند، که نمونه بارز آن، مسئله برجام است، خود من با حضور در این محافل قدری اوقاتم تلخ شد و حس کردم آن جذابیتی که باید در این دست مراسم ها باشد نیست و در واقع کلیت مراسم هایمان هدفدار نیست، متاسفانه رسانه ملی هم اصلا به این مسائل نمی پردازد و در یک جمع بندی کلی می توان گفت که تنها وظیفه پر کردن وقت مردم را به عهده دارد و چندان موضوعات مهم فکری را دنبال نمی کند، تکلیف روحانیت هم مشخص است، انگیزه ندارد و قدری مسائل را سیاسی می بیند، مداحان هم بیشتر تجاری شده اند، آن رگه هایی که مثلا در هیئت خیاطان بازار تهران و جاهای دیگر می بینید خیلی کمرنگ شده است، متاسفانه باید با قطعیت گفت که اکثر منبری های مان ذهنیت تجاری و تبلیغاتی و ایجاد وجهه و چهره پیدا کرده اند و از آن چهره ای که خالصا و مخلصا و عمیقا درصدد ترویج ارزش های دینی و معرفت دینی باشند فاصله زیادی گرفته اند، آنهایی هم که اندک دغدغه ای داشته باشند سیاسی می شوند، اما نگاه دقیق تر به جریان فعلی منبر، تعارضی را نشان می دهد، آیا وقتی برجام مسئله اول کشور است و مقام معظم رهبری مرتبا در مورد آن صحبت می کنند، پیش نماز و خطیب ما می تواند به آن بی اعتنا باشد؟ این چالشی است که هنوز حلش نکرده ایم، از طرفی حکومت ما دینی است و باید مواضع آن در این دست مقاطع گفته شود، از طرف دیگر وقتی منبر را سیاسی کنیم در راستای ترویج ارزش ها گام بر نمی داریم، چطور می توان این دو جریان مخالف را با یکدیگر هم سو و هماهنگ کرد؟ علما و روحانیت دغدغه این همسویی را دارند اما متاسفانه چندان جور در نمی آید، چرا؟ چون یک خط قرمز خطرناک وجود دارد و آن این است که به محض اینکه وارد سیاست شوید مخاطب دچار مشکل می شود.
فراموش نکنید که مخاطب ما که عمدتا نسل جوان هستند که عزاداری هایشان قدری جنبه جشنواره ای و کارناوالی دارد و از آن طریق است که خودشان را عرضه و بیان می کنند، البته این خیلی هم اشکال ندارد، می گویند یا گریه کنید یا خودتان را به گریه حسین بزنید، باز همین هم برایمان مهم است، جامعه شناسی جوانان امروز می گوید که این نسل به فرهنگ لذت، مصرف و فراغت تمایل بسیاری دارد، بنابراین از هر روزنه ای برای حصول این مقاصد استفاده می کند. حال که همه چیز مدرن و نوین می شود، لاجرم عزاداری ها هم شکل مدرن پیدا می کند، نمی توانیم بگوییم که امروزه همه چیز مدرن شده اما عزاداری ها به همان سبک سنتی خود است، بدیهی است که عزاداری ها هم مدرن می شود و مراسم آن هم اشکال جدیدی به خود می گیرد، منتها مشکل مدرن شدن عزاداری های امروز آن است که در شکل جدید، معرفت و اخلاق دینی مفقود است که آن هم به باور من سه دلیل دارد، یکی خالی کردن دین از اخلاق است، دیگری سیاسی کردن دین و استفاده ابزاری از آن، و سوم عدم توجه به تغییرات فرهنگی و اجتماعی.
باید به این مهم توجه داشته باشیم که نظام تبلیغی، روحانیت و صدا و سیمای ما در جریان برگزاری مراسم عزاداری امام حسین، اصلا به این حقیقت توجه نمی کنند که این نسلی که به مراسم آمده، ذهنیت متفاوتی دارد، فکر می کنند همه اینها نمازخوان تمام عیار اند، گول جمعیت را می خورند، متوجه نیستند که اینها ذائقه ها و علایق متفاوتی دارند، نکته دیگر مرتبط با این معضل، فورمالیسم حاکم بر مکتب شیعه است؛ مشکلی که متاسفانه در میان علما نیز به چشم می خورد، ما در فقه شیعه اهمیت زیادی برای ظواهر امور قائل هستیم، همین بحثی که اخیرا بازتاب های گوناگونی داشته است را در نظر بیاورید، مفهوم امنیت اخلاقی امروز در جامعه چیست؟ می خواهند این را بگویند که شما در خانه خود می توانید هر کاری که دوست داشته باشید انجام دهید اما در عرصه عمومی نه، با فورمالیسم دینی، برداشت شکلی از مذهب ترویج می یابد، در حالی که خوب می دانیم عمق و مفهوم شیعه مملو از ارزش ها و قداست های والاست.
بنده در ایام محرم به هیئت الزهرای دانشگاه صنعتی شریف می روم، با وجود آنکه روحانیونی که در این محافل حاضر می شوند خود فارغ التحصیل دانشگاه صنعتی شریف اند و در قم نیز درس طلبگی و حوزه خوانده اند و باز حتی با وجود آنکه عنصر روشنفکری و روشن بینی در بین این قشر شرکت کننده در مراسم قوی است و دغدغه دارند، اما باز بخشی از این هدف محقق نمی شود، بیایید به این وجه از منظر سیاسی نیز نگاه کنیم، مثلا در همین چهار پنج سال گذشته، سخنرانی های ایراد شده در عزاداری ها، عمدتا سبک های سیاسی را دنبال می کنند، که نمونه بارز آن، مسئله برجام است، خود من با حضور در این محافل قدری اوقاتم تلخ شد و حس کردم آن جذابیتی که باید در این دست مراسم ها باشد نیست و در واقع کلیت مراسم هایمان هدفدار نیست، متاسفانه رسانه ملی هم اصلا به این مسائل نمی پردازد و در یک جمع بندی کلی می توان گفت که تنها وظیفه پر کردن وقت مردم را به عهده دارد و چندان موضوعات مهم فکری را دنبال نمی کند، تکلیف روحانیت هم مشخص است، انگیزه ندارد و قدری مسائل را سیاسی می بیند، مداحان هم بیشتر تجاری شده اند، آن رگه هایی که مثلا در هیئت خیاطان بازار تهران و جاهای دیگر می بینید خیلی کمرنگ شده است، متاسفانه باید با قطعیت گفت که اکثر منبری های مان ذهنیت تجاری و تبلیغاتی و ایجاد وجهه و چهره پیدا کرده اند و از آن چهره ای که خالصا و مخلصا و عمیقا درصدد ترویج ارزش های دینی و معرفت دینی باشند فاصله زیادی گرفته اند، آنهایی هم که اندک دغدغه ای داشته باشند سیاسی می شوند، اما نگاه دقیق تر به جریان فعلی منبر، تعارضی را نشان می دهد، آیا وقتی برجام مسئله اول کشور است و مقام معظم رهبری مرتبا در مورد آن صحبت می کنند، پیش نماز و خطیب ما می تواند به آن بی اعتنا باشد؟ این چالشی است که هنوز حلش نکرده ایم، از طرفی حکومت ما دینی است و باید مواضع آن در این دست مقاطع گفته شود، از طرف دیگر وقتی منبر را سیاسی کنیم در راستای ترویج ارزش ها گام بر نمی داریم، چطور می توان این دو جریان مخالف را با یکدیگر هم سو و هماهنگ کرد؟ علما و روحانیت دغدغه این همسویی را دارند اما متاسفانه چندان جور در نمی آید، چرا؟ چون یک خط قرمز خطرناک وجود دارد و آن این است که به محض اینکه وارد سیاست شوید مخاطب دچار مشکل می شود.
فراموش نکنید که مخاطب ما که عمدتا نسل جوان هستند که عزاداری هایشان قدری جنبه جشنواره ای و کارناوالی دارد و از آن طریق است که خودشان را عرضه و بیان می کنند، البته این خیلی هم اشکال ندارد، می گویند یا گریه کنید یا خودتان را به گریه حسین بزنید، باز همین هم برایمان مهم است، جامعه شناسی جوانان امروز می گوید که این نسل به فرهنگ لذت، مصرف و فراغت تمایل بسیاری دارد، بنابراین از هر روزنه ای برای حصول این مقاصد استفاده می کند. حال که همه چیز مدرن و نوین می شود، لاجرم عزاداری ها هم شکل مدرن پیدا می کند، نمی توانیم بگوییم که امروزه همه چیز مدرن شده اما عزاداری ها به همان سبک سنتی خود است، بدیهی است که عزاداری ها هم مدرن می شود و مراسم آن هم اشکال جدیدی به خود می گیرد، منتها مشکل مدرن شدن عزاداری های امروز آن است که در شکل جدید، معرفت و اخلاق دینی مفقود است که آن هم به باور من سه دلیل دارد، یکی خالی کردن دین از اخلاق است، دیگری سیاسی کردن دین و استفاده ابزاری از آن، و سوم عدم توجه به تغییرات فرهنگی و اجتماعی.
باید به این مهم توجه داشته باشیم که نظام تبلیغی، روحانیت و صدا و سیمای ما در جریان برگزاری مراسم عزاداری امام حسین، اصلا به این حقیقت توجه نمی کنند که این نسلی که به مراسم آمده، ذهنیت متفاوتی دارد، فکر می کنند همه اینها نمازخوان تمام عیار اند، گول جمعیت را می خورند، متوجه نیستند که اینها ذائقه ها و علایق متفاوتی دارند، نکته دیگر مرتبط با این معضل، فورمالیسم حاکم بر مکتب شیعه است؛ مشکلی که متاسفانه در میان علما نیز به چشم می خورد، ما در فقه شیعه اهمیت زیادی برای ظواهر امور قائل هستیم، همین بحثی که اخیرا بازتاب های گوناگونی داشته است را در نظر بیاورید، مفهوم امنیت اخلاقی امروز در جامعه چیست؟ می خواهند این را بگویند که شما در خانه خود می توانید هر کاری که دوست داشته باشید انجام دهید اما در عرصه عمومی نه، با فورمالیسم دینی، برداشت شکلی از مذهب ترویج می یابد، در حالی که خوب می دانیم عمق و مفهوم شیعه مملو از ارزش ها و قداست های والاست.
سیاست گذاری های فرهنگی نهادهای دولتی و حکومتی تا چه اندازه در خط سیر و تحول اشکال عزاداری ها در ایران موثر بوده است؟
آنچه در خصوص سیاست گذاری های فرهنگی نهادهای دولتی و حکومتی قابل ذکر است، مسئله سابقه داری است، طبعا نمی توان گفت که حوزه رسمی نسبت به فرهنگ بی اعتناست، اما مهم به کارگیری مداخلات پخته و دقیق در این حوزه است، امروزه دولت از کانال سازمان تبلیغات اسلامی و رسانه ملی در حوزه فرهنگ دخالت دارد، فرمایشات مقام معظم رهبری نیز به عنوان تبلور تمام جریانات و ورود مستقیم به موارد گوناگون، حد اعلای قضیه است، از جمله حکم ایشان در خصوص ممنوعیت قمه زنی، یا توصیه های دلسوزانه ایشان به مداحان. به باور بنده دولت نمی تواند موضعی خنثی در حوزه فرهنگ در پیش گیرد، این مصداق حتی در مورد دولت لیبرالیسم فرانسه نیز قابل تعمیم است، پس وظیفه دولت در این خصوص، تنظیم فرهنگ و مداخله در آن است، منتها این مداخلات، از طریق نهادهای مدنی عبور می کند، از بزرگ ترین آسیب های فعلی ما در شرایط کنونی، در پیش گرفتن سیاست مداخلات رسمی و صریح است، به روشنی پیداست که به کارگیری روش مداخلات صریح کاملا بی تاثیر است و اگر هم موثر باشد تاثیر مخرب بر جای می گذارد، به عنوان نمونه، یکی از جریان های موثر در فرآیند عزاداری ها در ایران، هیئت رزمندگان اسلام است که خود جریانی سازمان یافته می باشد، اتفاقا تبلور فعالیت های این هیئت را می توان در مداخلات آن در حوزه عزاداری ها دید، این مداخلات به هیچ عنوان بد نیست، اتفاقا ورود سالم ترین نهادها به این حوزه مایه امیدواری ماست، منتها به باور من نفس این مداخله که ورود علنی نهادهای رسمی به این حوزه است نمی تواند خیلی منشا اثر باشد.
نکته دیگر نظرگاه فارغ از حوزه سیاست گذاری های ما در عزاداری ها، به سیاست کلی فرهنگی ماست، در حقیقت نهادهای فرهنگی و سیاست گذار باید تمامی حوزه های فراغت و فرهنگ را به رسمیت بشناسند، اما همه اینها دچار تداخل شده اند، دولت به ویژه سازمان تبلیغات اسلامی، همه حوزه های فرهنگ را به حوزه دین و دین را هم به حوزه عزاداری ها تقلیل می دهد، این باعث می شود جوان حوزه های گوناگون را تشخیص ندهد که این نوعی تداخل است، حرف اصلی من این است که حوزه مداخله دین نباید در همه جریانات وارد شود، اما اگر ما این را نوعی چالش ندانیم، اعتقادمان به دین حداکثری نیز زیر سوال می رود، از طرف دیگر این مداخله جا را برای حوزه های دیگر نیز تنگ می کند، یعنی جوان ما نباید فراغت های لذت جویانه خود را در عزاداری های دینی بیاورد، اما جوان خواه ناخواه هیجانات و لذات خود را در این عرصه تخلیه می کند، چون مشروع است، مورد تایید خانواده است، پیش نماز تایید می کند و همه آن را می پذیرند، لذا سیاست گذاری های ما یا بی تاثیر بوده یا اگر موثر بوده با هزاران محدودیت و مشکل مواجه بوده است، نمونه اش قمه زنی است که درست است تا حدودی مانع اش شده ایم اما با سختی ها و فشارهای زیادی همراه بوده است، اما این را در نظر بگیرید که شاید بتوانیم این کنترل را یک بار انجام دهیم، اما همه ساله که نمی توانیم این کار را کنیم، این در حالیست که همه ما خوب می دانیم که فرمایشات مقام معظم رهبری، عاقلانه، عارفانه و بر مبنای تفکر دینی است، اما پس چرا این مداخلات به نتیجه نمی رسد؟ فکر می کنم باید از روش توجیه و اقناع استفاده کنیم، تصور می کنید با کسی که هشتاد سال است قمه می زند چه می توان کرد؟ باید صبر کنیم نسل بگذرد و اصلاح شود؟ تا آن موقع که آبروی شیعه رفته.
ما در حال حاضر در حوزه سیاست گذاری های فرهنگی گرفتار و بلا تکلیف هستیم، در هر حوزه ای که وارد می شویم به پیامدهای بدتری می رسیم، اگر هم ورود نکنیم باز با پیامدهای دیگری مواجهیم، اما به یاد داشته باشیم که یکی از راه های موجود در حل معضلاتی از این دست در دنیای امروز، راهکارهای مشارکتی است، در حقیقت سیاست گذاری می بایست مشارکتی و تعاملی باشد و نهادهای مدنی سیاست ها را پیشنهاد دهند، اما وقتی این پیشنهادات از بالا باشد، دردسرهای عمده ای پدید می آید، پس باید میزان دخالت رسمی را در فرهنگ به حداقل برسانیم، اگر دغدغه ای مثل قمه زنی در کشور وجود دارد، تنها مسئله را مطرح کنید و بگذارید نهادهای مدنی کار خودشان را بکنند، که البته لازمه این کنش، پیدایی فضایی است که نهادهای مدنی در آن انگیزه کار، فعالیت و تعامل داشته باشند، وجود نهادهای مدنی غیر فعال، تحت فشار، بی علاقه و بی انگیزه کمکی به ما نمی کند، اتفاقا ورودشان به این عرصه جنبه سیاسی هم پیدا می کند. پس ما در وهله نخست می بایست نهادهای مدنی را به رسمیت بشناسیم؛ اصلی که در سیاست گذاری های فرهنگی مان فراموش کرده ایم، مثلا این تدبیری که ما برای معضل ماهواره، عزاداری ها، یا قمه زنی اتخاذ می کنیم را به نهادهای مدنی بسپاریم، نظام تنها طرح مسئله و مشکل کند، البته ما در این حوزه هم مشکل داریم چون طرح مسئله به عهده خبرگان، علما و غیر دولتی هاست که ممکن است در این حوزه ورود نکنند، از آن طرف هم حوزه مسئله سازی نمی کند، دانشگاه هم که درگیر امورات خود است، حال ما با نگاه مثبت به طرح مسئله می پردازیم اما یک مقدار هم به صبر نیاز داریم، همه می دانیم که فرهنگ نیاز به کار تدریجی دارد اما موقع اجرا، این تدریج یادمان می رود و می خواهیم در اسرع وقت همه چیز را متحول کنیم.
نکته دیگر نظرگاه فارغ از حوزه سیاست گذاری های ما در عزاداری ها، به سیاست کلی فرهنگی ماست، در حقیقت نهادهای فرهنگی و سیاست گذار باید تمامی حوزه های فراغت و فرهنگ را به رسمیت بشناسند، اما همه اینها دچار تداخل شده اند، دولت به ویژه سازمان تبلیغات اسلامی، همه حوزه های فرهنگ را به حوزه دین و دین را هم به حوزه عزاداری ها تقلیل می دهد، این باعث می شود جوان حوزه های گوناگون را تشخیص ندهد که این نوعی تداخل است، حرف اصلی من این است که حوزه مداخله دین نباید در همه جریانات وارد شود، اما اگر ما این را نوعی چالش ندانیم، اعتقادمان به دین حداکثری نیز زیر سوال می رود، از طرف دیگر این مداخله جا را برای حوزه های دیگر نیز تنگ می کند، یعنی جوان ما نباید فراغت های لذت جویانه خود را در عزاداری های دینی بیاورد، اما جوان خواه ناخواه هیجانات و لذات خود را در این عرصه تخلیه می کند، چون مشروع است، مورد تایید خانواده است، پیش نماز تایید می کند و همه آن را می پذیرند، لذا سیاست گذاری های ما یا بی تاثیر بوده یا اگر موثر بوده با هزاران محدودیت و مشکل مواجه بوده است، نمونه اش قمه زنی است که درست است تا حدودی مانع اش شده ایم اما با سختی ها و فشارهای زیادی همراه بوده است، اما این را در نظر بگیرید که شاید بتوانیم این کنترل را یک بار انجام دهیم، اما همه ساله که نمی توانیم این کار را کنیم، این در حالیست که همه ما خوب می دانیم که فرمایشات مقام معظم رهبری، عاقلانه، عارفانه و بر مبنای تفکر دینی است، اما پس چرا این مداخلات به نتیجه نمی رسد؟ فکر می کنم باید از روش توجیه و اقناع استفاده کنیم، تصور می کنید با کسی که هشتاد سال است قمه می زند چه می توان کرد؟ باید صبر کنیم نسل بگذرد و اصلاح شود؟ تا آن موقع که آبروی شیعه رفته.
ما در حال حاضر در حوزه سیاست گذاری های فرهنگی گرفتار و بلا تکلیف هستیم، در هر حوزه ای که وارد می شویم به پیامدهای بدتری می رسیم، اگر هم ورود نکنیم باز با پیامدهای دیگری مواجهیم، اما به یاد داشته باشیم که یکی از راه های موجود در حل معضلاتی از این دست در دنیای امروز، راهکارهای مشارکتی است، در حقیقت سیاست گذاری می بایست مشارکتی و تعاملی باشد و نهادهای مدنی سیاست ها را پیشنهاد دهند، اما وقتی این پیشنهادات از بالا باشد، دردسرهای عمده ای پدید می آید، پس باید میزان دخالت رسمی را در فرهنگ به حداقل برسانیم، اگر دغدغه ای مثل قمه زنی در کشور وجود دارد، تنها مسئله را مطرح کنید و بگذارید نهادهای مدنی کار خودشان را بکنند، که البته لازمه این کنش، پیدایی فضایی است که نهادهای مدنی در آن انگیزه کار، فعالیت و تعامل داشته باشند، وجود نهادهای مدنی غیر فعال، تحت فشار، بی علاقه و بی انگیزه کمکی به ما نمی کند، اتفاقا ورودشان به این عرصه جنبه سیاسی هم پیدا می کند. پس ما در وهله نخست می بایست نهادهای مدنی را به رسمیت بشناسیم؛ اصلی که در سیاست گذاری های فرهنگی مان فراموش کرده ایم، مثلا این تدبیری که ما برای معضل ماهواره، عزاداری ها، یا قمه زنی اتخاذ می کنیم را به نهادهای مدنی بسپاریم، نظام تنها طرح مسئله و مشکل کند، البته ما در این حوزه هم مشکل داریم چون طرح مسئله به عهده خبرگان، علما و غیر دولتی هاست که ممکن است در این حوزه ورود نکنند، از آن طرف هم حوزه مسئله سازی نمی کند، دانشگاه هم که درگیر امورات خود است، حال ما با نگاه مثبت به طرح مسئله می پردازیم اما یک مقدار هم به صبر نیاز داریم، همه می دانیم که فرهنگ نیاز به کار تدریجی دارد اما موقع اجرا، این تدریج یادمان می رود و می خواهیم در اسرع وقت همه چیز را متحول کنیم.
به باور شما الگویی ایده آل از فرم و محتوای آیین های سوگواری وجود دارد و قابل دسترسی است؟
با وجود این انتقادات، الگویی هم از فرم و محتوای آیین های عزاداری وجود ندارد، اگر هم بوده الگوهای ایدئولوژیک چپ مارکسیستی است که آن هم شکست خورد، بنابراین می توان گفت که دولت هیچ گاه ناظر و هدایتگر خوبی نیست، به ویژه در حوزه فرهنگ، غربی ها هم بر همین اساس، مانع از دخالت دولت در حوزه فرهنگ می شوند، من همیشه می گویم مگر توان اداره و مدیریت ما از مارکسیست ها بیشتر است؟ مارکسیست ها در حوزه فرهنگ بسیار جدی بودند، وقتی چیزی را می گفتند باید آن را دنبال می کردند، مثل ما فرمال نبودند، برای ایدئولوژی خود، نمایشنامه نویس تربیت می کردند، رمان و تئاتر و فیلم سینمایی می نوشتند، و این بر خلاف ماست که ایدئولوژی مان اومانیستی بود و الهیات در آن جایی نداشت، ولی با ورود دولت در حوزه فرهنگ، از ارزش ها فاصله می گیریم و به نظام بوروکراتیک بر می خوریم، پس به معنای واقعی کلمه نمی توان دولتی را مثال زد که ناظر و هدایت کننده فرهنگ در یک کشور و جامعه است.
به نظر می رسد که نهادهای سیاستگذار حکومتی درصدد پالایش محتوای روضه ها و نوحه های ماه محرم بوده اند، اما این فرآیند چندان مورد استقبال اقشار مذهبی واقع نشده و با نوعی بی تفاوتی نسبت به این سیاست گذاری ها مواجه شده است.
فراموش نکنیم که مردم فرهنگ از بالا به پایین را نمی پذیرند، مردم آگاه شده اند و دانشگاه رفته اند، خودشان می توانند خوب و بد را تشخیص دهند، بدی بوروکراسی، تبدیل عنصر فرهنگی به قانون و آیین نامه است که نتیجه اش مبتذل از آب در می آید در حالی که فرهنگ یک عنصر معنایی است، تاکید مقام معظم رهبری بر رعایت پیوست فرهنگی از همین روست، ایشان ده سال پیش با هوشیاری فرمودند که در هر طرحی که می خواهد در کشور اجرا شود پیوست فرهنگی رعایت گردد، ما این نظریه را در شورای عالی انقلاب فرهنگی می آوریم، دکانی برایش درست می کنیم، بعد دوست عزیزمان آقای بنیانیان که فردی بسیار دغدغه مند است پای کار می آید و ناچار می شود چند آیین نامه در مسائل فرهنگی تعیین و تصویب کند، سپس آن مهندس عمرانی که می خواهد پروژه سد سازی را اجرا کند نگاهی به آیین نامه می اندازد و برای رفع تکلیف چند فرم را هم پر می کند و به این می گوییم پیوست فرهنگی، این توجیه، فاقد ارزش است چون به فرمایش مقام معظم رهبری ایمان نیاورده ایم، فرهنگ هم همینطور است، وقتی می گوییم ماهواره بد است، باید بدانیم ذاتا است، برای خانواده و فرزندان مان بد است، ایمان که آوردیم خودمان یا از آن استفاده نمی کنیم یا اگر استفاده کردیم، کنترلش می کنیم. پس وقتی فرهنگ وارد سیستم اداری شده و تبدیل به قانون و مقررات شود و نیروی انتظامی یا پیش نماز جماعت یا بسیج محلی بخواهند آن را اجرا شود مردم نمی پذیرند.
تصور می کنید مواجهه جریان نو اندیش حوزوی و روشنفکری دینی با مسئله عزاداری ها تا چه میزان در اصلاح امور آن نقش داشته است؟
نمی توان منکر نقش و اهمیت جریان روشنفکری دینی در جامعه شد، با این وجود من در مورد این جریان، ذکر چند نکته را لازم می دانم، به باور بنده جریان نو اندیشی ذاتا انتقادی و غیر مناسک گراست و طبیعی است که کمتر به پر شدن مساجد و خیابان و انبوه جمعیت توجه کند، چون سنتی فکر نمی کند و عمده دغدغه اش محتواست. این جریان حداقل مناسکی را که می پذیرد مناسک مدرن و امروزی است که در آن عمق و محتوای دینداری مردم و اخلاق در دین اهمیت فراوانی دارد و دغدغه های سیاسی در آن جایی ندارد، پس عدم موفقیت این جریان با ملاکی که ما در ذهن داریم چندان سازگار نیست، چون این قشر، موفقیت را در تعمیم دادن و انبوه کردن جمعیت نمی بیند. با این حال، یکی از عمده مشکلات این جریان، عدم هماهنگی با جریان رسمی و بدنه دولت است، این را می توان یکی از علل عدم موفقیت شان دانست، جریان نوگرایی باید بتواند حوزه را با خود همراه کند، در این مقطع، تعامل میان نوگرایی دینی و سنت مذهبی اهمیت بسیاری دارد، باید بتوانند مراجع و فضلا را با خود همراه کنند، عدم اتصال این دو نیز مخاطراتی را در پی دارد، وقتی جریان نوگرایی مستقیم با مردم صحبت کند، نمونه تعامل دکتر سروش با مردم پدید می آید و به سرعت موجب خالی شدن دل مردم می گردد چون بحث ها بیشتر عقلی و کلامی می شود. روحانیت سنتی نیز لازم است این نوگرایی را به رسمیت بشناسد و آن را سکولار و ضد دین نداند، آن جریان هم بداند که همه راه ها به قم ختم می شود، اما متاسفانه در شرایط کنونی، جریان نوگرا برای ایجاد تعامل و گفتگو، نه ابزار آن در اختیار دارد، و نه فضا و رسانه آن را.
علل موفقیت یا عدم موفقیت جریان های نو اندیش حوزوی و روشنفکری دینی در تغییر وضعیت عزاداری ها در ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
در حقیقت نخست با ارائه رسانه به جریان نوگراست که می توان موفقیت یا عدم موفقیت شان را ارزیابی کرد، اما به نظر من، این جریان با داشتن رسانه می تواند نفوذ خیلی خوبی داشته باشد، یکی از استراتژی های ما برای اصلاح جریان عزاداری ها هم لاجرم همین رویکرد است، اگرچه خصوصا در چند سال اخیر حساسیت سیاسی خاصی روی این جریان وجود دارد اما می توانند حرف اساسی بزنند چون ادبیات بلدند، زبان نسل جدید را می دانند، با زبان مدرنیته ارتباط برقرار می کنند و ... تنها تشکیکی که در این حوزه وجود دارد از منظر بنیه های سیاسی این جریان است که در قالب جنگ نرم تعریف شود، وگرنه این جریان می تواند به خوبی نجات بخش باشد، چاره ای هم جز این نیست، ما همواره بر وجود نهادهای مدنی تاکید داریم، خب نهادهای مدنی همین ها هستند، باید واقعیت این جریان را بپذیریم چون وجود دارد و حرف حساب می زند و اینکه جریان سنتی واقعا پاسخگو نبوده. فراموش نکنیم که مخاطب هم به حرف جریان نوگرا گوش می دهد، در حال حاضر چهار الی پنج میلیون نفر دانشجو در کشور مشغول تحصیل اند که بخش عمده ای از آنها هوادار این جریان و به دنبال حرف جدید و تعابیر نو هستند، می پرسیم چرا شریعتی یا سروش بالنسبه موفق بودند، چرا علامه محمد تقی جعفری یا آقای قرائتی در مباحث خود توفیق داشته اند، چون از یک زبان جدید استفاده می کنند، متاسفانه در روحانیت سنتی ما کسی که ادبیات و زبان نسل جدید را بداند وجود ندارد، چرا از آقای الهی قمشه ای که در هر هفت روز هفته در تلویزیون هست و برنامه دارد در ایام محرم استفاده مناسب و کارآمد نمی کنیم؟ کافی است آقای دکتر مهدی ناصری که متخصص مولاناست را به منبر بیاوریم، میلیون ها نفر جذب او می شوند، منتها به دلایل مختلف به او تریبون نمی دهیم.
به باور شما، راهکاری عملیاتی و تجویزی وجود دارد که بتوان با به کار بستن آن، هم به لحاظ فرم و هم به لحاظ محتوا، مجالس عزاداری را در مسیری بهتر هدایت کرد و روند کنونی را اصلاح نمود؟
دو نوع جریان عزاداری وجود دارد، جریانی که به جمعیت و نمایش و تظاهر نگاه می کند، و جریانی که به محتوا و کیفیت نظر دارد، ما باید در وهله نخست برای هدایت این مجالس، این دوگانه را از میان برداریم، بعد باید به سمت عمق و راهبرد تعمیق پیش رویم، در این میان، نیازی به شلوغ کردن نیست، هدف تعمیق اخلاق و معارف دینی است، راهبرد دیگر غیر سیاسی کردن است، امروزه به روشنی می بینیم که عزاداری ها در مساجد و حسینیه ها سیاسی شده اند چون منبر و مداح سیاسی اند، باید به کسانی میدان داد که جریان ساز و غیر سیاسی اند، لذا خطبا و سخنرانانی که گرایش های سیاسی آشکار ندارند از اهمیت بسیاری برخوردارند، نکته دیگر احیای عزاداری های سنتی است، البته صدا و سیما در این خصوص انصافا تلاشش را می کند، عزاداری های بوشهر، آباده، سوهانک و ... را نمایش می دهد، مقام معظم رهبری هم بر این مهم تاکید دارند، از پیر غلامان این مجالس نیز باید تقدیر شود، اینکه در صدا و سیما از ایشان تجلیل می شود پسندیده است اما شایسته است یک بار هم محضر مقام معظم رهبری بروند و آنجا هم تقدیر شوند، بالاخره مرجع رسمی هم لازم است. احیای عزاداری های سنتی از جنبه دیگری نیز قابل تامل است، طبع خیلی از آنهایی که به میان سالی رسیده اند تنها با عزاداری های سنتی هماهنگ است، خود من از سر ناچاری به مجالس عزاداری دانشگاه صنعتی شریف می روم، اگر در روستای خودمان بودم حتما آنجا می رفتم. اما مسئله دیگری هم که نباید فراموش کرد آن است که حجم و فشار تبلیغات دینی در زمان عزاداری ها بسیار زیاد است، رسانه ملی در ایام محرم و دیگر عزاداری ها می خواهد فقط پاسخ چند نفر را بدهد، اصلا برایش مهم نیست که مخاطب این برنامه و رویه را می پسندد یا نه، فقط می خواهد برنامه هایش را پر کند، آن هم به شکل صوری، با نجف یا حرم مطهر رضوی تماس می گیرد و می خواهد اشک مردم را درآورد، این بازی کردن با احساسات مردم است، نیازی به این همه فشار و هجمه تبلیغاتی نیست، به نظر من صدا و سیما می تواند برنامه های رایج و روتین خودش را دنبال کند، مدیریت رسانه باید تلاش کند اینقدر فضا را شلوغ نکند. مسئله حائز اهمیت دیگر، بحث کنترل مداحان است که مقام معظم رهبری هم بر آن تاکید دارند، باید تلاش شود قدری حجم و دامنه اهمیت فضای مداحی به نفع فضلا، روحانیت، و کسانی که حرفی برای گفتن دارند کاهش پیدا کند، پیش شرط آن هم است است که روحانیت هم به جریانات جدید فکری متصل شود و حرف یکدیگر را بفهمند، در غیر این صورت مداحان گوی سبقت را از آنان خواهند ربود، چون مداح در مقایسه با روحانی، قوی تر عمل می کند، پس باید خطبا و وعاظ را تقویت کرد، چگونه؟ اینگونه که محتوا را از طریق تعامل با جریانات نوگرا اخذ کرده و از زبان و ادبیات به روز استفاده کند.