کد مطلب : ۷۶۴۹
گفتوگو با سيدحسين موسوي رابطي
هيئت؛ مدرسه ما
تغيير نگاه به اين تنها ارگان اجتماعي که کاملاً وجهة ديني دارد، بسيار ناگهاني صورت گرفته در حالي که پشتيبانيهاي فرهنگي از آن به اندازة کافي نبوده است.
حداقل فايده بررسي موقعيت هيئتها در سالهاي اخير، بازخواني مسائلي است که امروز نظرات ضد و نقيضي دربارة آن وجود دارد و اگر نگوييم با اين کار الگوها و ضد الگوها را از هم جدا کردهايم، دست کم الگوهاي موفقي را که به صورت خودجوش و بر اساس توانمنديهاي فردي متوليان آن شکل گرفته و گاهي تجربههاي بسيار موفقي نيز از کار درآمدهاند، بازشناسي خواهيم کرد.
يکي از اين هيئتهاي موفق هيئت «صاحبالزمان (عج)» بود که سال اول تأسيس دبيرستان «صاحبالزمان(عج)» در شهر مقدس قم شکل گرفت؛ وجود مدير بادرايتي نظير «سيدحسين موسوي رابطي» در اين مدرسه در اوج فضاي روشنفکر زدة نيمة دوم دهه ۷۰(از سال ۱۳۷۷ به بعد)، هيئت را به يکي از خبرسازترين و جذابترين مسائل جاري مدرسه تبديل کرده بود.
من در طول چهار سال در دبيرستان و پيشدانشگاهي شاهد صاحبالزمان(عج) شاهد يکي از زيرکانهترين مديريتهاي علمي و فرهنگي از ايشان بودم.
حوزه مديريتي ايشان محل اجتماع بهترين معلمان آن دوره بوده است؛ چه در مدرسهای با امکانات مدرسه شاهد و چه در يک مدرسه دولتي قديمي.
با ورود هيئت به فضای مدرسه در نيمه دوم سال تحصيلي فضا کاملاً تغيير کرد و در اوج دينگريزيهايي که در آن زمان مد شده بود، واحد آموزشي تحت نظارت آقاي موسوي ويژگيهاي منحصر به فردي پيدا کرده بود.
متأسفانه هيئت صاحبالزمان(عج) پس از جدا شدن سيدحسين موسوي رابطي از فضاي آن واحد آموزشي، به همراه او از فضاي دبيرستان خارج شد و مديران بعدي زيرکي تربيتي موسوي را که کمتر جايي ديده ميشود، درک نکردند.
آقای موسوي چند سالي است که مديريت آموزش و پرورش ناحيه يک قم را بر عهده دارد؛ در گفتوگويي که صبح زود يک پنجشنبه در پايان سال ۱۳۸۷ با استاد قديميام، آقاي موسوي داشتم، از ايشان درباره ايدههاي تربيتيشان که از ایشان مدیری موفق ساخت، پرسیدم.
چگونگي رسيدن به اين مطلوب که «بدنه هيئت بايد نوبهنو شود» که از نظرات استاد است و همچنين پخش مديريت بين جوانان، افق طولاني مدت برنامههاي آموزشي و پرورشي ايشان و ... پرسيدم و پاسخ ايشان در ادامه به استحضار ميرسد.
***
هيئت محترم صاحبالزمان(عج) يک هيئت دانشآموزي بوده و هست؛ يادم هست در سالهاي اولية تأسيس مدرسة شاهد فضاي عمومي جامعه داراي مسموميتهاي خاصي بود که قاطبه دانشآموزان را دربرگرفته بود.
اين در حالي بود که جواناني که در ظاهر بسيار ناهنجار به نظر ميرسيدند، روح بسيار آمادهاي براي پرورش داشتند؛ اما زمينه لازم براي شکوفايي آنها وجود نداشت.
به نظر من تنها کتاب و دفتر و درس نيست که باعث رشد و تعالي انسان ميشود و يکي يکي طي کردن کلاسها به تنهايي نتيجهبخش نيست. اين موضوعي است که در متن تعاليم ديني نيز نهفته است.
من معتقدم تنها جايي که در آن جامعه ميتواند، در همة ابعادش رشد کند، محيط آموزش و پرورش است، مشروط بر آنکه نگاه ما يک نگاه جامع باشد؛ نگاهي که از دين اخذ شده باشد. با توجه به وظايفي که بر عهدة ما فرهنگيان آموزش و پرورش سپرده شده است، به نظر ميرسد مجموع فعاليتهاي ما دغدغههاي نظام مقدس جمهوري اسلامي را تأمين نميکند.
اگر ما کار تربيت نسل جوان در همة ابعادش را بر عهده نگيريم و بگوييم که قسمتي از کار بر عهده ما نيست و بهانه بياوريم که مثلاً اين قسمت کار به من محول نشده و ...، ادامة اين روند در آينده لطمههاي بزرگي به ما وارد ميکند؛ ما بايد با خود بينديشيم که آيا ما مسئول آنچه که در جامعه ميگذرد، نيستيم؟
در سال ۱۳۷۷ به نظر ميرسيد که جوانهايي که در مدرسه هستند، افکار و روحياتشان متفرق شده است و ما براي اينکه آنها را به يک سمت مشخص سوق دهيم، به فرمايش نبي مکرم اسلام (ص) مبني بر «تمسک به قرآن و اهل بيت (ع)» توجه کرديم.
به نظر من ما هر جا که به فرمايشهاي اهل بيت (ع) بيتوجهي کرديم، کم آورديم و هر جا که به فرمايش آنها توجه داشتيم، نورانيتي، غير قابل پيشبيني را مشاهده کردهايم.
هيئت صاحبالزمان (عج) در سال ۷۷، با کمک چند تن از برادران از جمله حجتالاسلام والمسلمين «سيد حسين مؤمني» از منبريان معروف قمي شروع به فعاليت کرد.
در ابتدا انجام فعاليتهاي آموزشي و کار هيئت با هم جور درنميآمد؛ اما عنايت اهل بيت (ع) که خودشان صاحب و گرداننده هيئت هستند، پشت کار بود.
عنايت شهدا هم بود و هيئت قوام و شور و نشاط خوبي پيدا کرد. کار به جايي رسيد که فرزندان شهدا که در سن ۱۷-۱۶سالگي بودند، به واسطه هيئت براي پدران شهيد خود مجلس بزرگداشت برگزار ميکردند و اين براي آنها غرورآفرين بود.
آنها هيئت را از آن خود ميدانستند، پس خودشان همة فعاليتها و امور هيئت را انجام ميدادند؛ اين موضوع جذابيت و لذت خاصي براي نوجوان و جوان در آن سن دارد؛ راه جذب جوانان اين است که کار را به خود آنها بسپاريم و البته روشن است که چنين کاري نيازمند رهبري و هدايت نيز است.
ما شبهاي چهارشنبه را براي جلسات هفتگي انتخاب کرديم و در مناسبتها مجلس برگزار ميکرديم و از عموم مردم در سطح شهر براي شرکت در جلسه دعوت ميکرديم.
مراسم معمولاً بعد از نماز مغرب و عشا بود و يک ساعت و نيم طول ميکشيد. ما وظايف متعددي نسبت به دانشآموزان داريم و بايد آنها را انجام دهيم.
احيای امر اهل بيت(ع) عين روشنفکری است. من معناي متداول روشنفکری را جامع نميدانم. در حقيقت روشنفکري اين است که انسان با ابزار و شرايط امروز دينش را کامل اجرا کند. برپايي هيئت صرفاً براي اجراي يک مراسم نيست.
اين ظاهر کار است؛ باطن اين جلسات همان هدفي است که دين مبين اسلام از ما ميخواهد؛ يعني اينکه کساني که مکتب تشيع را به عنوان مترقيترين تفکر مکتب الهي برگزيدهاند، افرادي باشند که هميشه دل و وجودشان آمادة جهاد براي اين دين شود.
سادهترين و ظاهريترين نفع عزاداري و توسل، گرفتن حاجتهاست؛ ولي هر کس به قدر معرفتش از آن بهره ميگيرد. هدف ما از برپايي جلسات اين بود که زمينه به گونهاي مهيا شود که همه مخاطبان منتظر واقعي امام زمان(عج) باشند و براي اين منظور تربيت شوند و لازمة رسيدن به اين هدف آشنايي دانشآموزان به حرکت و حيات پيامبر(ص) و ائمه(ع) بود.
خداوند در طول اين چند سال به ما نشان داد که چنين حيات معنوياي در هيئت باعث ميشود، فکر و ذهن بچهها رشد کند و از برکات اين هيئت اين بود که بچههايي که در چنين فضايي نفس کشيدند، بعد از چهار سال با رفتن به دانشگاهها، خودشان مبلغي براي اهل بيت(ع) ميشدند و با همين تفکر و آموزهها منشاء حرکت و جوشش بودند.
در آن برهه انتقاداتي بر جلسات بود و عدهاي معتقد بودند، ضرورتي در برپايي جلسات نيست، اما چون کار ما کمترين اخلالي در کار آموزش نداشت، انتقادات تأثيري در فضاي کار ما نگذاشت.
چند بعدي نگاه کردن به مدرسه از حيث توجه همزمان به آموزش و پرورش، درس و بحث و توجه به معنويات در آن جلسات و در آن فضا اتفاق افتاد.
احياي امر اهل بيت(ع) و فضاي معنوي ايجاد شده در مدرسه انگيزة مضاعفي براي تحصيل در جوانان به وجود آورده بود؛ به طوري که جوانان طوري تحصيل ميکردند که منشاء برکت براي اسلام باشند.
فضاي ايجاد شده اين امکان را براي ما فراهم کرد که کساني را که به دليل داشتن مشکلات بايد توجه بيشتري به آنها ميکرديم و آنهايي را که فکر ميکرديم از لحاظ آموزشي و پرورشي ميتوانند در آينده نيروهاي مفيدي بشوند، به هيئت دعوت ميکرديم و با گفتوگو و جلسات خصوصي آنها را به مباحث علاقهمند ميکرديم.
کمکم اين هيئت بود که در کار مديريت سهيم بود و به آن کمک ميکرد، اين موضوع در بسياري از مدارس هم که در آنها هيئت به معناي اخص آن وجود ندارد، صادق است؛ به اين معنا که تشکلهاي مذهبي باعث موفقيت مسئولان در کار مديريت ميشود.
موضوع مهمي که در هيئت ما به آن توجه ويژهاي داشتيم اين است که هيئت نيازمند خادم مقيد است و خادم مقيد هم يعني خادم جوان. به نظر من گردانندگان هيئت هر چهار - پنج سال يکبار تغيير کنند و بدنة آن بايد جوان شود، در غير اين صورت کسي جذب هيئت نميشود.
اين عدم تغيير مديريت همان چيزي است که در مساجد اتفاق افتاد و ما سعي کرديم، اين زهر را به پادزهر تبديل کنيم و در جهت کار تربيتي و ايجاد زمينة مشارکت دادن جوانان در زندگي و شرايط لذتبخش اما پرمسئوليت و واقعي استفاده کنيم.
شايد يکي از مسائلي که سبب شده، بسياري از ارگانهاي فرهنگي که زماني کارهاي بزرگي انجام دادند و انقلاب را رقم زدند، امروز دچار افول جدي بشوند، عدم جوانگرايي است. در حال حاضر هيئت امناي مساجد ما همه پيرمرد هستند و جوانان هم گرد آنها جمع نميشوند.
در گذشته رونق هيئتها و فعاليتها در مساجد به علت حضور جوانان بود. جوانان با علاقه مساجد را اداره ميکردند. از قضا بسياري از پيرمردهاي امروزي در مساجد همان جواناني هستند که در گذشته مساجد را اداره ميکردند، اما حالا انگيزة لازم را ندارند.
اين به معناي افول معنويت در آنها نيست، بلکه آنها کار خودشان را انجام دادهاند و حالا زمان آن رسيده دوباره جوانها وارد عرصه شوند. پيکره بايد عوض شود تا بازده افزايش يابد. زماني که ما زيارت عاشورا را با شور و علاقه راه انداختيم، خيلي از بچهها معناي عبارات زيارت عاشورا را نميفهميدند.
ولي حالا ديگر اينگونه نيست و کمتر کسي است که با چندين لايه از معاني عاشورا آشنا نباشد. اطلاعات بچهها بيشتر شده و اگر ما بخواهيم آن مجالس دوباره با همان شور و حال برگزار شود، کافي است، جوانان را وارد عرصه کنيم؛ همة کساني است که تجربة کافي در امور هيئات دارند، به اين نتيجه رسيدهاند که پيکره بايد جوان شود.
دغدغة من هميشه مذهبي شدن بچههاست و اگر بچهها قرار است کار گروهي انجام دهند، سعي دارم، کار مذهبي کنند.
درست است که در آموزش و پرورش فعلي يک سري موانع وجود دارد و زماني براي انجام فعاليت فرهنگي در نظر گرفته نشده، اما بايد بدانيم اين وظيفة ذاتي ماست که در امور تربيتي کار کنيم.
ما در يک جامعة ديني در قبال دين مردم مسئول هستيم؛ همان چيزي که خداوند اين همه اوصيا و پيامبران(ع) را براي آن فرستاده است. تمام تفکرات افراد مختلف براي نجات بشريت بعد از مدتي دچار تزلزل ميشوند. تنها روش و شيوة تربيتي مناسب، مکتب اهل بيت(ع) است و براي اين کار نيازي نيست که حتماً هيئت راه بيندازيم و سينه بزنيم.
همين که به اين نتيجه برسيم، بچهها را بايد به اين سمتوسو هدايت کنيم، نتيجة بزرگي است و راههاي بديع هر زمان در همان زمان، متولد خواهد شد.
نکتة قابل توجه ديگر دربارة هيئات رابطة بزرگترها با کوچکترهاست؛ اين رابطه بايد از سنخ رابطة رهبري باشد، نه مديريت. در هر تشکلي، رهبري نقش تعيينکنندهاي دارد و رهبر بايد پيکرة گردانندگان هيئت را جوان نگاه دارد و در چنين حالتي زمينة رشد و تعالي در هيئت بروز پيدا ميکند و اين جوانگرايي زمينهساز جذب نيروهاي بيشتر ميشود.
هنگامي که ميخواهيم با جوانان کار کنيم، بايد اجازه دهيم، خودشان کار کنند؛ در تجربة فعاليتهاي ما جوانان خودشان فکر ميکردند و اگر جايي لازم به توضيح بود و لازم بود حد و مرز يک تصميمي مشخص شود، ما دخالت ميکرديم.
ما در شکل کار دخالتي نداشتيم و بچهها احساس ميکردند، کار خودشان است؛ سعي ما اين بود که در تصميمات جزئي فقط صاحب يک رأي باشيم. اما در مواردي که نقش تعيينکننده دارد و ممکن است منشاء اختلاف باشد، حرف اول را يک نفر بايد بگويد.
از ويژگيهاي مهم يک رهبر در هيئت، آن است که نسبت سني مناسبي با سايرين داشته باشد و حداقل 10 سال از سن مدرسه و دبيرستان او گذشته باشد و 10 سالي پس از مدرسه در جامعه تجربه کسب کرده باشد تا بتواند اختلافات احتمالي را که ممکن است در حين کار پيش بيايد، برطرف کند. او بايد خستگيناپذير و داراي ويژگيهاي اخلاقي مناسب براي جذب سايرين باشد.
براي يک رهبر هيئت مهم است که کار به جايي برسد که وقتي منجي عالم بشريت(عج) ظهور کرد، جوانان هيئتي هم لبيکگو باشند؛ يعني غرض او اين است که جوانان تحت تربيت و رهبري او مصلح واقعي باشند؛ در حقيقت هيئات براي کساني تشکيل ميشوند که همة وجودشان را براي اين کار هديه کردهاند.
هدف نهايي هيئت، احياي دين در بشريت است و يک هدايتگر خوب در يک تشکل ديني و مذهبي با تمسک به انديشههاي اهل بيت(ع) و با جوانگرايي ميتواند راه حلهاي مناسب را براي رسيدن به مقصد نهايي براي هيئت پيدا کند.