کد مطلب : ۸۸۸۹
کرشمه خسروانی
یا مخالف یا بیداد به طرز همایون
عراق میرود. پشت سنگی کمین میکند و زن و مردی را میبیند. زن (زینب) دختر اسحاق موصلی و همسرش عبدالله سلام قریشی، والی عراق است. یزید دل به زن میبندد و میخواهد به هر طریقی که شده، او را تصاحب کند. معاویه برای خشنودی دل پسرش، دسیسه میکند تا شوهر زن را فریب دهد و ...
«سیدمهدی شجاعی» در نمایشنامه «کرشمه خسروانی» برههای از تاریخ اسلام را در سه پرده روایت میکند. این کتاب سومین جلد از مجموعه «متون فاخر» انتشارات نیستان و شامل پردههای ماهور، نوا و همایون است. پرده ماهور، شامل درآمدی با عنوان «شاهد مخالف» و دو صحنه با نامهای «زیرافکند» و «محیر» است و در پرده دوم با عنوان «نوا»، درآمد «شاهد مویه» و چهار صحنه «نهفت»، «حزین»، «نیریز» و «عشاق» را میخوانیم.
پرده سوم که «همایون» نام دارد، شامل درآمدی با نام «شاهد مغلوب» و صحنهای با عنوان «جامهدران» است.
به نظر میرسد، مفهوم «جوانمردی» به عنوان یک ارزش اخلاقی و اولیه انسانی و ذکر و یاد «ائمه معصومین (ع)» از مهمترین دغدغههای سیدمهدی شجاعی است. در این اثر هم، قلم ایشان فتوت امام حسین (ع) را به تصویر میکشد و به قول استاد: «حرکت زیبا و راهیانه امام به «کرشمه خسروانی» تعبیر شده یا مخالفت با ظلم و ستم و بیداد، به شیوه حسینی یا همایونی.»
سیدمهدی شجاعی در کارنامه فعالیتهای ادبی، هنری و فرهنگیاش، مدیریت انتشارات برگ، سردبیری مجله رشد جوان، عضویت در هیئت مدیره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیریت بخش فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، معاونت تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسئول و سردبیر مجله نیستان، چند دوره عضویت در هیئت داوران جشنواره بینالمللی تئاتر و سینمای فجر و ... را داراست.
«کشتی پهلوگرفته»، «دست دعا، چشم امید»، «بر محمل بال ملائک»، «بوی سبز پونهها»، «از دیار حبیب»، «پدر، عشق، پسر»، «متقین»، «آفتاب در حجاب»، «صمیمانه با جوانان وطنم»، «ضیافت»، «ضریح چشمهای تو»، «دو کبوتر، دو پنجره، یک دیوار»، «عشق به افق خورشید»، «خار و دل»، «سانتاماریا»، «رسم بر این است»، «غیر قابل چاپ»، «مردان و رجزهایشان» و ... نمونههایی از آثار سیدمهدی شجاعی است. با وجود این، بهترین معرفی از استاد برای دوستداران و ارادتمندانش این است که او «سیدمهدی شجاعی» است.
این مختصر را با گوشهای از درآمد «شاهد مویه» از پرده «نوا» کوتاه میکنم تا در ادامه، پاسخ استاد به پرسشهای خیمه درباره کتاب به استحضار رسد.
زینب: هیچچیز به اندازه چشمانتظاری، توانفرسا و طاقتسوز نیست.
آن هم انتظار مسافری که هیچ زمانی را برای آمدنش، معین نکرده است. اگر بدانی که یک روز صبح ... در باقی اوقات شبانهروز، کمی آرام و قرار میگیری.
اگر گفته باشد که صلا› ظهر، بقیه نمازهایت را با حضور قلب میخوانی. اگر شنیده باشی که گرگ و میش غروب، از انتهای یک غروب تا ابتدای غروب دیگر، به هزار کار، غیر انتظار میرسی.
اگر یقین کنی که خروسخوان سحر، گاه آمدنش را مژده خواهد داد، فقط تا سحر، ستاره میشماری و تا شام دیگر، ستارهها را به دست خورشید میسپاری.
اگر نشانی از ظهور، در گاوگُم شبانگاهان گذاشته باشد، دست از سر روز برمیداری و آفتاب را به حال خودش وامیگذاری.
انتظار! انتظار! انتظار!
چه میشد اگر خدا تو را نمیآفرید؟!
لطفاً بفرمایید در نگارش نمایشنامه «کرشمه خسروانی» از کدام منابع تاریخی و تحقیقی استفاده کردهاید؟
اصل داستان یا داستان اصلی را به طور اتفاقی از کتاب «زهرالربیع» نوشته مرحوم سیدنعمتالله جزایری دیدم. (در نهایت در دو تا سه صفحه) و طرق گوناگونی را برای دستیابی به منابع اصلیتر یا اصیلتر طی کردم. یکی از منابعی که بیش از بقیه توجهم را جلب کرد و تقریباً اساس کار قرار گرفت، کتاب: «قمقام زخّار و صمصام تبّار» نوشته فرهادمیرزا ملقب به معتمدالدوله بود. همزمان با طراحی اسکلت کار، باید تحقیقات وسیعی درباره شخصیتهای اصلی و جانبی و شرایط تاریخی و جغرافیایی آن مقطع از تاریخ صورت میگرفت. برای این منظور به منابعی از قبیل: منتهیالآمال، تاریخ خلفا، تاریخ امویان، تاریخ اسلام، ریاصین الشریفه، کشف الغمه، تجار الانوار، طلیق بن الطلیق، کتب رجایی و ... مراجعه کردم.
در کتاب «زندگانی امام حسین (ع)» نوشته «زینالعابدین رهنما» همسر عبدالله سلام، «ارینب» نام دارد و «ابودردا» و «ابوهریره» به اتفاق هم به خواستگاری او برای یزید میروند. همچنین در کتاب مذکور «دختر معاویه» وجود دارد و گفتوگوهایی بین او و معاویه، در کتاب وجود دارد. این اختلافات با آنچه در نمایشنامه «کرشمه خسروانی» هست، ناشی از چیست؟
وجود تفاوت و اختلاف روایت در نسخههای گوناگون تاریخی، طبیعی و ناگزیر است. وقتی در مسئلهای مثل تاریخ ولادت پیامبر خاتم (ص) که بزرگترین اتفاق عالم است، هفت روز اختلاف روایت به چشم میخورد، اختلاف در مسائل جزی و کماهمیت چندان غریب نیست. مضاف بر اینکه در بازآفرینی حوادث تاریخی، نویسنده هم سهمی و نقشی به سزا دارد و تا آنجا که حقایق و معارف، مخدوش نشود، میتواند دیدگاه و سلیقه خودش را اعمال کند.
در نمایشنامه به وضوح چهره ناخوشایند از «ابوهریره» و «ابودردا» ارائه شده است و مردم زمان هم انسانهایی کاملاً بیخرد و نادان ترسیم شدهاند. در حالی که به زعم عدهای از استادان، روایت چنین وضعیتی در لایههای رویین جامعه آن زمان هرگز درست نیست و جامعهشناسی و روانشناسی مردم آن زمان از پیچیدگیهای خاص خود برخوردار است. آیا پرداخت به این موضوع مطابق با آنچه در «کرشمه خسروانی» آمده است، از اقتضائات یک نمایشنامه است یا شما در قالب یک نمایشنامه، تاریخی را روایت کردهاید که هر ناظر دیگری هم باید همینطور آن را ببیند؟
اتفاقاً در «کرشمه خسروانی» یکی از نکاتی که بهشدت مورد عنایت و اهتمام نویسنده بوده است، شخصیتپردازی دقیق و وسواسآمیز است و پرهیز جدی از تقسیمبندی شخصیتها به مطلق سیاه و سفید.
دورهای که در فضای فعالیت مطبوعاتی، صفحهآرایی و کارهای گرافیکی روزنامه و مجله را هم خودمان انجام میدادیم، برای فاصله خاکستری میان سفید و سیاه صددرصد، اصطلاح «ترام» را بهکار میبردیم که از ۵ درصد و ۱۰ درصد شروع میشد تا ۸۰ درصد و ۹۰ درصد، چون با اصطلاحات امروزی گرافیک و بهویژه کامپیوتر آشنا نیستم، نمیدانم که هنوز این لفظ «ترام» برای طیف وسیع خاکستری بهکار برده میشود یا معادل دیگری دارد. در «کرشمه خسروانی» تمام شخصیتها در یک تقسیمبندی مطلق سیاه و سفید قرار نمیگیرند. بهجز شخصیت امام حسین (ع) که ذاتاً در حیطه عصمت و سفیدی مطلق قرار دارد و نقطه مقابل، یزید و معاویه که مطلقاً سیاهی و ظلمتاند، شخصیتهای دیگر مثل ابوهریره و ابودرداء و رفیق و عبدالله سلام و اسحاق موصلی و حتی زینب، در نقاط گوناگون این طیف خاکستری قرار دارند و بهنسبت بُعد و قُربشان نسبت به منبع نور از «ترام» ۵ درصد تا ۹۰ درصد برخوردارند؛ برای نمونه همین شخصیت ابوهریره و ابودرداء که اشاره فرموردید، بههیچوجه عین هم نیستند و حتی بر یک نقطه از طیف خاکستری بر هم منطبق نمیشوند. وجوه تمایز این دو شخصیت، در گفتوگوها و تعاملات با یکدیگر و جریانهای گوناگون بهطور کامل محسوس است.
برخی معتقدند، امکان تلفیق حقایق تاریخی با تخیل، در ارائه آثار هنری امکانپذیر نیست و در نقل وقایع تاریخی درباره موضوعات مقدسی چون «زندگانی ائمه (ع)» ناگزیر از تحمل فضای خشک و بیروح کاملاً روایی هستیم. عدهای نیز معتقدند، فضای معنوی ذکر ائمه (ع) نیازی به پرداختها و لطایف هنرمندانه ندارد و چه بسا که خطا در چنین پرداختهایی راه به بیراهه برد. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
اگر یک نگین آسمانی و درخشان، در اختیار شما قرار بگیرد، برای ساختن یک انگشتر حاضرید، یک پایه یا رکاب ساده و سبک و معمولی برایش انتخاب کنید یا بسازید؟ با این همه دلیل و برهان که آن نگین، در ذات و بهقدر کافی زیباست و از هرگونه زینتبخشی و تجملی مستغنی است؟! یا نه، تمام همت و تلاش و سلیقه و اندیشه خود را بهکار میگیرید تا بهترین ظرف برای مظروف کمنظیرتان تدارک کنید؟
این مثال عیناً و دقیقاً و بهطور کامل بر بحث ما منطبق نیست - به این دلیل که رابطه فرم و محتوا در یک اثر هنری، رابطه فیزیکی و از جنس ظرف و مظروف نیست - ولی برای تقریب به ذهن، درخور اعتناست. یک اثر خوب، زمانی به باور جان مخاطب مینشیند و بر او تأثیر ماندگار میگذارد که از بیان خوب و محمل بلیغ بهرمند باشد.
برخی از استادان پرداختن صریح به «موضوعات دینی» را چندان مناسب نمیدانند. از طرفی داشتن «موضع دینی» و در عین حال نپرداختن به موضوعات دینی به طور مستقیم ظرافتهای خاص خود را میطلبد. به نظر شما حدود و ثغور چنین تفکری برای راه نیافتن به حیطه افراط و تفریط در کجاست؟
ما - یعنی من و همه همدلان و همدردان و همراهان- سالهاست که برای دستیابی به بیانها و قالبهای جذاب و غیر مستقیم، برای مضامین دینی و مفاهیم مذهبی، تلاش میکنیم؛ اما توجه داشته باشیم که بیان مستقیم و پرداختی صحیح هم همیشه در همه موارد، مذموم و نکوهیده نیست. غرض اینکه تمرکز و تلاش برای کشف راههای غیر مستقیم، نباید غفلت ما از تأثیر بیان مستقیم و پرداخت صحیح مضامین دین و معرفتی را باعث شود.
در مورد پرداخت غیر مستقیم مفاهیم دینی –که بهطور عمده مقصود، پرداخت نفری است- از توفیق و نبود توفیق، در تناسب همهجانبه فرم و محتوا جستوجو باید کرد؛ بهعبارتی اگر یک داستان یا مفهوم دینی، قالب مناسب خود را یافته باشد و با آن آمیخته و عجین شده باشد، به نحوی که انفکاک این دو از یکدیگر به سادگی امکانپذیر نباشد، آن اتفاق مطلوب، رخ میدهد، وگرنه کار دچار ضعف و شعارزدگی و تأثیر معکوس و در نهایت نقض غرض میشود.
ممکن است این سؤال نامتعارفی باشد؛ اما اگر صلاح میدانید، کمی درباره وجه تسمیه کتاب و وجه تسمیه پردهها، درآمدها و صحنههای هر پرده توضیح دهید.
اجازه بفرمایید که کشف این وجه از کار را به عهده خواننده بگذاریم تا خواننده را از لذت این کشف محروم نکنیم و هماینکه خودم از نیل به یک ارزیابی دقیق محروم نشوم.ارزیابی چه موردی؟
من قصد داشتهام که در این کار، به قول قدما، طرحی نو دراندازم و اسم و مضمون و حال و هوای دستگاهها و گوشههای موسیقی ایرانی را در خدمت یا مساعدت انتقال مفاهیم مورد نظرم بگیرم و چون این تجربه، تازه و بدیع و بیسابقه است، همچون سیاهمشقهای پیشین، به نقد و نظر مخاطب محتاج هستم. باید بفهمم که آیا پیامهای ارسالی گیرندههای مخاطب دریافت شده است یا نه؟ و اگر نشده است، در پیام و کیفیت ارسال و امواج و سیگنالهای آن تجدید نظر کنم. در چاپ بعد یا کارهای بعد؛ اما برای اینکه این سؤال به کلی بیپاسخ نماند و آنچه عرض کردم، مخاطبان عزیز خیمه را دچار سردرگمی نکند، در مورد اسم کتاب توضیحی اجمالی عرض میکنم:
این نمایشنامه، دو اسم دارد؛ یکی: «کرشمه خسروانی» و دیگری: «مخالف بیداد بهطرز همایون». اهالی موسیقی –که بنده به دلیل عوام بودن در این وادی بهیقین جزو آنها نیستم- تعریف هرکدام از این نامها را بهطور مستقل، میشناسند: کرشمه-خسروانی-مخالف-بیداد-طرز-همایونی. و حال و هوای هرکدام از این گوشهها و دستگاه همایون را بهخوبی درمییابند؛ اما از ترکیب این نامها، دو اسم جدید پدید آمده و عنوان یک حرکت جوانمردانه، بینظیر و شگفتانگیز حضرت اباعبداله الحسین (ع) قرار گرفته است؛ بهعبارتی حرکت زیبا و راهیانه امام (ع) به «کرشمه خسروانی» تعبیر شده و یا مخالفت با ظلم و ستم و بیداد به شیوه حسینی یا همایونی
ماجرا از این قرار است که روزی یزید برای شکار آهو به صحرایی دورتر از شام و نزدیکتر به «سیدمهدی شجاعی» در نمایشنامه «کرشمه خسروانی» برههای از تاریخ اسلام را در سه پرده روایت میکند. این کتاب سومین جلد از مجموعه «متون فاخر» انتشارات نیستان و شامل پردههای ماهور، نوا و همایون است. پرده ماهور، شامل درآمدی با عنوان «شاهد مخالف» و دو صحنه با نامهای «زیرافکند» و «محیر» است و در پرده دوم با عنوان «نوا»، درآمد «شاهد مویه» و چهار صحنه «نهفت»، «حزین»، «نیریز» و «عشاق» را میخوانیم.
پرده سوم که «همایون» نام دارد، شامل درآمدی با نام «شاهد مغلوب» و صحنهای با عنوان «جامهدران» است.
به نظر میرسد، مفهوم «جوانمردی» به عنوان یک ارزش اخلاقی و اولیه انسانی و ذکر و یاد «ائمه معصومین (ع)» از مهمترین دغدغههای سیدمهدی شجاعی است. در این اثر هم، قلم ایشان فتوت امام حسین (ع) را به تصویر میکشد و به قول استاد: «حرکت زیبا و راهیانه امام به «کرشمه خسروانی» تعبیر شده یا مخالفت با ظلم و ستم و بیداد، به شیوه حسینی یا همایونی.»
سیدمهدی شجاعی در کارنامه فعالیتهای ادبی، هنری و فرهنگیاش، مدیریت انتشارات برگ، سردبیری مجله رشد جوان، عضویت در هیئت مدیره کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیریت بخش فرهنگی روزنامه جمهوری اسلامی، معاونت تولید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مدیر مسئول و سردبیر مجله نیستان، چند دوره عضویت در هیئت داوران جشنواره بینالمللی تئاتر و سینمای فجر و ... را داراست.
«کشتی پهلوگرفته»، «دست دعا، چشم امید»، «بر محمل بال ملائک»، «بوی سبز پونهها»، «از دیار حبیب»، «پدر، عشق، پسر»، «متقین»، «آفتاب در حجاب»، «صمیمانه با جوانان وطنم»، «ضیافت»، «ضریح چشمهای تو»، «دو کبوتر، دو پنجره، یک دیوار»، «عشق به افق خورشید»، «خار و دل»، «سانتاماریا»، «رسم بر این است»، «غیر قابل چاپ»، «مردان و رجزهایشان» و ... نمونههایی از آثار سیدمهدی شجاعی است. با وجود این، بهترین معرفی از استاد برای دوستداران و ارادتمندانش این است که او «سیدمهدی شجاعی» است.
این مختصر را با گوشهای از درآمد «شاهد مویه» از پرده «نوا» کوتاه میکنم تا در ادامه، پاسخ استاد به پرسشهای خیمه درباره کتاب به استحضار رسد.
زینب: هیچچیز به اندازه چشمانتظاری، توانفرسا و طاقتسوز نیست.
آن هم انتظار مسافری که هیچ زمانی را برای آمدنش، معین نکرده است. اگر بدانی که یک روز صبح ... در باقی اوقات شبانهروز، کمی آرام و قرار میگیری.
اگر گفته باشد که صلا› ظهر، بقیه نمازهایت را با حضور قلب میخوانی. اگر شنیده باشی که گرگ و میش غروب، از انتهای یک غروب تا ابتدای غروب دیگر، به هزار کار، غیر انتظار میرسی.
اگر یقین کنی که خروسخوان سحر، گاه آمدنش را مژده خواهد داد، فقط تا سحر، ستاره میشماری و تا شام دیگر، ستارهها را به دست خورشید میسپاری.
اگر نشانی از ظهور، در گاوگُم شبانگاهان گذاشته باشد، دست از سر روز برمیداری و آفتاب را به حال خودش وامیگذاری.
انتظار! انتظار! انتظار!
چه میشد اگر خدا تو را نمیآفرید؟!
لطفاً بفرمایید در نگارش نمایشنامه «کرشمه خسروانی» از کدام منابع تاریخی و تحقیقی استفاده کردهاید؟
اصل داستان یا داستان اصلی را به طور اتفاقی از کتاب «زهرالربیع» نوشته مرحوم سیدنعمتالله جزایری دیدم. (در نهایت در دو تا سه صفحه) و طرق گوناگونی را برای دستیابی به منابع اصلیتر یا اصیلتر طی کردم. یکی از منابعی که بیش از بقیه توجهم را جلب کرد و تقریباً اساس کار قرار گرفت، کتاب: «قمقام زخّار و صمصام تبّار» نوشته فرهادمیرزا ملقب به معتمدالدوله بود. همزمان با طراحی اسکلت کار، باید تحقیقات وسیعی درباره شخصیتهای اصلی و جانبی و شرایط تاریخی و جغرافیایی آن مقطع از تاریخ صورت میگرفت. برای این منظور به منابعی از قبیل: منتهیالآمال، تاریخ خلفا، تاریخ امویان، تاریخ اسلام، ریاصین الشریفه، کشف الغمه، تجار الانوار، طلیق بن الطلیق، کتب رجایی و ... مراجعه کردم.
در کتاب «زندگانی امام حسین (ع)» نوشته «زینالعابدین رهنما» همسر عبدالله سلام، «ارینب» نام دارد و «ابودردا» و «ابوهریره» به اتفاق هم به خواستگاری او برای یزید میروند. همچنین در کتاب مذکور «دختر معاویه» وجود دارد و گفتوگوهایی بین او و معاویه، در کتاب وجود دارد. این اختلافات با آنچه در نمایشنامه «کرشمه خسروانی» هست، ناشی از چیست؟
وجود تفاوت و اختلاف روایت در نسخههای گوناگون تاریخی، طبیعی و ناگزیر است. وقتی در مسئلهای مثل تاریخ ولادت پیامبر خاتم (ص) که بزرگترین اتفاق عالم است، هفت روز اختلاف روایت به چشم میخورد، اختلاف در مسائل جزی و کماهمیت چندان غریب نیست. مضاف بر اینکه در بازآفرینی حوادث تاریخی، نویسنده هم سهمی و نقشی به سزا دارد و تا آنجا که حقایق و معارف، مخدوش نشود، میتواند دیدگاه و سلیقه خودش را اعمال کند.
در نمایشنامه به وضوح چهره ناخوشایند از «ابوهریره» و «ابودردا» ارائه شده است و مردم زمان هم انسانهایی کاملاً بیخرد و نادان ترسیم شدهاند. در حالی که به زعم عدهای از استادان، روایت چنین وضعیتی در لایههای رویین جامعه آن زمان هرگز درست نیست و جامعهشناسی و روانشناسی مردم آن زمان از پیچیدگیهای خاص خود برخوردار است. آیا پرداخت به این موضوع مطابق با آنچه در «کرشمه خسروانی» آمده است، از اقتضائات یک نمایشنامه است یا شما در قالب یک نمایشنامه، تاریخی را روایت کردهاید که هر ناظر دیگری هم باید همینطور آن را ببیند؟
اتفاقاً در «کرشمه خسروانی» یکی از نکاتی که بهشدت مورد عنایت و اهتمام نویسنده بوده است، شخصیتپردازی دقیق و وسواسآمیز است و پرهیز جدی از تقسیمبندی شخصیتها به مطلق سیاه و سفید.
دورهای که در فضای فعالیت مطبوعاتی، صفحهآرایی و کارهای گرافیکی روزنامه و مجله را هم خودمان انجام میدادیم، برای فاصله خاکستری میان سفید و سیاه صددرصد، اصطلاح «ترام» را بهکار میبردیم که از ۵ درصد و ۱۰ درصد شروع میشد تا ۸۰ درصد و ۹۰ درصد، چون با اصطلاحات امروزی گرافیک و بهویژه کامپیوتر آشنا نیستم، نمیدانم که هنوز این لفظ «ترام» برای طیف وسیع خاکستری بهکار برده میشود یا معادل دیگری دارد. در «کرشمه خسروانی» تمام شخصیتها در یک تقسیمبندی مطلق سیاه و سفید قرار نمیگیرند. بهجز شخصیت امام حسین (ع) که ذاتاً در حیطه عصمت و سفیدی مطلق قرار دارد و نقطه مقابل، یزید و معاویه که مطلقاً سیاهی و ظلمتاند، شخصیتهای دیگر مثل ابوهریره و ابودرداء و رفیق و عبدالله سلام و اسحاق موصلی و حتی زینب، در نقاط گوناگون این طیف خاکستری قرار دارند و بهنسبت بُعد و قُربشان نسبت به منبع نور از «ترام» ۵ درصد تا ۹۰ درصد برخوردارند؛ برای نمونه همین شخصیت ابوهریره و ابودرداء که اشاره فرموردید، بههیچوجه عین هم نیستند و حتی بر یک نقطه از طیف خاکستری بر هم منطبق نمیشوند. وجوه تمایز این دو شخصیت، در گفتوگوها و تعاملات با یکدیگر و جریانهای گوناگون بهطور کامل محسوس است.
برخی معتقدند، امکان تلفیق حقایق تاریخی با تخیل، در ارائه آثار هنری امکانپذیر نیست و در نقل وقایع تاریخی درباره موضوعات مقدسی چون «زندگانی ائمه (ع)» ناگزیر از تحمل فضای خشک و بیروح کاملاً روایی هستیم. عدهای نیز معتقدند، فضای معنوی ذکر ائمه (ع) نیازی به پرداختها و لطایف هنرمندانه ندارد و چه بسا که خطا در چنین پرداختهایی راه به بیراهه برد. نظر شما درباره این موضوع چیست؟
اگر یک نگین آسمانی و درخشان، در اختیار شما قرار بگیرد، برای ساختن یک انگشتر حاضرید، یک پایه یا رکاب ساده و سبک و معمولی برایش انتخاب کنید یا بسازید؟ با این همه دلیل و برهان که آن نگین، در ذات و بهقدر کافی زیباست و از هرگونه زینتبخشی و تجملی مستغنی است؟! یا نه، تمام همت و تلاش و سلیقه و اندیشه خود را بهکار میگیرید تا بهترین ظرف برای مظروف کمنظیرتان تدارک کنید؟
این مثال عیناً و دقیقاً و بهطور کامل بر بحث ما منطبق نیست - به این دلیل که رابطه فرم و محتوا در یک اثر هنری، رابطه فیزیکی و از جنس ظرف و مظروف نیست - ولی برای تقریب به ذهن، درخور اعتناست. یک اثر خوب، زمانی به باور جان مخاطب مینشیند و بر او تأثیر ماندگار میگذارد که از بیان خوب و محمل بلیغ بهرمند باشد.
برخی از استادان پرداختن صریح به «موضوعات دینی» را چندان مناسب نمیدانند. از طرفی داشتن «موضع دینی» و در عین حال نپرداختن به موضوعات دینی به طور مستقیم ظرافتهای خاص خود را میطلبد. به نظر شما حدود و ثغور چنین تفکری برای راه نیافتن به حیطه افراط و تفریط در کجاست؟
ما - یعنی من و همه همدلان و همدردان و همراهان- سالهاست که برای دستیابی به بیانها و قالبهای جذاب و غیر مستقیم، برای مضامین دینی و مفاهیم مذهبی، تلاش میکنیم؛ اما توجه داشته باشیم که بیان مستقیم و پرداختی صحیح هم همیشه در همه موارد، مذموم و نکوهیده نیست. غرض اینکه تمرکز و تلاش برای کشف راههای غیر مستقیم، نباید غفلت ما از تأثیر بیان مستقیم و پرداخت صحیح مضامین دین و معرفتی را باعث شود.
در مورد پرداخت غیر مستقیم مفاهیم دینی –که بهطور عمده مقصود، پرداخت نفری است- از توفیق و نبود توفیق، در تناسب همهجانبه فرم و محتوا جستوجو باید کرد؛ بهعبارتی اگر یک داستان یا مفهوم دینی، قالب مناسب خود را یافته باشد و با آن آمیخته و عجین شده باشد، به نحوی که انفکاک این دو از یکدیگر به سادگی امکانپذیر نباشد، آن اتفاق مطلوب، رخ میدهد، وگرنه کار دچار ضعف و شعارزدگی و تأثیر معکوس و در نهایت نقض غرض میشود.
ممکن است این سؤال نامتعارفی باشد؛ اما اگر صلاح میدانید، کمی درباره وجه تسمیه کتاب و وجه تسمیه پردهها، درآمدها و صحنههای هر پرده توضیح دهید.
اجازه بفرمایید که کشف این وجه از کار را به عهده خواننده بگذاریم تا خواننده را از لذت این کشف محروم نکنیم و هماینکه خودم از نیل به یک ارزیابی دقیق محروم نشوم.ارزیابی چه موردی؟
من قصد داشتهام که در این کار، به قول قدما، طرحی نو دراندازم و اسم و مضمون و حال و هوای دستگاهها و گوشههای موسیقی ایرانی را در خدمت یا مساعدت انتقال مفاهیم مورد نظرم بگیرم و چون این تجربه، تازه و بدیع و بیسابقه است، همچون سیاهمشقهای پیشین، به نقد و نظر مخاطب محتاج هستم. باید بفهمم که آیا پیامهای ارسالی گیرندههای مخاطب دریافت شده است یا نه؟ و اگر نشده است، در پیام و کیفیت ارسال و امواج و سیگنالهای آن تجدید نظر کنم. در چاپ بعد یا کارهای بعد؛ اما برای اینکه این سؤال به کلی بیپاسخ نماند و آنچه عرض کردم، مخاطبان عزیز خیمه را دچار سردرگمی نکند، در مورد اسم کتاب توضیحی اجمالی عرض میکنم:
این نمایشنامه، دو اسم دارد؛ یکی: «کرشمه خسروانی» و دیگری: «مخالف بیداد بهطرز همایون». اهالی موسیقی –که بنده به دلیل عوام بودن در این وادی بهیقین جزو آنها نیستم- تعریف هرکدام از این نامها را بهطور مستقل، میشناسند: کرشمه-خسروانی-مخالف-بیداد-طرز-همایونی. و حال و هوای هرکدام از این گوشهها و دستگاه همایون را بهخوبی درمییابند؛ اما از ترکیب این نامها، دو اسم جدید پدید آمده و عنوان یک حرکت جوانمردانه، بینظیر و شگفتانگیز حضرت اباعبداله الحسین (ع) قرار گرفته است؛ بهعبارتی حرکت زیبا و راهیانه امام (ع) به «کرشمه خسروانی» تعبیر شده و یا مخالفت با ظلم و ستم و بیداد به شیوه حسینی یا همایونی