کد مطلب : ۱۶۹۴
گزارشی از وضعیت نمایش های آیینی (تعزیه) در لبنان (2)
فاطمه پرچگانی
حضور رمز دشمنی یعنی یزید به طور مستقیم و بدون واسطه، به افزایش شدت تناقض موجود میان دو محورخیر و شر کمک میکند؛ اما زینب(س) به رغم تاکید متون تاریخی بر حضور ایشان در کربلا، پیش از این در تعزیه خوانیها غایب بود اما اکنون وارد تعزیه خوانی میشود و عمق فاجعه را شدت میبخشد.
اجراکننده این نقش برای شهیدان عزاداری میکند، کودک شیرخواره را به برادرش حسین(ع) میسپارد تا او راسیراب کند، با حسین وداع میکند، وصیت مادرش حضرت فاطمه(س) را درباره برادرش یادآوری میند و سپس در کنار جسدش حاضر میشود و از خداوند میطلبد، این قربانی را بپذیرد.
در تعزیههای گذشته، شخصیتهای دیگری از زبان وی سخن میگفتند و شاید دلیل حضور نداشتن وی در عرصه، وجود عرفی است که حضور زنان در تعزیه را محدود میکرد اما اکنون، زینب(س) شخصا در صحنه حاضر میشود و در رأس گروه زنان عزادار قرار میگیرد.
علاوه بر دو صحنه یاد شده، عنصر مهمی که وارد متن جدید شده، ورود اسب سواران به تعزیه است و این امر، حرکت و زنده بودن نمایش را افزایش میدهد و آن را از گفت و گوی محض خارج میند و به تأثیر گذاری بر تماشاگران در پی دیدن صحنههای خشونت و تنش موجود در صحنه کمک میکند و بعد حماسی به آن میبخشد.
گروه زنان نیز در هر یک از صحنهها ظاهر میشود و بعد حزنآور نمایش را عمق میدهد؛ این عنصر که در اساس حادثه عاشورا و سنتهای عاشورایی قرار دارد، جایگاه برجستهای در نمایش دارد که پیش از آن نادیده گرفته شده بود.
علاوه بر این اضافهها در نمایش، برخی صحنههای موجود در متن گذشته، حذف، خلاصه یا تعدیل شده است، به عنوان مثال، برخی حوادث پیش از واقعه عاشورا و گفت و گوهای سنتی مرتبط با پیش از واقعه حذف شده است و به جای آن، به مقدمهای بسنده شده که با صدای شخصیتی خارج از صحنه شنیده میشود تا اطلاعات لازم را به تماشاگر بدهد.
این مقدمه در واقع بسیاری از گفت و گوها را که کارگردان غیرضروری دیده است، خلاصه میکند و همراه با پخش این مقدمه، اسب سواران وارد میدان میشود که عروسکهایی را با خود میکشند که نماد فرستادگان امام حسین(ع) است که کشته شدهاند.
نمایش جدید تعزیه، بر بعد حماسی و دراماتیک واقعه عاشورا و سنتهای آیینی آن تمرکز میکند نه اینکه تلاش کند جزئیاتی از حادثه عاشورا و عوامل مسبب آن را نشان بدهد؛ در این نمایش، حرکات جسمی و صوتی که آیین تعزیه را ایجاد میکند و بعد متافیزیک را نمایش میهد، مهمتر از امور سیاسی مرتبط با واقعه عاشورا شناخته شده است.
به همین منظور، مقدمات و اضافههای تاریخی حذف شده و جای خود را به حرکت اسب سواران، پرچمها، ندبه زنان، رجزخوانی قهرمانان، مبارزه قهرمانانه آنان و سپس شهادتشان و سوگواری امام حسین(ع) بر آنان داده است.
نکته قابل توجه درباره شخصیتهای نمایش آن است که بر نمونههای بشری و قرار دادن آنان در دو محور خیر و شر و حرکتهای نمایشی آنان تمرکز شده است، به طوری که شخصیت به آن معنا که در نمایش واقعی میبینیم، وجود ندارد و بر بازیگر بودن شخصیت ها یا امور پنهان در شخصیتشان تکیه نشده، زیرا اولویت با حرکت است نه کلام و این حرکت، نزد امام حسین(ع) بعد دینی به خود میگیرد و نزد یزید، به عربده گری تبدیل میشود.
این نمونههای بشری، از طریق رنگ لباسها قابل تشخیص هستند به طوری که امام حسین(ع) و یارانش لباس سفید و عبای سیاه بر تن دارند که هنگام ورود به میدان جنگ رنگ سفید است که بارز میشود و بعد ماورایی به آنان میبخشد و یزید و هواخواهانش لباسهای رنگین پوشیدهاند که آنان را متصل به دنیا و هرج و مرج طلب نشان میدهد.
زنان عزادار اهل بیت(ع) نیز که لباسهای سیاه و سفید بر تن دارند، مهم نیست چه کسانی هستند، بلکه مهم، حرکت آیینی عزاداری است که از خود نشان می دهند؛ در ابتدای نمایش، رنگ سیاه در لباس زنان بارزتر است اما هر چه اندوه افزایش مییابد و فاجعه به اوج خود میرسد، رنگ سفید ظاهر میشود.
برای این کار از لباسهای دارای دور رویه پاچه سیاه و سفید استاده شده و این فرهنگ عربی که زنان به هنگام عزای عزیزشان، جامه بر تن می دارند، در آن به چشم میخورد. این جامه دریدن زنان در تغییر رنگ سیاه به سفید جلوه میکند و آنان را به رنگ طهارت و برائت میرساند.
به این ترتیب، نمونههای بشری در حرکت، صوت و لباس ظاهر میشود نه در ویژگیهای فردی شخصیتها. مردان پیش از ورود به میدان جنگ، آیینی را اجرا میکنند، از امام خود رخصت میگیرند، وداع میکنند، قرآن را میبوسند، رجز میخوانند، مبارزه میکنند و شهید میشوند. این همان آیین شهادت است.
دکور نمایش نیز، صحنهای است که به صحرای کربلا شبیه است با نخلهای سر برافراشته و نهر فرات که برای طراحی آن از پارچه آبی رنگ استفاده شده است. برخی اطراف زمین نیز با پارچههای سفید تزیین شده و هر چه تراژدی پیش میرود، رنگ خون به خود میگیرد.
اما صدا در همه مراحل نمایش از جمله گفت و گوها، خطابات و عزاداریها از نوع ضبط شده است و بازیگر، تنها به حرکات بسنده میکند و این امر بعد آیینی نمایش را افزایش میدهد و آن را غیر واقعی میکند.
تماشاگران نیز که به آنها «جمهور» گفته میشود، عنصری جدا نشدنی از نمایش هستند. تفاوت تماشاگران در تعزیه با سایر نمایشها این است که آنان در تعزیه از عامه مردم هستند، از پیش آمادهاند و این کارگردان است که میآید تا نمایشی را که بیشتر آنان به جزئیات تاریخی آن آگاه هستند، تقدیم کند.
بیشتر تماشاگران از شیعیان ساکن منطقه جنوب لبنان هستند که برخی از آنان از مشارکت کنندگان در تعزیه یا سینهزنی و زنجیرزنی هستند و برخی دیگر، با گریه، هماهنگی خود با تعزیه را نشان میدهند.
آنان کسانی هستند که بیشترشان همدیگر را میشناسند و در حلقههای دایره وار، در اطراف میدان جمع میشوند، آنان نه برای تماشای نمایش بلکه به منظور شرکت در آیین عاشورایی آمادهاند که بخشی از آن شکل تعزیه به خود گرفته است.
علاوه بر این گروه پرجمعیت، شیعیانی از سایر مناطق جنوب لبنان، استان «بقاع» در شرق و همچنین حومه جنوبی بیروت و همچنین افراد، شخصیتها، رزنامه نگاران و هنرمندان از جای جای لبنان و از طوایف مختلف کشور و شماری از خارجیها در آن حضور می یابند. پس از سال 2004 که این نمونه جدید از نمایش تعزیه در لبنان ظاهر شد، کار اجرایی تعزیه بر عهده کارگردان دیگری از اهالی منطقه نبطیه به نام «حسام صباح» سپرده شد که پیش از آن نیز، به مدت چندین سال اقدام به اجرای تعزیه میکرد.
وی نیز به سبک و سلیقه خود، تعزیه را میگرداند و اگر چه برخی بخشهای تعزیه جدید را حفظ کرده، اما عناصری را نیز اضافه یا حذف میکند.
به هر حال با توجه به اینکه لبنانیها به ویژه بانیان تعزیه گردانی به نوآوری در تعزیه روی آوردهاند، به نظر میرسد، راه در برابر وارد کردن روشهای جدید در این آیین باز شده است و اگرچه هنوز در اول راه است اما افقهای روشنی در برابر آن وجود دارد که رسیدن به آن، نیازمند حمایت کافی از سوی علمای دینی و بانیان تعزیه است.
به نظر می رسد اظهارات برخی علمای دینی لبنان، زمینه نوگرایی در تعزیه را فراهم میکند. سید محمدحسین فضل الله، از مراجع شیعیان لبنان میگوید، روشهای احیای عاشورا قابل تغییر است و مقدس به شمار نمیرود به طوری که هر دورهای، میتواند روش خاص خود را داشته باشد.
وی مسئله عاطفه در عاشورا و گریه برای شهیدان کربلا را نفی نمیکند اما تأکید میکند که عاطفه باید وسیلهای برای رد کسانی باشد که در هر زمان و مکانی، فاجعه میآفرینند. به گفته وی، قضیه عاشورا، تنها قضیهای اسلامی یا شیعی به شمار نمیرود، بلکه مسئلهای مربوط به همه جهان است و به همه بشریت تعلق دارد.